به گزارش «سدید»؛ حال و هوای جبهه و شب قدر برای خیلی هایمان که آن روزها را ندیده ایم، جالب است. وصف حال خوش شهیدان و رزمندگان اسلام شیرین و شنیدنی است. خیلی هایمان مایلیم بدانیم سردار سلیمانی، دلاوران جبهههای دفاع از حرم و وطن چطور مناجات و نجوا کردند؟ حرفها و خاطراتشان را درباره شب قدر بشنویم شاید پیدا کردن راه و رسم مناجات مقبول به درگاه خدا بهتر و بیشتر برایمان روشن شود.
روایتهای سه بعدی
معروفترین جمله درباره شب قدر جبههها را سیّداهل قلم؛ شهید «سید مرتضی آوینی» دارد. مستندسازی که چنان با شهدا و راویت هایشان نشست و برخاست که همتایشان شد؛ «شهید». سیّد درباره قدر جبههها نوشته نابی دارد که هم راه را نشان میدهد و هم دست خودت نیست وقتی میخوانی اش، صدایش را هم میشنوی. بیراه نیست که جمله هایش در نظرت سه بعدی بیاید. کلمههای خودش که با همان صدای محبوب و معروفش در گوش مغزت زمزمه کند و جبهه را برایت ترسیم. ناگهان فکر کنی آسمان سیاه بالای سرت را چند ستاره سوسوزنان روشن کرده اند. گاهی منوّری دشت را روشن کند و بعضی وقتها هم صدای تک گلولههایی از دور بیاید. نوای مناجات خوانی آهنگران هم بیاید و تو لولیده باشی در شیار خاکریزی و احیا گرفته باشی. این هنرِ آوینی است که قدر ۱۴۰۰ و دهه ۶۰؛ جنگ و جبهه را برایت با روایتهای جادویی و جاودانه اش یکی میکند و خودت را هم رزمنده میبینی؛ دست کم دلت را.
هر شب جبهه، شب قدرشهید آوینی از شبهای قدر، چنین میگوید: «اگر شب قدر، شبی باشد که تقدیر عالم در آن تعیین میگردد همه شبهای جبهه شب قدر است و از همین جاست که تاریخ آینده کره زمین تقدیر میشود. شبهایی که ملائکه خدا نازل میگردند و ارواح مجاهدان راه خدا را از معارجی که با نور، فرش شده است به معراج میبرند.» آوینی گل گفته. اگر همه شبهای جبهه شب قدر است یعنی هرکس لباس رزم برای و در راه خدا بپوشد مَحرم شب قدر شده و راه را پیدا میکند. یک روز رزم، جهاد اصغر بود و امروز جهاد اکبر و جنگ نرم. دیروز دشمن آشکار گلولهها را به تن و بدن ما میزد و امروز به روان و اعتقاداتمان. بنده قانع، حلال خور و شکرگزار خدا که از همان کمی هم که دارد انفاق میکند در این روزهای جنگ اقتصادی، شهیدوار زندگی میکند. شک نداری امروز اگر سیداهل قلم زنده بود، روایت فتح او درباره این رزمندهها بود.
