گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ هر ساله و در میانههای فرودین ماه، در کوران و اوج هفته هنر انقلاب اسلامی یادی میشود از شهید راه اندیشه و قلم و فلسفه هنر اسلامی، سید مرتضی آوینی و در این بین از انبوه خاطرات او از زبان همرزمان و دوستان اش گفته میشود و پس از آن یاد و نامش به مُحاق فراموشی سپرده میشود تا سال بعد... و هنر انقلاب نیز پس از این ایام به تنظیمات جاری خود باز میگردد تا آنکه کی دوباره ۱۹ فروردین ماه فرا برسد تا این فرآیند از آغاز تا پایان آن دوباره طی شود.... همین نگاه غالباً مناسبتی و سالیانه و زودگذر منجر به آن شده تا کتاب اندیشه و تفکر آوینی پیرامون زیست هنری به سبک الهی تنها سالی یکبار ورق بخورد؛ طبیعی است با این اوصاف نگاه ژونالیستی صرف و سطحی به شخصیت آوینی نیز مناسب و همقواره همین نوع مواجه با یک اندیشمند فکری و فلسفیِ هنر انقلابی و الهی و ملکوتی است.
از این رو مانند سنوات و ایام گذشته با فرارسیدن نیمهی فروردین ماه، سازِ از آوینی گفتن دوباره کوک شد و همچنین رسانه ملی نیز با مستند و میان برنامهها و تولیداتِ بیشتر مناسبتی وارد میدان شد. براساس همین رویه و به مناسبت هفته هنر انقلاب اسلامی و همجواری این هفته با ایام شهادت سید شهیدان اهل قلم، شهید سید مرتضی آوینی مستند ۷ قسمتی "آقا مرتضی"، تولید شده توسط سازمان هنری، رسانهای اوج از شبکه سوم سیما پخش شد که به واسطه رونمایی از فیلمهای آرشیوی که برای اولین بار از شهید مرتضی آوینی، همرزمان و حواشی پیرامون او پخش شده بود، توانسته بود حاوی جذابیتهای خاص نسبت به نمونه مستندهای مشابه باشد.
نگاه کلان به فرم مستند
مستند "آقا مرتضی" به کارگردانی عباس سید ابراهیمی و تهیه کنندگی مهدی مطهر در ایام هفته هنر انقلاب اسلامی با تلاش و حمایت سازمان هنری، رسانهای اوج در فروردین ماه ۱۴۰۰ هر شب از شبکه سوم سیما پخش شده است. این مستند که گفته میشود از سال ۱۳۹۶ در دست تولید بوده، در نگاهی تازه نسبت به سایر مستندها و آثار تصویریِ توصیفی و گزارشی درباره شهید سید مرتضی آوینی تلاش کرده است تا زوایای کمتر پرداخته شده پیرامون شخصیت و زندگی شخصی، هنری و حرفهای وی را برجستهتر بیان کند. از این رو آنچه در این مستند بیش از هرچیز بر جذابیت و تازگی آن میافزاید، بهره برداری از تصاویر آرشیوی پیرامون فعالیتهای هنری و حرفهای وی است.
همچنین در این مستند به وضعیت زندگی شخصی و ارتباطات او مربوط به دوران جوانی و دانشجویی به نحو و بیانی متفاوت پرداخته شده است؛ در حالی که تا پیش از این در آثار مصور و مکتوب بارها به این مسئله و زندگی خصوصی و شخصی وی اشاره شده است و در نمونهای حتی پگاه آهنگرانی در گذشته در مستندی به شخصیت غزاله علیزاده، همدانشگاهی کامران آوینی (مرتضی) در دوران تحصیل در دانشکده هنرهای زیبا و قبل از تحول عمیق مرتضی آوینی اشاره میکند و طبیعی است که اگر دوباره قصد بر بازگویی آن دوره از زندگی مرتضی آوینی و... باشد، ضروری است تا این قصد همراه با قرائت و پیام و نکته تازه باشد که در این مستند این مهم کمتر به چشم میخورد و حتی به نحو سطحی و بی مایه به این مسئله اشاره میشود، چرا که هرچه فضای روایی این مستند که هر قسمت از آن که به جهت پیوستگی به نظر میرسد که منفک از قسمتهای پیشین است پیش میرود، دوپارگی و چندپارگی زنجیره روایی-مفهومی آن نیز افزایش مییابد؛ به طور مثال تکلیفِ ارتباط آن قسمتها که مربوط به پیش از تحول عمیق و کاملِ آوینی میشود با دورانی که آوینی متحول میشود نامشخص است. در صورتی که در مستندهایی که بر یک پیوستار مقرر است تا فراز و فرود زندگی یک انسان از یک نقطه ابتدایی تا یک نقطه غایی را روایت کند، کاملاً فضایی شبه دراماتیک میطلبد (خصوصاً وقتی اثر در چند قسمت موضوعی ارائه میشود) تا بارقههایی که جنبهی نقطه عطف در خط رواییِ بیان از یک شخصیت را دارد، در انبوه محتوای ارائه شده گم نشود و همواره آن نقاط عطف برای بیان چند و چون و چرایی و چیستی و چگونگی تحول در شخصیتِ محور، اَلدّوام شاخص و راسخ باشد.
