گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ ریحانه عبداللهی: خانهداری زنان با تغییر نظام ارزشی که در طی چند دهه گذشته توسط ابزارهای مختلف اتفاق افتاده فصل جدیدی از دفتر مسئله زنان در ایران است. خانهداری شاید یکی از ایدهآلترین الگوهای رسمی برای حضور زنان در جامعه است؛ نسخهای که البته برای همه زنان هم مطلوب و جذاب نیست. ما برای بررسی ابعاد پیدا و پنهان این موضوع با دکتر نفیسه آزاد هم کلام شدهایم. در بخش نخست این گفتوگو، آزاد مطالبی راجع به سهم بسیار پایین زنان ایرانی در بازار کار کشور گفت و از این که سیاستگذاران کشور، مسئله فرزندآوری را صرفاً بر دوش زنان گذاشتهاند، گله کرد. در ادامه بخش دوم این گپ و گفت در برابر دیدگان شما قرار میگیرد.
زنان همچنان از بازار اشتغال بیرون هستند
نابرابری جنسیتی و نگاه تبعیضآمیز چه در ساختار رسمی و چه ساختار غیررسمی همواره برای زنان وجود داشته است. امروز وضعیت رابطه جنسیت و نابرابری شغلی در جامعه ما چگونه است؟ این نگاه محدود به زنان از چه چیز سرچشمه میگیرد و چه تبعاتی برای جامعه دارد؟
من میدانم تا وقتی که شکل لباس پوشیدنم مدل خاصی دارد، نمیتوانم عضو هیئتعلمی دانشگاه بشوم.
آزاد: این مسئله عوامل متعددی دارد که به هم دیگر مرتبط هستند. من با یک مثال قانونی این موضوع را توضیح میدهم. طبق قانون، برای فرزندآوری بین شش تا نه ماه مرخصی زایمان داده میشود. به جز ۱۳ درصد مشاغل رسمی، در بخش غیررسمی، دولت مرخصی زایمان را بر دوش کارفرما میاندازد. از طرف دیگر، ایدههای فرهنگی مثل این که زن وظیفه نانآوری ندارد، دائماً تبلیغ میشود. این ترکیب در نهایت باعث میشود تا از نظر کارفرما، زن کاندید خوبی برای اشتغال نباشد. مورد بعدی، فقدان زیرساخت برای زمان بعد از مرخصی است. هزینه مهدکودکها بسیار بالا و پراکندگی آنها نامتوازن است. از نگاه دولت و قانونگذار هم تأمین اقتصادی خانواده بر عهده مرد است. درحالیکه یک مسئولیتی به عهده مرد گذاشته شده اما از طرف دیگر یک بازه وسیع برای اشتغال باز شده است. در نهایت هم زنان بین فرزندآوری و اشتغال مجبور هستند تا یکی را انتخاب کنند. مسئله فرهنگی این شرایط را پیچیدهتر میکند. یعنی وجود برخی مسائل، شرایط حضور زنان را دشوارتر میکند. نکته بعدی، سقف شیشه ایست که برای زنها وجود دارد. علیرغم اینکه جامعه زنان در ایران به نسبت جوامع هم تراز مانند کشورهای مسلمان و خاورمیانه تفاوتهایی دارد و زن ایرانی تلاش کرده تا وارد دانشگاهها بشود و به رشد و توسعه فردی برسد تا صدایی داشته باشد، اما زنان همچنان از بازار اشتغال بیرون هستند. یعنی همچنان سدی جلوی راه زنان برای اشتغال وجود دارد. واردنشدن زنان به بازار اشتغال رسمی شکافی را به وجود میآورد که آثار آن به اشکال مختلف در جامعه قابلمشاهده است. به عبارتی دیگر نمیشود جلوی جوامع را برای تغییرکردن گرفت.
