گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ مساله اثرگذاری گروههای مرجع در یک نظام سیاسی اجتماعی همواره دغدغه همه سیاستمداران و حتی تصمیم سازان حوزه فرهنگ بوده است. هرچه میزان اثرپذیری افراد یک جامعه از گروههای مرجع بیشتر باشد طبیعتا فرهنگ عمومی و سیاسی یک جامعه توسط این گروههای شکل میگیرد. در همین رابطه مصاحبهای با امان الله قرایی مقدم جامعه شناس و استاد دانشگاه ترتیب داده ایم تا به زیرلایههای اثرگذاری گروههای مرجع و همچنین کوچ برخی از این گروهها از فضای حقیقی به سمت فضای مجازی بپردازیم.
آقای قرایی مقدم معتقد است که گروههای مرجع مجازی به سرعت ایجاد شده و به همان سرعت نیز از بین میروند و فارغ از این مساله مردم به دلیل تمایل به عقل گرایی در جامعه مردن از اثرپذیری کمتری نسبت به گذشته در برابر گروههای مرجع سنتی برخودارند.
به عنوان اولین سوال، به نظر شما گروههای مرجع در جامعه ایرانی چه نقشهایی را برعهده داشته و چگونه تقسیم بندی میشوند؟
در ابتدا باید به تعریف جامعی از گروههای مرجع برسیم. گروههای مرجع همواره گروههایی بودند که در مردم برای رفتارها، طرز تفکر و شیوه اندیشیدن از آنها پیروی و حتی الگوبرداری میکنند. اولین جامعه شناسی که به مطالعات متعددی بر روی گروههای مرجع پرداخت، «هایمن» بود که با مطالعه رفتارهای دانشجویان و الگوبرداری آنها به نتایج متعددی نسبت به چگونگی اثرگذاری این نوع گروهها رسید.
از نظر وی گروههای مرجع یا همان گروههای داوری میتوانند در تغییر نظامهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... موثر واقع شوند. گروههای مرجع لزوما برای جامعه مفید نبوده اند چرا که در تقسیم بندی محتوایی، گروههای مرجع مضر و مفید را میتوان به عنوان الگوهایی تغییر پارادایم فکری جامعه عنوان کرد.
گروههای مرجع مضر شامل باندهای مافیایی و یا سردسته قاچاقچیان بوده که سایر فروشندگان مواد و یا سارقین از مدل و شیوه آنها تبعیت میکنند. در همین حال گروههای مرجع مفید شامل دانشمندان، فتوت مردان و یا هرمرجع در حوزههای تخصصی میباشند. به عنوان مثال پوریای، ولی از دیرباز به عنوان یک الگو و گروه مرجع در اذهان عمومی نقش بسته بود و یا سقراط به عنوان یک شهید راه علم از وی نام برده میشد. فراموش نکنیم که نقش گروههای مرجع به قدری بوده که حتی از نقش خانواده نیز تاثیرگذارتر است.
ما در نظام خانواده شاهد ارتباطات احساسی میان والدین و فرزندان هستیم. با توجه به این موضوع دلیل اثرگذاری بیشتر گروههای مرجع نسبت به خانواده چیست؟
جواب این سوال شما را تالکوت پارسونز (جامعه شناس آمریکایی دانشگاه هاروارد) به خوبی داده است. پارسونز تحت عنوان نظریه کنش، رفتارها را بر مبنای روش اختیارگرایی توانسته تمییز قرار دهد. بر همین اساس وی با مطالعه بر روی ۳۲۳ نفر دریافته که به دلیل جبر موجود در نصیحتها و خواستههای والدین، فرزندان از انجام آن امتناع میکنند، ولی در گروههای مرجع و یا دوستانه به دلیل اختیار در پذیرش نصیحتها و یا پیشنهادات؛ فرزندان نسبت به این پیشنهادات استقبال انجام میدهند. دلیل اصلی اثرگذاری بیشتر گروههای مرجع نسبت به خانواده را میتوان در این موضوع یافت.
با رشد رسانه در جامعه مدرن کنونی ما شاهد این موضوع هستیم که گروههای مرجع جدیدی بوجود آمده که لزوما از تخصص خاصی برای راهنمایی مردم برخوردار نیستند، ولی طرفداران و هواداران بسیاری دارند. دلیل شکل گیری این نوع گروههای مرجع نیست و چرا عامه مردم نسبت به سخنان این نوع گروههای مرجع پذیرش عمومی دارند؟
در جامعه مدرن، از نقش رسانه برای کانالیزه کردن افکارعمومی نمیتوان گذشت. تبلیغات رسانهای خود مرجع سازی نموده اند و در راستای مرجعیت ایجاد شده به وی اعتبار میبخشند. به عنوان مثال شما به پدیده تتلو توجه کنید که حاصل مرجع سازی بلامنازع رسانههای اجتماعی است. اگر در گذشته گروههای مرجع به عنوان افراد با سواد، تحصیل کرده و یا حداقل دارای شانیت اجتماعی شناخته میشدند، ولی در حال حاضر پمپاژ تبلیغات رسانهای بدون توجه به اینکه آیا فرد صلاحیت مرجعیت را دارا بوده یا خیر به وی شانیت و محبوبیت میبخشند.