از این رو این مستند تلاش کرد تا مخاطب را با انبوه محتوا و آرشیو آزادشده پیرامون شخصیت محوری مستند مواجه سازد، بدون آنکه زنجیره سیر روایی از همان شخصیت محوری تکمیل شود. سرانجام مخاطب در دریافت فرمی از اثر، یک کل واحد در قامت و بستر یک شخصیت محوری در پوشش روایت را نمییابد و مخاطبِ دارای نگاه حرفهای و مُصر در حقیقت یابی، صرفاً با کلاژی از یک شخصیت در قالب موضوعات متکثّر درباره شخصیتِ واحد اثر روبرو میشود. از این رو اجزای خط روایی از جهت مفهومی از هم گسسته است و ممکن است تا مخاطب را دچار پریشانی در فهم از زیر و زِبَرِ شخصیت محوری روایت کند؛ نقیصهای که بارها در این مستند به نظر متبادر میشود و موجب میشود تا مخاطب صرفاً این مستند را با اغماض از آن جنبه قابل تحمّل بداند که با تماشای این مستند نمایههای جدیدی ناشی از آرشیوهای آزادشده درباره شخصیت محوری را شاهد است که این مورد به خودی خود شاید جذاب باشد، اما در چهارچوب کلان، وزن اعتبارِ مستند به منظورِ نگاه فنی و پیوسته و عمیق و مفهومی به ترازِ شخصیت محوری آن، شهید سید مرتضی آوینی از حَیِّضِ انتفاع خارج است.
بررسی گوشهای از برجستگیهای مورد توجه و انتقاد در جریان مستند
غلبه نگاه سیاسی-جناحی
به گواه منابع به جاماندهی مکتوب و مستند و خصوصاً یادداشتها و سخنرانیهای سید مرتضی آوینی، نگاه سینمایی وی از مسیر یک باور و اندیشه توحیدی عبور میکند و او تلاش میکند تا این باور کلان را در جایجای فرم نگاه هنری خود در عالیترین طبقه و مرتبه قرار دهد و سایر موئلفهها را بر بستر این جایگاه عالی در ذهن اش چینش و نظم دهد؛ بنابراین او در کَنفِ این نگاه توحیدی، هسته زیبایی شناختیِ فکری-هنری خود را تنظیم میکند و سپس در این فرم و ظرف کسب شده، محتوای فکری-فرهنگی و جهت گیری خود برای رسیدن به هدف عالی و غایی در هنر برای بیان حقایق مکشوفه که توسط خود او یافت شده است را قرار میدهد و از این منظر است که آوینی به آن تشخیص میرسد که در این بزنگاه تاریخی و تولد دوباره جهان در برابر افول باورهای پیشین، جریان انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) طلیعه دار و مشعل دار جریانی تازه در سپهرِ نظامهای فکری-اندیشهای در جهان شده است که وی این فرصت مغتنم را از جوشش یک باور فکری-فرهنگی آغاز میکند و تاثیر آن را در تغییر نظامهای سیاسی منحط غرب و شرق و رسیدن به نهضت و قلهی ا... اکبر