آنچه بعد از جنگ بر سر مفهوم مشارکت آمد را شاید بتوان در کلیدواژه «تقلیل» بیان کرد. نهادهای مردمی جای خود را به اداره‌ها دادند، فضای کارمندی و ساعت کاری زدن آرام‌آرام جای فضای کار جهادی را گرفت و عموم مردم جای خود را در عرصه تصدی به ساختارها داده و معدود مردم باقی‌مانده، در حکم کارمند شناخته شدند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ از منظر تکیه به مردم در فرایند مبارزاتی شاید بتوان انقلاب اسلامی ایران را نمونه ای بی نظیر در میان سایر انقلاب های معاصر به حساب آورد، انقلابی که تمام فرایند بروز و ظهورش را به جای تکیه بر قدرت خارجی و یا نیروی مسلح، با مشارکت مردمی به پیش برد و شاید همین أمر پاسخ این سوال باشد که چگونه عمیق ترین انقلاب قرن بیستم، کم خشونت ترین انقلاب نیز لقب گرفته است. در این بخش تلاش داریم تا نگاهی به افت خیز های «مفهوم مشارکت» در تجربه چهل ساله گذشته انقلاب اسلامی داشته باشیم.

دهه شصت، دهه مسئولیت

ده سال ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی را به حق می توان دهه مشارکت همه جانبه و مسئولیت مدارانه مردم در نظام اسلامی دانست. مسائل حتی از جنس مباحث امنیتی که به طور معمول، در لایه های درونی تر ساختار ها تعیین و تکلیف می شود، در مساجد و به دست مردم سپرده شده بود، در این میان به ذکر نمونه هایی از مشارکت های مسئولیت مدارانه مردم خواهیم پرداخت تا معنای مورد نظر را موید به تجربیات گذشته کنیم.[1]

کمیته انقلاب اسلامی

کمیته انقلاب اسلامی را می توان اولین نهاد مردمی دانست که در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ به فرمان حضرت امام خمینی(ره) پا به عرصه ظهور گذاشت. این کمیته که کارآمدی خود را در اوج بحران ترور ها و نا امنی های چند ساله اول انقلاب نشان داد، با ساختاری کاملا مردم بنیاد ایجاد شد. ایده پشت کمیته در حقیقت، حفظ امنیت هر محله توسط مردم همان محله بود، از همین رو با فرمان تشکیل کمیته، مردم موظف شدند تا اسلحه های خود را که در جریان انقلاب از مجموعه های نظامی و انتظامی به دست آورده بودند را به مساجد تحویل داده و تحت اشراف امام جماعت هر مسجد، گشت های امنیتی متشکل از خود مردم، امنیت محلات را برقرار کند. به این طریق، با استفاده از نیروی مردمی و مردمی ترین پایگاه موجود یعنی مسجد، مقوله امنیت تأمین می شود.[2]

جهاد سازندگی

این مجموعه نیز با پیام حضرت امام خمینی(ره) در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ برای تحقق بخشیدن به آرمان محرومیت زدایی انقلاب تأسیس شد. مجموعه ای که با جذب نیروهای جوان، توانست در مناطق محروم و روستاهای کشور، تحولات خوبی را رغم بزند. با شروع دفاع مقدس نیز این نهاد مردمی، با حضور در ناحیه عمرانی جبهه ها، موفقیت هایی را به دست آورد که به دنبال آن، از ناحیه امام خمینی(ره) به لغب «سنگر سازان بی سنگر» مفتخر شد.[3]

نهضت سواد آموزی

نهضت سواد آموزی با فرمان حضرت امام خمینی(ره) در سال ۱۳۵۸ آغاز به کار کرد. کشور که در دوره های قبل، طرح های متعدد ناکارامدی همچون سپاه دانش، اکابر و... را به خود دیده بود، با نهضت سواد آموزی توانست ظرف هفت سال، یازده میلیون نفر بر جمعیت باسوادان آن افزوده شود. این رقم در آن دوران چیزی نزدیک به سی درصد جمعیت کشور را شامل می شد. نکته قابل توجه در این زمینه آن است که این نهضت، تا سال ۱۳۶۳ فاقد هر گونه تشکیلات اداری تصویب شده بوده و در این سال بود که تشکیلات اداری آن تصویب و به وجود آمد.[4]