۴ دهه سیاست برای زنان
حوزه خانواده یکی از حوزههایی است که در آن سیاستگذاریهای زیادی شده است و درعینحال جزء شکستخوردهترین حوزهها است
زمانی که قانون و سیاستگذار غلط باشد، پای راههای پرپیچوخم و غیرمستقیم به موضوع باز میشود. تلاش سیاستگذار این است که به نقطه مطلوب موردنظر خود نزدیک شود، اما سیاستگذار با سیاستهای غلط به شکست میرسد. حوزه خانواده یکی از حوزههایی است که در آن سیاستگذاریهای زیادی شده است و درعینحال جزء شکستخوردهترین حوزهها است. برای مثال، خیلی تلاش کردند تا آمار طلاق را کاهش دهند ولی آمارها از افزایش طلاق میگویند. سعی کردند با سیاستگذاری، جمعیت را بالا ببرند ولی شکست خورند. در موضوع پایین آوردن سن ازدواج هم نتیجه مطلوبی تاکنون حاصل نشده است. چهار دهه است که سیاستگذار بر مدار این سیاستها حرکت میکند و شکست میخورد و باز همان مسیر را ادامه میدهد. در جایی هم چشمها را باز میکنیم و با جامعهای غریبه آشنا میشویم! اگر قوانین این جامعه را جلوی خیلی از زنان بگذاریم، باورشان نمیشود که در جامعهای با این قوانین زندگی میکنند. این قوانین به لحاظ اجتماعی مطرود است؛ یعنی کاربردی نیست و حتی کج کارکرد است و زنان هم برای خودشان مسیر متفاوتی ایجاد کردهاند.
تنش هویتی در مسائل زنان ایران
زمانی که اینستاگرام فیلتر شد، یکی از شرکتهایی که در این حوزه فعالیت میکرد اعلام نمود که نزدیک به ۶۷ درصد آنلاینشاپها برای زنان است.
زمانی که اینستاگرام فیلتر شد، یکی از شرکتهایی که در این حوزه فعالیت میکرد اعلام نمود که نزدیک به ۶۷ درصد آنلاینشاپها برای زنان است. این آمار بالا یعنی جامعه زنان راهحلی پیدا کرده است. شاید این راه از لحاظ اقتصادی، توانایی و مهارت بالایی را نخواهد. مسئله امروز زنان برای یک طبقه اقتصادی یا یک نظام فکری خاص نیست، زن بماهو زن بودن به یک مسئله تبدیل شده است. امروز وضعیت زن دچار یک تنش هویتی شده است. قسمتی از این مشکل، شکاف بین سیاستگذاریهای رسمی با وضعیت اجتماعی است. اما بخش دیگر، مسئله اقتصادی است. من بهواسطه پژوهشهایم با زنانی از طبقه متوسط جامعه حرف زدم. زنانی که حتی خانواده متمولی هم داشتند اما علاقهای نداشتند تا از همسرانشان پول بگیرند و دوست داشتند خودشان کار کنند. زنان از لحاظ شخصیتی و فرهنگی تغییر کردهاند. نظام ارزشی یا هنجاری مانند گذشته نیست که در خانه ماندن زنان ارزشمند باشد. تمام این تلاشها برای این است که زن هویت خود را نشان دهد و برای داشتن هویت، باید بخشهای مختلف وجودی و شخصیتی افراد با هم هماهنگ باشد. اقتصاد و استقلال مالی در ساختهشدن هویت زنان نقش مهمی دارد.
مادر! شغل تو چیست؟
جامعه وقتی میخواهد به سطح سواد یک زن بیاحترامی کنند میگوید که تو شبیه یک زن خانهدار هستی!
در یک نگاه همهجانبهتر، نظام ارزشی جامعه و زنان تغییر کرده است. من زمانی که مصاحبههایی برای یک کار پژوهشی انجام میدادم، دیدم که تعداد بالایی از زنان به این موضوع اشاره میکردند که فرزندانشان از آنها میپرسند که شغل آنها چیست و آنها جوابی نداشتند تا بدهند و این باعث میشد تا بازنگری نسبت به وضعیت زندگی خود داشته باشند. باید به این نکته تأکید کنم که بحث خانهداری یک بحث مهم است. خانهداری یک شغل تماموقت با فرسایش بالا است که هیچ آورده اقتصادی ندارد. حتی به لحاظ اجتماعی - درحالیکه سیاستگذار سعی میکند تا زن را خانهدار کند و به او ارزش بدهد - اما به لحاظ ارزش اجتماعی، پایین است. جامعه وقتی میخواهد به سطح سواد یک زن بیاحترامی کنند میگوید که تو شبیه یک زن خانهدار هستی!
دانشگاه، شاهراه حضور زنان در بخش رسمی اقتصاد
خانواده در ایران همیشه ارزشمند و مهم بوده و با مسئله زنان گره خوره است. آیا امروز با تغییر ارزشها و هنجارهای زنان، جایگاه خانواده هم تغییر میکند؟
آزاد: خانواده همچنان در ایران نهاد مهمی است. فرزند برای زنان ایرانی بسیار مهم است و حفظ خانواده و تشکیل خانواده اهمیت زیادی دارد. مسئله اقتصادی با تشکیل خانواده و حفظ آن گره خورده است. اما سیاستمدار روزنههای دسترسی زن به بازار کار را گرفته است.
اشتغال زنان، همچنان سنتی و قدیمی
بخش زیادی از زنان در حال حاضر در بخش غیررسمی مشغول به کار هستند. جدا از ارزشگذاری برای این موضوع که آیا امری مثبت یا منفی است، هر چند که قطعاً تأیید نمیشود، اما در جامعه امروز تعداد بالایی از زنان در این بخش مشغول به فعالیت هستند. مشاغل غیررسمی زنان چقدر به حضور زنان در بازار اشتغال کمک میکند؟
آزاد: مشاغل غیررسمی زمانی به وجود میآید که حضور در بخش خٌرد پررنگتر باشد. متأسفانه حضور زنان در اقتصاد، خٌرد است و امکان بزرگشدن و رشد ندارد. آنها نمیتوانند بزرگ شوند زیرا که دسترسی به امکانات ندارند؛ برای مثال نمیتوانند وام بگیرند و راههای مالی برای بزرگشدن زنان محدود یا ناهموار است.
نکته بعدی این است که مهارتهای اقتصادی به زنان آموزش داده نمیشود و زنها با همان روشهای سنتی برای سرمایهگذاری که از مادر و مادربزرگ به ارث بردهاند، وارد دنیای اقتصاد شدهاند. در واقع شما رد پای زنان را در اقتصاد ایران نمیبینید. زنان پنجاهدرصد جمعیت را تشکیل میدهند و نصف صندلیهای دانشگاه را در اختیار دارند؛ اما واقعیت جامعه نشان میدهد که رد پای محو و خیلی کمی در اقتصاد دارند. هرچند که همچنان من معتقد هستم دانشگاه مهمترین راه زنان برای حضور در بخش اشتغال رسمی است.
زبانی برای چانهزنی نداریم
آیا میشود گفت که این مواردی که به آنها اشاره کردید و دربارهاش حرف زدید، نمونههایی از خشونت اقتصادی نسبت به زنان است؟
آزاد: من در استفاده از کلمات و مفاهیم کمی محافظهکار هستم. روی کاغذ، خشونت اقتصادی علیه زنان است؛ اما من میخواهم بگوییم که حتماً فرودست سازی زنان در اقتصاد ما وجود دارد.
زنان در وزارتخانههای اقتصادی، در کمیسیونهای اقتصادی مجلس و... نمایندهای ندارند و همین فرصت چانهزنی را از زنان میگیرد.
این موضوع با دیگر مسائل زنان گره میخورد. مثلاً مسئله سلامت در جامعه ما بسیار با مسئله اقتصاد گره خورده است و زنان به لحاظ سلامت، تغذیه و... خودشان را در اولویت قرار نمیدهند. نبودن در اشتغال رسمی و نداشتن بیمه برای زنان خانهدار باعث میشود که هزینه سلامت برایشان بسیار گران تمام شود و زن خودش را نادیده بگیرد. اقتصاد یک مرکز است برای تمام بخشهای زندگی و نداشتن قدرت اقتصادی از کیفیت زندگی انسان میکاهد. این اشتباه است که فکر کنیم محرومکردن زنان از دسترسی به منابع اقتصادی باعث حفظ خانواده میشود؛ نهتنها باعث حفظ خانواده نمیشود بلکه باعث ایجاد تنشهایی برای خانواده هم میشود. نکته دیگر این است که زنان در وزارتخانههای اقتصادی، در کمیسیونهای اقتصادی مجلس و... نمایندهای ندارند و همین فرصت چانهزنی را از زنان میگیرد. زنان بین وظایف خانگی و وظایف اقتصادی گیر افتادهاند و هیچکدام را نمیتوانند واگذار کنند؛ بنابراین بیشتر از یک مرحله نمیتوانند جلوتر بروند!
همانطور که شما هم اشاره کردید زنان ۵۰ درصد جمعیت کشور را تشکیل دادهاند و نصف صندلیهای دانشگاهها نیز در اختیار آنها است. پس بخش مهمی از رشد و توسعه کشور بر دوش زنان است؛ ولی زنان در این عرصه غایب هستند.
آزاد: به لحاظ اقتصادی، اقلیمی و جمعیتی ما نیاز به حضور پررنگ زنان داریم. ما برای روند افزایش جمعیت و... نیازمندیم تا زنها در اقتصاد کشور مشارکت قوی داشته باشند. اگر زنها از نظر اقتصادی توانمند بشوند، توسعه کشور و حفظ خانواده اتفاق میافتد.
باید الگوهای متکثر را بپذیریم
به نظر شما نداشتن الگوهای متکثر چقدر در آشفتگی فعلی وضعیت اقتصادی زنان نقش دارد؟ آیا سیاستگذاری و قانون قطعه گمشده این پازل است؟ برنامهریزی حکومت چقدر در این زمینه موفق بوده است؟
آزاد: ما نیاز به الگوهای متکثر داریم. مشکل زنان با اشتغال تماموقت این است که وقتشان تکهپاره است. بهخاطر وظایف دیگری که زنان دارند وقت آنها محدود است. برای اینکه زنها بتوانند در اشتغال رسمی باشند باید از سوی سیاستگذار تسهیلگری وجود داشته باشد. رشد فرهنگی جامعه امروزی راه را تا اندازهای همواره کرده است. قرار هم نیست یک شوک ناگهانی به جامعه وارد شود. زمانی که راه محدود باشد، افراد راه خودشان را پیدا میکنند؛ هرچند در چاله آسیبهای اجتماعی بزرگ بیفتند. سیاستگذار باید از اصرارکردن برای ارائه یک الگوی واحد دست بکشد. سیاستمدار عاقل و باخرد و سیاست باید بین واقعیت اجتماعی، تغییرات اجتماعی و سیاستها پیوند ایجاد کند تا جامعه به وضعیت مطلوب برسد.
در تغییرات اجتماعی همیشه فرد فرودست آسیب میبیند. فردی که در جایگاههای بالا است به پشتوانه دسترسی به منابع، راه خود را پیدا میکند. زنان در برنامهریزی فرودست هستند؛ در نتیجه هم خانواده و هم زنان آسیب میبینند. البته من طرفدار این سیاست هم نیستم که از فردا صبح همه سیاستها را به شکل رادیکالی تغییر بدهیم که زنها باید شاغل شوند، ولی به هر حال باید متوجه این تغییرات و این شکاف شدید بین سبدهای سرمایهای زنان که همواره موجب تنش میشود، باشیم. وقتی موقعیت زن دچار تنش میشود، موقعیت خانواده هم دچار تنش میشود. یعنی ما تنشهای اجتماعی را با خود حمل میکنیم.
مردسالاری کمرنگ شده است
جامعه سنتی و مردسالارانه چقدر میتواند مانع رشد و عدم حضور زنان در بخش اقتصادی باشد؟
آزاد: مردسالاری حتماً در این مسئله نقش دارد. اما مردسالار دیگر مانند گذشته وجود ندارد. الان دیگر مانند گذشته نیست که نگذارند زنان در دانشگاه تحصیل کنند و اگر گفته شود که ارث را بین دختر و پسر به طور مساوی تقسیم کنند، خواهند کرد. ایده مطرح برای زنان این است که قرار است تأمین بشوند و قرار نیست تأمینکننده باشند. فرهنگ خیلی دیر تغییر میکند ولی تغییرات کمکم درون خانوادهها اتفاق میافتد. در حال حاضر به لحاظ اقتصادی با خانواده تک نانآور نمیتوانیم زندگی کنیم؛ بنابراین جامعه شروع به تغییردادن نظامهای ارزشی میکنند تا ادامه حیات بدهند. مسئله این است که در سیاستگذاری اجتماعی میتوانید این مسیر را کمآسیب و رو به توسعه برنامهریزی کنید.
نکته پایانی یا موضوعی هست که تمایل داشته باشید به آن اشاره کنید؟
آزاد: نسبت به مسئله اقتصادی زنان غفلت وجود دارد. هر کسی که در حوزه زنان کار میکند، خیلی کم به مسئله اقتصاد زنان پرداخته است و حتی فعالین این حوزه هم به آن بیتوجه بودهاند. امروز خیلی کم از مسئله اقتصادی زنان در خانواده و جامعه ما آگاهی وجود دارد. ما نیاز داریم که در این مورد بیشتر حرف بزنیم و کار کنیم و پژوهش داشته باشیم و تصویر درستی از موقعیت اقتصادی زنان ارائه دهیم. آمارها به ما میگویند که با یک وضعیت بحرانی در خانواده روبهرو هستیم. اینکه به کجا خواهیم رفت و چه خواهد شد، نیازمند پژوهشهای بیشتری است.
/ انتهای پیام /