گروه گفتمان فرهنگ سدید- راضیه کریمی منش: اخیرا شهرداری تهران، در اقدامی علنی و مستقیم، پوشش چادر برای زنان را، در تغییر چهرهی شهر، نامناسب دانسته و از میان طیف رنگهای شادی که گویا در تغییر چهرهی شهر، توسط زنان ما باید به نمایش گذاشته شود، رنگ مشکی را نامناسب دانسته و این دیدگاه خود، علیه پوشش برتر را، در قالب بنری به اصطلاح فرهنگی، در نمایشگاه زنان و تولید ملی در مقابل دیدگان شهروندان، به نمایش گذاشته است. در خوشبینانهترین تفسیر هم، زیبندة شأن و منزلت زن نیست، که از او، در تغییر چهرهی شهر یاد شود. حکم خداوند و مبلغان وحی نیز در چگونگی پوشش و حد و کیفیت آن، در این زمانه، بر کسی پوشیده نیست، اگرچه شرح و تذکر هربارهی آن، تنها بر غربت و مقابلة با آن میافزاید و بسیار بسیار اندکاند آنان که پند گیرند و پند نیکو دهند.
گویا عدهای جهاد زن را، محدود به چگونگی حضور او در اجتماع و مهارتهای کلامی و صوری او در ارتباط هرچه سریعتر با افراد جامعه، به خصوص مردها میدانند؛ مبادا، مبتلا به مرض مردگریزی شده باشند و جامعه از روابط سالم بازماند و کرامت و منزلت زن، زیر سوال رود! تا آنجا که دغدغهها فراتر میرود و زن را، که خلقتش ایجاب میکند بنا بر تقید، در فعالیتهای اجتماعی خود، حریم داشته باشد و اگرچه تکبر زیبندهی افراد نیست، اما با توجه به شرایط موجود در جامعه، که بعید است کسی از آن بیخبر باشد، مگر دچار غفلت و یا گریز از حقیقت باشد، تکبر را بر تمایل ترجیح دهد، تا از جریانات منافی عفت به دور باشد؛ حال از زن، در تغییر چهرهی شهر یاد میکنند و به خیال خام و تفسیر وارونهی خود، منزلت زن را ترفیع میدهند؛ در حالیکه این نگاه، صرفا مهر تاییدی است بر دیدگاههایی که زن را به عنوان کالای جنسی مطرح کردهاند و روز به روز این بستر آرامشگر و تربیتکننده را، در مسیر انحطاط از اصل و بازماندن از سیر کمالی خود، به پیش میبرند.
این سخن، ابدا به معنی آن نیست که لازمهی کمال زن و مهر تأیید اسلام بر او، آن است که به دور از محافل اجتماعی، در حصر و وابسته باشد و بیگانه با هرآنچه نشان از نشاط و خوشرویی دارد. بلکه آنچه برای او، متناسب با ظرافت خلقت و هدف آفرینش او، از سر حکمت و عدالت، بهتر است، پوشش و حضوری توأم با عفت و مراقبت است. بیشک همانهایی که داعیة حمایت از زن، در جهت پربار کردن علم زیباییشناختی خود و متبلور کردن آن، خارج از چهارچوب عرفی و اخلاقی دارند؛ نسبت به غرض خود، آگاه هستند و خیرخواهی و یا شر آن را به خوبی دریافتهاند؛ منتها آنچه آنان را متعصبانه به پیش می راند، هیجانات و سستی ایمان و به دنبال آن، سرسپردگی و خودباختگی فرهنگی است؛ تا جایی که انکار میکنند و با اقدام و عمل خود، در خلاف جهت آموزههای اسلام و قرآن کریم، عملا به تکفیر کلام حق و هادیان بر حق خدا میپردازند.
زن، وجودی ارزشمند است که خداوند او را مایة سکینه و آرامش قرار داده است و بی شک، آئینهایست برای جلوهی جمال خداوندی و مایة تفضیل، در آیهی «و صوركمْ فأحْسن صوركمْ» و شما را صورتگرى كرد و صورتهايتان را، نيكو آراست. (تغابن؛ آیة 3) منتها هر منزلتی را شأن نزولی درخور لازم است. از این رو، زیبایی و لطافت و ظرافت زن نیز، باید به گونهای بروز و ظهور پیدا کند تا در کنار نشاط، احساس رضایت و توجه به خالق این زیباییها، در جهت سیر کمالی خود به سوی بندگی باشد.
بر زنان ما پسندیده نیست، بندهی لحظهها و تأیید دیگران بودن، چرا که باید بندهی خالق لحظاتی بود، که ثانیه ثانیهاش فریاد میزند «إنا لله وإنا إليْه راجعون» ما از آن خدا هستيم، و به سوى او باز مىگرديم. (بقره؛ آیة 156) معالأسف فراموش کردهایم و اولویتهایمان به گونهای تغییر کرده است که خداوند را تنها به هنگام مشکلات و مصائب، صاحب خویش میدانیم، با این امید که لااقل، در آن هنگام ادب درخواست را به خوبی به جای آوریم و باقی، صاحب خود را دیگرانی میدانیم که در صلاح خود ماندهاند و خود را به گونهای عرضه میکنیم که آنان میپسندند نه آنگونه که خدایمان صلاح میداند و خیر را در آن مقدر کرده است.
اینگونه میشود که بخشی از زنانمان به جای پرداختن به کسب آنچه آنها را با خود و خدای خود پیوند میدهد، لحظاتشان محصور در رنگ و لعاب نقش و نگار خود و مانکنسازیهایی است که در چشم دیگران به تماشا میگذارند. وقتی زن به این باور از جایگاه و قدرت تأثیر خود میرسد، متقابلا به افراد دیگر این اجازه را میدهد تا از او به هنگام تغییر چهرهی شهر، در ویترینی، مقابل چشم هر عابر خستهای یاد کنند؛ درحالیکه زن اگر به جایگاه خود آشنا باشد و تکلیف خود را نسبت به خود و خدای خود بداند، به خوبی درمییابد که زیباییهای ظاهری و باطنیاش حریمی دارد که جز آنانکه خداوند برای او لایق میداند و میپسندد، کسی درخور بهره بردن از آن نیست. چرا که، وقتی خود را از خدا و برای خدا میداند، آنگونه حیات دنیایی خود را سپری میکند که توجه و رضایت خدا را جلب کند تا خداوند، خریدار زیباییهای او باشد و ملائک را به تبارک گفتن خالق خود وادارد و عاقبت کار، زیباییاش، دلها را سمت خدا روانه کند، نه آنکه دیدگان را، مسحور شیطان و بند بر لذاتی آنی کند.