به گزارش«سدید»؛ مناطقی که از دید مسوولان دور مانده و نیازمند توجه ویژهای هستند. برای انعکاس درد و رنجهای ساکنان این مناطق و رساندن صدای آنها به گوش مسوولان، عکاسی یکی از روشهای مناسب است. عکاسی مستند که سابقه خوبی در ایران دارد میتواند منعکسکننده مطلوبی برای این محرومیتها باشد. برای همین برآن شدیم تا به سراغ کسی که در این راه استخوان خرد کرده و تجربه سازماندهی و برپایی تورهای عکاسی از مناطق محروم را دارد، برویم. سیدعباس میرهاشمی، مدیرعامل سابق انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس است. دراینزمینه با او گفتوگویی انجام دادهایم که درادامه میخوانید.
این حرکت ازکجا آغاز شد؟
در اواخر دهه۷۰ با مطالعه، برنامه و پژوهشهای مرتبط، انجمن عکاسان انقلاب و دفاع را تأسیس کردیم. با تمام شدن انقلاب و جنگ، کارکرد عکاسی مستند ایران تقریبا راه و رسم مشخص به خودش گرفته بود؛ عکاسها مجربتر شده بودند و قدیمیها با جوانها در حال کار کردن بودند. در همین ایام که دوستان و همکاران کنار هم گرد میآمدند، بحثها و ایدههای جدید و تازهای را برای تولید عکس و برنامههای پژوهشی مطرح میکردند. در یکی از نشستهای هیات مؤسس یک پیشنهاد این بود که بچهها برای اردوهای عکاسی و سفر و پوشش مناطق محروم سازماندهی شوند. عکاسهای قدیمی و جدید در کنار هم قرار بگیرند که یک انتقال تجربه از قدیمیها به بچههایی که تازه وارد این عرصه شده بودند را رقم میزد. عکاسان به هر منطقهای که وارد میشدند تولید عکس صورت میپذیرفت و در انتهای اردو موقعی که فریمها را بررسی میکردیم به صورت گروهی موقع نمایش بعضی برایشان این سؤال پیش میآمد که من چرا این فریم عکس را از این صحنه ندارم. البته روند کار اینطور بود که هر عکاس ۱۰فریم عکس منتخب خودش را ارائه میداد. مثلا اگر ۴۰نفر عکاس در این برنامه حضور داشتند حدود ۴۰۰فریم عکس به نمایش گذاشته میشد. در روز داوری هم یک بحث آموزشی و هم یک بحث پژوهشی بود. بعد از بحث داوری عکسهای برتر انتخاب و هدیه یادبودی به برگزیدگان اهدا میشد.
انتخاب سوژهها بر چه اساسی صورت میپذیرفت؟
عکسهایی که به زعم هیات مؤسس میتوانست کارکرد جدی داشته باشد و نقاط ضعف مناطقی که کمتر دیده میشد را بازتاب میداد. در محلهایی مثل نهاد ریاست جمهوری ومجلس شورای اسلامی نمایش داده میشد و این کارکرد رسانه بود. انجمن از توانایی رسانه معقولانه بهره برد. مثلا از کردستان عکسی گرفته شد که از شرایط نامساعد این منطقه در زمان جنگ و حوادث و لطماتی که وارد کرده بود، توضیح میداد. به نوعی میشود گفت بعداز آن بود که برای مینزدایی بهطور جدی وارد کار شدند. بعدا شهرهای خرمشهر، استان آذربایجانغربی و شهر مسجد سلیمان در برنامههای عکاسی قرار گرفت و در مجلس شورای اسلامی نمایش داده شد. نمایندهها هم با تماشای آنها درجهت حل مشکلات کمکهایی کردند.
آیا ترکیب عکاسان تغییری کرد؟
در تورهای بعدی ترکیب تیمهای عکاسی تغییر میکرد و جوانترها به تیم اضافه میشدند که نگاههای متفاوتی وجود داشت. در واقع وجود قدیمیترها باعث این شد با تجربهها نگاه کامل و دقیقتری را به جوانها بدهند. هرعکاس یک نگاهی دارد. با برنامهها و تولیدها افراد علاقهمند انتخاب میشدند، البته افراد دغدغهمند همه در یکجا جمع نمیشدند.
خبری از رفاه و امکانات آنچنانی نیست. مناطقی که از دید مسوولان دور مانده و نیازمند توجه ویژهای هستند. برای انعکاس درد و رنجهای ساکنان این مناطق و رساندن صدای آنها به گوش مسوولان، عکاسی یکی از روشهای مناسب است
آنها را در مدارس اسکان میدادیم و با وسیله ایاب ذهاب راهی میشدند.
آنها تبدیل به ۱۰گروه چهارنفره میشدند و هرکدام در یک منطقه و روستا مسقر و عکاسی میکردند. روز بعد عکاسها جابهجا شده و تقریبا کل منطقه زیر بار تولید عکس میرفت که تمام موضوعات را شامل
میشد.
اطلاعات منطقه را چطور جمعآوری میکردید؟
درزمان حضور در منطقه از فرماندار دعوت میشد و او یکسری اطلاعات را از شرایط موجود ارائه میکرد. با این توضیحات و اطلاعاتی که از قبل تهیه شده بودند به دوستان عکاس نگاه کاملی منتقل میشد. همین باعث میشد عکاسی با آگاهی باشد و نتیجه خوبی به دست بیاید.
برای دغدغههایتان به کدام مناطق کشور سفر کردید و تورعکاسی به راه انداختید؟
ما بهعنوان افراد علاقهمند به عکاسی سعی کردیم به مناطق مختلفی برویم. جایی مثل وزارت دفاع از خروجی کار ما بهره خوبی برد. در بخش مینزدایی در سال۸۵ اقدام کردند. حتی از خود ما هم برای پوشش دعوت کردند. البته ما به اطلاع دوستان رساندیم که وظیفه ما فقط اطلاعرسانی در این زمینه بود.
کار ما شکافتن درزها بود. البته فقط جنبه اطلاع رسانی نداشت. وقتی مسوولان و نمایندگان به جایی سفر میکنند معمولا در مواجهه با مشکلات زیادی قرار نمیگیرند؛ حالا به دلیل کم بودن وقت یاهرچیز دیگری. ولی زمانی که عکاس به منطقهای میرود، تا خانه کارگر و شخصی که چشماش را بر اثر انفجار مین از دست داده و سایر مشکلاتی که این عزیزان باآن دست و پنجه نرم میکنند را میبیند و نمایش میدهندو یکی از اهداف اصلی این سفرها شناساندن دردها بود.
آیا گالری هم تشکیل دادید؟
اتفاقات خوبی افتاد. اما از آنجایی که احساس کردیم شاید ارائهاش به جامعه و خیلی از گالریها -که اتفاقا درخواست هم داشتیم- ما موافقت نکردیم. برای اینکه قصد نداشتیم این حرکتی که بچهها برای شناساندن دردها انجام دادند، وسیلهای برای سیاهنمایی شود؛ اصلا چنین فضایی نداشتیم. ضمنا یادمان باشد که هنرمند فقط میتواند منعکس کند و قدرت اجرایی و عملیاتی ندارد.
انتشار این تصاویر در چه بستری بود، آیا نمایشگاه عکس هم برپاشد؟
خود بچهها با توجه به عکسهای مستند وخبری دردآشنا و مطلع هستند. آنها در بطن خبرهستند و اگر بهطور مثال دونقطه را برای عکاسی انتخاب میکردند، منطقهای اولویت کار داشت که مسوولان آن محل همکاری بیشتری
داشتند. چون شرایط فراهمتری پیش میآمد و موثرتر بود. طبیعتا آنها برای ما ایدهآل بود.
آیا از طرف شخص یا نهاد خاصی حمایت هم شدید؟
ما این حرکت را بهصورت خودجوش بهوجود آوردیم. آثار و اطلاعات بدست آمده را برای استفاده عموم و پژوهشگران به جایی که احساس کردیم ارتباط خوبی بین جامعه و این آثار میتواند ایجاد کند متصل کردیم. این مجموعه روایت فتح بود. البته ما برای همکاری با دیگران هم که علاقهمند بودند مشتاق بودیم.
آخرین سفر عکاسی استان کهگیلویه بود که نمایشگاه آن در مجلس شورای اسلامی برگزار شد و استان سیستانوبلوچستان هم که عکاسی شده و هنوز نمایشگاه آن برگزار نشده است.
انتهای پیام/