گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ متاسفانه با ایجاد گروههای مرجع غیرمتخصص در کشور شاهد این موضوع هستیم که مردم در رجوع به الگوی رفتاری مناسب دچار تردید شده اند. در واقع از آن جایی که بسیاری از گروههای مرجع در حوزههای غیرتخصصی خود به خطابه میپردازند، نه تنها جامعه را از رجوع به گروههای مرجع تخصصی باز داشته بلکه با ارائه اطلاعات نادرست آنها را گمراه میسازند. ایجاد و تاکید بر گروههای مرجع تخصصی، شاکله سخنان محمدصادق کوشکی (جامعه شناس فرهنگی) در مصاحبه با سایت فرهنگ سدید است. وی رسانه ملی و همچنین ولنگاری فضای مجازی را دوعامل اصلی سلبریتی پروری ودوری مردم از گروههای مرجع تخصصی عنوان میکند.
برخی از جامعه شناسان معتقدند نقش گروههای مرجع سنتی در جامعه از بین رفته و یا نهایتا کمرنگ شده است، آیا شما چنین مساله را قبول دارید و دلیل آن را در چه مولفههایی میدانید؟
من این حرف که گروههای مرجع سنتی کارکرد خود را از دست داده اند به هیچ وجه قبول ندارم چرا که هنوز این گروهها در حوزههای مختلف از اثرگذاری لازم در میان مردم برخوردارند. هنوز مرجعیت دینی ما در حوزه مسائل دینی الگو بوده و بسیاری از متخصصین پزشکی الگوهای رفتاری مردم در حوزه سلامت میباشند. ولی این مساله که گروههای مرجع سنتی در حال جابه جایی هستند را میپذیرم. این پدیده هم مختص به شرایط فعلی کشور نیست بلکه همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی برخی از گروههای مرجع سنتی حذف شده و سپاه پاسداران به عنوان گروه مرجع جدید از محبوبیت خاصی برخوردار بود. یعنی سبک زندگی، موضع گیری سیاسی و... کنشهای دیگر سپاه الگوی عموم مردم بود. از مردم سوال میکردند که چرا این کار را انجام میدهید میگفتند، چون بچههای سپاه گفته اند. یا در مثال دیگری اگر در ۲۰ سال گذشته اساتید دانشگاه و یا در ۵۰ سال گذشته نهاد روحانیت یک الگوی مرجع برای همه افراد جامعه با تفکرهای مختلف بوده اند، ولی در حال حاضر این اتفاق نمیافتد و نهاد روحانیت شاید الگوپذیری برای اقشار مذهبی داشته باشد.
نکتهای که به نظرم باید متذکر شوم این است که تغییرات گروههای مرجع لزوما امر مذمومی نیست مگر اینکه این تغییرات با بایستههای یک الگوی مرجع تناقض داشته باشد.
منظورتان از بایستههای یک گروه مرجع چیست؟
متاسفانه اتفاقی که امروز رخ داده این است که افرادی به عنوان گروه مرجع شناخته میشوند که دانش و سواد کافی در حوزههای تخصصی برخوردار نبوده و در این حوزههای به وعظ و خطابه میپردازند. گروههایی عوام گرا و بعضا ضدانقلاب که تقریبا در حوزههای غیرتخصصی فعالیت میکنند.
در صورت امکان مصادیقی برای این نوع گروههای مرجع بفرمایید؟
مصداق بارز آن همان سلبریتیها یا اینفلوئنسرهای فضای مجازی هستند. این افراد الگوی سبک زندگی، سیاست و اقتصاد برخی از مردم شده اند. به خاطر امکاناتی که فضای مجازی ولنگار در اختیار این افراد قرار داده خود را محق میدانند تا در حوزههایی همچون صحیفه امام، روابطه ایران و چین و حتی برجام نیز اظهار نظر کنند. از لحاظ سبک زندگی نیز به وفور مشاهده شده که سگ گردانی و لزوم داشتن یک سگ به عنوان حیوان خانگی توسط این افراد در فضای مجازی تبلیغ میشود تا خود مبلغ این تفکرغربی باشند.