یک زمانی تتلو در صفحه اینستاگرامی خود به مخاطبانش گفت همه به گویند (بغ بغو) و هوادارانش نیز بدون حتی ذرهای سوال و ابهام چنین حرفی را تکرار کردند. یکباره شاهد بودیم که صدها هزار نفر میگویند بغ بغو بدون اینکه دلیل این حرکت خود را بدانند. به نوع پیروی از گروههای مرجع، قدسی سازی از آن مرجعیت میگویند که چون انگارههای ذهنی هواداران طوری شکل گرفته که فرد مذکور قدسیت در بیان دارند، بنابراین از تعقل و تامل نسبت به کارهای پیشنهاد فردی همچون تتلو استنکاف میکنند. البته این مساله قدسیت هرچند در گروههای مرجع مجازی آن هم از نوع مضر بسیار نمود داشته، ولی در میان گروههای مرجع سنتی شاهد کاهش قدسی زایی هستیم که در ادامه به این نکته اشاره خواهم کرد.
نکته بعدی که در این زمینه میخواهم بگویم این است که در گذشته اگر زمان زیادی طول میکشید تا یک گروه مرجع همچون فتوت مردان با محوریت پوریای ولی، به عنوان نماد مرام و معرفت شکل بگیرد، ولی در شرایط فعلی و رشد تبلیغات رسانه ای در کوتاهترین زمان ممکن شاهد ایجاد گروههای مرجع مجازی هستیم. افرادی که مکررا در سریال ها، فیلمهای سینمایی، مصاحبهها و... دیده میشوند به سرعت تبدیل به گروههای مرجعی شده که نه تنها مرجعیت عمومی از نظر سواد اجماع سازی و اقناع سازی ندارند بلکه در حوزه تخصصی خود نیز در ردههای پایینی قرار میگیرند. نمونه بارز آن را میتوان همین بازیگران تلویزیونی دانست که تحت عنوان سلبریتیها در اینستاگرام نقش آفرینی میکنند. شما ببینید یک خانمی که هیچ گونه صلاحیت در بیان نظرات کارشناسی نسبت به حوزه بهداشت و درمان نداشته، با تاکید و حتی بدون ذرهای تردید اعلام میکند که باید واکسنهای آمریکایی به کشور وارد شده و مردم با همان واکسن ها، واکسینه شوند. آیا چنین فردی از عوارض و اثرات واکسن فایزر خبر دارد؟! آیا تخصص وی در حوزه سلامت و ویروس شناسی است؟! طبیعتا پاسخ به این سوالات منفی است، ولی وقتی وی از طرفداران خاصی در فضای مجازی برخوردار بوده و خود را یک مرجع میداند چنین جراتی پیدا خواهد کرد که نظرات تخصصی در حوزه پزشکی بدهد.
شما در بخشی از صحبت هایتان به تبعیت هواداران یک گروه مرجع مجاری همچون تتلو اشاره کردید. دلیل این همراهی با رفتارهای نابه هنجاری چنین گروههای مرجعی به ویژه توسط نوجوانان را در چه مولفهای میدانید؟
در سوالات قبلی به این نکته اشاره کردم که به دلیل عدم وجود جبر در میان گروههای مرجع؛ اثرگذاری آنها نسبت به خانواده بیشتر است. حال میخواهم این موضوع را بگویم که بخشی از این تبعیت هواداران افرادی همچون تتلو به تربیت و نقش خانواده برمی گردد. هرچه جوانان و نوجوانان احساسی فکر کنند و از افکار ادراکی به دور باشند و هرچه نظام آموزش پروش ما نتواند دانش آموزان را عقلایی بار بیاورد، شاهد افزایش اثرگذاری سلبریتیهای مجازی یا گروههای مرجع این چنینی هستیم. البته این مساله را هم بگویم که پایداری گروههای مرجع مجازی را از نظر زمانی بسیار پایین ارزیابی میکنم.
منظور شما این است که گروههای مرجعی که در فضای مجازی شکل گرفته اند در بازه زمانی کوتاهی فراموش خواهند شد، یا جایگزین گروههای مرجع جدید میشوند؟
همان طور که در عرایضم گفتم، گروههای مرجع، چون در بازه زمانی کوتاهی توسط تبلیغات رسانهای شکل گرفتند به همان اندازه نیز در بازه زمانی کوتاهی مرجعیت خود را از دست میدهند. ما در شرایط فعلی شاهد شتاب اجتماعی در جامعه هستیم و همین شتاب اجتماعی نیز باعث تعویض گروههای مرجع به مرور زمان میشود. گروههای مرجع ساخته شود توسط رسانه ها، همانطور که زود آمدند زود نیز میروند. با یک مثال ساده حرفم را بسط میدهم. شما نگاه کنید یک خواننده یا بازیگر در همه برنامههای تلویزیونی شرکت کرده و یکباره در میان عموم مردم شناخته میشود، کنسرت هایش از مخاطب زیادی برخوردار میشود، ولی بعد از یکسال دیگر نه ترانه هایش به یاد مردم میماند و نه حرف هایش به دل مردم مینشیند چرا که رسانه تا یک حدی توانسته به وی وجاهت ببخشد و پس از آن جای خود را به خواننده و یا بازیگر جدید میدهد. دلیل این تغییر همان عدم وجود تخصص برای مرجع شدن است.
امروزه مشاهده میشود که در میان گروههای مرجع سنتی به ویژه گروههای مرجع سیاسی، تبعیت محض از چنین گروههایی توسط مخاطبینش از بین رفته و یک فضای دیالوگ محور جایگزین فضای منولوگ محور شده است. دلیل این نوع تغییرات نسبت به گروههای مرجع و یا بهتر بگوییم کاهش ضریب پذیرش مطلق هواداران این نوع گروهها چیست؟
اول باید بگویم که این نوع واکنش مردم نسبت به گروههای مرجع بسیار طبیعی بوده و حاصل بسط عقلانیت در میان جامعه است. به قول دیوید رایزمن (جامعه شناس آمریکایی) جامعه به نوعی به خودمختاری در برخی تصمیم گیریها رسیده است. رایزمن جامعه را به سه قسمت سنتی، خود مختار و دنباله رو تقسیم بندی کرده و معتقد است که در حال عبور از جامعه سنتی و دنباله رو بوده و به سمت خود مختاری میل پیدا میکند. بنده معتقدم بر اساس تئوری خود شناسی، هرفرد با توجه به آگاهی که از طریق وسایل موجود همچون ماهواره ها، اطرافیان، تحصیلات و... کسب میکند ذهنیت خود را نقش بسته و تصمیم میگیرد. در واقع گروههای مرجع سنتی نیز بخشی از همان ابزارها و وسایلی بوده که در نقش بندی ذهنیت اثرگذارند و تنها ابزار تاثیرگذاری در افراد نیست. اجازه بدهید با یک مثال بسیار ساده و بارز سیاسی مساله را باز کنم. در انتخابات گذشته در جریان سیاسی اصلاحات؛ آقای خاتمی به عنوان یک گروه مرجع دنباله رو به هوادارانش گفت که باردیگر تکرار میکنم که به آقای روحانی رای بدهند و این امر اتفاق افتاد. حال بعد از گذشت ۴ سال از این انتخاب توسط مردم و همچنین ایجاد سرخوردگی اجتماعی حاصل از انتخاب اشتباه (باتوجه به گرانی ها، وضعیت اجتماعی و اقتصادی و...) آیا شما فکر میکنید بار دیگر آقای خاتمی از وجاهت قبلی خود برخوردار است؟! پاسخ به این سوال منفی است. مردم نه تنها نسبت به سخنان این گروه مرجع سیاسی نقد دارند بلکه اگر در انتخابات آینده نیز فردی همچون آقای خاتمی به رای دادن نسبت به کاندیدایی تاکید کند دیگر مردم پذیرش ندارند. در واقع میتوان گفت که اندیشه و عقلانیت حاکم بر جامعه موجب شده تا پذیرش بی، چون و چرا نسبت به مرجعیت دنباله رو به خصوص در حوزه سیاسی نداشته باشند. این سخن بنده دقیقا برخلاف قدسی سازی بود که در گروههای مرجع مجازی با محوریت امثال تتلو شکل میگرفت.
به نظر شما گروههای مرجع به ویژه گروههای مرجع سیاسی تا چه میزان توانایی اثرگذاری در مدل حکمرانی یک کشور را برعهده دارند و آیا این اثرگذاری قابلیت مدیریت و همسوسازی با سیاستهای بالادستی یک نظام سیاسی را دارا است؟
برای ارزش و اهمیت گروههای مرجع کافی است کمی به عقب برگشته و تاریخ بخوانیم. به دلیل نفوذ کلام و اثرگذاری افرادی همچون شهید مطهری، شهید بهشتی و امثالهم شاهد ترور این افراد توسط منافقین بودیم. در واقع شما در نظر بگیرید فردی همچون شهید مطهری که مسئولیت خاصی در کشور نداشته فقط به سبب مرجعیت فکری در میان جوانان و افراد مختلف جامعه، مورد هدف منافقین و توده ایها قرار میگیرد تا اثرگذاری فکری وی بسط پیدا نکند. افکار و اندیشههای شهید مطهری به عنوان یکی از تئوریسینهای نظام جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب توانسته بود تا مسیر حکمرانی جدید کشور را با اندیشههای دینی نقش ببندد و همین امر موجب شد تا عناد مخالفین نظام نسبت به وی بیشتر شود. پیرامون همسوسازی گروههای مرجع سیاسی نیز نمیتوان به طور کلی نظر داد چرا که ما با چندین گروه مرجع سیاسی مختلف مواجهیم که تفکرات سیاسی آنها متفاوت است بنابراین همسوسازی همه آنها به نظر نشدنی است مگر در برخی از رخدادهای خاص همچون حضور در انتخابات و یا مسائلی که منفعت همه گروههای مرجع با تفکرات مختلف را در پی بگیرد.
/انتهای پیام/