نظر و گذری بر فراز و فرود‌های حیات سیاسی جهانگیر تفضلی
مقالی که در پی می‌آید، زندگی یکی از رجال سیاسی دوره پهلوی دوم را روایت و تحلیل کرده است. جهانگیر تفضلی در زمره آن طیف از کارگزاران حکومت شاه بود که حیاتی پرفراز و نشیب را پشت سر نهاد و خوانش آن دست‌کم می‌تواند هویت طیفی از رجال سیاسی پهلویست را شفاف سازد. دکتر یعقوب توکلی نویسنده این مقال، پیش‌تر خاطرات تفضلی را نیز تدوین و منتشر ساخته است. امید آنکه تاریخ‌پژوهان و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.
به گزارش «سدید»؛  مقالی که در پی می‌آید، زندگی یکی از رجال سیاسی دوره پهلوی دوم را روایت و تحلیل کرده است. جهانگیر تفضلی در زمره آن طیف از کارگزاران حکومت شاه بود که حیاتی پرفراز و نشیب را پشت سر نهاد و خوانش آن دست‌کم می‌تواند هویت طیفی از رجال سیاسی پهلویست را شفاف سازد. دکتر یعقوب توکلی نویسنده این مقال، پیش‌تر خاطرات تفضلی را نیز تدوین و منتشر ساخته است. امید آنکه تاریخ‌پژوهان و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.


آغاز کار با روزنامه‌نگاری چپ‌گرایانه
جهانگیر تفضلی، فرزند غلامرضاخان مصدق‌السطان در سال ۱۲۹۳ ش در مشهد متولد شد و تا ۲۲ سالگی (۱۳۱۴)، در این شهر به تحصیل، کار و خدمت نظام وظیفه مشغول بود. از سال ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۱، در دانشسرای‌عالی به ادامه تحصیل پرداخت و همزمان به تدریس زبان فرانسه در دبیرستان ایرانشهر مشغول شد. در سال ۱۳۲۱ به اتفاق خسرو اقبال و چند نفر دیگر، حزب پیکار را تأسیس کرد و در روزنامه بهار - که موقتاً ارگان حزب پیکار بود- به نوشتن مقاله پرداخت. سپس روزنامه نبرد که صاحب امتیاز آن خسرو اقبال بود، به جای روزنامه بهار منتشر و جهانگیر تفضلی سردبیر آن شد. در سال ۱۳۲۱ امتیاز نشر روزنامه ایران‌ما را گرفت که تا زمان تعطیل شدن آن در دوره خودش، به صورت روزانه یا هفتگی منتشر می‌شد. ایران‌ما روزنامه‌ای مشهور و پرخواننده بود که تمایل شدیدی به پیشرفت دسته‌های چپ نشان می‌داد. علاوه بر این شدیداً علیه روحانیت و مذهب و مظاهر آن نظیر حجاب بانوان به انتشار مطالبی دست می‌زد. در شهریور سال ۱۳۲۲، وی با سمت مدیر ایران‌ما، همراه جمع کثیری از امرای ارتش، فئودال‌ها، بازرگانان، روزنامه‌نگاران، مهندسین راه‌آهن و قضات، با رأی و تصمیم مشترک قوای متفقین، از طرف ارتش انگلستان توقیف شد. (البته ظاهراً اکثر دستگیری‌ها توسط شهربانی انجام گرفته بود). وی در تهران و اراک زندانی شد و پس از مدت هفت ماه، به دستور فرمانده ارتش شوروی در ایران، در شهر رشت به روس‌ها تحویل داده شد. تفضلی پس از آزادی، مجدداً به اداره روزنامه ایران‌ما پرداخت و گرایش‌های چپ‌گرایانه خود را حفظ کرد و حتی مقالاتی علیه رضاشاه به نگارش درآورد! در جریان حرکت جدایی خواهانه سیدجعفر پیشه‌وری و فرقه دموکرات در آذربایجان و قاضی محمد در کردستان، تفضلی به حمایت جدی از آنان پرداخت و مقالات و گزارش‌های متعددی را در توصیف و حمایت از این دو حرکت جدایی‌خواهانه و تجزیه‌طلبانه به نگارش درآورد. در سال ۱۳۲۴، وی به همراه هیئت عالی‌رتبه سیاسی ایران، به سرپرستی احمد قوام‌السلطنه نخست‌وزیر به شوروی رفت و آنجا مورد لطف و محبت روس‌ها قرار گرفت، ولی از همان جا با اجازه از قوام‌السلطنه به پاریس رفت و حدود یک سال در فرانسه ماند.

چرخش به سوی دربار در اروپا
وی در اروپا، شدیداً دچار چرخش سیاسی شد و به حمایت از شاه و دربار پرداخت و پس از یک سال که به ایران مراجعت کرد (اواخر سال ۱۳۲۵)، به عنوان بازرس بانک صنعتی انتخاب شد. در همین دوران بود که وی به دربار نزدیک شد و در حلقه دوستان اشرف پهلوی خواهر همزاد شاه و عبدالحسین هژیر درآمد. آنگاه عضو «شورای تعقل» شد. وظیفه اعضای هیئت مذکور که قرار بود سری و محرمانه عمل کنند، عبارت از این بود که اوضاع و احوال کشور را بررسی و مراقبت کنند و بدون دخالت در امور اجرایی، به مثابه مغز متفکر یا چشم و چراغ راه نخست‌وزیر آینده باشند و مقرر بود با انتصاب هژیر به نخست‌وزیری، حکومت ثابتی که لااقل ۱۰ سال در ایران دوام بیاورد، به وجود آید و با صمیمیت و وفاداری که وی نسبت به سیاست انگلستان اظهار می‌نمود، مسائل اساسی حل و فصل شود. هژیر مأموریت داشت تا در کار نفت جنوب و قرارداد نفت ۱۹۳۳، تجدید نظر کند و به آن سر و سامان دهد و مقاوله مورد نظر را - که بعداً گلشاییان تهیه کرد و به قرارداد گس- گلشاییان موسوم شد- تنظیم کند و عوامل تصویب آن را در مجلس فراهم نماید. هیئت مورد بحث شروع به کار کرد و قرار شد هر هفته، شب‌های‌جمعه جلسات خود را تشکیل و مسائل مطلوب را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهند و تصمیم‌های اتخاذ شده را توسط اشرف پهلوی به اطلاع شاه برسانند و پس از تأیید، برای اجرا به شخص هژیر ابلاغ گردد. در همین هیئت بود که ترتیب انتخاب اعضای هیئت دولت هژیر، معاونین نخست‌وزیر و سایر مسئولان درجه اول و مهم مملکتی داده می‌شد. به این ترتیب، جهانگیر تفضلی در ۳۴ سالگی، در حالی معاون نخست‌وزیر (عبدالحسین هژیر) شد که سرپرستی اداره تبلیغات و انتشارات و رادیو را نیز عهده‌دار بود، اما مدت زمان زیادی در این پست نماند و توسط هژیر، مجبور به استعفا شد. برکناری تفضلی از پست معاونت سیاسی نخست‌وزیر، حضور وی را در نظارت بر مطبوعات تحکیم کرد. وی در این پست با وجود آنکه خود اهل مطبوعات و «مطبوعات‌چی» بود، ولی با گروه «مطبوعاتیان» آن کرد که نباید کند! در جریان نهضت ملی، تلاش کرد تا خود را به آیت‌الله کاشانی نزدیک کند و در سال ۱۳۳۱، به عنوان مدیرعامل صندوق تعاون بیمه کارگران منصوب شد.