چه عامل یا عواملی موجب شده تا این افراد به الگوهای رفتاری مردم و یا همان گروههای مرجع تبدیل شوند؟
به نظر اصلیترین عامل این جابه جایی گروههای مرجع، رسانه ملی است. غصب گروههای مرجع توسط رسانه ملی به یکی از برنامههای ثابت این رسانه مبدل شده است. وقتی هنرپیشهها پای ثابت برنامههای رسانه ملی باشند طبیعتا به مرور زمان به گروههای مرجع در نزد مردم تبدیل میشوند. متاسفانه شاهدیم که در اعیاد مذهبی برای اینکه آنتن رسانه ملی بیننده جذب کند، خوانندگان و هنرپیشههایی که هیچ قرابتی با دین و متعلقات آن ندارند؛ به بیان نظرات شخصیشان میپردازند. در یک مقایسه گذرا، میزان زمانی که رسانه ملی در اختیار یک کارآفرین نمونه که قابلیت تبدیل شدن به یک گروه مرجع را داشته میدهد نسبت به یک هنرپیشه به قدری اندک است، که آن کارآفرین اصلا دیده نمیشود. اصلا اجازه بدهید در کانسپت همان هنرپیشه مثال بزنم. فردی همچون داوود میرباقری که آثار فاخرش بر همگان واضح و مبرهن بوده هیچ جایگاهی برای رسانه ملی نداشته، ولی هنرپیشگانی که در خود هنرپیشگی نیز جایگاهی ندارند فقط به دلیل جذابیت بصری بارها و بارها مهمان برنامههای تلویزیونی میشوند. اگر بخواهم خلاصه وار بگویم دو عامل رسانه ملی و ولنگاری فضای مجازی موجب شده تا گروههای مرجع غیرمتخصص در جامعه رواج پیدا کنند.
با این اوصاف تغییر گروههای مرجع باید در سایر کشورها نیز رخ بدهد و سلبریتیها جایگزین گروههای مرجع سنتی بشوند، این گزاره درست است؟
خیر. شما در کشورهای اروپایی و آمریکایی که اتفاقا به شدت سلبریتی پرور هستند اگر نگاه کنید، این سلبریتیها در حوزههای غیرتخصصی اظهار نظر نمیکنند و حتی اگر در این موضوعات نظرات غیرتخصصی و اثرگذار در جامعه داشته باشند تنبیه و مواخذه میشوند.
بخشی از نظام حکمرانی مجازی ما به بهره مندی از همین ظرفیتهای گروههای مرجع بر میگردد. در این زمینه چه اقداماتی صورت گرفته است؟
متاسفانه، چون فضای مجازی قانونمند نبوده امکان هدایت گری نیز وجود ندارد. نکته بعدی این است که بین تصمیم سازان و تصمیم گیران کلان مملکتی هنوز اختلاف نظر شدیدی برای انتخاب گروههای مرجع وجود دارد و این آشفتگی و عدم اجماع نظر موجب شده تا این جابه جاییهای نامبارک در گروههای مرجع جامعه ایرانی شکل گیرد.
بنابراین شما معتقدید که دلیل عدم موفقیت حکمرانی صحیح در فضای مجازی تشتت آرا بوده است؟
واقعیت امر این است که اصلا تلاشی در این زمینه شکل نگرفته که بخواهد به موفقیت منجر شود. ما شاهد یک رخداد عجیب و غیرعقلانی در این حوزه هستیم. مسئولین نهادها تصمیم میگیرند تا در بزنگاههای خاص با دادن امتیازها و مشوقهایی سلبریتیها را همراه سازند و این مدل را به زعم خود مدیریت گروههای مرجع معرفی کردند. در واقع این باج دهی به سلبریتیهایی است که هیچ گونه اعتقادی نسبت به چیزی که میگویند ندارند. فرض بفرمایید با همین امتیاز دهیها برخی از سلبریتیها از مدافعان حرم حمایت میکند در حالی در جمعهای خصوصی بارها علیه این خادمان ملت سخن به زبان آورده است. وقتی ما امتیاز میدهیم که در مسیر ما حرکت کنند در واقع مرجعیت این افراد را پذیرفته ایم و در مسیر پیشرفت این مرجعیت نیز گام برداشته ایم. فراموش نکنیم که همانطور که یک سلبریتی تبدیل شده به گروه مرجع با یک امتیاز از ما حرفی به سخن میآورد با یک امتیاز بیشتر نیز حرفی علیه ما خواهد زد و این مساله به شدت خطرناک است. اجازه بدهید بی پرده سخن بگویم، وقتی عزیزی میآید و تتلو رو بر ناو نیروی دریایی ارتش میبرد تا با آن هزینههای هنگفت در مدح انرژی هستهای بخواند و پس از آن چنین فردی بیشترین ناهنجاریهای اجتماعی را ایجاد میکند، چنین پروسهای تبلور عدم آشنایی مدیران فرهنگی کشور با مساله فرهنگ و الگوسازی فرهنگی است. فکر میکنید گروههای مرجع ما لزوما توسط نهادهای جاسوسی همچون سیا عوض میشوند؟ خیر سیاستهای اشتباه خودمان است که موجب این جابه جایی خواهد شد.