میداند؛ حال از این رهگذر در بیان حقایق، گوشهای از پرِ باور او به جهان سیاست و خصوصاً بارقههای فکری آن در داخل هم برخورد میکند که البته این برخورد نه به عنوان هدف اصلی در باور وی، اما به اثرگذاری فراوان حتی در نقد لیبرالیسم زمانه تا نقد سنگین و پایهای نهلههای فلسفی سیاسیِ غیر توحیدی و الهی خصوصاً اندیشه لیبرال نوظهور در داخل منتج میشود؛ این مسئله نه به معنای سیاسی بودن صرف اندیشه آوینی بلکه به معنای کلان نگری باورهای او در رسیدن به حقیقت الهی است که از رهگذر خود به هرآنچه غیر الهی است از جمله باورهای سیاسی غیر توحیدی و منفعت طلبانه خصوصاً در هنر و فرهنگ برخورد میکند و بر علیه آنها در فضای گفتمانی و فکری وارد عمل میشود؛ در واقع اندیشه آوینی در ابتدا از یک باور هنری، فرهنگی، الهی ریشه میگیرد و در امتداد آن به نقد ساختار نظامهای سیاسی میپردازد، اما در مستند آقا مرتضی در همان کلاژی که ذکر آن گذشت، در برخی قسمتها نگاه سیاسی معطوف به اندیشه آوینی غالب است و از این منظر رنگ و بوی ساختار و ظاهر مستند از منظرِ روایت به جناح گرایی و نوعی تسویه حسابهای سیاسی میماند.
از سوی دیگر، اگر نقد جریانهای سیاسی امثال کارگزاران و حتی جریانهای مذهبی تندرو از درون دولت وقت گرفته تا جریان رأس حوزه هنری وقت و جریانهای سیاسی-فرهنگی موسوم به چپ مانند حلقه کیان و سروش و... که همگان در مقابل اندیشه آوینی قرار داشتند و تاثیر افول برانگیز و ضعیف شان در نظامهای فکری-فرهنگی کشور در دهههای گذشته اثبات شد، صرفاً بیان شود تا اندیشه آوینی دستمایهای باشد برای نقد صدباره آنها، نه تنها تکرار مکررات است بلکه سوزاندن فرصت برای نشان دادن هرچه بهتر فلسفه و مسئلهی راه از بیراهه در اندیشه آوینی میباشد؛ حال در شرایطی که این جریانهای سیاسی-فکری آنقدر از خود تاثیر برجسته به جا گذاشته اند که برای نقد آنها محتوا فراوان است و نیاز نیست تا اندیشه آوینی آنقدر کوتاه قامت شود تا به قامت احزاب و جریانهای از مُد افتاده سیاسی برسد تا نقد و لگدی دوباره به پیکره آن جریانهای مضمحل شده حواله شود! البته که این ناهمواریها در روایت در مستند، به افشای چندباره آن حقیقت در بررسی و نقد نگاه و تفکر سید مرتضی آوینی در طی این چند دهه باز میگردد که هرکس تلاش میکند تا آوینی را از منظر نگاه خود بررسی کند و نه از آن دریچه که خود او از آن به جهان نگریسته است.