در حلقه مشاوران محرمانه پهلوی دوم
جهانگیر تفضلی بعد از کودتای ۲۸ مرداد علیه نهضت ملی شدن صنعت نفت، به طور جدی‌تر به دربار نزدیک شد و برحسب آنچه خود وی در خاطراتش آورده است، در کنار چهره‌های معروف متمایل به دیپلماسی امریکا، نظیر علی امینی و عبدالله انتظام، در حلقه مشاوران نزدیک و محرمانه محمدرضا پهلوی درآمد و در کنار طرفداران دیپلماسی امریکا، به فعالیت پرداخت و در واقع با چرخشی ۱۸۰ درجه، از موضع چپ رادیکال به راست افراطی، تغییر جهت داد. به خاطر همین نزدیکی و التفات خاص بود که در دوره هجدهم مجلس شورای ملی، توسط اسدالله علم و تأیید شاه نماینده مردم زابل شد. مردمی که به اقرار خود او، نه آن‌ها را می‌شناخت و نه حتی جای پایی برای مهمان شدن داشت! تفضلی با وجود اینکه نماینده مجلس بود، عملاً کار اداره تبلیغات و انتشارات و رادیو را بر عهده داشت. در نطق‌های نمایندگان مجلس - که در مخالفت با دولت حسین علاء، فراماسون معروف ایراد می‌شد- به حمایت از علاء دست می‌برد و حتی به همین خاطر، مورد اعتراض جمال امامی ۴ قرار گرفت. جمال امامی طی نطقی در مجلس، به دفاع از عملکرد دولت زاهدی پرداخت و ضمن اعتراض به دولت علاء - که نطق مخالفان زاهدی را از رادیو پخش می‌کند، ولی نطق موافقین را پخش نمی‌کند- گفت: «یکی از نمایندگان طرفدار دولت که سابقه مشعشع و درخشانی دارد، رفته است در رادیو و در نطق نمایندگان دست برده و تحریف کرده است!» افراط تفضلی در حمایت از علاء و سانسور اظهارات نمایندگان، به حدی بود که نورالدین امامی‌خوئی، وی را «سانسورچی» نطق نمایندگان معرفی می‌کند! از طرف دیگر، اهمیت وی در سیاست‌ها و دولت امریکایی حسین علاء، به قدری بود که مهدی میراشرفی عامل معروف انگلیس و از عوامل عمده کودتای ۲۸ مرداد، طی نطقی در مجلس گفت: «او همان راهی را می‌رود که مظفر فیروز [در حکومت قوام‌السلطنه]و حسین فاطمی [در حکومت دکتر مصدق]رفته‌اند!» جهانگیر تفضلی در همراهی و مساعدت به فرمانداری نظامی و سپهبد تیمور بختیار در راه سانسور مطبوعات، اقدامات قابل توجهی انجام داده است. او بود که به عنوان یک مطبوعات‌چی و نویسنده، چگونگی مبارزه با مطبوعات و جراید را به بختیار تفهیم کرد. وی علاوه بر این وظیفه، از طرف محمدرضا پهلوی در جهت جلب نظر مخالفان دولت یا قرارداد کنسرسیوم، اقدام می‌کرد. در این مورد حسین مکی در خاطرات سیاسی خود چنین می‌نویسد: «جهانگیر تفضلی - که سمت نمایندگی دوره ۱۸ را داشت و مدیر روزنامه سیاسی ایران‌ما بود- روزی به دربندسر آمد و عقیده مرا درباره قرارداد کنسرسیوم جویا شد و من همان توضیحاتی را که برای دکتر شاهکار داده بودم، برای ایشان نیز بیان کردم و از مشارالیه سؤال کردم: آیا قصد مخالفت داری؟ گفت: نه! گفتم: پس برای چه می‌خواهی نظر مرا بدانی؟ گفت: محرمانه بگویم، حقیقت این است که شاه از من خواسته، نظر تو را بپرسم و به اطلاع او برسانم! گفتم: به شاه بگویید که دخالت شما در این کار، باعث نارضایتی مردم و بدنامی شما خواهد بود!»

در کسوت سرپرست محصلین ایرانی در خارج از کشور، برای جذب دانشجویان مخالف!
در سال ۱۳۳۴، جهانگیر تفضلی به سرپرستی محصلین ایرانی در اروپا منصوب گردید تا بتواند دانشجویان ایرانی خارج کشور را بر سر مهر آورد! انتصاب جهانگیر تفضلی با حمایت اسدالله علم و البته با توجه به روابط گسترده وی با دربار و شخص شاه بوده است، اما در واقع گامی در راه حمایت و تقویت باند اسدالله علم تلقی شد. احمد علی مورخ الدوله سپهر، در نوشتاری و در مقام بیان علل نارضایتی‌های عمومی، پاره‌ای از دلایل و موارد را ذکر و از تفضلی به زشتی یاد می‌کند! وی در مقاله‌ای خطاب به محمدرضا پهلوی، چنین می‌نویسد: «اکنون علل عدم رضایت را یکایک برمی‌شمارم، ... مردم ناراضی هستند از اینکه دولت در نصب مأمورین تبعیض روا می‌دارد و ترجیح بلا مرجح را جایز می‌شمارد، اراذل را بر افاضل برتری می‌دهد، کسانی را که از جهل پر و از دانش تهی و به منکرات و مناهی آلوده هستند، به مسند امارات و حکومت می‌نشاند... مردم ناراضی هستند از اینکه افسد ناس به مشاغل بزرگ برگزیده می‌شوند، فلان جاسوس بدنام، با سابقه ننگین و اخلاق نکوهیده، به سرپرستی دانشجویان بلاد خارج منصوب می‌گردد تا مبالغ گزاف ارز خارجی را در کنار یار گل‌عذار، به مصرف عیش و عشرت خود برساند و بر نارضایتی و عصبانیت محصلین ایرانی بیفزاید و ملالت‌ها پدید آورد.»