حالا ما، حالا پاوه و کربلای ۵دکتر شهید «مصطفی چمران» اگر دکتر و نخبه فیزیک نمیشد بدون شک نویسندهای میشد با جلدها مناجات نامه و الهی نامه. چریک رئوف القلبی که وقتی نقشه جنگ و پاتک به دشمن میکشید هوای گلهای دشت و دمن را هم داشت. میگویند در یکی از عملیاتها مسیر را کمی تغییر داد تا گلهای بهاره دشت زیر پا له نشود و در امان بمانند. مسیر نزدیک و مطمئن دیگری انتخاب کرد. این همه عاطفه و نبرد موفق چطور در یک فرمانده جمع است؟
خوشبختانه مناجات هایش را ضبط یا مکتوب کرده و امروز به دست ما رسیده و پاسخ این سئوال را میتوان از میان آن پیدا کرد. درباره شب قدر جمله معروفی دارد: «چه فرخنده شبی بود شب قدر من. شب معراج من به آسمان ها.» حال خوشش در شب قدر و جبهههای کردستان را وصف میکند: «من همه زندگی خود را به یک شب قدر نمیفروشم و به خاطر شبهای قدر زنده ام و تعالی شب قدر، عبادت من، کمال من و هدف حیات من است.» فرمانده در جبهه پاوه شب قدر را به سربازانش، چریکها و رزمندهها شیرین نشان داده و معرفی کرده است: «هر کسی شب قدری دارد که در آن شب سرنوشت این انسان نوشته میشود. آنجایی است که این انسان راه بین حق و باطل را برای خود تصمیم میگیرد. ما هم در «پاوه» چنین شب قدری داشتیم. به پاسداران میگفتم که امشب شب قدر شماست. شبی که سرنوشت شما تعیین میشود که آیا مَردید؟ آیا اهل شهادتید؟ یا کسانی که میترسید و میلرزید و میگریزید؟ و این شب از هزاران شب دیگر محترمتر و مقدستر و مهمتر است؛ بنابراین میبینید که خدای بزرگ همه را آزمایش میکند که از این آزمایش چگونه پیروز میشوند؟»
حق با دکترِ شهید است، جبهه بزنگاه و شب قدر بود. بعضی از این شبها چنان مهم و بزرگ که رهبر انقلاب درباره اش گفته اند: «شبهای عملیات کربلای ۵ شبهای قدر انقلاب است.» خوب که ببینی ما هم در بزنگاه پاوه و کربلای ۵های زندگی خودمان ایستاده ایم و امیدوار تا دستی، نفسی ما را وارهاند از دنیا.
داغی هنوز تازه...ما هنوز داغمان تازه است. شب قدر ما شاید همان بامداد خونین جمعه بغداد بود. همان لحظهای که خواب بودیم و مرد میدان آسمانی شد. حاج قاسم! شب قدر آخرین سال عمرت رفتی حرم مولا امیرالمومنین (ع) و روایت زیارت و توسلت را برایمان گفتند. همان حرمی که قبل از داعش و حمله دشمن به سوریه و حرم آل الله، آمریکاییهایی که صدام را ساقط کردند قصد جسارت داشتند و مثل همیشه به موقع وسط میدان بودی و مدافعان حرم علوی را به خط کردی. تو حق آب و گل داشتی در این حرم؛ خانه پدری بود برایت. گفتند آخرین شب قدر عمر زمینی ات، شب نوزدهم خودت را رساندی نجف و زیارتت طولانیتر از همیشه شد. باید همان وقت میفهمیدیم به آرزویت میرسی. گفتند بعد از زیارت، قبل از اینکه بخواهی آماده برگشتن به ایران شوی، ناشناس رفتی پشت سر یک گروه عزادار ایرانی که نوحه میخواندند، نشستی و یک دل سیر گریه کردی. خوشا بحال آنها که نفسها و اشک هایت آغوش و آمین دعاهایشان شد و با تو قرآن به سر گرفتند بی آنکه بدانند.
ملاقات مردم با شهیدانحاج قاسم شب قدر سال ۱۳۹۷ که اجتماع رزمندگان لشکر ثارالله (ع) دوران دفاع مقدس در بیت الزهرا (س) بود، هم حرف هایت یادگاری مانده برایمان. فرمانده شهید نیروی سپاه قدس، گفتی: «شیعه باید حداقل بخشی از وصیت نامه امام علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع)، نکاتی از دعای کمیل تا نامه علی (ع) به مالک اشتر را حفظ باشد.» یادمان دادی که ماندن پای حق معرفت میخواهد: «ماندن پای حق و ایستادگی و پایداری برای حق خیلی معرفت میخواهد.» راستش این روزها زندگی سخت میگذرد، عجایبی میبینیم و میشنویم و تو آن شب تکلیف امروزمان را معلوم کردی: «نترسیدن و نترساندن، شرط عبور از بحرانهای انقلاب است. امام از دلتر س و وحشتها فرصتها ایجاد میکرد.» یاد گرفتیم از تو انقلابی بودن به ادعا نیست و پایمردی میخواهد راه حق. هشدار دادی تا کربلا را بهتر ببینم و درک کنیم حواسمان به یک گروه خیلی باشد: «آنهایی که خوب شروع کردند، اما بد تمام کردند مثل شمر و ابن سعد...» از «صوت»ها هم گفته بودی: «چقدر از صدای دوستان شهیدمان هنوز در گوشمان باقی است؟» گفتی کسی که شهید زندگی نکند، شهید نمیشود: «شهید احمد کازرونی میگفت: کاری کنید وقتی کسی شما را ملاقات میکند احساس کند که یک شهید را ملاقات کرده است.»
صوت شهید، بهترین استسردار، راستش ما پناه بر خدا از دست این و آن زیاد گفته ایم و مخصوصاً این شب ها، اما از خودمان نه! تلنگرت بجا بود: «مشکلات را از خودمان جستجو کنیم. در کلام معصومان مهمترین دشمن انسان خود اوست از خودمان به خدا پناه ببریم.» گفتی فکر رندی و زیرکی در برابر حق نکنیم: «اگر به دنبال راه دیگری جز حق هستید و تظاهر میکنید بدانید این زیرکیها نمیماند و هیچ کس زیرکتر و مکّارتر از معاویه نبود، اما الان از او چه مانده است؟» عادت و آرزو داشتی هر شب قدر فکر کنی آخرین شب قدر عمرت و پس از آن شهادت است: «فکر کنیم آخرین شب قدری است که میبینیم. همه ما رزمندگان دفاع مقدس تصاویر زیبایی در چشممان ثبت است و بهترین اصوات که در گوش شما رزمندگان جای گرفته مربوط به شهیدان است.» حرفهای تو همیشه ما را به دفاع مقدس بدرقه میکند سردار. انگار توی خاک این جبهه معجونی از افلاک و شهادت ریخته باشند و راه شهدای مدافع وطن و حرم هم از همین سنگرها میگذرد.
الهی به حق شهید بعلیٍشبهای قدر جبهه را باید بیشتر خواند و شنید. شهید «رضا یونسی» گفته که وقتی به گردان جدید رفته و به نمازخانه گردان، شب قدر خودش بوده و فقط ۲۰ نفر از رزمندگان آن گردان ۳۵۰ نفری: «پشت مقر گردان صحرا و دشتی بوده پر از تل و شیار. توی هر کدام از این شیارها یک رزمنده با خدا خلوت کرده و احیا گرفته بود.» او و آن ۲۰ نفر هم نیروهای تازه وارد گردان و از این رسم بیخبر بودند. خاطرات شهید یونسی فیلم «شیار ۱۴۳» را کمی بیشتر معنی میکند برایمان. شب قدر جبهه در دنیای مجازی هم امتداد دارد. بازماندگان عملیات ها، جانبازها و رزمندگان دیروز که دلتنگ رفقای شهیدشان شده اند، دست توسل متفاوتی به دامن خدا میزنند: «خدایا به حق پیکر سوخته شهید محمودوند، خلّصنا من النار یا رب... / الهی به لبهای تشنه بچههای کانال کمیل، العفو... / خدایا به حرمت بدنها و لباسهای مانده در میدان مین ما را ببخش... / پروردگارا به حرمت دردها و خس خس سینه جانباز شیمیایی به حرمت دردهای بی صدا و مردافکن جانبازان اعصاب و روان توبه...» یکی، اما جمله جالبی نوشته: «خدایا به قول شهید چمران: گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان میکنم ببخش.» یک نفر هم نوشته که این جامانده از شب قدر جبهه را دعا کنید و رفقایش که منظورش را خوب میدانند، نوشته اند شهید بشی الهی...
انتهای پیام /