ولی نمیتوان کتمان کرد که پروسه تهاجم فرهنگی با الگوسازی توسط دشمنان نظام رابطه مستقیم دارد. این مساله را نمیپذیرید؟
اینکه دشمنان ماهمواره در تلاش برای مقابله با نظام هستند که امری طبیعی است، ولی اینکه ما چه میکنیم برای تحقق آن جای سوال دارد. با یک مثال ساده میگویم، وقتی زمستان میشود و هوا سرد شده آیا ما از سرما میمیریم؟ خیر، چون راهکاری همچون بخاری یا وسایل گرمایشی ایجاد کردیم. وقتی باران زیاد میآید آیا سیل مارا میبرد؟ خیر، چون سد را ایجاد کردیم و حالا اگر دشمن میخواهد به برخی از گروههای مرجع وجاهت دهد آیا باید این هجمه دشمن را بپذیریم؟ خیر باید گروههای مرجع تخصصی را به مردم و جامعه بشناسانیم نه اینکه خودمان مروج تئوری و نقشههای غربی باشیم. رسانه ملی گویی خود سلبریتی پروری را دوست دارد و حتی روحانیونی که باید گروه مرجع دینی باشند را به سلبریتی تبدیل میکند و این واقعا جای تاسف دارد.
الگوی مرجع سازی توسط رسانه ملی درحوزه دینی و مذهبی که امری پسندیده است چرا با این مساله مخالفید؟
بله اگر این الگوسازی لزوما در حوزه دین باشد من هم میپذیرم و حرفم اصلا همین است. ولی مساله اینجاست که رسانه ملی یک روحانی که فن بیان خوبی داشته و واعظ منبری خوبی است را تبدیل به سلبریتی کرده و حال آن سلبریتی خود به کارشناس سیاسی، اقتصادی و... مبدل میشود و درباره همه چیز نظر کارشناسی میدهد و این همان عوارض قبلی را دارد که درباره هنرپیشگان گفتم.
پس مساله شما این است که گروههای مرجع باید به صورت تخصصی به مردم شناسانده شوندتا در هرحوزه مردم به متخصص خود رجوع کنند؟
دقیقا همین طور است و اصلا به غیر از این نباید باشد. من نمیگویم یک روحانی خوش بیان الگوی مردم نباشد اتفاقا چه خوب است که مردم برای مسائل دینی و مذهبی به گروههای مرجع رجوع کنندولی این الگوهای مرجع ساخته شده توسط رسانه ملی نباید به تریبون جناحهای سیاسی تبدیل شوند و از آنها در رقابتهای سیاسی استفاده کنند چرا که این امر خود مرجعیت آن گروه یا فرد را زیر سوال میبرد. هر یک از گروههای مرجع در حوزه تخصصی خود باید فعالیت داشته باشند. شما به بیانات مقام معظم رهبری دقت کنید، ایشان میگویند که بیت رهبری مراسم عزاداری را تعطیل میکند، چون نظر کارشناسی ستاد کروناست. خب این سخنان رهبری به معنای ترویج و تشویق گروههای مرجع و ایجاد وجاهت به این نوع گروه هاست. کاش یاد بگیریم همین منش رهبری را در سیاست گذاری هایمان ادامه دهیم.
/انتهای پیام/