شگرد تفضلی در مواجهه با دانشجویان مخالف شاه
جهانگیر تفضلی در اروپا وقتی با فعالیت‌های انجمن‌های دانشجویی روبه‌رو شد، با استفاده از عوامل ساواک، برای مقابله با اتحادیه دانشجویان ایرانی، دست به کار شد و کلوب دانشجویان را تشکیل داد. این کلوب که مجهز به انواع وسایل تفریح، سرگرمی و عیاشی بود، به زودی تبدیل به مرکز توطئه علیه انجمن دانشجویان شد. اما تفضلی برای مبارزه با دانشجویان، دست به شگرد‌های دیگری نیز زد و آن تقویت حزب‌توده، در مقابل فعالیت‌های گروه‌های دانشجویی علیه رژیم پهلوی بود. از جمله فعالیت‌های دیگری که تفضلی در دوران مأموریت در مقام سرپرستی امور دانشجویان صورت داد، همکاری با پلیس آلمان و فرانسه علیه فعالیت دانشجویان بود. وی با همکاری پلیس فرانسه، جشن نوروز دانشجویان ایرانی را در آخرین ساعات روزی که قرار بود برگزار شود، تعطیل کرد و نیز با کمک و به وسیله علی‌اصغر حریری، امتیاز مجله نامه‌پارسی را که ناشر افکار دانشجویان ایرانی در اروپا بود، لغو کرد. وسعت کار‌های نامطلوب و نارضایتی از اعمال جهانگیر تفضلی در اروپا به حدی بود که حتی یاران قدیمی وی نظیر حسین علاء وزیر دربار شاهنشاهی نیز از آن منزجر و طی نامه‌ای رسمی برکناری تفضلی از مقام سرپرستی را از شاه خواستار شد: «یادداشت عرض چاکر حسین علاء به پیشگاه مبارک، به تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۳۹. فکری برای سرپرستی و هدایت دانشجویان شود. محصلین برای تفضلی - که بیشتر در فکر راحتی و خوشی خودش است، احترام و حرف‌شنوی قائل نیستند. پول زیاد در اختیار او گذاشته شده است و به مصرف صحیح نمی‌رسد. همه جا دانشجویان ناراحت و ناراضی هستند. الامر، امر اقدس همایونی مطاع مطاع مطاع. چاکر: حسین علاء.»

در کابینه امیر اسدالله علم
ظاهراً یادداشت فوق آمده که شاه در پاره‌ای از بند‌های آن دستوراتی داده بود، کار خود را کرد و جهانگیر تفضلی را از اروپا به تهران آورد، ولی پس از مدتی او به نمایندگی ایران در یونسکو منصوب شد! در سال ۱۳۴۱ و با تشکیل دولت امیر اسدالله علم، جهانگیر تفضلی مجدداً وارد عرصه فعالیت‌های سیاسی در کشور شد. وی در کابینه دوم اسدالله علم در ۳۰ بهمن ۱۳۴۱ با سمت وزیر مشاور و سرپرست اداره تبلیغات و انتشارات و رادیو وارد کابینه علم شد. در این دوره، سیاست رژیم پهلوی براساس رهنمود‌های دولت امریکا بر این اصل استوار بود که مخالفین سابق و پاره‌ای از عناصر روشنفکر را جذب دستگاه حکومت کند و این روندی بود که از زمان دولت علی امینی آغاز شده بود. جذب عناصری چون: نورالدین الموتی عضو گروه پنجاه و سه نفر - که در زمان رضاخان دستگیر و محاکمه و زندانی شده بود- از گونه این فعالیت‌هاست. اسدالله علم که در اتخاذ این شیوه و در به کارگیری عناصر و افراد به خدمت خویش، بسیار ورزیده بود توانست عناصری چون: دکتر پرویز ناتل‌خانلری، دکتر محمد باهری، رسول پرویزی و... را به همکاری دعوت کند. در این مورد عبدالرحمن فرامرزی (برابر سند ساواک) چنین توضیح می‌دهد: «سناتور شدن دکتر خانلری موضوع ساده‌ای نیست، زیرا دکتر خانلری حتی در خواب هم معاونت وزارتخانه‌ای را برای خود امکان پذیر نمی‌دانست و این موضوع در روحیه استادان دانشگاه و جلب توجه آنان به سوی آقای علم، بسیار مؤثر بوده است....» در این دوره کار سانسور مطبوعات، به اداره کل انتشارات و رادیو (و بعداً به وزارت اطلاعات و جهانگردی تبدیل شد) محول گردید و جهانگیر تفضلی به عنوان یک روزنامه‌نویس قدیمی، حلقه سانسور را بر گردن مطبوعات محکم‌تر کرد! در زمان وزارت جهانگیر تفضلی، شاه در یکی از مراسم سلام عید [۱۳۴۲]، بعد از عبور از صف مدیران جراید، خطاب به علم می‌گوید: «این صف خیلی طویل شده است!» ظاهراً بعد از مراسم سلام، جهانگیر تفضلی ضمن تأیید فرمایشات ملوکانه، اجازه کوتاه کردن صف مدیران جراید را دریافت می‌کند و بدون هیچ گونه مجوز قانونی، به چاپخانه‌ها دستور می‌دهد از چاپ بیش از ۵۰ روزنامه و مجله خودداری نمایند!

رویاروی نهضت اسلامی و رهبری آن
وظایف تفضلی، اما تنها سانسور مطبوعات نبود، بلکه وی در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ معاصر، یعنی اواخر سال ۱۳۴۱ و اوایل سال ۱۳۴۲ - که قیام حضرت امام خمینی (ره) علیه رژیم پهلوی اوج خود را می‌گذرانید- به طور جدی وارد مبارزه علیه روحانیت و مردم شد. اصلاحات امریکایی شاه در جریان انقلاب سفید، با دستور مشخص و برنامه سازمان یافته امریکایی‌ها و دولت جان اف کندی در ایران در حال اجرا بود و به طور طبیعی مدرنیزاسیون به شیوه امریکایی، بنیان‌های دینی جامعه ایران را متزلزل می‌کرد. یکی از اصول اساسی مدرنیزاسیون غربی، سکولاریزه کردن جوامع است که دولت‌های علی امینی و اسدالله علم به تدریج آن را به اجرا درمی‌آوردند. از طرفی این امر در راستای تأمین منافع سرمایه‌داری جهانی بود و نتیجه‌ای جز رشد روحیه مصرف‌گرایی، ایجاد زمینه مصرف کالا‌های غربی و ریشه‌دار شدن پایه‌های سلطه در ایران، برای ملت نداشت. بر همین اساس تعارض بین مردم و روحانیت به رهبری امام خمینی (ره) و مراجع از یک‌سو و امریکا و اسرائیل و شاه و دولت علم از سوی دیگر، به طور جدی آغاز شد. در این میان نقش جهانگیر تفضلی بسیار قابل توجه است. وی به عنوان یک روشنفکر، نویسنده و تبلیغات‌چی - که خود را در اختیار رژیم قرار داده بود و در رأس اداره کل تبلیغات و رادیو قرار داشت- عملاً به بلندگوی امریکا، اسرائیل، شاه و دولت علیه مردم و روحانیت و منافع ملی ایران تبدیل شد. وی در جریان سفر معروف شاه به قم در ۴ بهمن ۱۳۴۱، او را همراهی می‌کرد. وی سخنرانی معروف و تاریخی شاه در آن سفر را از قبل نوشته و تنظیم کرده بود. تفضلی در این سخنرانی از زبان شاه، زشت‌ترین، رکیک‌ترین و ناجوانمردانه‌ترین توهین‌ها را به روحانیت روا داشت. آن‌ها را به ارتجاع سیاه تشبیه کرد و خطر آن‌ها را از ارتجاع سرخ بیشتر دانست و روحانیون را به کرم‌هایی تشبیه کرد که در لجنزار می‌لولند! این سخنرانی به قدری زننده بود که علاوه بر عکس‌العمل شدید امام خمینی، روحانیت و مردم و استفاده متقابل از توهین شاه، باعث شد حتی مسئولان خبری رژیم نظیر نصرت‌الله معینیان، مجبور شدند بخشی از سخنان شاه را سانسور کنند! سخنانی که به قول احسان نراقی مشاور برجسته شاه، آغاز انقلاب و شمارش معکوس عمر رژیم پهلوی بوده است! در پی سخنرانی حضرت امام خمینی در عصر عاشورا، رژیم پهلوی در نیمه شب ۱۵ خرداد ایشان را دستگیر کرد و از قم به تهران آورد و زندانی کرد. در پی آن مردم مسلمان ایران در اعتراض به دستگیری حضرت امام، قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را رقم زدند که به خاطر درگیری شدید با مأموران نظامی و گستردگی تظاهرات، رژیم پهلوی را با خطر سقوط جدی مواجه ساخت! در این بخش از مقال، لازم است به موجب اسناد، به نقش تفضلی در کشتار‌های مردمی اشاره رود، نقشی که خود از بیان آن گریزان بوده و ذکری به میان نیاورده و تجدید خاطره آن نیز برایش زجرآور و کشنده به نظر می‌آمده است. مروری بر صورت مذاکرات هیئت دولت به ریاست اسدالله علم در روز‌های ۱۵، ۱۸ و ۲۰ خرداد ۱۳۴۲، نشان می‌دهد که چگونه روشنفکران قلم به دست و به اصطلاح آزادی‌خواه، علیه ملت خویش شمشیر از نیام کشیده‌اند و بیش از نظامیان و عناصر امنیتی، برکشتار مردم بی‌گناه تأکید و اصرار دارند! جالب اینجاست که جهانگیر تفضلی، پرویز ناتل‌خانلری و دکتر محمد باهری به عنوان نمایندگان جامعه روشنفکر، بیش از نظامیان و سیاسیون پرشورترین هوادار کشتار وسیع و حکومت نظامی هستند که این امر بسیار تعجب‌انگیز و حیرت‌آور است!

و سرانجام پایان یک رجل پهلویست!
بعد از واقعه ۱۵ خرداد، جهانگیر تفضلی در ۱۸/۳/۱۳۴۲، از پست سرپرستی انتشارات و رادیو برکنار شد و در سمت وزیر مشاور باقی ماند، اما در پست وزارت هم مدت چندانی باقی نماند و از پست وزارت مشاور نیز کنار رفت! پس از آن جهانگیر تفضلی، دیگر به پست‌های وزارتی نرسید، تا اینکه در سال ۱۳۴۳ به سمت سفیر ایران در یونسکو انتخاب شد و چند بار نیز به سفارت ایران در کشور‌های مختلف فرستاده شد. وی در سال ۴۷- ۱۳۴۶ در الجزایر و در سال‌های ۱۳۴۸ تا ۱۳۴۹ در افغانستان، سمت سفارت ایران را بر عهده داشت. از جهانگیر تفضلی، چند اثر ادبی باقی مانده است که بیشتر به قصه‌های عاشقانه علی دشتی شباهت دارد. از جمله آن‌ها هایده ۱۳۲۰ و بر روی شن‌های ساحل ۱۳۴۰ است! مجموعه شعر‌های وی در سال ۱۳۶۷ و دیوان او که شامل مجموعه اشعارش است و به مناسبت‌های مختلف سروده است، با عنوان زهره منتشر شد!
از نکات قابل توجه در زندگی جهانگیر تفضلی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، این بود که وی به علت حضور در اقدامات و تبلیغات علیه نهضت اسلامی مردم ایران، شدیداً دچار عذاب وجدان شده بود که این عذاب وجدان، با انتشار مجموعه کتاب کوچک اسناد مذاکرات هیئت دولت، با شرمساری نیز ضمیمه گردید! این امر سبب شده بود که وی بار‌ها علیه خود، دست به اقداماتی بزند تا خود را از این عذاب وجدان خلاص نماید! در نهایت تقدیر او این بود که در ۲۹ آذر ۱۳۶۹، با اقدام مکرر به خودکشی، خود را تسلیم مرگ نماید و پرونده زندگی‌اش بسته شود!
 
انتهای پیام/
منبع: جوان
ارسال نظر
captcha