اما واقعیت این روزهای نظام آموزشوپرورش کشورمان، خطر افت تحصیلی و ترک تحصیل گروههایی از دانشآموزان است که بنا به هر علتی نتوانستهاند پا بهپای شبکه شاد و شبکه آموزش و... پیش بروند و این یعنی، یک زنگ خطر برای سالهای آینده کشور.
وی البته تاکید میکند که نقش دانشآموزان و خانوادههایشان در مدیریت زندگی و آموزش در روزگار کرونا، مهم و اساسی است و نباید از آن غفلت کرد. متن کامل گفتگو با مشاور وزیر آموزش و پرورش به شرح زیر است؛
موضوع آموزش مجازی و آن چیزی که در قالب شبکه «شاد» در یک سال و چندماه اخیر دنبال میشود، چقدر توانسته نیازهای دانشآموزان را در زمینه کیفیت آموزش تامین کند؟ گزارشهای خوبی در این زمینه شنیده نمیشود؛ خود آقای وزیر هم چندماه قبل اعلام کرد که حدود ۲۰ درصد دانشآموزان به امکانات آموزش مجازی مانند گوشی هوشمند، تبلت و ... دسترسی ندارند و این میتواند روی افت تحصیلی و احتمالاً ترک تحصیل آنها اثرگذار باشد.من سوال شما را به نحو دیگری مطرح میکنم که ما با یک پدیده ناگهانی به نام «کرونا» مواجه بودیم که هیچ بخشی از جامعه، چه ما و چه سایر کشورها، تدارک و پیشبینی لازم را برای زندگی کردن با چنین شرایطی از قبل فراهم نکرده بودند.
سریعترین و در دسترسترین راه حل استفاده از شبکه آموزش سیما بوده که تحت عنوان «مدرسه ایران» الان هر روز پخش میشود و بچهها از آن استفاده میکنند و ما تجربه این مسئله را در دوران دفاع مقدس در زمان موشکباران داشتیم؛ یعنی آن زمان هم وقتی موشکباران آغاز شد، آموزش و پرورش چارهای نداشت جز اینکه مدارس را تعطیل کند
به همین جهت، باید سوال کرد با توجه به این شرایط و همهگیری کرونا در کشورها چه راه حلهایی برای ما وجود داشته و ما از چه فرصتهایی استفاده کردهایم برای اینکه بتوانیم شرایط را مدیریت کنیم و در عین حال به اهدافمان دست یابیم. اگر از این منظر نگاه کنیم به نوعی میتوان گفت، اینکه بخواهیم از آموزشهای غیرحضوری -صرفاً عبارت مجازی را بکار نمیبرم- استفاده کنیم، راه ناگزیر ما بوده و به جز این راه دیگری نداشتهایم؛ چون اجتماع بچهها امکانپذیر نبوده است و نمیشد بچهها را در مدارس جمع کرد، همکاران فرهنگی هم به این ترتیب بوده، شرایط جامعه به شکلی بوده که اجتماع و حضور فیزیکی را امکانپذیر نمیکرد و به این جهت باید به سراغ روشهای جایگزینی میرفتیم که منطبق با اقتضائات کرونا باشد و آن هم روشهای غیرحضوری است.
نکته دیگر این است که آیا ما برای پاسخگویی به این شرایط یک راه حل را اتخاذ کردهایم و یک راه حل را باید اتخاذ میکردیم یا نه؛ راه حلهای متفاوتی بوده و با این راه حلها دانش آموزان و آموزش و پرورش و معلمها چه اقداماتی باید انجام دادهاند.
سریعترین و در دسترسترین راه حلها برای ما، استفاده از شبکه آموزش سیما بوده که تحت عنوان «مدرسه ایران» الان هر روز پخش میشود و بچهها از آن استفاده میکنند و ما تجربه این مسئله را در دوران دفاع مقدس در زمان موشکباران داشتیم؛ یعنی آن زمان هم وقتی موشکباران آغاز شد، آموزش و پرورش چارهای نداشت جز اینکه مدارس را تعطیل کند، بچهها به خانه بروند و اجتماع نداشته باشند که اگر خداینکرده موشکی به مدرسهای خورد دانش آموزی از بین نرود؛ لذا در دهه ۶۰ هم ما با کمک صداوسیما حجم گستردهای از برنامههای آموزشی را با کمک معلمان و خانوادهها تدارک دیدیم، تلویزیون آموزشی آن زمان به کمک آمد و کلاسهای درس را از طریق شبکههای تلویزیونی برقرار کردیم.
البته آن زمان با دو شبکه تلویزیونی کار سختی بوده!بله؛ قطعا! آن زمان شرایط سختتر بود، چون تجهیزات و امکانات آن روزها این میزان نبود. اتفاقا اخیرا هم یکی از همکاران کتاب تجربیاتش را با عنوان «نیمرخ» منتشر کرده است، من وقتی این کتاب را مطالعه میکردم به دوره دفاع مقدس و موشکباران که رسیدم، دیدم ایشان هم همین راه حل را شرح داده که چه اقداماتی برای جبران آموزش بچهها انجام میشد؛ لذا امروز هم در دسترسترین وسیله برای ما تلویزیون است که فراگیر است و در همه کشور وجود دارد و همه بچهها به آن دسترسی دارند و بدون وسیله و تجهیزات نیست و تلویزیون معمولی هم در همه خانهها وجود دارد. همکاران ما با همکاری صداوسیما برنامه «مدرسه ایران» را راهاندازی کردند و کار آموزش را آغاز کردند.
آیا بررسی شده است که فرایند آموزش از طریق شبکه آموزش سیما چقدر نیاز دانشآموزان را در این یک سال تامین کرده و چقدر آموزش آن فراگیر بوده است؟
در رابطه با فراگیر بودنش، بنا بر اظهار مدیران محترم صداوسیما این اتفاق افتاده، اما از نظر کیفیت آموزش راه حل کاملی برای ما نیست!
در رابطه با فراگیر بودنش، بنا بر اظهار مدیران محترم صداوسیما این اتفاق افتاده، اما از نظر کیفیت آموزش راه حل کاملی برای ما نیست! به این علت که تلویزیون ذاتا یک رسانه تعاملی نیست. بچهها در برابر آن منفعل هستند و نمیتوانند با آن تعامل کنند، اگر نکتهای را متوجه نشدند نمیتوانند سوال کنند، معلم بازخوردهای بچهها را نمیتواند ببیند؛ از این جهت، هر چند سهلترین وسیلهای بود که در اختیار داشتیم و زیرساخت هایش هم کاملاً برای ما فراهم بود و ما هم بلافاصله با بسیج کردن همکاران فرهنگی و انتخاب معلمان از بین آنها که بیایند و تدریس کنند، امکان ارائه خدمات را فراهم کردیم، اما طبیعتاً از نظر کیفیت آموزش اگر بخواهیم مقایسه کنیم، راه حل دوم که شبکه نرمافزاری «شاد» بوده، از کیفیت بالاتری برخوردار است؛ چون یک سیستم تعاملی است و امکان ارتباط متقابل را فراهم میکند.
طبیعتاً، چون ساماندهی در شبکه شاد به صورت کلاسی است و بچههای یک کلاس در یک کلاس آنلاین هستند و معلم با دانشآموزان خودش ارتباط دارد، ابعاد تعامل و ارتباط فرهنگی و تربیتی هم در فضای یادگیری فراهم میشود؛ لذا باز با بررسیهایی که در زمان کوتاهی انجام شد و زیرساختی که از قبل برای شبکه تعاملی ایجاد شد و قبلاً بصورت محدود تحت عنوان «تلویزیون تعاملی» این را در آموزش و پرورش با همکاری برخی اپراتورها انجام داده بودیم و تجربه آن را داشتیم؛ تجربه تولید محتوا توسط معلمان و بارگذاری محتوا در شبکه و دسترسی به محتوا و تعامل دانشآموز با معلم را داشتیم، از این وسیله هم استفاده شد که به نظر میرسد هوشمندی وزارت آموزش و پرورش را در مواجهه با پدیده کرونا نشان داد و به نوعی میتوان گفت آموزش و پرورش در برابر این پدیده غافلگیر نشد و توانست این کار را انجام دهد.
آموزش و پرورش در برابر پدیده کرونا غافلگیر نشد و توانست کار را انجام دهد
تقریباً با توجه به این که اولین اعلامها برای شیوع کرونا اوایل اسفند ماه بود، این اقدامات همگی در اسفند انجام شد؛ یعنی در اسفندماه ویژهبرنامههای شبکه آموزش تلویزیون و در هفته اول فروردین شبکه «شاد» راهاندازی شد. این فاصله کوتاه ۳ تا ۴ هفتهای به نظرم میرسد فاصله مناسبی بود که آموزش و پرورش توانست این پاسخگویی را داشته باشد.
آقای زرافشان؛ واقعیت موجود این است که شبکه نرمافزاری «شاد» در اوایل کارش یکسری مشکلات زیرساختی جدی داشت که به مرور زمان کم و بیش برطرف شد؛ اما جلوتر که رفتیم، مشکلاتی فراتر از شبکه شاد مشخص شد که هرچند مقصر آن وزارت آموزش و پرورش نیست، اما به هر حال مانع آموزش است؛ مثل بحث آنتندهی تلفن همراه یا پوشش شبکه اینترنت در برخی مناطق؛ آیا واقعا این مشکلات فنی حل شده یا حداقل کاهش یافته؟! چون واقعیتهای میدانی مخصوصاً در مناطق محروم و حاشیهای، چیزهای دیگری را نشان میدهد!ببینید، شبکه شاد به همین دلایلی که شما بیان کردید و دلایل دیگر، از جمله متکی بودن دسترسی شبکه شاد به تجهیزات گران قیمت، نمیتوان گفت بعنوان یک راه حل عمومی و فراگیر مطرح است. به هر حال، این یک واقعیت است که خانوادهای که نتواند مبلغ لازم برای تامین گوشی هوشمند را فراهم کنند تا از این امکان در آموزش مجازی استفاده کنند، طبیعی است که نوعی محرومیت برایشان فراهم میشود یا حتی اگر گوشی را فراهم کنند، اگر هزینههای اینترنت را نتوانند فراهم کنند، این هم مشکلزا میشود.
این یک واقعیت است که خانوادهای که نتواند مبلغ لازم برای تامین گوشی هوشمند را فراهم کنند تا از این امکان در آموزش مجازی استفاده کنند، طبیعی است که نوعی محرومیت برایشان فراهم میشود
نکته دیگر، این است که برعکس تلویزیون که پوشش کشوری و ملی دارد، ما در شبکه مخابرات و اپراتورها هنوز پوشش ملی نداشتیم و در بسیاری از مناطق، دچار مشکل برای پوشش بودیم؛ حتی حدود ۴ سال قبل یک برنامهای را در وزارت آموزش و پرورش برای عدالت آموزشی و دسترسی مناطق محروم به آموزش با کیفیت شروع کردیم. ما برای مرحله آزمایشی این کار، ۱۰۰ منطقه را تعیین کردیم که ارتباط آنلاین با آنها برقرار کنیم. مثلا حتی در خراسان رضوی که شاید تصور نشود نتوانیم ارتباط امن و پیوسته را داشته باشیم، دچار مشکل بودیم؛ برعکس در زنجان، همه در یک شهرستانی رفته بودند و ارتباط قوی و خوبی برگزار میشد، اما در نهایت در نظرخواهی که از معلمها و مسئولین آموزش و پرورش این ۱۰۰ منطقه کردیم، همه میگفتند روی آموزش آنلاین خیلی حساب نکنید، به جهت عدم دسترسی و عدم پوشش و نامطمئن بودن پوشش و هزینههای آن!
به همین جهت اگر بگوییم شبکه شاد، روش اجباری دسترسی همه دانشآموزان به آموزش است، یک هزینه سنگین را به خانوادهها تحمیل کردهایم؛ به علاوه اینکه، در برخی از جاها حتی اگر خانواده حاضر باشد هزینهها را پرداخت کند پوشش شبکه وجود ندارد؛ البته در این جهت گزارشهایی که داریم باید از تلاش وزارت ارتباطات هم تشکر کنیم که هم جلسات پیوستهای را با وزارتخانه داشتهاند و هم جاهایی که اعلام میشد پوشش وجود ندارد بلافاصله اپراتورها فعال میشدند که در آنجا تجهیزات را مستقر کنند و پوشش را فراهم کنند، ولی در هر صورت خود اینها هم از طرف وزارت ارتباطات متحمل برخی هزینهها هست که منابع آن باید دیده شود؛ لذا پوشش شبکه شاد و دسترسی به آن را علیرغم این که بر خلاف تلویزیون از جهت کیفیت و ارتقای یادگیری، سطح بالاتر و تعاملی دارد و کلاسبندی بچهها بصورت کلاس حقیقی است و هر معلمی با دانش آموزان خودش ارتباط برقرار میکند و مزایای زیادی که این شبکه دارد، اما عیب آن عدم پوشش کامل مخابرات و متکی بودن بر تجهیزات و گران بودن تجهیزات است.
آماری دارید که در یک سال و چندماه اخیر چند درصد دانشآموزان اعم از دوره ابتدایی و متوسطه اول و دوم، درگیر این مشکلات بودهاند و به صورت دائمی یا نوبهای، مشکل عدم ارتباط با شبکه داشتهاند؟یک آمار را در رسانهها مطرح کردند که ۳۰ درصد دانشآموزان دسترسی نداشتهاند.
از قول آقای حسینی معاون وزیر آموزش و پرورش اعلام شد!بله؛ من هم دیدم! بلافاصله این برداشت شد که ۳۰ درصد دانشآموزان از تحصیل محروم شدهاند! در حالی که اینطور نیست؛ ۳۰ درصد نتوانستهاند از این روش بهرهمند شوند. ما برای این ۳۰ درصد هم یک بررسیهایی را انجام دادهایم، چون همان اوایل کار یک تعجیل و شتابی بود برای اینکه سریع موبایل یا تبلت بخریم و به بچهها بدهیم تا دسترسی امکان پذیر شود. حتی ما با ۴ یا ۵ استان کمتر برخوردار تماس گرفتیم و گفتیم وضعیت بچهها به چه صورت است؟
این برداشت شد که ۳۰ درصد دانشآموزان از تحصیل محروم شدهاند! در حالی که اینطور نیست؛ ۳۰ درصد نتوانستهاند از این روش بهرهمند شوند
علاوه بر راه اول، یعنی شبکه آموزش سیما و راه حل دوم یعنی شبکه شاد، یک راه سوم هم هست؛ یعنی ما برای آموزش در شرایط کرونا، سه ظرفیت داریم، با حدود ۱۴ میلیون دانشآموز؛ آیا همگی در این سه ظرفیت جا شدند یا عدهای بیرون مانده اند؟ سومین ظرفیت آموزشهای حضوری است. در مناطقی که سفید یا آبی بودهاند، از این روش بیشتر استفاده شده است که اتفاقا اینها از مناطق کمبرخوردار هستند که بچهها در این مناطق موبایل ندارند، پوشش مخابرات خیلی خوب وجود ندارد و بچه نمیتوانند از شبکه شاد استفاده کنند.
این بچهها در این مناطق از آموزشهای حضوری استفاده میکنند؛ مثلا در دو سه استانی که تماس گرفتیم، گفتند بچهها در برخی روستاها سرکلاس میآیند و معلمها میروند وکلاس درس آنجا برگزار میشود؛ لذا اگر ما این سه راه حل را در نظر بگیریم، میتوان گفت حداکثر پوشش را برای بچهها با استفاده از سه روش توانستیم فراهم کنیم، اما، چون خود شرایط کرونا یک مقداری آموزش و یادگیری را به خودمدیریتی بچهها و مدیریت خانواده متکی کرده است، ممکن است که یک عاملی برای «ترک تحصیل» شود.
چون ترک تحصیل زمانی اتفاق میافتد که یا شما دسترسی به آموزش ندارید و ترک تحصیل میکنید، یک زمانی هم دسترسی به آموزش هست، ولی من به جهت شرایط خاص خودم در مدرسه ثبتنام نمیکنم و ترک تحصیل میکنم. در شرایط کرونا زمینه برای ترک تحصیل بچهها بیشتر میشود؛ چون بچهها باید خودمدیریتی داشته باشند، صبح ساعت ۸ باید بیدار شوند و شبکه شاد یا اگر تلویزیون باشد، سرکلاس حاضر شوند و درسها را ببینند و تکالیف را انجام دهند و همه این کارها را انجام دهند.
این زمینه «ترک تحصیل» بیشتر در چه مناطق و در چه گروههای سنی فراهم میشود؟این برای همه است! وقتی که کلاس برقرار نیست...
یعنی مثلا وضعیت تهران با یک منطقه محروم یکی است؟! از جهت زمینه ترک تحصیل...بله؛ همه جا! در واقع وقتی مدرسهای نیست، کلاس درسی نیست، زنگ هم زده نمیشود که دانشآموز سر کلاس برود، همه اینها باید توسط خود دانشآموز و خانواده انجام شود؛ یعنی من بعنوان دانش آموز باید خودم را مقید کنم که ۸ صبح از خواب بیدار شوم و صبحانه خورده باشم و پشت میز نشسته باشم یا جلوی تلویزیون نشسته باشم و مشغول درس شوم.
چون این تجربه را کمتر داشتهایم و مدیریت یادگیری توسط بچه مطرح نبوده است، این شرایط جدید عاملی میشود که منجر به عدم حضور بچهها در مدرسه میشود. به هر حال در شبکه «شاد»، چون بچهها با کد دانش آموزی وارد میشوند، یک آماری داریم که چه کسانی الان در شبکه شاد هستند، چه کسانی از کلاسهای حضوری استفاده میکنند. درباره تلویزیون، آمار ما خیلی کمتر است و تقریباً هفته گذشته که از یکی از همکاران که رابط ما با صداوسیما است، سوال کردم که تاکنون موفق شدهاید گزارش مدیریتی از صداوسیما بگیرید که از هر برنامهای چند نفر بهرهمند هستند –، چون صداوسیما این امکان را دارد که بگوید مثلا درس فارسی پایه دوم دبستان چند نفر بیننده دارد، یا حتی میتواند توزیع جغرافیایی را هم به ما بدهد، یعنی بگوید در کدام استانها و در کجا چند نفر این برنامه را تماشا میکنند - هنوز این را نتوانستهایم بگیریم!
به همین جهت، همه آمارهایی که درباره دسترسی و عدم دسترسیها داده میشود برطبق آن آمارهایی است که داریم؛ یعنی بچههایی که سرکلاس حضور دارند و یا در شبکه شاد هستند. حتی مدارسی که خودشان کار آموزش را انجام میدهند، مثلاً از طریق سایت خود مدرسه کار را پیش میبرند، یا از طریق معلمان مدرسه و ارتباط تلفنی با بچهها این کار را انجام میدهند، این آمار را هم نداریم؛ چون از طریق شبکه شاد این بررسی را انجام نمیدهند.
یک پیشنهادی مطرح شد که این نوع مدارس هم اگر میخواهند فعالیت کنند، از درگاه شاد وارد شوند که آمار را بتوانیم بدست بیاوریم. ولی به هر حال این تلاش انجام شد که دسترسی کامل صورت بگیرد.
دغدغه دیگری که در شرایط کرونا و آموزش مجازی وجود دارد، دغدغه مسائل تربیتی است که دغدغه جدی تری از موضوع آموزش است؛ چون آموزش را در هر صورت با یکی از این سه روش دنبال میکنیم، دغدغه تربیت است که بحث رشد و هوش اجتماعی بچه ها، تعاملات اجتماعی بچهها و بحث رشد فرهنگی و دینی بچهها هست که اینها سختتر است
البته دغدغه دیگری که در شرایط کرونا و آموزش مجازی وجود دارد، دغدغه مسائل تربیتی است که دغدغه جدی تری از موضوع آموزش است؛ چون آموزش را در هر صورت با یکی از این سه روش دنبال میکنیم، دغدغه تربیت است که بحث رشد و هوش اجتماعی بچه ها، تعاملات اجتماعی بچهها و بحث رشد فرهنگی و دینی بچهها هست که اینها سختتر است؛ ابعاد تربیتی بسیار مهمتر است. اگرچه معاونت پرورشی در این حوزه فعالیتهای خوبی را انجام دادهاند و جشنوارهها و مسابقات را سعی کردهاند در فضای «شاد» فراهم کنند، چون فضای شاد هم صرفاً یک فضای آموزشی نیست و فعالیتهای فوق برنامه برای بچهها تعریف شده، اما این طبیعی است که قوت این کار به جهت محدودیتهایی که رسانه برای ما ایجاد میکند، به قدر قوت آموزش نیست.
ظرفیتهایی که عنصر رسانه در زمینه «آموزش» دارد و پیشینهای هم که وجود دارد که تقریباً دو دهه است فناوری اطلاعات وارد مدارس شده و دنیا هم تجربههای خوبی داشته است، نرمافزارهای مدیریت یادگیری و مدیریت تولید محتوای خوبی تولید و توزیع شده است و ما هم این تولیدات را داشتهایم، لذا در این حوزه (آموزش) زمینه کار برای ما آمادهتر بوده است تا در حوزه «پرورش» و تربیت.
صرفنظر از همه راههای ممکن که تا الان برای پوشش تحصیلی حداکثری در روزگار کرونا دنبال شده، آیا وزارتخانه برنامه جامعی دارد که اگر پیک کرونا به شدت کاهش یافت و یا کلا تمام شد، دانشآموزانی را که بنا به هر علتی از فرایند آموزش جا ماندهاند یا گرفتار ترک تحصیل شدهاند، شناسایی کند و به فرایند تحصیل بازگرداند؟ چون این یک واقعیت است که معضل دانشآموزان ترک تحصیل کرده، در سالهای آینده دامنگیر جامعه میشود!قبل از کرونا هم برنامهای را جزء برنامههای جاری محسوب کردیم که بحث جذب کودکان بازمانده از تحصیل بود. ما در هر سال تحصیلی که شروع میشد، در پایان مهر ماه و اوایل آبان ماه که تقریباً ثبتنامها به پایان میرسید، ثبتنام سال تحصیلی جدید را با ثبتنام سال تحصیلی قبل تطبیق میدادیم و گزارشی از دانش آموزانی که سال گذشته در مدرسه بودند، ولی امسال در مدرسه ثبت نام نکردهاند، تهیه میکردیم.
این گزارش را به تفکیک استان و منطقه تهیه میکردیم و برای استانی گزارش مربوط به آن را ابلاغ میکردیم و میگفتیم این ۱۰۰ دانش آموز برای این شهرستان پارسال در مدرسه بودند و امسال ثبت نام نکردهاند. همکاران ما در استانها و مناطق، حتی درب منزل این دانش آموز میرفتند و علت را جویا میشدند. سعی میکردند اگر مشکل و مانعی وجود دارد برطرف کنند تا دانش آموز به تحصیل برگردد.
خوشبختانه در ۲ سال اخیر یک گروه مردمنهادی راه اندازی شده و جمعی از افراد علاقهمند آمدهاند و خیریهای را برای جذب کودکان بازمانده از تحصیل راهانداختهاند و آنها هم این کار را انجام میدهند و با کمک ادارات آموزش و پرورش سراغ بچههایی میروند که مدرسه نمیروند و ثبتنام نکردهاند و اگر مشکل اقتصادی باشد کمک میکنند و سعی میکنند بچهها را دوباره به مدسه جذب کنند.
بعد از شیوع کرونا و تعطیلی آموزش حضوری، این اقدام گستردهتر انجام میشود. البته علاوه بر این دو سامانهای که داخلی آموزش و پرورش است که با هم تلفیق میکنیم، با سامانه ثبت احوال هم این کار را انجام میدهیم؛ یعنی گروه سنی ۶ تا ۱۸ سال را از آنها میگیریم و با بچههای خودمان تطبیق میدهیم و یک چک مجددی هم با آمار ثبت احوال میکنیم که مطمئن شویم هیچ کسی از قلم نیفتاده است؛ لذا این جزء برنامه هاست و به طور قطعی آموزش و پرورش بعد از برطرف شدن کرونا، این موضوع را به شکل جدیتری در دستور کار خودش قرار میدهد و سراغ بچههایی میرود که در این فاصله ممکن است از تحصیل جامانده باشند و ترک تحصیل کرده باشند و آنها را به مدرسه باز میگرداند.