گروه هنر فرهنگ سدید– اصغر قاسمی: دست به قلم که میبرم تا سطری بنگارم به ناچار کتاب فرارویم گشاده میشود. از قلم که میخواهم سخن بگویم کتاب باید بخوانم. دلم که از دنیا و نامردیهای زمانه و نامرادیهای دهر، ابری میشود به این اندرزگوی بی زبان پناه میبرم. خلاصه، نمیدانم قلم است، دفتر است، سخنور است یا نمیدانم چه؟! نیک آن است که بگویم کتاب، کتاب است و بس.
در ایران اسلامی هفتهای را به نام کتاب نهاده اند که اخیر ا از آن عبور کردیم و گرچه شایسته سپاس است، اما چرا هفته؟ بفرمایید ثانیه. زیرا تمام انات ما با کتاب باید باشد تا از چنبره گرفتاریها و تاریکیهای جهل بجهیم.
این طرفه مخلوق قلم صنع الهی از چنان ارج و قربی برخوردار است که در کلام ایزد تعالی به الفاظ گوناگون ۲۵۵ مرتبه از آن یاد شده است و از واژه "قلم" نیز دو نوبت سخن رفته است و از "اقرا"سه مرحله.
بنا براین، واژهای است بس گران بها و پرمایه که بزرگان دین ودانش دروصفش قلمها رانده و زبانها جنبانده اند. پیامبر الهی حضرت محمد (ص) فراگیری کتاب را بر هر مسلمی فرض دانسته و خلف صالحش علی بن ابیطالب (ع) میفرمایند: کسی که با کتاب خود را آرامش دهد، هیچ آرامشی را ازدست نداده.
حکیم نامدارایرانی و بلکه جهانی، جناب ابن سینا چنین بیان میدارد: «من به مطالعه و تحصیل در طبیعیات و الهیات مشغول بودم و به مطالعه آن کمر بستم و روز به روز درهای علم و معرفت به رویم گشاده میشد. بعد از این دو علم، به سراغ علم طب رفتم و کتابها و نوشتههای زیادی در این خصوص مطالعه کردم و فهمیدم که این علم از علوم دیگر مشکلتر نیست و بعد از مدت کوتاهی، در آن تبحر یافتم. به گونهای که اطبای مشهور آن زمان نزد من این علم را میآموختند. در همین زمان به مطالعه کتب فقه نیز میپرداختم. در این هنگام ۱۶ ساله بودم. یک سال و نیم باز به مطالعه منطق و فلسفه پرداختم و در تمام این مدت، شب و روز مشغول مطالعه بودم. شب تا صبح بیدار بودم و روز تا شب نمیآسودم و جز فراگرفتن آن علوم، به کار دیگری نمیپرداختم. شب چراغ را روشن میکردم و به خواندن کتاب و نوشتن موضوعات ادامه میدادم تا آن جا که خواب غلبه میکرد یا ضعف و کوفتگی مرا از پا درمی آورد. در آن وقت، مقداری نوشیدنی و شربت میخوردم تا نیروی تازه به دست آورم و به خواندن کتاب ادامه میدادم. در علوم الهی نیز مطالعه داشتم. کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را چهل بار خواندم، ولی چیزی نفهمیدم تا اینکه روزی از یک دوره گرد، کتاب اغراض مابعدالطبیعه فارابی را خریدم و خواندم و منظور آن را فهمیدم.»
آری سخن دراین باب فراتر از حدتقریر وگنجایش حوصله تنگ ماست، اما، ظریفی به نکتهای اشاره کرده که بسیار شایسته التفات است و آن این که خداوند در کلام پایدارش به قلم و آنچه مینگارد سوگند یاد کرده و قاطبه مفسرین گرام "آنچه" را به تراوشات قلم حوالت داده اند، اما این ظریف اندیش آن را به قلم وآنچه که مشابه قلم، سبب آگاهی بشر میشود نشانه رفته است. به گمان نگارنده این توجه با گوشه چشمی داشتن به فناوریهای نوین، خالی از لطافت نیست.
اما طرفه این است که در مکتب حیاتبخش اسلام، صرفا به فراگیری دانش و گرداوری کتب سفارش نشده بلکه علم آمیخته به عمل مورد تاکید دین انساز اسلام است. همانسان که اهل تورات را به حمل کتاب و بی بهرگی ازآن مورد سرزنش قرار میدهد و فرجامین فرستاده اش (که درود خدا بر او و خاندان پاکش باد) میفرمایند: من از داد علماً و لم یزدد هدى لم یزد من الله إلا بعداً و همچنین شیخ اجل (ره) عالم بی عمل را به زنبور بی عسل مینمایاند و شاعر نام آور تبریزی (جناب صایب) در نهایت زیبایی و حلاوت میسراید:
چه سود ازینکه کتب خانه جهان از توست؟ /ز علم آنچه عمل میکنی همان ازتوست
کوتاه سخن اینکه علمی که در آن عمل نباشد عار است/هرسبحه که بی ذکر بود زنار است
آن کس که به علم بی عمل مینازد/عالم نبود اعمی مشعلدار است