نقد جریان مدیریت فکری-فرهنگی حجت الاسلام زم
فصلی در این مستند باز میشود که به نقد جریان مدیریت فکری-فرهنگی حجت الاسلام زم، مدیر وقت حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی میپردازد که اتفاق نیک و مبارکی است؛ چرا که تغییر و دگرگونی خصوصاً باورهای بسیاری از نظامهای فکری-فرهنگی انقلاب اسلامی خصوصاً در ایام پس از جنگ تحمیلی هشت ساله، یکی از سنگ بناهای تدوین نوعی از مدیریت فرهنگی در کشور بود که هنوز نیز بارقههایی از این جریان مدیریتی که در باطن نسبت و قرابتی با اهداف کلان فرهنگی انقلاب اسلامی ندارد و خط و جهت کلان خود را از طریق دولتها و بودجههای تزریقی از سوی آنها دریافت میکند اشاره دارد. این مستند به برخورد مرتضی آوینی با این جریان عافیت طلبِ فکری در حوزه هنری اشاره دارد که مرتضی آوینی با تشخیص درست پیرامون وجودِ رگههای نفوذ لیبرالیسم فرهنگی در کشور، از ابزارهای هشدار دهنده و آگاهی بخش مانند مجله درخشانِ سوره تا ورود به حوزه ادبیات داستانی و قصه تلاش میکرد تا ضمن مقابله با این جریان، خود نیز محتوای جایگزین معرفی کند که البته با سبک مدیریت سیاسی و مصلحت اندیشانهی حجت الاسلام زم این مهم از سوی مرتضی آوینی ممکن نشد؛ این مستند به این مسئله وارد میشود و حتی با گرفتن فکت و نکته از افرادی مانند شهریار زرشناس قدم مفیدی در نقد صریح و مطلوب این روند در رأس حوزه هنری وقت بر میدارد، اما شاید از آنجا که آسمان اهداف مستند بعضاً تا سقف سیاست ارتفاع دارد، فضا به پرداخت صرفاً ژورنالیستی و سطحی و تا حدی سیاست زده محدود میشود. در صورتی که نقد جدی این جریان و مسئله و برجسته سازی بیشتر نقش آوینی در این جریان، اگر به درستی و هرچه عمیقتر ادامه مییافت، میتوانست بارقهها و آثار این جریان فکری لیبرال در فرهنگ که امروزه نیز کماکان در کشور حیات دارد را برای مخاطب امروز نیز عیان سازد و حتی به قدر یک قدم به سوی هدف مطلوب پردازش شخصیت محور در یک پیوستار مفهومی و زنجیره وار و نه در یک کلاژ از آوینی، گام بردارد و در مجموع به عینه علل اختلافات اندیشهای آوینی با روش مدیریت فرهنگی حجت الاسلام زم در حوزه هنری و سیاستهای کلانِ صدا و سیمای دوران محمد هاشمی را بررسی کند و ریشه یابی نماید؛ این مستند اگر با پرداخت دقیق و نه نگاه موضوعی و متکثّر پیش میرفت، حتی میتوانست با افق نگاه افشاگرِ عمیق آوینی در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، تداوم جریان فکری-فرهنگی لیبرال تا دهه ۹۰ و دهه اخیر را نیز مورد نقد قرار دهد.
بررسی جدیتر حضور جریان مقاومت در بوسنی هرزگوین
از نقاط مثبت موجود در این مستند، بررسی مسئله حضور جریان مقاومت در بوسنی هرزگوین و تشخیص به موقع مرتضی آوینی به منظور حضور در میان مسلمانان و مردم این کشور و انعکاس موج بیداری مردم این کشور در مقابل نیروهای مهاجم و نسل کش صرب بود. البته که در بررسی این بخش، از تکههایی از مستندهای دیگر بهره برده شده است، اما بررسی عدم انعکاس هدفمند و عمیقِ فجایع رخ داده در جریان جنگ صربها با مردم بوسنی هرزگوین در قالب مستند خنجر و شقایق از سوی صدا و سیمای وقت از نقاط مثبت در این مستند است. پیرو این مسئله، همچنان که در مستند بدان اشاره میشود مرتضی آوینی از این رخدادها در بوسنی مستندی چند قسمتی با عنوان "خنجر و شقایق" تولید میکند و به منظور پخش در سالگرد جنگ بوسنی، آن را به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تحویل میدهد. از سویی دیگر نیز این سازمان با مدیریت محمد هاشمی، تاثیر پذیری بسیار زیاد از جریان دولت کارگزارانی وقت که قرابت چندانی با این موارد از خود نشان نمیداد داشت؛ بنابراین پخش سیما با دادن اولویت کمتر برای پخش این مستند در کنداکتور پخش و به دنبال آن پخش دقایق خلاصه شدهای از این مستند منهای صدای شهید آوینی، به نوعی مخالفت فکری خود با انعکاس اندیشه ای-انقلابی آنچه در بوسنی رخ میداد را نشان میداد و در وهله بعد نشان دهنده کیفیت خط و مشی این سازمان در مواجه با جریانی در بوسنی بود که آوینی معتقد بود با تاثیر پذیری از انقلاب اسلامی در ایران، میرود تا موج بیداربخش آن جهان را فراگیرد و او معتقد بود که رگهها و نشانههایی از این تاثیرپذیری از جریان انقلاب اسلامی را در کشور و فرهنگ مقاومت مردم بوسنی در مقابل مهاجمین صرب یافته است و این اقدام فکری-رسانهای وی که در مستند خنجر و شقایق منعکس شده بود، گواهی بر اعتقاد وی و پیش بینی امام خمینی (ره) نسبت به صدور انقلاب در جهان بود.
انعکاس روند شهادت شهید آوینی
اگر آنطور که در سطور قبلی بیان شد برای این مستند یک شأن کُلاژگونه قائل شویم و آن را صرفاً در یک شکل اپیزودیک و در قالب فرمی با موضوعاتی متفاوت و منفک از هم در نظر بگیریم، با بهره گیری از تصاویر تولیدی و آرشیوی توانسته است تا پایانی جذاب و پُرکشش پیرامون واپسین روزها و لحظات منتج به شهادت آوینی و حضور او در آخرین لحظات حیات دنیوی اش در محل کار در تهران و صحرای فکه ترسیم کند. در واقع میشود گفت یکی از برجستهترین تاثیراتی که این مستند توانسته از خود به جا بگذارد، به رفت و برگشت او از خوزستان به تهران در روزهای پایانی عمر، حضور در محل کار در تهران و سپس عزیمت به ماموریت در فکه اختصاص دارد که با یک ریتم منظم و مناسب با روح لطیف در روایت و بهره برداری از مصاحبهها همراه است. لازم به ذکر است که نمایش عروج این روح ملکوتی در مستند میتوانست بسیار زیباتر و موثرتر باشد، اگر کل این مستند از یک شکل فرمیِ منسجم و در تمامی قسمتها به مانند یک مستند-داستان با زنجیرهی به هم پیوستهی موضوع و مفاهیم برخوردار بود.
حواشی این مستند که بر متن غالب شد
در فاصلهای کوتاه پس از پخش قسمتهای ابتدایی این مستند، انتقادات و مخالفتهای فراوانی از سوی برخی خانوادههای شهدای گروه تلویزیونی روایت فتح خصوصاً خانواده شهید مرتضی آوینی و موسسه و بنیاد روایت فتح مطرح شد. به دنبال آن، رسانههای جمعی نیز ضمن بررسی و تحلیل محتوای این مستند، به انحاء مختلف به انعکاس این فضاهای انتقادی پیرامون مستند آقا مرتضی پرداختند. برخی خانوادههای شهدای گروه تلویزیونی روایت فتح مانند خانواده شهید مرادی نسب نسبت به نمایش و انعکاس پیکر آن شهید پس از شهادت که برای اولین بار از آرشیو خارج شده و در یک مستند نمایش داده میشد واکنش نشان دادند و اینگونه بود که مسئله خروج و انتشار فیلمهای خام (راش) که مدتها در آرشیو مجموعه بنیاد و موسسه روایت فتح به دلیل تدابیر مدیریتی و عدم رضایت خانواده این شهدا نسبت به انتشار آن جمع آوری و نگهداری شده بود مطرح شد. انتشار آرشیوهای محرمانه از شهدای روایت فتح در کنار انتشار سایر تصاویر آرشیوی به علاوه پخش و بهره برداری از تکههایی از مستندهایی که توسط کارگردانهای دیگر تولید شده بود و حالا آنها نارضایتی خود را از این اقدام اعلام میکردند منجر به آن شد تا هرچه قسمتهای بیشتری از این مستند پخش میشد، تنور حاشیههای این مستند گرمتر از متن آن باشد. یکی از کارگردانهایی که به این اقدام مبنی بر بهره برداری از تکه مستندهای کارگردانهای دیگر واکنش تند نشان داد، حسین معزّزی نیا، داماد شهید مرتضی آوینی و منتقد سینما و کارگردان و مستندساز بود که پیشتر مستندی با موضوع مرتضی آوینی تحت عنوان روایت راوی ساخته بود که حالا همزمان با پخش آقا مرتضی نسبت به بکارگیری بدون مجوز راشهای منتشر نشده مستندش در مستند آقا مرتضی طی نامهای به صدا و سیما گلایهمند و معترض بود. پس از آن کارگردان مستند آقا مرتضی نسبت به ادعای معززی نیا اظهار کرد که مستند روایت راوی در دهه ۸۰ و زمانی که حسین معززی نیا کارمند موسسه روایت فتح بوده با هزینه این موسسه ساخته شده است و طبیعی است که مالکیت راشها از آن تهیه کننده یعنی موسسه روایت فتح است؛ البته که مسئله بهره برداری از راشهای آرشیوشده در موسسه روایت فتح در این مستند که با حمایت سازمان هنری، رسانهای اوج ساخته شده بود، خود محل بحث است که به آن پرداخته خواهد شد.
در حین پخش این مستند، مریم امینی، همسر مرتضی آوینی و مسئول و میراث آثار به جامانده از وی که در موسسهای تحت عنوان واحه به این امر مشغول است، با ارائه نامهای به معاون سیما اعتراض خود نسبت به پخش این مستند را اعلام میکند. پس از آن، وی در تماس تلفنی با علی فروغی، مدیر شبکه سوم سیما همان گلایه و اعتراضات خود را مطرح میکند و پس از آنکه با تاثیر مورد نظر مواجه نمیشود، به نگارش یادداشتی اعتراضی نسبت به این مستند و انتشار آن اقدام میکند. او پیرامون این مستند که آن را یک فیلمفارسی معرفی کرده است به گفت و گوی تلفنی خود با مدیر شبکه سوم سیما اشاره میکند که وقتی نسبت به اشاره به زندگی شخصی و خصوصی مرتضی آوینی و ارائه اطلاعات مبتذل و جعلی درباره وی در مستند پخش شده از شبکه تحت امر او معترض شده است، با این پاسخ از سوی وی روبرو شده که قرائتها از آوینی متفاوت است و مریم امینی، همسر مرتضی آوینی نیز به این مسئله در یادداشت اش اعتراض میکند که زندگی خصوصی مرتضی آوینی تفکر او نیست که بشود از آن قرائتهای متفاوت داشت؛ وی در این یادداشت ضمن اشاره به این مسئله که آوینی در زمان حیات اش علاقمند به روایت زندگی خصوصی اش نبود ادامه میدهد که حالا تشخیص این مسئله که کدام بخش و چگونگی روایت آن بخش از زندگی خصوصی آوینی به عهده خانواده اش است. همچنین وی در این نامه معترض میشود که چرا بدون اطلاع و نظارت خانواده مرتضی آوینی درباره زندگی خصوصی او این اثر تولید شده است.
درگیری میان بنیاد و موسسه روایت فتح با سازمان هنری، رسانهای اوج
پس از اتمام مجموعه مستند آقا مرتضی، بنیاد فرهنگی روایت فتح که موسسه روایت فتح ذیل آن قرار میگیرد با صدور بیانیهای نسبت به این مستند واکنش نشان داد و مدعی شد که نیمی از آثار و گفتار موجود در مستند آقا مرتضی از آرشیو محرمانه این بنیاد و گروه مستند روایت فتح در زمان تصدی ریاست سازمان اوج در بنیاد روایت فتح و به دستور ایشان در حدود زمانی اواخر ۱۳۹۶ تا اوایل سال ۱۳۹۷ خارج شده و در اختیار عوامل این مستند قرار گرفته است و همچنین در این بیانیه از سوی بنیاد فرهنگی روایت فتح پیگیریهای حقوقی این مسئله مطرح شد. پس از صدور این بیانیه از دیگر سو، ریاست سازمان هنری، رسانهای اوج با انتقاد فراوان نسبت به این بیانیه اعلام کرد که در دوران مسئولیت وی در بنیاد فرهنگی روایت فتح، آرشیو مدنظر که به گفته وی مورد سواستفاده شخصی قرار گرفته بوده است پس از جمع آوری به منظور حفظ و نگهداری به چند نقطه سپرده شده است و از این رو وی به نوعی تلویحی خروج آرشیو از این موسسه را تائید کرد.
برداشتهای پایانی
در جریان بروز اختلافات در دو نهاد هنری، رسانهای مجموعه فرهنگی سپاه پاسداران که سرانجام به تهدید و شکایت در نهادهای حقوقی و قضایی ادامه یافت، این مسئله روشن شد که عیان شدن اختلافات کلان میان نهادهای درونی سپاه پاسداران چندان خوشآیند نیست و لازم است تا نهادهای ذیربط و مرتبط نسبت به مدیریت و برطرف نمودن این اختلافات از مراجع قضایی و حقوقی نیروهای مسلح به جای انعکاس نامطلوب آن در فضای رسانهای وارد عمل شوند. همچنین موارد این چنینی از عدم وجود ساز و کارهای فنی به طور خاص در زمینه آرشیو و محتوای طبقه بندی شده رسانهای و عدم وجود تفاهم لازم میان دو نهاد از اصلیترین نهادهای هنری، رسانهای جریان انقلاب اسلامی حکایت دارد که موارد اختلافی این چنینی منجر به بروز و ظهور خلاءهای موجود در ساز و کارهای فی مابین سازمانی و سیستمی میشود.
آنچه از این موضوع به نظر میرسد و شاید از بسیاری موارد حاشیهای مهمتر باشد، درک درست از ارزش آرشیو است که در مستند میراث مرتضی به نسبت آنچه از آرشیو آزاد شده است، میان اثر و بیانی که مستند داشته فاصله و خلاء وجود دارد. در واقع در یک جمله، ضروری بود تا با ضریب چند برابر بیش از ارزش محتوای آرشیوی بکار رفته از شهید مرتضی آوینی، در این مستند بهره مفهومی و اقناعی و اثرگذار برده میشد.
مستند آقا مرتضی با شعار مستندی بی سانسور از مرتضی آوینی راه پخش از سیمای جمهوری اسلامی را پیش گرفت، حال این سوال مطرح است که آیا رهایی هر جنس محتوای آرشیوشده برای بدون سانسور نشان دادن مرتضی آوینی ملاک و کافی است یا آنکه تصاویر آرشیوی صرفاً به منظور سندیت بخشیدن بیشتر به آن چیزی است که پیرامون شخصیت ترازِ مرتضی آوینی بیان میشود؟ با این وصف به نظر میرسد با توجه به عمق شخصیت مرتضی آوینی در جوانب مختلف، مطلوب بود تا بهره بیشتر و بهینهای از رهاسازی این حجم محتوای آرشیوی با هدف ارائه شناخت بیشتر از اندیشه و شخصیت و زندگی و زمانهی آوینی برای مخاطب برده میشد.
ضروری است تا پیش از عزم سفرکردن در راهی که مقرر است تا در پایان اش با هدف روشنگری، پردهای از جهالت در خصوص شخصیتهای اندیشمندِ بزرگ مانند شهید سید مرتضی آوینی کنار زده شود، ظرف و مظروف نسبت مناسب با یکدیگر داشته باشند، در غیر این صورت نه تنها هدف محقق نشده است بلکه ممکن است اثر فرهنگی به چیزی علیه خودش تبدیل شود. از این رو وقتی مقرر است تا به طور مثال از فلسفهی صیرورتِ از زمین به آسمانِ یک شخصیت در تراز آوینی گفته شود، به تمام جوانب و زوایای موجود در آن شخصیت و همه آن راههای رفته توسط وی (که خود آوینی به آن اشاره دارد) دقت شود تا در پایانِ یک اثر مستند، مخاطب به جای آن که با قامت یک اندیشمند روبرو شود، به غلط و اجحاف با یک پخمهی فرهنگی مواجه نشود؛ این نکته ناظر به آن مورد در این مستند است که به مسئله علاقه غزاله علیزاده (نویسندهای که در سال ۱۳۷۵ خودکشی کرد) در دوران دانشجویی در دانشکده هنرهای زیبا به کامران آوینی (مرتضی) اشاره میشود و از این رو مصاحبه شونده (همدانشگاهی آوینی) یکباره اشاره میکند که آوینی زنگریز بود و پس از آن گوینده روی تصاویر مستند تصریح میکند که او از این خان به سلامت عبور کرد...! این در حالی است که به نظر میرسد بدون پرده پوشی و عبور زودگذر و عجولانهی این چنینی در روایت از ویژگیهای شخصیتهای بزرگی، چون مرتضی آوینی، هدف، آنچنان که سازندگان از آن تحت عنوان آوینی بدون سانسور یاد میکردند شفافتر محقق میشد.
/انتهای پیام/