پرسش از الگوی مطلوب خانواده در جامعه‌­شناسی و دین؛
امروزه حفظ الگوی مطلوب خانواده مردسالار با چند چالش اساسی روبروست که باید برای آن‌ها پاسخی یافت؛ ابتدا از کجا مشخص شده که شکل خانواده سنتی مردسالار همان شکل خانواده مطلوب اسلامی است؟ سپس اگر شکل و ساختار خانواده تابعی از تغییرات در سایر نهاد‌های اجتماعی است، چگونه می‌توان شکل خانواده سنتی را در عین نهاد‌های آموزشی، حقوقی و سیاسی مدرن حفظ کرد؟

گروه جامعه و اقتصاد ««سدید»؛ فاطمه موسوی ویایه[1]: برای یافتن الگوی مطلوب خانواده، ابتدا باید بپرسیم نهاد خانواده در طول تاریخ بشر چه تغییراتی را پشت سر نهاده و این تغییرات تحت تاثیر چه عوامل کلان و ساختاری رخ داده اند. آیا امکان کنترل این تغییرات وجود دارد؟

هزاران سال بود که بشر بر روی این کره خاکی به شیوه ای ساده می زیست، دویست سال پیش، موتورهای بخار به کار افتادند و نه تنها شیوه تولید کالاها را تغییر دادند که سبک زندگی، شیوه اندیشیدن و حتی محیط زیست انسانها و سایر جانداران روی این سیاره را زیر و رو کردند. تا پیش از انقلاب صنعتی، انسانها در خانواده و محیط کوچک اجتماعی خود گذران عمر می کردند، جایگاه هر فرد و شیوه سلوک و رفتار و حتی اندیشه او از گهواره تا گور، مشخص بود. اکثر آدمها معاش خود را با کار بر روی زمین کشاورزی به دست می آوردند و در خانواده گسترده و در کنار نسل های قبل و بعد از خود می زیستند. افراد بر اساس اصل و نسب، جنسیت و سن خود جایگاه اجتماعی متفاوتی داشتند و هر کدام بر اساس شان اجتماعی خود و خانواده خود، کار، ازدواج و زندگی می کردند.

در همه جوامع و فرهنگ های بشری، جنسیت عامل مهم و حساسی در ساخت دادن به انواع فرصتها و بخت های زندگی بود که افراد و گروه ها از آن برخوردار می شدند و تاثیر نیرومندی بر نقش هایی داشت که آنها در نهادهای اجتماعی، از خانواده تا دولت، ایفا می کردند. این فرض همگانی وجود داشت که زنان، همسر و مادر می شوند و تفاوت میان زن و مرد امری برخاسته از جهان «طبیعی» است، جهانی که در آن زنان و مردان قابلیت های متفاوتی دارند و مکمل یکدیگرند. در بررسی تاریخی جوامع و فرهنگ ها درمی یابیم در هیچ جامعه شناخته شده ای قدرت زنان بیشتر از مردان نبود، نقش های مردان عموما ارزشمندتر از نقش های زنان تلقی می شد و پاداش های بیشتری دریافت می کرد: تقریبا در همه فرهنگ ها، مسئولیت اصلی زنان مراقبت از کودکان و کارهای خانگی است، در حالی که مسئولیت مردان، تامین معاش خانواده است. زنان در قلمرو خانوادگی باقی می مانند و مردان فضای عمومی را در اختیار دارند، از آنجا که دارایی خانواده و امکان تامین معاش با مردان است، ریاست خانواده نیز با آنان است و زنان در موقعیت حقوقی فرودست قرار دارند.

به سوی نظمِ نوین

انقلاب صنعتی این نظم چندهزار ساله را برهم زد. ابتدا خانواده ها از محیط کوچک روستا جدا شدند و در شهرهای بزرگ و کثیف ساکن گشتند، مردان، زنان و کودکان به کارگران کارخانه تبدیل شدند و سپس در پایان قرن نوزدهم، زنان مشاغل اداری پایین و فروش در بخش خدمات را به دست آوردند. تغییر جایگاه اقتصادی زنان، شکل خانواده و مناسبات اجتماعی میان زنان و مردان را نیز عوض کرد. خانواده هسته ای شکل معمول خانواده شد، خانواده ای که با ازدواج بر پایه عشق رمانتیک میان زن و مرد شکل می گرفت و به میزان زیادی از خلوت خصوصی خانگی برخوردار بود و تمام توجه خود را به پرورش کودکان معطوف می ساخت. در عین حال بهبود شرایط بهداشتی و درمانی، از میزان مرگ و میرها بخصوص مرگ کودکان کاست و خانواده ها به سه چهار کودک بسنده می کردند. در این خانواده نیز تامین معاش به عهده مرد بود و زن به عنوان مدیر خانه به تیمارداری می پرداخت و با عطوفت و مهربانی خود، کانون عاطفی خانواده بود. بسیاری از ما زمانی که به خانواده می اندیشیم چنین تصویری داریم: زن و مرد جوان با دو کودک سالم و شاد که در حال بازی هستند. با این حال این الگوی مطلوب خانواده که در رسانه ها تصویرسازی می شود، حدود یک قرن شکل غالب خانواده بود، و اما در دهه های اخیر باز هم شکل خانواده دچار تحولات زیادی شد. تحولاتی که ناشی از تغییر جایگاه اجتماعی زنان و مسئولیت‌پذیری آنان در عرصه های مختلف بود.

نظریه سرپرستی طبیعی مرد بر زن استدلال می کند با وجود اینکه زن و مرد در گوهر انسانی برابر هستند اما تفاوت های طبیعی آنها باعث می شود توانایی ها و استعدادهای متفاوتی داشته باشند و نقش های خانوادگی و اجتماعی متفاوتی نیز برعهده بگیرند

تغییرات نهاد خانواده به کشورهای صنعتی محدود نمانده و اکنون می توان این تغییرات را به شکل روندی جهانی دید. در کشور ما نیز تغییر الگوی خانواده از خانواده گسترده پدرسالار به خانواده هسته ای مردسالار رخ داده است، امروزه اغلب جوانان بخصوص آنها که در نواحی شهری کار و زندگی می کنند، خواهان حق انتخاب شریک زندگی خود هستند. از تعداد ازدواج های فامیلی کاسته شده و در کنار آن سن ازدواج افزایش یافته است. بر تعداد طلاق ها و زنان مجرد و سرپرست خانوار افزوده شده و همچنین الگوی مصرف خانواده مرفه در شهرهای بزرگ، جانشین الگوی خانواده سازگار شده است. بخش زیادی از جامعه زنان فراتر از نقش های خانوادگی به نقش های دیگر نیز می اندیشند و خواهان مشارکت مردان در کار خانگی و مشورت در تصمیم گیری هستند.

در برابر این تغییرات اما، برخی از جریان های فکری و سیاستگزاران بر حفظ ساختار سنتی خانواده به شکل مرد نان آور و رئیس و زن خانه دار اصرار دارند. آنها تاکید می کنند که نقش آفرینی اجتماعی زن تنها باید در چارچوب رعایت مصلحت خانواده باشد تا حضور اجتماعی زنان به سست شدن بنیان خانواده منجر نشود. گزاره ای که شاید بیشتر شبیه به یک توجیه برای حفظ الگوی خانواده مردسالار در دنیای امروز باشد. آرزوی سنت گرایان برای حفظ الگوی مطلوب خانواده مردسالار با چند چالش اساسی روبروست: ۱. از کجا مشخص شده که شکل خانواده سنتی مردسالار همان شکل خانواده مطلوب اسلامی است؟ اگر شکل و ساختار خانواده تابعی از تغییرات در سایر نهادهای اجتماعی است، چگونه می توان شکل خانواده سنتی را در عین نهادهای آموزشی، حقوقی و سیاسی مدرن حفظ کرد؟ چگونه می توان در نهاد خانواده دخالت کرد بدون اینکه حقوق انسانها برای انتخاب همسر، فرزندآوری یا طلاق را خدشه دار نکرد؟

کدام الگو مطلوب است؟!

سنت گرایان با استناد گزاره های دینی -به آیات قرآن و سنت اهل بیت-، ریاست مرد را بر خانواده مسلم می بینند و بخصوص به آیه ۳۴ سوره نساء استناد می کنند که سه نکته مهم را دربردارد: واگذاری سرپرستی زن به مرد (الرّجال قوامون علی النّساء). برتر شمردن مردان (بما فضّل‌الله بعضهم علی بعض).جواز برخورد قهرآمیز زنان برای مردان (واضْر‌بوهنَّ). که البته مرد در اِعمال این سرپرستی می‌باید دلبسته عدالت و رفاه زن و خانواده باشد.

نظریه سرپرستی طبیعی مرد بر زن نیز استدلال دیگری است که درباره شکل مطلوب خانواده مورد استفاده قرار می گیرد که بر اساس آن، با وجود اینکه زن و مرد در گوهر انسانی برابر هستند اما تفاوت های طبیعی آنها باعث می شود توانایی ها و استعدادهای متفاوتی داشته باشند و نقش های خانوادگی و اجتماعی متفاوتی نیز برعهده بگیرند. قدرت جسمانی مردان مناسب كارهای سخت مانند شكار و كارگری است. در مقابل، زنان کودکان را به دنیا می آورند و پر احساس‌تر از مردان‌اند پس علاقة ذاتی به پرورش و تربیت کودکان دارند. سنت گرایان خانواده مردسالار را الگوی مطلوب خانواده می بینند و رویه تاریک خانواده مردسالار از جمله خشونت خانگی، کودک آزاری و افسردگی زنان را مسائلی کوچک و بی اهمیت می دانند که از سوی مسلمانان واقعی که به دستورات اسلام درباره حسن معاشرت با خانواده و رفتار اخلاقی توجه دارند، رخ نخواهد داد.

تعدادی از محققانی که به جامعه شناسی اسلام پرداخته اند مانند علی الوردی و لیلا احمد بر این نکته تاکید دارند که فقها نیازمند آن بودند که نسخه ای کاربردی برای روابط اجتماعی و زندگی روزمره مسلمانان ارائه دهند

در برابر استدلال‌ها و تلاش سنت‌گرایان باید به این نکته اشاره کرد که هرچند تفاوت طبیعی بین زن و مرد وجود دارد و این تفاوت طبیعی نیز اساس تقسیم کار جنسی در خانواده و نقش های مختلف است، اما مشکل نه در تفاوت طبیعی و نقش های خانوادگی متفاوت که در ارزش گذاری آنهاست. زنان کار خانه و پرورش کودک را انجام می دهند ولی به طور ضمنی کار آنها بی ارزش فرض می شود و تامین معاش است که مهم است پس قدرت باید در دست کسی باشد که تامین معاش می کند یعنی مردان. حتی از این هم فراتر می روند و تفاوت طبیعی را توجیه نابرابری حقوقی می بینند یعنی زنان به صرف زن بودن نمی توانند و نباید حقوق برابر با مردان داشته باشند. این استدلال قبل تر اساس تبعیض نژادی میان سفیدپوستان و سیاهپوستان و برده داری در جهان غرب بود و اخلاق، عدالت و نص قرآن، چنین توجیهی را نمی پذیرد.

بار دیگر به سوال اصلی برمی گردیم که آیا شکل خانواده سنتی مردسالار همان شکل مطلوب خانواده در اسلام است؟ در این سوال، دو نکته بحث انگیز وجود دارد: نکته اول اینکه خانواده سنتی در جوامع کشاورزی سنتی، خانواده گسترده پدرسالار بوده و خانواده هسته ای مردسالار بعد از صنعتی شدن تفوق یافته و اکنون درباره دومی صحبت می کنیم نه اولی. و نادیده گرفتن تفاوت بین این دو خانواده و ساختارهای اجتماعی ملازم آنها، به اشتباه در تحلیل منجر می شود. نکته بحث انگیز بعدی به‌ «اسلام» برمی گردد؛ وقتی از «اسلام» حرف میزنیم، سه معنای متفاوت در ذهن شکل می گیرد: ۱. اسلام به معنای منابع دینی قرآن و حدیث. ۲. اسلام به معنای فقه اسلامی و کتب مفسران و علمای دینی و ۳. اسلام به معنای شیوه زیست یا عمل غالب مسلمین در چهارده قرن.

قرآن کتاب مرجع اسلام است با این حال آیات مربوط به امور اجتماعی در آن اندک است و تفسیر قرآن نیز نیازمند آشنایی با ناسخ و منسوخ، مسلمات و متشابهات، لغت عربی قدیم و ... است. به همین دلیل تفاسیر مختلفی از آیات قرآن از جمله آیات مربوط به زنان وجود دارد و تفسیر سنت گرایان از آیه ۳۴ سوره نساء که پیشتر اشاره شد، مخالفانی نیز دارد. در زمینه حدیث نیز مشکل مشابهی وجود دارد، تشخیص احادیث صحیح از احادیث غیرموثق و ضعیف نیازمند علم رجال نیز هست و ... به همین دلیل است که علمای دینی در بیش از هزار سال سنت فقهی اسلامی، در زمینه همه مسائل دینی توافق ندارند و در جزئیات امور اختلاف نظرهای بسیاری هست و هر کدام برحسب درک و فهم خود از منابع دینی، فتوایی مطرح کرده اند. اسلام به معنای شیوه زندگی مسلمین هم دچار تنوع شده است، هر جامعه ای بنا بر فرهنگ و سنت خود، شیوه متفاوتی از مسلمانی داشته است. تا آنجا که مسلمانی چوپانان اتیوپی با مسلمانی ترکان عثمانی یا ایرانیان شیعی یا مسلمانان مالدیویی تفاوتهای قابل توجهی داشته و دارد. باید بپرسیم کدام شیوه، شیوه زندگی مسلمانی واقعی است؟ کدام فقه، جوهر اعمال اسلامی را دربردارد؟ کدام تفسیر دقیقا خواست خدای متعال را بیان می کند؟ نمی دانیم، فقط امید داریم شیوه زیست ما، طبق اسلام راستین باشد.

تعدادی از محققانی که به جامعه شناسی اسلام پرداخته اند مانند علی الوردی و لیلا احمد بر این نکته تاکید دارند که فقها نیازمند آن بودند که نسخه ای کاربردی برای روابط اجتماعی و زندگی روزمره مسلمانان ارائه دهند که با آرمان های اخلاقی قرآن تفاوت دارد. فراتر از آن، ‌اندیشه دینی علما و فقها محدود به معرفت و درک آنها از جهان سنتی بود. بسیاری از احکام اسلامی درباره زنان و روابط خانوادگی در قرآن نیست و علما بر اساس درک خود از جایگاه فرودست زنان در جوامع کشاورزی سنتی، احکامی (فهرستی بسیار طولانی دارد) را گفتند که در جوهر خود زن را چیزی بیش از ابزار تمتع جنسی مرد نمی دیدند و از آن بالاتر ولایت پدر بر جان و مال و عمر فرزند را نیز به رسمیت شناختند، البته که فقها به زعم خود کوشیدند جانب انصاف را رعایت کنند: حالا که زن حضانت فرزندش را ندارد، می تواند بابت شیر دادن و پرورش نوزاد، حق الزحمه طلب کند. حالا که نشست و برخاست و رفت و آمد زن در اختیار شوهر است، او هیچ وظیفه ای در خانه شوهر ندارد و رتق و فتق امور خانه به عهده او نیست.

در جوامع کشاورزی سنتی که زنان فرودست بودند، شیوه زندگی مسلمانان به جنبه های اخلاقی دین بی اعتنا ماند و از اختیارات فقهی پیشتر رفتند مردان به خود اجازه دادند دختران خود را بیسواد، نادان و مطیع تربیت کنند، و به بالاترین مهریه بفروشند، یا بابت بدهی به بردگی دهند، زنان حامله خود را آنچنان کتک بزنند که سقط کند، اگر به زن خود گمان خیانت بردند، او را بکشند، هر تعداد که می خواهند زن بگیرند و آنها را به کارگری وادارند و .... البته که تمام اینها برای خانواده پدرسالار جوامع کشاورزی سنتی است و ایراد در مسلمانی ما. ساختار خانواده سنتی گسترده پدرسالار رو به پایان است و سازوکارهای جدید در زندگی اجتماعی، شکل خانواده و تعامل زن و مرد پدیدار شده است. امروز لازم است که تحولات جدید و مقتضیات آن ها به درستی شناخته شود.

سنت گرایان نگران خانواده نیستند، نگران قدرت مردان هستند. زیرا این تنها شکل سامان اجتماعی روابط بین زن و مرد است که می شناسند. آنها باور ندارند نهاد خانواده و شیوه تعامل زوجین دستخوش تحولات زیادی شده است. تحولاتی که تا حدود زیادی ناشی از تغییرات عمده در دیگر سطوح و حوزه های زندگی اجتماعی بوده و نمی توان در برابر این تغییرات ایستادگی کرد! ساختار خانواده تابعی از وضعیت سایر نهادهای اجتماعی و در ارتباط مستقیم با آنان است. همین ارتباط روزافزون منجر به بروز چالش ها و مسائل بسیاری شده که مسئولیت حل و فصل آن در نگاه دینی به عهده فقها گذاشته شده است. همانطور که روایت معروف شیعیان نیز حوادث واقعه را به نظر فقها ارجاع داده و لزوم تصمیم گیری درباره این مسائل را یادآوری می کند. حضرت علی(ع) نیز بارها و بارها در کلام و سیره شان بر لزوم همراهی حکام جامعه با مقتضیات روز اصرار کرده و اهمیت این همراهی را در زیست مسلمانی مورد تاکید قرار داده اند. ایشان داناترین مردم را فردی می دانند که به مقتضیات زمان آگاه است و از تحولات آن دچار شگفتی نشده و خویشتن را نمی بازد! امروز زمانی است که جایگاه اعضای خانواده و به خصوص زنان نه تنها با کلام و ارشاد که با حمایت های قانون نیز تثبیت و شناخته شود. فرهنگ سازی و ارشاد دینی امروز به همان اندازه اهمیت دارد که ضمانت اجرای قانونی حمایت از زنان به عنوان کانون خانواده های دیندار. نسبت فقه خانواده ما در مواجهه با این مقتضیات زمان چگونه است؟!

باید به قرآن بازگردیم و ایده آل های اخلاقی قرآن درباره صمیمیت بین زوجین را مرور کنیم و خانواده مطلوب را بر اساس این اصل بنا کنیم که « وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً» (روم، آیه ۲۱)

 

[1] دکتری جامعه‌­شناسی، پژوهشگر حوزه مطالعات زنان و خانواده

ارسال نظر
captcha