بر این لیست می توان عناوین متعدد دیگری را نیز افزود، در رأس همه آنها خود مسئله دفاع مقدس قرار داشته که شاید بتوان آن را مردمی ترین جنگ تاریخ معاصر دانست، جنگی که نیروهای آن با مشارکت مردمی تأمین شده و فرماندهان آن، جوانان کم سن و سالی بودند که با انقلاب، از محلات کشور راهی جبهه ها شده بودند. اما به نظر می رسد ذکر همین چند مورد محدود، توانسته باشد درک مختصری از مقوله مشارکت در سال های ابتدایی انقلاب را نمایندگی کند، در حقیقت مشارکت در آن سال ها، به معنای تصدی أمر توسط مردم، به معنای مسئولیت و مدیریت بود که با تسهیل گری حاکمیتی، جهت دهی و مورد بهره برداری برای اهداف کشور قرار می گرفت.

اداری شدن و تقلیل «مفهوم مشارکت»

آنچه که بعد از جنگ بر سر مفهوم مشارکت رفته را شاید بتوان در کلید واژه «تقلیل» بیان کرد. نهاد های مردمی جای خود را به اداره ها می دادند، فضای کارمندی و ساعت کاری زدن آرام آرام جای فضای کار جهادی را گرفت و عموم مردم جای خود را در عرصه تصدی، به ساختار ها داده و معدود مردم باقی مانده، در حکم کارمند شناخته شدند. جهاد سازندگی تبدیل به وزارت جهاد و بعد با ادغام در وزارت کشاورزی، در حقیقت منحل شد، کمیته انقلاب اسلامی در نهایت تبدیل به نیروی انتظامی با ساختار موجود شده و همچنین دیگر نهضت های مردمی نیز یا تبدیل به سازمان شده و یا در سازمانی منحل شدند. از همین رو سازمانی شدن را می توان آفت مشارکت در بعد از دهه شصت دانست. البته اصل ساختارمند شدن فاقد اشکال است، بلکه اشکال از جایی شروع می شود که به جای ساختار های تسهیل گر حضور مردمی، ساختار های تصدی گر ایجاد می شوند. ساختار هایی که به واسطه غلبه فضای اداری ناکارآمد، هرگز نتوانستند از پس مأموریت خود به نحو احسن برآیند. با تصدی أمر توسط ساختار ها، مفهوم مشارکت از مسئولیت، به انتخابات تقلیل پیدا کرد، دیگر وظیفه مردم نه اداره و تصدی، بلکه انتخاب اشخاص اصلحی بود که آنها أمور را به درستی اداره کنند و بخش اندکی از مردم که در ساختار ها استفاده می شدند، در حقیقت استخدام شده و کارمند آن شخص اصلح می شدند.

وضعیت فعلی مشارکت در جمهوری اسلامی

طی چند ساله گذشته، به طور مکرر، شعار بازگشت به مردم مطرح می شد. به دنبال بروز مشکلات پیش آمده و ناتوانی دستگاه های اداری در مدیریت أمور، شعار دولت تسهیل گر و مردمی سازی بیشتر دنبال می شود. شاید بحران کرونا را در این میان بتوان نقطه عطفی دانست که به دنبال آن، نیروی مردمی جایگاه ویژه ای در مدیریت بحران پیدا کرد. هرچند که در میان همه این افت و خیز ها، گفتمان رهبری انقلاب همراه تکیه بر مردم بود، اما چه بسی زمان و تجربه نیاز بود تا مسئولین أمر، بر حقانیت ایده مردم محوری پی برده و طرح شعاری مردم را و به طور جدی تر، به مسئله ورود مردم در عرصه حاکمیت بپردازند.

 

[1] در این نوشتار، هدف بیان تفصیلی آنچه که بر این مجموعه ها گذشته است نیست، بلکه صرفا هدف نمایاندن انگاره مد نظر از مشارکت در این مجموعه ها است.

[2] برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: هاشمی، سید علی: تاریخ شفاهی کمیته های انقلاب اسلامی. مرکز اسناد انقلاب اسلامی

[3] حسنی، مجتبی: «اقتصاد جهادی: مروری بر تجربه اقتصادی جهاد سازندگی». انتشارات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق

[4] برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: https://b2n.ir/n33954

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha