بررسی سطح اثرگذاری گروه‌های مرجع کنونی در جامعه در گفتگو با علیرضا شریفی یزدی؛
وقتی با کلیه گروه‌های مرجع ارتباط برقرارباشد، تغییر گروه‌ها معضلی در حکمرانی به وجود نمی‌آورد. وقتی جامعه دچار آنومی یا ناهنجاری می‌شود بهره‌مندی از گروه‌های مرجع بهترین شیوه در ایجاد ثبات است. نگرانی زمانی شکل می‌گیرد که گروه‌های مرجع خود بازیچه شوند.
گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ پذیرش گروه‌های مرجع در جوامع موجب شده تا برخی از فرهنگ سازی‌ها به جای مدل ساختاری توسط حکومت‌ها از طریق این گروه‌ها به منصه ظهور برسد و سیاستمداران به دلیل علقه میان مردم و گروه‌های مرجع از آن‌ها برای ایجاد نظم اجتماعی کمک می‌گیرند. در همین راستا در گپ و گفت با دکتر علیرضا شریفی یزدی روان شناس اجتماعی واستاد دانشگاه به بررسی سطح اثرگذاری گروه های مرجع در جامعه پرداخته‌ایم. وی معتقد است که در یک دهه گذشته روشنفکران به گوشه نشینی  و هنرمندان به اندیشه ورزی اجتماعی می‌پردازند و همین امر موجب شده تا دیگر نظرات علمی و تخصصی را در میان جامعه شاهد نباشیم.

برخی از نظریه پردازان حوزه اجتماعی اعتقاد دارند که استفاده از گروه‌های مرجع در اقناع عمومی مردم در راستای پذیرش سیاست‌های کلان یک نظام بسیار اثرگذار است. چرا این اقناع عمومی توسط خود حاکمیت به انجام نمی‌رسد؟

از دیرباز مردم نسبت به حکومت‌ها و حکمرانان نگاه منفی داشته اند چرا حس می‌کردند نظرات آن‌ها برای تامین منافع ساختار حکومت بوده و خیرخواهی نسبت به مردم ندارند؛ همین امر موجب شده تا نقش گروه‌های مرجع بیش از پیش پررنگ شود. در حال حاضر بیلبورد‌های خیابانی، تبلیغات مترو، رسانه ملی، گشت ارشاد و... هیچ کدام عامل موثر بازدارندگی قوی در برابر منکرات و یا تشویق به یک امر صواب نبوده و از اثرگذاری نسبی و پایین برخوردار هستند، چون این کانال‌ها از نگاه مردم حکومتی و ساختاری براساس سیاست گذاری کلان پنداشته می‌شوند. حال اگر فرهنگ سازی‌ها به جای ابزار‌های ساختاری و حکومتی توسط گروه‌های مرجع و مورد وثوق منتقل شود میزان اثرگذاری به مراتب افزایش پیدا خواهد کرد.

دلیل این پذیرش عمومی گروه‌های مرجع توسط مردم چیست؟

نگاه مردم به گروه‌های مرجع نگاه مستقیم بوده و صحبت‌ها را از زاویه دید نگاه از بالا به پایین نمی‌بینند. در واقع آن‌ها را به عنوان یک دوست، همراه و نماد تخصص می‌دانند و حتی پیام‌ها از سوی گروه‌های مرجع گاهی به صورت غیرمستقیم بیان می‌شود. اعتماد پذیری گروه‌های مرجع همواره از ساختار‌های رسمی بیشتر بوده است. گروه‌های مرجعی همچون ورزشکاران، بازیگران، دانشگاهیان و پزشکان یا افراد نزدیک به این‌ها به دلیل قابلیت اعتماد پذیری و همان نگاه خودمانی که عرض کردم در برهه کنونی توانسته اند جایگاه مناسبی پیدا کنند و مهم‌تر از آن پیامی متناسب با مخاطب خود تولید نمایند. زبان مخاطب را می‌فهمند و بر اساس آن تولید محتوا می‌کنند. در ساختار رسمی شما هیچ گاه این رابطه عمیق را که شاید گاهی فیدبک نیز داشته باشد، مشاهده نخواهید کرد.

پس شما معتقدید که خاستگاه دیالوگ محوری گروه‌های مرجع آن‌ها را مورد اعتماد ساخته است؟

یگی از عوامل اعتمادزایی، تعامل مستمر است. آیا شما در دستگاهی رسمی و رسانه‌ای شاهد این تعامل دوطرفه بوده اید؟! خیر. اگر مخاطب نسبت به یک پیام منتقل شده انتقاد داشته باشد نمی‌توان به راحتی بیان کند، ولی این مساله در گروه‌های مرجع وجود دارد. به عنوان مثال هنرپیشگانی داشته ایم که پس از یک ابراز نظر و انتقادات فراوان مخاطبانش نسبت به صحبت‌های پیشین خود عذرخواهی کردند و نظرشان را برگرداندند؛ بنابراین رابطه در گروه‌های مرجع دوطرفه بوده و وجود حس همدلی و همدردی موجب گردیده کانال اعتماد دوطرفه عمیق‌تر شود.

آیا سیستم حکمرانی کشور نمی‌تواند با استفاده از ظرفیت الگوپذیری این گروه‌های مرجع، سیاست‌های خود را عمیلیاتی سازد؟

یک تئوری نانوشته در میان متولیان تصمیم گیری در کشور وجود دارد که هرکسی با من نیست علیه من است. تازمانی که این دوگانه غیرمنطقی وجود دارد شما نمی‌توانید توقع حکمرانی آن هم با الگو‌های اجتماعی را داشته باشید. در کشور‌های دیگر به ویژه در کشور‌های اروپایی شما مشاهده می‌کنید که با تغییر یک رئیس جمهور الگو‌های اجتماعی ثابت مانده و حتی گروه‌های مرجع تخصصی در حوزه‌های اقتصادی برای همه مشخص و شناخته شده می‌باشند. در کشور ما به یک باره گروه‌های مرجع جدیدی با تبلیغات بسیار توسط روسای جمهور جدید به مردم تحمیل می‌شوند که طبیعتا به دلیل رویکرد تحمیلی از اثرگذاری عمیق برخوردار نیستند.
 
بنابراین معتقدید که برخی از این عدم موفقیت حکمرانی به نگاه متولیان سیاسی برمی گردد؟

برخی خیر به نظرم به طور کلی دلیل این عدم موفقیت همین نظام تصمیم گیری اشتباه است. در میان جناح‌های سیاسی ایران منطق کامپیوتر یا همان منطق صفر و یک حاکم است. قدسی سازی در میان جناح‌های سیاسی موجب شده تا طرف دیگر ناسره باشد و خود را سره بپندارند. این نوع نگاه هرچه پیشرفته‌تر شود موجب کاهش و تنگ‌تر شدن پایگاه اجتماعی جناح‌ها خواهد شد تا جایی که شاید پایگاه اجتماعی خود را از دست بدهند.

چه راهکاری برای وضعیت فعلی کشور و بهره مندی مناسب از گروه‌های مرجع پیشنهاد می‌کنید؟

باید منطق واقع گرایانه در کل ماهیت سیاسی کشور تقویت شود و کسانی که تجربه‌ای دارند، ولی محاسن و خطا‌هایی را نیز دارند مجوز بیان نظرات خود را داشته باشند. وقتی گروه‌های مرجع را رانده ایم و اصطلاحا با آن‌ها قهر کردیم و شاید فقط در بزنگاه‌هایی همچون انتخابات به سراغشان می‌رویم، بنابراین جامعه پذیری شعار‌ها و وعده‌ها توسط مردم پذیرش نداشته و حاصلش همینی می‌شود که می‌بینیم. مساله بی اعتمادی بخشی از مردم نسبت به حکومت حاصل عدم برنامه ریزی صحیح بر روی گروه‌های مرجع و همچنین عدم الگوسازی مناسب این گروه‌ها برای مردم جامعه است.

با وجود اینکه شما از بهره مندی از گروه‌های مرجع دربزنگاه‌ها سخن گفتید، ولی به نظر می‌رسد گروه‌های مرجع در کشور در حال تغییر هستند و نمی‌توان برنامه ریزی مدون نسبت به آن‌ها داشت. این مساله را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

فرآیند تغییر گروه‌های مرجع رخداد عجیبی نیست و در همه جوامع رخ می‌دهد و این یعنی توده‌های مختلف مردم هرکدام به گروهی اعتماد داشته و آن را دانسته یا نادانسته مرجع خود می‌داند. تغییر گروه‌ها معضلی در حکمرانی بوجود نمی‌آورد چرا که وقتی با کلیه گروه‌های مرجع رابطه‌ای وجود داشته باشد می‌توان در بحران‌ها از گروه‌های مرجع جایگزین برای ایجاد نظم اجتماعی استفاده کرد. وقتی جامعه دچار آنومی یا ناهنجاری می‌شود بهره مندی از گروه‌های مرجع بهترین شیوه در ایجاد ثبات است. ولی نگرانی زمانی شکل می‌گیرد که گروه‌های مرجع خود بازیچه شوند.

منظورتان از بازیچه شدن گروه‌های مرجع چیست؟

همانطور که گفتم این طبیعت گروه‌های مرجع بوده که تغییر کنند، ولی ماه شاهد یک رفرم در میان مرجع پذیری تخصصی شده ایم. در واقع روشنفکران ما در کنج عزلت منازلشان سکنی گزیدند و جای آن‌ها را هنرمندان گرفته اند. اینکه هنرمندان خود گروه مرجع هستند هیچ ایرادی نیست، ولی اینکه اعتبار سیاسی پیدا کنند جای نگرانی دارد. این افراد، چون بازیچه سیاست می‌شوند و با کد‌ها و اطلاعاتی که برخی سیاستمداران به آن‌ها می‌دهند اظهار نظر می‌کنند خود در تله‌ای گرفتار شده ودیگران را همراه می‌کنند. به عنوان مثال این گروه‌ها مردم را دعوت به رای دادن به یک کاندیدای خاص کردند و پس از آن هشتگ پشیمانیم راه انداختند. خب گروه مرجعی که خود از ارائه نظراتش پشیمان باشد طبیعتا مرجعیت را از دست داده است و جایگاهی برای الگو بودن در آن حوزه را نخواهد داشت. اشتباهات مکرر در زمینه‌های مختلف موجب می‌شود مساله مرجعیت اجتماعی افرادی نظیر هنرمندان زیر سوال برود.

/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha