بررسی تاثیر هنرمردمی در جامعه در گفتگو با حامد بامروت‌نژاد؛
نخبه گرایی و یا به تعبیری نخبه سازی‌های غیراصولی در عرصه هنر موجب شده تا هر فردی با برندسازی خود در عرصه رسانه بتواند موقعیت هنری ایجاد کند در حالی که اثرهنری وی مطلوبیت مناسبی نداشته باشد. از سوی دیگر هنرانقلاب که اتصال و مماس بودن خود با مردم را از دست داده بود به سمت هنرآتلیه‌ای و سینمای جشنواره‌ای و کتاب‌هایی با خرید سازمانی رفت.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ برکسی پوشیده نیست که هر زمان مردم پای کار آمده اند، شاهد موفقیت های چشمگیری در همه عرصه های کشور بودیم. یکی از این عرصه ها، مساله فرهنگ و هنر است. حرکت های خودجوش مردمی در دوران دفاع مقدس از اجرای نمایش در جبهه ها گرفته تا گروه های سرود همگی از نمونه های بارز هنرمردم نهاد بود که در دهه های گذشته تاحدودی به فراموشی سپرده شد. شاید بتوان گفت جشنواره مردمی عمار کورسوی امیدی را در میان عموم مردم ایجاد کرد تا شاید دوباره بتوان هنر را با خاستگاه مردمی آن به نمایش گذاشت. در همین راستا گفتگویی با حامد بامروت نژاد، مدیر مدرسه سینمایی عمار که سابقه بسیار زیادی در مدیریت اجرایی جشنواره مردمی عمار داشته و در حال حاضر مدیر مدرسه سینمایی عمار است ترتیب داده ایم.

در سالهای گذشته شاهد ایجاد یک نوع شکاف میان نخبگان عرصه فرهنگ و هنر و مردم جامعه بودیم به نحوی که اصطلاحاتی همچون سلبریتی برای برخی از بازیگران اطلاق گردید. برخی از کارشناسان دلیل این نوع شکاف میان هنرمندان و مردم را، بی توجهی به مساله هنرمردمی و یا مشارکت مردم در عرصه هنر عنوان کرده اند. به نظر شما توجه به هنر مردم نهاد در شرایط کنونی تا چه میزان اهمیت دارد؟

هنر یک مدیوم بیانی و نوعی دستور زبان برای گفتن، شنیدن و همچنین انتقال پیام است. انتقال پیام از گوینده ای (هنرمند) به شنونده ای (مخاطب) به وسیله ی نوعی بیان (هنر) تا بتواند احساسی را برانگیزد و یا چراغی را در تفکری بیافروزد. هر گاه هنر بر این کارکرد ذاتی خود استوار ایستاد بر صراط مستقیم است. از همین رو بوده که هنرمندان در جرگه مصلحات اجتماعی در قالب های مختلف شعر، داستان، ترانه و... به فعالیت پرداختند. ایران معاصر هر گاه به خاصیت بیانی و رسالت هدایتگری هنر نیازمند بود و مخاطب و مصرف کننده برایش مهم بود، هنرش بالنده و جریان ساز شده است. هنر بهترین ابزار برای انتقال، مانایی و هویت سازی به شمار می رفت. هنرمند و مراکز هنری تلاش می کردند مماس با نیاز و دغدغه مخاطب تولید اثر هنری کنند.

حال به سراغ سوالی که شما پرسیدید می رویم. نخبه گرایی و یا به تعبیری نخبه سازی های غیراصولی در عرصه هنر موجب شده تا هر فردی با برندسازی خود در عرصه رسانه بتواند موقعیت هنری ایجاد کند در حالی که اثرهنری وی مطلوبیت مناسبی نداشته باشد. حتما خود شما بارها در فیلم های سینمایی و حتی تابلوهای نقاشی به مواردی پی برده اید که خود اثر ارزش هنری بالایی نداشته ولی به واسطه نام هنرمند ارزش گذاری غیرواقعی می شود. اگر این روند ادامه پیدا کند ما شاهد تزلزل جایگاه هنر و هنرمند خواهیم بود. این مقوله خود به لزوم توجه بیشتر به مساله هنرمردمی می انجامد. از آن جایی که هنرمردمی برگرفته از بطن جامعه بوده مورد استقبال نظریه پردازان هنری درکشورهای توسعه یافته نیز قرارگرفته بود.

دلیل توجه این کشورها به مساله هنرمردمی در آن دوران چه بود؟

خب طبیعتا هنرمند مردمی برخلاف هنرمند فاخر به دنبال صرف هزینه های زیاد برای ساخت یک اثر آن هم با مخاطب بعضا معدود و کم نبوده بلکه هزینه ای پایین و کارایی بالا در تولید اثر را مورد توجه قرار می دهد و از همین رو مدیران هنری کشورهای پیشرفته از قرن بیست به بعد به این نوع هنرمندان توجه ویژه ای داشتند. از طرف دیگر از آن جایی که هنر مردمی از بطن جامعه بوده و هدف خود را نیز همان مردم جامعه در نظر گرفته نیازهای روحی اکثریت افراد یک جامعه را برطرف می کند. گرایش های مختلف هنری از جمله هنرهای مفهومی، هنر پرفورمانس، هنر چیدمان از جمله شاخه های متعدد همین نظریه هنری اند. شما نمی توانید اثرگذاری گرافیتی های شهرنیویورک و یا نقاشی های مردمی بردیوار بزرگ برلین در دهه 80 بر جامعه جهانی را نادیده بگیرید. مخاطب این نوع آثار محدود به همان شهر یا کشور نبوده بلکه دارای مخاطب جهانی با تقریب ذهنی نسبت به هنرمردمی داشته است.

در کشور ما مساله هنرمردمی یا مشارکت مردم در عرصه هنر از چه زمانی ظهور پررنگ تری پیدا کرد؟

نمی توان از نقش دوران دفاع مقدس در بروز خودجوش هنرمندان مردمی چشم پوشی کرد. شما اگر به آن دوران نگاهی از بعد فرهنگی بیاندازید، همان فضای کشور تحت تاثیر مشارکت مردم در عرصه هنر در قالب های مختلف بود. مساجد ما در آن دوران، گروه های سرود مختلفی را تربیت کرده بودند و هرکدام از آن ها نیز گروه های تئاتری با روایت گری حماسه در جنگ داشتند. دیواره های شهر توسط نقاش ها و گرافیست ها منقش شده بود و همه این حرکت ها با ظرفیت خود مردم و حرکت خودجوش آنها بود. شاید دلیل این حجم از استقبال مردم برای ورود خودجوش به عرصه هنر؛ حس همدلی و وفاقی بوده که بحران جنگ برای عموم مردم ایجاد کرده بود، چرا که پس از پایان جنگ، مساله مردم نهاد بودن هنر و فرهنگ به اولویت آخر مسئولین ذی ربط تبدیل گردید.

باتوجه به ظرفیت سازی های صورت گرفته در آن دوران، علت عدم توجه به این مساله توسط مسئولین چه بود؟

پس از پایان جنگ انگار در قراردادی نانوشته سیستم حاکمیتی، احساس استغنا از همراهی با مردم پیدا کرده بود. گویی ساختار از مصرف فرهنگی و هنری آثار مردمی اشباع شده بود؛ البته نباید اقتضای زمانی آن دوران که دوران سازندگی با روحیات خاص مدیرانش بود را فراموش کنیم. هنرانقلاب که اتصال و مماس بودن خود با مردم را از دست داده بود به سمت هنرآتلیه ای و سینمای جشنواره ای و کتاب هایی با خرید سازمانی رفت. استغنای هنر از مخاطب منجر به اختلال در چرخه مصرف و فروش هنر گردیده و متعاقب آن به اختلال در چره تولید منجر شد. نتیجه این مساله را می توان کم رونق شدن کمیت مصرف فرهنگی و هنری و انحراف برخی از تولیدات دانست. از همین رو بوده که در حال حاضر به جای سیاست گذاری ایجابی در اعتلای فرهنگی روزانه در رسانه ها شاهد نقد آثار غیرمردمی در عرصه فرهنگ هستیم. کار ما این شده تا به جای خلق اثرخوب به نقد اثر ضعیف بپردازیم.

یکی از رخدادهایی که در سالهای گذشته موجب گردید تا شاید فانوسی در عرصه هنرمردمی شکل گیرد؛ راه اندازی جشنواره مردمی عمار بود. با توجه به سابقه شما در عرصه دبیری جشنواره های مردمی عمار، دلیل استقبال و مشارکت دغدغه مند مردم را در این جشنواره چه می دانید؟

جشنواره عمار تلاش کرد نزدیکی و مماس شدگی سینما و مردم را با تغییر روش ها و راهبردها محقق کند. این اصلاح ابتدا از تصحیح چرخه توزیع آغاز شد. مخاطب مذهبی که عادت خود برای مصرف فیلم سینمایی را با توجه به آثارغیرعرفی موجود از دست داده بود بوسیله چرخه توزیع فیلم هایی با مضامین مولفه های انقلاب اسلامی در مساجد و هیئات، دوباره به مصرف کننده مدیوم هنر برگشت. از آن جایی که مشارکت مردم در جشنواره عمار مماس با دغدغه های مخاطبین و اکثریت مردم جامعه بود نه دغدغه شخصی! مردم نیز حرف دلشان را از درون فیلم ها مشاهده کردند و از همین رو استقبال ویژه ای صورت گرفت. مقام معظم رهبری کلید حل مشکلات کشور را در دست سینما دانستند ولی حداکثر مخاطب سینما در یک چرخه تکراری تقریبا پانصد هزار نفری شکل گرفته است که به یک صدم مردم ایران نیز نمی رسد چرا که بسیاری از نقاط کشور دسترسی به سینما برای نمایش فیلم ها ندارند. ما در جشنواره عمار سعی کردیم حتی با مخاطبین که در مرزهای کشور سکنی می گزینند نیز ارتباط برقرار کنیم و از طریق اکران با لب تاپ و یا تلویزیون شاهد اکران ها پنج نفره تا صدنفره باشیم.

اجازه بدهید گریزی هم به اولین دوره برگزاری جشنواره بزنم. اگر به تاریخ اولین رویداد این جشنواره برگردیم تقریبا یک دهه از تاسیسش می گذرد. در سال هشتادونه شاهد اولین جشنواره مردمی عمار بودیم که تعدادی از جوانان دغدغه مند با بضاعت خود وارد این عرصه شدند و برای اولین سالگرد نهم دی نیز فیلم های خوبی ساخته شد. علیرغم بایکوت رسانه ای این فیلم ها، به دلیل دغدغه شخصی مردم شاهد اکران های خود جوش بودیم.

منظورتان از بایکوت رسانه ای فیلم ها چیست؟ از طریق کدام نهاد به نمایش گذاشته نشد؟

فیلم هایی که می توانست در رسانه های مختلف مجازی و صدا وسیما اکران شود، توسط مردم با انگیزه و مبتکر در هر شهر و روستایی با هر تجهیزاتی به نمایش گذاشته شد. یک مثل قدیمی است که می گوید آدم ها در تنگنا خلاقیت خود را نشان می دهد و این مثل شامل کار ما نیز شد. ما در جشنواره عمار به این نکته اعتقاد داشتیم که خود فیلم ها باید به دیدن مردم بیایند و به همین منظور بود که خانه های شهیدان و حسینیه ها به پاتوق نمایش فیلم تبدیل شد.

به عنوان آخرین سوال، برای جذب حداکثری مشارکت مردم درعرصه هنری به ویژه سینما با همه ملاحظاتی که بدان اشاره کردید، چه راهکاری پیشنهد می کنید؟

 هنر مردمی اگر قصد رشد و شکوفایی را دارد و علاقه ای به بازگشت به دوران پرشکوه دهه شصت را در سر می پروراند باید چشم به مردم، نیازها و دغدغه ها و آرمان هایشان بدوزد. هنرمندان از برج عاج خود ساخته بیرون بیایند و به دیدن مردم بروند، تا شاهد آشتی میان فیلم ها و عموم مردم باشیم. اقتصاد فرهنگ و هنر انقلاب آوردگاهی برای نجات هنر و فرهنگ انقلاب است. باید با این معیار مجدد سازمان تولید و توزیع را بازسازی کرد.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha