فرقه‌ها براي ظهور خود نياز به شرايط مناسب دارند; ازجمله اينكه در دوره‌هایی ظهور می‌کنند كه نظام قطعي و مشخص دين براثر تغييرات ناگهاني قدرت سياسي دچار تزلزل شده و در حال فروپاشي است. مثال بارز آن از ديدگاه شيعه در دين اسلام، غصب خلافت در نيمه اول قرن اول هجري است. به‌بیان‌دیگر، «فرقه، نتيجه كمك تمام اجتماع است براي آنكه خود را با طرز نويني وحدت بخشد».

فرهنگ سدید-گروه وحدت: يكي از مسائل مهمی كه در عصر کنونی، نظر دین‌پژوهان را به خود جلب كرده بحث فرقه و فرقه‌گرایی در ادیان توحیدی است. هر سازمان ديني مجموعه‌ای است از عقايد و اندیشه‌های ديني و رفتارها و شیوه‌های عملي كه بر اساس ابعاد وجودي انسان تنظیم‌شده و منطبق بر استعدادهاي انساني، راهي به‌سوی كمال پيشنهاد می‌کند.

مجريان اين نوع سازمان‌ها غالباً در تلاش‌اند نظام فكري مجموعه را با نيازهاي انساني تطبيق داده و با فکری از قبل طرّاحي شده نيروي انساني را در جهت مثبت حركت دهند. ارائه خط‌مشی مناسب از كاركردهاي مهمي است كه يك سازمان ديني بايد براي ارائه تحليل و نهادينه شدن آن در يك جامعه، تلاش مضاعفي از خود نشان دهد. به همين دليل است كه اصل اساسي براي گروندگان به هر ديني، بنيادگرايي درباره آن دين معرفی‌شده است. طبق همين فرايند است كه به‌تدریج، نظریه‌های معكوس در قالب وبیانی مخصوص، در مقابل سازمان ديني عام به‌تدریج رشد كرده و افرادي را بر آن می‌دارند كه اصلاحاتي درون‌زا ايجاد کنند و خود را از وابستگی‌های دامن‌گیر رها ساخته، مستقل وارد عمل شوند و با ارائه طرحي اصلاحي، با روشي خاص، براي اداره انديشه ديني جامعه بسيج شوند.

 

 ريشه‌هاي شكل‌گيري فرقه

به‌طور عمده، از حيث ساختاري ـ كاركردي، دو نوع فرقه را می‌توان قرين و كنار سازمان ديني ارزيابي کرد:

الف(فرقه درون‌سازمانی. ب) فرقه برون‌سازمانی.

در هر دو مورد، هدف موحّدان فرقه و فرقه‌گرا، از یک‌سو، اعتراض عليه نظم جا افتاده در جامعه و مخالفت با محافظه‌کاری در دين و از سويي ديگر، مقابله با ديني است كه از نظر جامعه شناسان تسلّط شناخته می‌شود. همچنين بازگشت به الهامات ديني آغازين و بيان ارزش‌های ديني ـ كه به عقيده فرقه‌گراها فراموش‌شده‌اند ـ از اهداف پاياني آن‌ها در عرصه سازمان ديني است. به‌طورکلی، ممكن است منشأ تمام اعتراضات، تفسير غلط از نصوص ديني باشد. تحقيقات نشان داده‌اند كه در اديان بزرگ جهان (يهوديت، مسيحيت و اسلام) افراد و گروه‌هایی بوده‌اند كه با ايجاد سنّت نيمه شرعي و استفاده از آن در تفسير نصوص كتب مقدّس، شديداً به مخالفت برخاسته‌اند.

به عنوان مثال در فرقه اخباريان در اسلام، گروهی از فقیهان امامی كه‌ اخبار و احادیث‌ امامان شیعه را تنها منبع فقه و تنها مبنای استنباط احکام شرعی می‌دانند. این فرقه تکیه‌ای خاص بر سنّت فارغ از كتاب آسماني را مورد لحاظ قرار داده است كه درواقع، تفسير آن را به عهده اولياي الهي گذارده و تعلّل انساني را در آن سهيم نمی‌داند. عده‌ای ديگر به‌صورت افراطي در جهت استفاده از نصوص عمل كرده و خود را مفسّر كتب ديني دانسته‌اند و به‌عنوان منجي، رهيافتي براي هدايت انسان‌ها معرفي کرده‌اند.

پس به‌طورکلی، عده‌ای در جهت افراط و عده‌ای در جهت تفريط، سعي بر تحليل مبناهاي سازمان ديني كرده و موجب بروز فرقه‌گرایی در آن شده‌اند. به‌طورکلی، می‌توان اعتراضات افراد را مبني بر مخالفت صريح و آشكار آن‌ها در مقابل مباني سازمان ديني در موضوعات ذیل موردبررسی قرارداد:

1- تعاليم: اندیشه‌ها و عقايد و بُعد نظري دين ازجمله مسائلي هستند كه می‌توان گفت در بسياري از سازمان‌های ديني مورد خدشه واقع‌شده‌اند.

نحله‌ای از يهود مرسوم به «قرائيم» يا «قرائن» (قرائت كنندگان) در قرن هشتم ميلادي با شعار «به صحف مقدّس بازگردید»، تمام تفاسير سنّتي را كنار نهادند.

بر همین منوال، فرقه باطني در اسلام در تأويلات خود، در پي كشف رموز معنوي قرآن بودند و حال‌آنکه وهابیان كليه تأويلات و تعبيرهاي سنّتي را مردود پنداشته، جهت راديكالي محض در پيش گرفتند.

متألهین اسلامي نيز در معنا و مفهوم «تقدير» (سرنوشت) اتفاق‌نظر ندارند و از همین‌جا بود كه مجادلات مذهبي اوليه بين قدریان و جبریان پديدار گشت. ازاین‌رو، ساير مسائل و مشكلاتي كه به دليل تفسيرهاي غلط در اصول تعاليم اسلام به وجود آمدند، سبب پيدايش شماري از مذاهب در اسلام شدند.

از ديگر مسائل، وجود تفاوت نظري بين اديان درزمینهٔ معادشناسي است كه تبديل به مسئله‌ای جنجالي شده و باعث تفرقه بين اديان توحيدي گشته است.

مسئله ديگر که باعث شکاف در بین ادیان شده است مسئله ظهور «موعود» است. اين مسئله در مسيح بدين گونه مطرح‌شده است كه حضرت مسيح بازگشت داشته، حكومت هزارساله‌ای خواهد داشت.

اما در اسلام و مخصوصاً در مکتب تشیع پیروان این مکتب به ظهور مهدي موعود (علیه‌السلام) معتقد هستند ازاین‌رو خود را «منتظر» می‌نامند.

عده‌ای دیگر مانند «یونیور ساليست ها» با ظهور شخص موعود برخورد ليبراليستي کرده‌اند و حال‌آنکه (منتظر القائم‌ها) بر آن‌اند كه اين مورد مكمّل دين است.

ديگر مسئله تفاوت نظریه‌هایی است كه در مورد رهبري وجود دارد، بخصوص آنكه شعبه‌های دوگانه اصلي دين اسلام، به سبب اختلافات و اعتراضاتي كه بر سر مسئله خلافت داشتند به وجود آمدند. سنّی‌ها لقب «اميرالمؤمنين» را خطاب به خليفه جايز دانسته‌اند، درحالی‌که شيعه لقب «امام» را براي رهبري خود تعيين كرده و سرانجام، خوارج اصرار داشتند كه هر مسلماني بالقوّه حق دارد به مقام رهبري برسد و حكومت كند.

2- مناسك:  اعتراضات ممكن است بر سر مناسك و شیوه‌های عملي سازمان ديني عام باشد. به‌طورکلی، ظهور و بروز اعتقادات ديني در مناسك است.

عبادت ازجمله مسائلي است كه روان شناسان تحقيقات زيادي درباره آن انجام داده‌اند، به شكلي كه اگر مؤمني پايبند به مسائل مناسكي دين خود نباشد از ديگر مؤمنان، خودبه‌خود، رها گشته و مورد بی‌اعتنایی آن‌ها واقع می‌شود و خود را در حالت انحطاط و سقوط مشاهده می‌کند.

از همین‌جاست كه بعضي از سران و رهبران سازمان ديني عام به گمان ايجاد فرقه، به فكر اصلاحاتي درون‌سازمانی در بعد مناسك افتاده، فرقه‌ای را بنا بر نظرات خود ايجاد می‌کنند. در مسيحيت، محققی موسوم به ايرنيوس، گروه‌هایی از «غنو سیان» را شرح می‌دهد كه نوع خاصي تعميد و تدهین و آداب مذهبي و بخصوص نوعي عشاء رباني به نام «اپوليت روسيس» بجا می‌آورند.

اولين آندرهيل با تورلش در اين نكته متفق‌القول است كه در صدر مسيحيت، دو گونه اعمال عبادي معمول بوده‌اند. يكي پرستش فزاينده خدا و ديگر اعمالي كه مخصوص اعتلاي روح تزكيه نفس بود.

در خارج از مسيحيت نيز شاهد انشعاب خوارج در اسلام هستيم كه آن‌هم به انگيزه اعتراض عليه اعمال مربوط به مناسك و آیین‌های مذهبي بود. موارد ذيل را می‌توان مبناي تشكيل گروه خوارج بيان کرد: سخت‌گیری در اصول و دقت زياد در صحّت و درستي دين و به تعبير ديگر، انديشه تعصّب گرايانه اين گروه، مخالفت باعثمان بر سرجمع آوري قرآن و مخالفت با حضرت علي (علیه‌السلام) به علت مصالحه تحميلي كه كرده بود.

چنددستگی فرقه‌های «مرجئه»، «وهابيّه» و بعدها نيز فرقه «برابره» در آفريقا، دست‌کم تا حدي به علت تفاوت‌هایی بود كه درباره اجراي مناسك مذهبي داشتند.

 

عوامل اساسي ايجاد فرقه‌ها در درون سازمان‌های ديني

سه عامل مهم و اساسي در ايجاد فرقه‌ها در درون سازمان‌های ديني عام دخيل هستند:

  1. اختلافاتي همانند دوگانگی‌های فرهنگي، مشكلات و موانع براي توسعه و بروز مسائل اقتصادي، حل‌وفصل نشدن انديشه، عقايد و آراء سياسي احزاب درون جامعه از مهم‌ترین مسائلي است كه به نظر می‌رسد حل آن‌ها كمك بسزايي به فقدان فرقه‌ها در مكاتب فرهنگي، اقتصادي و سياسي می‌کند.

نمونه تحقيقي این مسئله، رفتار نابهنجار كليساي قرون‌وسطایی است كه با محدود كردن دو مبحث علم و آزادي بيان، راه را براي فرقه‌گرایی در عصر نوزايي (رنسانس) گشود; فرقه‌هایی كه جز در جهت جامعه‌ای سكولار، حقانیتی ديگر را به رسميت نمی‌شناختند.

  1. عوامل خارجي ازجمله عناصري هستند كه در جهت ترويج فرقه‌ها در درون سازمان‌های ديني نقش بسزايي داشته‌اند مانند (فرقه بهائيت در ايران) است
  2. عوامل تاريخي، اجتماعي و فرهنگي نيز ازجمله عوامل گسترش فرقه‌ها هستند. تحقيق در تاريخ اديان بزرگ رسمي همچون مسيحي، بودائی، زردشتي و اسلام و جنبش‌های فرقه‌ای درون آن‌ها از اين ادعاي ترديدناپذير دفاع می‌کند. شعب 72 گانه مسلمانان و شعب سه‌گانه مهم مسيحيت (كاتوليك، ارتدكس و پروتستان) از نمونه‌های مهم آن‌هاست كه نشان‌دهنده پيروي مريدان خاص از اندیشه‌های رهبراني هست كه به‌نوعی، خود را در جهت اصلاح جامعه خويش قالب‌زده و صاحب ادعايي شده بودند. از مسائل مهم فرهنگي فرقه‌ها، بدعت‌ها و نوآوری‌هایی است که می‌توانند در جهت به انحراف كشيدن دين مسلّط جامعه، نقش داشته، شخصیت‌های انساني را به انحطاط بكشانند.

 

 مبانی شکل‌گیری فرقه

  1. فرقه هرگونه تصور تسلّط برجهان را رها می‌کند و نسبت به جهان، دولت و جامعه بی‌تفاوت يا مخالف است، مگر اينكه آن را مطابق با نظريات خود ببيند.
  2. فرقه، يا از جامعه كناره می‌گیرد و يا خواهان جامعه ديگري به‌جای جامعه كنوني است. به‌عبارت‌دیگر، تغيير محتوايي و نه ظاهري سازمان ديني، از اهداف عمده رهبران فرق مكاتب است. هرقدر فرقه‌ای از انزوا بيرون آيد و خود را با جامعه و محيط پيرامون آن تطبيق دهد، به‌تدریج موجب دگرگونی‌های خاص درزمینهٔ هاي ديني، سياسي و اجتماعي خواهد شد.
  3. فرقه از طبقات پايين يا از قشرهايي برمی‌خیزد كه احساس می‌کنند جامعه يا دولت در حق آن‌ها ستم كرده است. توضيح اينكه اين مورد در مكاتب سياسي مصاديق فراوان دارد، گرچه در سازمان‌های ديني، رفتارهاي غیردینی منجر به بروز چنين مشكلاتي خواهد شد.

 

 انواع فرقه‌ها

  1. فرقه‌های پذيرشي كه اصول استقلالي فردي را دربرمی گيرند و نمونه آن جريان «آكسفورد» است.
  2. فرقه‌های تجاوزگر كه جامعه موجود را نمی‌پذیرند و نمونه آن «آناباپتيست» است.
  3. فرقه‌های کناره‌گیر و طفره رفته كه با فلسفه بدبيني همراه بوده، بر زندگي جديدي تأکیددارند. نمونه آن گروه‌های مقدّس در ایالات‌متحده است.

دو عامل يكي اراده اوليه فردي و ديگري پاداشي تحت عنوان «ابراز هويّت فردي»، كه در جهت قبول قوانين فرقه نصيب شخص خواهد شد، منجر به ظهور فرقه‌ای در كنار سازمان ديني مسلّط خواهد شد. در اين صورت، اولا عضويت فرقه بستگي دارد به شرايط عضويت مانند آگاهي نسبت به آموزه‌های فرقه و پذيرش آن‌ها، گرايش خاص فرد نسبت به تجربه‌های خاص مذهبي كه از رهبران آن فرقه دريافت می‌کند; و ثانياً فرقه برخلاف سازمان ديني، همه‌کس را به درون خود راه نخواهد داد و ازاین‌رو، اعضايش از نخبگاني به شمار می‌آیند كه حقيقت، تنها در دست آن‌هاست. در اين صورت، فرقه از جامعه بزرگ‌تر و با مذهب رسمي آن مخالف خواهد بود.

ويلسون از اساتید برجسته ادیان  انواع فرقه‌ها به چند دسته تقسيم كرده كه عبارت‌اند از:

  1. فرقه‌های تغييري و تبديلي: فعالیت‌های چنين فرقه‌ای بر تبليغ مسيحيت متمركز است و اعتقادات مبتني بر تغيير كتاب مقدّس می‌باشند و عضويت در آن‌ها بر اساس تجربه گفتاري است و طرفداران آن‌ها بر دوري از گناه و رسيدن به رستگاري تأکیددارند. نمونه‌هایی از اين گروه، فرقه‌های «رستگاري» و «پنتكستال» ها هستند.
  2. فرقه‌های انقلابي: توجه آن‌ها بر وقايع حتمي و قریب‌الوقوع متمركز است، كتاب مقدّس را از طريق تمثيل و حكايت تفسير می‌کنند; اعضاي آن‌ها بيشتر بر اساس حكمت و عقايد مشورت می‌کنند، نه بر اساس تجارب گفتاري; ضمن اينكه نسبت به جامعه و نظم موجود آن نوعي عداوت و خصومت دارند. از انواع اين فرقه‌ها، می‌توان فرقه يهودي بنی‌اسرائیل و «كريستادلفيان» را نام برد.
  3. فرقه‌های درون‌گرا يا پرهيزگار: دست كشيدن از دنيا و بی‌علاقگی نسبت به تبليغ مسيحيت، از رفتارهاي اين فرقه‌هاست كه نمونه آن‌ها را می‌توان در جامعه «امانا» و برخي از گروه‌های «هاينس» (پرهيزگار، لقب پاپ) يافت.
  4. فرقه‌های عرفاني: اين فرقه‌ها بيشتر بر جنبه‌های خاصي از درون انسان تأکیددارند و آموزش‌های مسيحيت را احيا می‌کنند; درواقع، به خودشكوفايي و پرورش روان معتقدند. آن‌ها از جهان دوري نمی‌کنند و استانداردهاي جامعه موجود را می‌پذیرند. نمونه‌های اين فرقه‌ها در مسيحيت وجود دارند.

از ديگر فرقه‌هایی كه ويلسون معرفي می‌کند «فرقه دستکاری‌شده»، «فرقه مبتني بر معجزه» (كساني كه معتقد به ارتباط با ارواح هستند)، «فرقه اصلاح‌طلب» (كوئيكر) و «فرقه مدينه فاضله» مثل جامعه «انديا» و «برودهاف» است.

ويلسون معتقد است تنها انواع خاصي از فرقه‌ها تبديل به مذهب می‌شوند. فرقه‌های انقلابي بر آموزش اصول پيش از عضويت تأکیددارند. فرقه‌های درون‌گرا يا پرهيزگار از تبليغات ديني به دورند و فرقه‌های عرفاني درخواست‌های فردگرایانه‌ای دارند كه به‌احتمال كم، كودكان نسل اول را جذب می‌کنند. در بين فرقه‌ها، احتمال تبديل فرقه تغيير و تبديل به مذهب، بيشتر است، هم به خاطر اينكه سازوكار خاصي براي نيازهاي اعضاي گروه دارد و هم اينكه تبليغ مسيحيت در مقابل گذشت زمان، ثابت و بادوام می‌ماند.

 

چرایی شکل‌گیری فرقه

فرقه‌ها براي ظهور خود نياز به شرايط مناسب دارند; ازجمله اينكه در دوره‌هایی ظهور می‌کنند كه نظام قطعي و مشخص دين براثر تغييرات ناگهاني قدرت سياسي دچار تزلزل شده و در حال فروپاشي است. مثال بارز آن از ديدگاه شيعه در دين اسلام، غصب خلافت در نيمه اول قرن اول هجري است. به‌بیان‌دیگر، «فرقه، نتيجه كمك تمام اجتماع است براي آنكه خود را با طرز نويني وحدت بخشد».

فرقه‌ها به يكي از اين شیوه‌ها گسترش می‌یابند: یا ازلحاظ تعداد قليل باقي می‌مانند، ولي در نوع نگرش‌های فرقه‌ای خود سختگير و خشن می‌شوند، يا اصل را عملاً كنار می‌گذارند، ولي همچنان به آن عقيده وفادار می‌مانند و به اين صورت، يا به‌صورت يك هیئت ديني درمی‌آیند يا به گروه‌های کوچک‌تری تجزيه می‌شوند.

به توصيفي دیگر فرقه، حركت اجتماعي خودانگيخته است كه تحت شرايط قابل توصيف به وجود می‌آید و چند ويژگي خاص به همراه دارد:

  1. از گروه اصلي جامعه جدا می‌شود.
  2. از درون يك بطن همراه با كشمكش و خودآگاهي حاد، كه ازنظر سازمان ارزش دارد، می‌گذرد.
  3. از يك دوره زماني ديگر کناره‌گیری كرده و از جامعه و وحدت دروني عبور می‌کند.
  4. به‌تدریج، خود را به‌عنوان يك پديده اجتماعي مهم جا زده و با اجتماع بزرگ ارتباط برقرار می‌کند و سرانجام، خود را به‌نوعی، جذب گروه اصلي خواهد كرد.

از عبارت مزبور، می‌توان نتيجه گرفت كه فرقه با سير قهقرايي، در جهت اصلاح و ترويج اندیشه‌های خاص خود است و با گذر از چهارعنصر انقطاع اوليه، مبارزه درون‌زا همراه با خودآگاهی با طبقه اصلي جامعه، انقطاع ثانويه و در پايان، جذب شدن به اجتماع بزرگ، پدیده‌ای می‌آفریند كه به لحاظ اجتماعي تأثيرات شگرفي به همراه خواهد داشت.

از اهم عناصر مورداستفاده فرقه‌ها ايجاد شبکه‌ای گسترده در درون سازمان ديني عام است و چه‌بسا انديشه رهبران سازمان‌های ديني عام متوجه آن‌ها نباشد و به‌طور ناخودآگاه در جهت آن‌ها حركت كنند. از ديگر عناصر پنهاني آن‌ها، تسهيلات ویژه‌ای است كه مجريان سازمان ديني خاص (فرقه) در جهت بهبود روابط اجتماعي مصروف می‌دارند.

 

علت گرايش جوامع به فرقه‌گرایی

مهم‌ترین مسئله‌ای که چرا برخي جوامع بيش از جوامع ديگر به انشعاب‌های فرقه‌ای گرايش دارند این است که سازمان ديني عام جامعه، ارتباط نزديك خود را با فعّالان ديني جامعه كم می‌کند. به‌طورمعمول، هر سازمان ديني در جريانات و تغييرات اجتماعي دچار مشكلاتي خواهد شد كه مصلحان درون‌سازمانی و فعّالان ديني آن، نقطه عطفي بر استمرار اندیشه‌های سازمان در شرايط تغيير و ترمیم‌کننده ریشه‌ها و بنيادهاي آن خواهند بود.

مصلحان درون‌سازمانی از سه قِسم بيرون نخواهند بود:

  1. بعضي از آن‌ها در عبادت و اخلاص، رهبران و مصلحان بزرگي هستند.
  2. بعضي ديگر در راهنمايي ابعاد فكري و اخلاقي مهارت دارند.
  3. بعضي از آن‌ها به‌سادگی می‌توانند پيروان مجموعه سازمان ديني را به مشاركت در سيستمي كه بنيان نهاده شده است جذب و از انحرافات گريزان كنند.
  4. بعضي ديگر از مصلحان حركتي ساكت و آرام در گروه به‌هم‌پیوسته صميمي پيروان دارند; آن‌چنان‌که در خارج از سازمان ديني، به‌سختی شناخته می‌شوند.
  5. بعضي ديگر مستقيماً با گروه‌های بزرگ، حتي توده‌های مردم ارتباط برقرار کرده‌اند و نفوذ و تأثير خود را اعمال می‌نمایند.

بر همين اساس، جدا شدن سازمان ديني عام با چنين مصلحاني قطعاً خطرات فرقه‌گرایی اعضاي جامعه را به حدّي خواهد رساند كه قابل‌درمان نخواهد بود.

علت دوم كه باعث رونق روزافزون فرقه در برخي جوامع شده، ايفا نكردن نقش صحيح روحانيت از سوي روحانيان در سازمان ديني و همچنين عدم توجه مريدان نسبت به عملكردهاي روحاني است.

اقتدار روحاني ديني به بلندي منصب رسمي او در جامعه بستگي دارد. حرفه روحانيت ـ و نه صرفاً نام آن ـ ويژگي شخصيتي روحاني را تعيين می‌کند. يكي شدن با الوهيت، پايه موجوديت و فعاليت روحانيت محسوب می‌شود. اين وحدت بايد منظم و مستمر و هدف‌دار باشد. تجارب ديني خصوصي روحاني، صلاحيت مأموريت او را تعيين می‌کنند. عقیده‌های استوار او در جهت تبيين ديني الوهی، جامعه را به همگرايي الوهي و واگرايي غيرالوهي سوق خواهد داد. نوع بينش روحاني، آمادگي و تحصيلات وي، نقشي است كه در روحانيت بسيار مهم است.

وظيفه عمده روحاني، پرداختن به امور ديني است. در همين زمينه، روحاني به‌مثابه حافظ سنّت، فردي خردمند، رايزن و راهنما، مربّي و فيلسوف نيز هست، وظايف اداري او، از فعاليت ديني او منبعث می‌شوند. او با اعتقاد، از چيزهايي مانند اماكن مقدّس، ساختمان‌ها، تمثال‌ها و شمایل‌ها، وسايل ديني، املاك و اموال، اجراي مراسم مذهبي، برگزاري ضیافت‌ها و اعياد مذهبي، كه مربوط به دين هستند نگه‌داری كرده، مديريت آن‌ها را بر عهده می‌گیرد.

ازاین‌رو، فهم عميق مريدان سازمان ديني نسبت به ايفاي نقش روحاني سازمان، قطعاً در جهت كاستن از فرقه و فرقه‌گرایی مؤثر خواهد بود; يعني درك اين مهم كه تنها هدايتگري كه ارتباط آن‌ها را با خداوند تثبيت خواهد كرد، روحاني است و هدايت درگرو تثبيت رهبري اوست. ازاین‌رو، همان‌گونه كه فهم اعضا نسبت به نقش روحاني سازمان، در فقدان فرقه‌گرایی مؤثر خواهد بود، به همان نسبت، عمل به وظايف روحانيت در ميان گروه‌های مشابه توسط سران و رهبران سازمان‌ها نيز بايد انجام گيرد.

با ظهور تفاوت در سازمان‌های ديني و رشد فزاينده آن، برخي از عملكردهاي ديني رهبر به افرادي خاص يا گروه‌های حرفه‌ای واگذار می‌گردد و درنتیجه، بازار فرقه‌گرایی به نهايت درجه رونق خود خواهد رسيد.

از ديگر عواملي كه موجب بروز هر چه بيشتر فرقه‌گرایی در برخي جوامع شده، فقدان معرفت عمومي نسبت به مبناهاي سازمان ديني است.

ازآنجاکه هر سازماني داراي اجزا و تعامل بين اجزا و هدف است، سازمان ديني از اين سه عنصر خالي نخواهد بود. درنتیجه، عنصري كه می‌تواند پرده از روي مبناهاي سازمان بردارد و آن را در جامعه تبديل به يك پديده برتر كند، «وحدت» است.

«وحدت» چيزي است كه جملگي رهبران در پي آن‌اند و براي آن تلاش می‌کنند و در همين زمينه، آن‌ها كه سعي می‌کنند از اختلافات ـ هر جا كه ازنظر انساني و اصولي درست باشد ـ جلوگيري و يا اختلافات موجود را رفع كنند، منزلت بيشتري دارند و طبيعتاً به برادران ديني خود نزدیک‌تر و براي آن‌ها محترم‌تر هستند تا كساني كه سعي می‌کنند به اختلافات دامن زده، زمينه فرقه‌گرایی را آماده سازند. پس شناخت سازمان ديني و مبناهاي آن درگرو وحدت همگاني است و لازمه وحدت همگاني، انديشه صحيحي است كه سازمان آن را ارائه می‌دهد. در اين صورت، فقدان فرقه‌گرایی محسوس خواهد بود.

 

منابع:

يواخيم واخ، جامعه‌شناسی دين، ترجمه جمشيد آزادگان، تهران، سمت، 1380.

ملكم هميلتون، جامعه‌شناسی دين، ترجمه محسن ثلاثى، تهران، تبيان، 1377.

 Encyclopedia of religion, "sect", vol. 13

تلخیص و اضافاتی بر مقاله «پيدايش فرقه‌گرایی در سازمان‌های ديني» تألیف مجید جعفریان

Iran (Islamic Republic of)
حسین
۱۱:۳۷ - ۱۳۹۷/۰۶/۱۲
مطلب خوبی بود
Iran (Islamic Republic of)
سعید
۱۱:۳۸ - ۱۳۹۷/۰۶/۱۲
می توانم بگم که پاسخم را از طریق این مطلب درباره فرقه ها گرفتم
Iran (Islamic Republic of)
نیما
۱۵:۳۹ - ۱۳۹۷/۰۶/۱۹
مطلب بسار جالبی بود. سپاسگزارم از نگارنده و از سایت وزین فرهنگ سدید.
Iran (Islamic Republic of)
پژوهشگر
۰۹:۱۶ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۱
با سلام خدمت گردانندگان سایت وزین فرهنگ سدید من همواره مطالب سایتتون میخونم و این مطلب فرقه گرایی در ادیان خیلی خلاصه و مفید همه چیز را بیان کرده انشالله به راه خودتان برای اگاه سازی جامعه ادامه دهید.
Germany
اشکان
۱۰:۴۳ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۶
اگرامکان داره توی این حوزه مطالب بیشتری در سایت قرار بدید. پرررررفکت
Germany
زهره
۱۳:۵۰ - ۱۳۹۷/۰۷/۰۲
بحث جمع و جور و جذابی بود. تشکر از سایت فرهنگ سدید
ارسال نظر
captcha