صدای قیقاج موتورسیکلت‌ها از چهارراه‌های پررفت‌وآمد و خیابان‌های اصلی گرفته تا کوچه پس‌کوچه‌های باریک و پیچ‌درپیچ به گوش می‌‌رسد. حضور بیش از حد موتورسیکلت‌ها در تهران به یکی از مهم‌ترین معضلات این شهر تبدیل شده است.
به گزارش «سدید»؛ شاید اگر همه این موتورسوارها قوانین راهنمایی و رانندگی و حقوق شهروندی را رعایت کنند و آن را نادیده نگیرند، بسیاری از مشکلات ترافیکی برطرف شود. قانون‌شکنی موتورسواران در حالی انجام می‌شود که همه آنان آگاهی کامل نسبت به قانون دارند و می‌دانند کاری که انجام می‌دهند خلاف مقررات است. در اینجا این سوال مطرح می‌شود که چرا موتورسواران با وجود آگاهی از مقررات راهنمایی و رانندگی قانون‌شکنی می‌کنند؟ چرا اغلب موتورسواران دلیل خرید و استفاده از موتورسیکلت را قانون‌گریزی بیان می‌کنند؟ «صبح‌نو» برای پاسخ به این سوالات ضمن گفت‌وگو با موتورسواران و تهیه گزارش میدانی از نابسامانی‌های ایجادشده ازسوی موتورسیکلت‌ها در سطح شهر تهران، با «آرش اربابی»، رفتارشناس اجتماعی و دکتر «بهاره همت‌پور» کارشناس فرهنگی اجتماعی جوانب مختلف این معضل اجتماعی و شهری را بررسی می‌کند.

خیابان لاله‌زار و محدوده بازار تهران نمادی از آشفتگی ایجادشده ازسوی موتورسیکلت‌ها محسوب می‌شود. موتورسیکلت‌‌ها حتی در پیاده‌روها و پاساژهای این خیابان به چشم می‌خورند و راه برای عبور افراد از پیاده‌رو به خیابان را مسدود کرده‌‌اند و منتظر آماده شدن بار اجناس مغازه‌‌ها هستند. روی یکی از موتورها جعبه بزرگی به چشم می‌خورد. راننده مشغول بستن جعبه به کمک طناب است، تقریبا روی زین موتور جایی برای نشستن موتورسوار نیست. خودش را «محمود معروفی» معرفی می‌کند: «همه این موتورها برای جابه‌جایی بار اینجا پارک شده‌اند. این اطراف چند پارکینگ موتورسیکلت وجود دارد اما برای ما به‌صرفه نیست که در آن پارک کنیم. چون روزی چندین‌بار می‌‌رویم و می‌‌آییم و برای هر بار ورود به پارکینگ پنج‌هزار تومان هزینه از موتورسوارها دریافت می‌‌کنند. ما اینجا نیم‌ساعت یا یک‌ساعت منتظر بار می‌‌مانیم و بعد می‌‌رویم.» بار وانت را سوار موتورسیکلتش می‌کند و به زحمت جمعیت را می‌‌شکافد و در شلوغی خیابان ناپدید می‌شود. حتی موانع فیزیکی ابتدای پیاده‌روها هم نمی‌تواند مانع از تردد موتورسیکلت‌ها در پیاده‌روها شود؛ نمونه‌‌اش موتورسیکلت‌هایی که در گذرهای پیاده‌راه به چشم می‌خورند یا موتورهایی که پیاده‌روهای خیابان سعدی و دیگر خیابان‌های شلوغ منطقه را اشغال کرده‌‌اند. پرحادثه‌‌ترین حضور موتورسیکلت‌‌ها در مسیر خطوط ویژه اتوبوس و وسایل نقلیه امدادی است.

مهم‌ترین‌شان خیابان مولوی و خیابان جمهوری و خیابان شوش. در شرایطی که ورودی و خروجی مسیرهای ویژه سر هر تقاطع را با موانع فیزیکی مسدود کرده‌اند و ماموران راهنمایی و رانندگی رفت‌وآمد در این مسیرها را کنترل می‌کنند. «شریف رضایی»، راننده یکی از این اتوبوس‌های تندرو می‌گوید: «نگه‌داشتن وسایل نقلیه سنگین مثل اتوبوس، آن هم وقتی داخل آن پر از مسافر است در سرعت‌های بالا کار ساده‌ای نیست. بااین‌حال در خیابان مولوی موتورسیکلت‌ها ناگهان از پیاده‌رو، کوچه‌‌های اطراف، یا از مسیر خیابان وارد مسیر ویژه می‌شوند و ما مجبور به ترمزهای ناگهانی هستیم. همین موتورها مسیر ویژه را مسدود می‌‌کنند و باعث کند شدن سرعت ما می‌شوند. در همین خط روزی نیست که تصادف حادثه‌سازی را همین موتورسیکلت‌ها به وجود نیاورند. کسی هم نمی‌‌تواند جلوی آن‌ها را بگیرد. «مهران موسی‌زاده» از معدود موتورسوارانی است که قانون را رعایت می‌کند.

او می‌گوید: «همه موتورسوار ها خوب می‌دانند که وسیله خطرناکی زیر پای‌شان است. با کوچک‌ترین ضربه‌ای، موتورسوار پرت می‌شود و دستش به هیچ بند است. بااین‌حال به‌خاطر شغل‌مان مجبور به استفاده از موتورسیکلت هستیم. اگر از دست جریمه‌‌ها و خواباندن موتور در پارکینگ دربرویم، بخور و نمیری کاسب می‌‌شویم. بیشترین بار و سفارش کار در همین بازار است که آن هم در محدوده طرح ترافیک قرار دارد و با خودرو نمی‌‌توان در آن کار کرد.» او از موتورسیکلت‌‌سوارانی می‌گوید که هوای همدیگر را دارند و اگر جایی پلیس راهور به جمع‌آوری موتورسیکلت‌ها مشغول باشد به همدیگر خبر می‌دهند: «وقتی یک موتورسوار پلیس را می‌‌بیند که موتورها را توقیف می‌‌کند، از همان مسیر برمی‌گردد و هر موتورسواری که ببیند را خبر می‌‌کند.

نداشتن گواهینامه، نداشتن کلاه ایمنی و بار اضافه، عبور از چراغ قرمز، حرکت در خط‌ویژه از خلاف‌‌هایی است که اگر موتورسوار انجام داده باشد موتورش توقیف می‌شود.» می‌خندد: «حرکات نمایشی با موتور هم که کار ما نیست؛ این وسیله نان درآوردن ماست و وقت تفریح با آن را نداریم.»

شروع قانون‌گریزی یا قانون‌مندی از خانواده
اربابی، رفتارشناس اجتماعی درباره دلیل رفتار موتورسواران در معابر شهر می‌گوید: «قانون‌گریزی در حوزه کلان در دو بخش ارزیابی می‌شود؛ مبحث نخست، از منظر فردی و مبحث دیگر، از منظر اجتماعی است. در مبحث نخست، هر فرد باید یک‌سری مصادیق را یاد بگیرد؛ بنابراین خانواده‌ها باید آموزش ببینند و به فرزندان خود بیاموزند. مساله اصلی این است که خانواده‌ها، خود با رفتارهایی که در کانون خانواده انجام می‌‌دهند، باعث رواج قانون‌گریزی در فرزندان می‌‌شوند.
ناهنجاری‌های رفتاری دیگر از قبیل دوبله پارک کردن اتومبیل و پارک کردن موتورسیکلت در پیاده‌رو از سوی والدین چیزی جز پایمال کردن حق دیگران را به فرزندان نمی‌آموزد و آن‌ها تنها با مشاهده این موارد ساده، زمینه‌های قانون‌گریزی بیشتری را در ذهن خود می‌‌پرورانند؛ بنابراین تقلب‌آموزی از خود خانواده‌ها آغاز می‌‌شود. اینگونه مصادیق، مواردی است که خانواده‌ها هیچگاه به‌عنوان نمونه‌ای از قانون‌گریزی نمی‌پذیرند و جامعه را مقصر تمام تخلفات می‌دانند.»

این روانشناس اجتماعی می‌افزاید: «گام بعدی مربوط به سازمان‌‌هایی است که باید روی این ساختارها کار کنند. مهم‌ترین اصل در این زمینه رعایت کردن عادلانه قوانین در حوزه اجتماع است.
چراکه اگر قانون عدالت‌محور نباشد، هزار سال هم که خانواده‌‌ها فرزندان خود را آموزش دهند، آن فرزند در بیرون از فضای خانواده به نتیجه‌ای نخواهد رسید؛ بنابراین رفتار عادلانه‌‌ای که از رعایت قانون مشاهده شود، می‌تواند به میزان قابل‌توجهی مفید و موثر باشد؛ به‌طور مثال، زمانی که یک نوجوان حرکت خودرویی در خط ویژه را مشاهده می‌‌کند و هیچ واکنشی را ازسوی پلیس در رابطه با آن نمی‌بیند، نمی‌تواند تشخیص دهد که قانون‌مند بودن یا قانون‌گریز بودن چه تفاوتی با هم دارند. عامل بعدی وضع قوانینی است که به نفع همگان باشد. در نهایت در این زمینه نیاز به یک فرهنگ‌سازی جامع وجود دارد.»

فرهنگ‌سازی یک‌شبه نمی‌شود
دکتر همت‌پور، کارشناس فرهنگی اجتماعی با بیان اینکه اصلاح فرهنگ ترافیک یک‌شبه و یک‌روزه اتفاق نمی‌‌افتد و باید برای آن برنامه‌ریزی کرد، می‌گوید: «آموزش برای کودکان یکی از مهم‌ترین قدم‌‌هایی است که می‌‌توان در این زمینه برداشت تا نسل آینده بیشتر از اینکه صرفا خود را ببیند، نگاهی جامع به موضوعی مثل رعایت قانون داشته باشد و بتواند خود را جزئی از یک کل به نام جامعه بداند؛ موضوعی که حداقل در مورد نسل ما کمتر اتفاق افتاد و مهم‌ترین دلیل قانون‌شکنی در موضوع ترافیک هم همین است. اینکه هر فردی به هر قیمتی شده به‌تنهایی می‌‌خواهد خودش از ترافیک نجات پیدا کند و توجهی به این موضوع ندارد که با زدن به جاده خاکی، حقوق عده دیگری را زیر پا می‌‌گذارد.»
به گفته این کارشناس فرهنگی و اجتماعی، بی‌فرهنگی ترافیکی، مثل فرهنگ ترافیک مسری است و قابل سرایت به بقیه افراد جامعه. برای مثال، اگر پشت چراغ‌قرمز عابرپیاده‌ای، تعدادی شهروند ایستاده باشند، نفرات بعدی هم به تبعیت از آن‌‌ها پشت چراغ‌قرمز می‌‌ایستند اما در بسیاری از موارد اولین عابرانی که به چراغ زرد یا قرمز برمی‌‌خورند، با بی‌توجهی از آن عبور می‌‌کنند و نفرات بعدی هم خود را مجاز به انجام این رفتار می‌‌دانند. در همین راستا، وسایل نقلیه هم خود را مجاز می‌دانند که وارد حریم عابران شوند تا به نوبه خودشان، از حق خود دفاع کنند تا شلوغی را دور بزنند. میل به بی‌‌نظمی در جهان، وزنه تمایل به عدم رعایت قوانین را سنگین‌تر می‌کند.»

زمانی که یک نوجوان حرکت خودرویی در خط ویژه را مشاهده می‌‌کند و هیچ واکنشی را ازسوی پلیس در رابطه با آن نمی‌بیند، نمی‌تواند تشخیص دهد که قانون‌مند بودن یا قانون‌گریز بودن چه تفاوتی با هم دارند. عامل بعدی وضع قوانینی است که به نفع همگان باشد.
 
انتهای پیام/
منبع: صبح نو
ارسال نظر
captcha