نگاهی به زمینه‌ها و علل همسرکشی در خانواده ایرانی؛
بیشترین آمار قتل‌های خانوادگی مربوط به همسرکشی (شوهر) و سپس زن کشی است. پدرکشی، مادرکشی و فرزندکشی نیز در رتبه‌های بعدی است... مهم‌ترین انگیزه همسرکشی، خیانت همسر است که آمار‌ها نشان می‌دهد در این بخش، قتل شوهر بیشتر اتفاق می‌افتد.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ زمانی بود که مخاطبان روزنامه های صبح و عصر، اقبال زیادی نسبت به صفحات حوادث داشتند. هر روز گزارش های جنائی این سرویس­ ها را پیگیری می کردند و روز بعد در تاکسی، اتوبوس و محل کار از ماجراهای تازه ای که خوانده بودند، صحبت می کردند. شاید سادگی زندگی شهری و کمتر بودن استرس، یکی از دلایل عمده میل ایرانیان به این اخبار بود. تمایلی که این روزها به قدری کمرنگ شده که خیلی ها نام بی تفاوتی را برایش انتخاب کرده اند! چند سالی است که اگر در خیابان ها و میادین اصلی این شهر، قتل و درگیری واقعی اتفاق بیفتد، کسی میل حضور در آن صحنه را ندارد. اتفاقی که چند بار در تهران تکرار شده و توجه جامعه شناسان زیادی را نسبت به خود جلب کرده است.

زیر سقفِ خشونت!

اصطلاح قتل های خانوادگی، بیش از آنکه اصطلاح شناخته شده و رایجی در علوم اجتماعی باشد، یک اصطلاح عمومی به حساب می آید. یک مفهوم عام که دایره شمول وسیعی داشته و به انواعی از جنایت گفته می شود که در آن يكی از اعضای خانواده اقدام به قتل یک یا چند نفر از اعضای دیگر خانواده خود کرده باشد. این قتل ها، انواع مختلفی دارند که بنا بر یافته های تحقیقات غیررسمی در ایران، شایع ترین قتل ها، قتل زن و شوهر با حدود 38 درصد در نسبت کل جنایات ارتکابی در کشور بوده است. این آمار البته ارتباط نزدیکی با یافته های رسمی نیز دارد. براساس آمارهاي پليس، بيشترين نوع جنايت در ايران با مسائل ناموسي و خيانت ارتباط دارد و 31 درصد قتل هاي خانوادگي توسط بستگان و افراد درجه يک رخ مي دهد. حشمت الله توکلی؛ قاضی دادگستری در این باره می گوید: «بیشترين آمار قتل هاي خانوادگي مربوط به همسرکشي (شوهر) و سپس زن کشي است. پدرکشي، مادرکشي و فرزندکشي نيز در رتبه هاي بعدي است... مهم ترين انگيزه همسرکشي، خيانت همسر است که آمارها نشان مي دهد در اين بخش، قتل شوهر بيشتر اتفاق مي افتد.»

اغلب افراد، صرف نظر از هر شیوه زیست اجتماعی و فرهنگی که ممکن است داشته باشند، به تاثير از همين ارزش نهادين، خانواده را يک حريم خصوصي و مقدس مي دانند و از اين رو هيچ گونه تعرضي را به آن برنمي تابند

همسرکشی خطرناک ترین آسیبی است که امکان وقوع آن در فضای خانواده وجود دارد. الگوی پرریسکی از رفتار که اثرات مخرب آن بر فرزندان و دیگر اعضای خانواده غیرقابل انکار است و از سوی دیگر آسیب های اجتماعی مختلف را به همراه خود خواهد داشت.
اخباري که هر ساعت و هر روز، تحت عنوان همسرکشی در پایگاه های خبری مجازی یا جراید منتشر می شود، تنها به کشته شدن زن یا مردي به دست همسرش خلاصه نمی شود. داستان قتل های خانوادگی و به طور ویژه، همسرکشی، داستان سرانجام یک خانواده یعنی مهم ترین نهاد در جامعه مدنی متبوع ما است. ماجراي پیچیده و لبریزی از نفرت که انواع دیگري از خشونت در پس آن پنهان است. بررسی زمینه بروز این قتل ها نشان از آن دارد که میزان آسیب و انحراف در میان این زوجین به قدری زیاد شده که نه تنها زندگی روزمره آنان، بلکه حالت های روحی و روانی شان نیز دستخوش تحول و مشغولی شده است. از همین رو همسرکشی به عنوان آخرین و بدترین راه فرار از مشکلات زوجین، نه تنها آنها که نهاد خانواده را به ورطه نابودي می کشاند و زندگی همه وابستگان شان را تا سال های زیادی تحت تاثیر پیامدهای منفی خود قرار می دهد.
از همین رو، امروز اهمیت مطالعه و توجه به پدیده همسرکشی در تمام جوامع دنیا بر کسی پوشیده نیست. معضلی جدي که در فضای مطالعات اجتماعی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته و محققان زیادي، در پی شناخت علل و عوامل این مسئله هستند. اشتراوس در این باره معتقد است که آمریکایی ها چنان در معرض خشونت هاي اعضاي خانواده خود قرار دارند که خانواده را پس از پلیس و ارتش، خشن ترین نهاد اجتماعی نامیده اند؛ تا آنجا که برخی مدعی اند که خشونت خانوادگی مهم ترین مسئله اجتماعی در جامعه امروز امریکا است![1]

تحقیقات کمی و مطالعات میدانی زیادی نیز درباره مسئله همسرکشی در ایران صورت داده شده است. بنا بر نتیجه این آمارها، روند همسرکشی ایرانیان در سال های اخیر روبه افزایش بوده و نگرانی جدی برای پژوهشگران و سیاستگذاران این عرصه ایجاد کرده است. مسئله ای که بدون شناخت دلایل و زمینه های اولیه آن، نمی توان اقدام درستی برای مقابله در برابرش ترتیب داد.

انگیزه های اجتماعی همسرکشی

یکی از مقدمات بررسی زمینه ها و دلایل همسرکشی در خانواده های ایرانی، تفکیک انگیزه های زنانه و مردانه پیش از اقدام به قتل است. به عبارت روشن تر اینکه، مرور زندگی زنان و مردانی که دست به قتل همسر خود زده اند، نشان از ان دارد که انگیزه های مشترک این افراد تفاوت هایی نیز دارد. انگیزه هائی که در شرایط اجتماعی امروز، وجوه دیگری نیز برای تحلیل در بطن خود مخفی کرده اند.

همسرکشی زنان، در طرح های مطالعاتی و تحقیقاتی گوناگون مورد مطالعه قرار داده شده است. کنشی خشونت آمیز که عمدتا برآمده از انگیزه های غیرشرعی و غیراخلاقی است. پژوهش ها نشان می دهد که مهم ترین عامل در این رفتار، برقراری ارتباط زن با مرد دیگری است. عمدتا زنان در اثر تعاملات غیرمتعارف با مردان آشنا یا غیرآشنا، به همسر خود بدبین شده و پس از مدتی به قصد برقراری رابطه جنسی یا ازدواج تازه، همسر خود را از میان برمی دارند.

همسرکشی خطرناک ترین آسیبی است که امکان وقوع آن در فضای خانواده وجود دارد. الگوی پرریسکی از رفتار که اثرات مخرب آن بر فرزندان و دیگر اعضای خانواده غیرقابل انکار است و از سوی دیگر آسیب های اجتماعی مختلف را به همراه خود خواهد داشت


انگیزه دومی که زنان را به همسرکشی تحریک می کند، اعتیاد شوهر است. قانون راهکارها و حمایت های فراوانی برای زنانی که دارای همسران معتاد هستند، اندیشیده است. اما این نکته نیز مهم است که شرایط اجتماعی و فرهنگی طلاق در همه شهرها و روستاها وجود نداشته و البته فشار روانی زندگی با یک فرد معتاد که از رهگذر این اعتیاد به شئون خلاف قانون دیگر نیز دست می زند، مسئله مهمی است. در بسیاری از مواردی که زنان در اثر اعتیاد همسر، اقدام به قتل شوهر نموده اند، مسائل دیگری نظیر اجبار زن و دختر به تن فروشی، واسطه قرار دادن آنان در امر قاچاق و ... وجود دارد که شرایط روانی رخ دادن قتل را تسهیل کرده است.
شوهر معتادی که بیکار است و وضعیت اقتصادی مناسبی ندارد، برای به دست آوردن مواد مخدر دختر خود را به تن فروشی مجبور کرده است. بار روانی ناشی از تجاوز به فرزند، عدم برخورداری از وضعیت اقتصادی نامناسب و احساس ناامنی در هرلحظه از چنین زندگی هائی، باعث شده زنان از زندگی با چنین مردهایی خسته شوند و به کشتن آنها روی آورند.
همچنین دو عامل مهم دیگر نیز در پدیده همسرکشی دخیل است. انحراف جنسی مرد و بدرفتاری های مرد با زن مهم ترین انگیزه هایی هستند که زنان درباره همسرکشی به آن اشاره کرده اند.

در مجموع می توان انگیزه های همسرکشی از سوی زنان را به این صورت خلاصه کرد؛ ارتباط عاطفی یا جنسی زن با مرد دیگری غیر از شوهر، اعتیاد شوهر و عدم توانایی وی در تأمین معاش خانواده و در برخی موارد سوءاستفاده از اعضای خانواده برای رسیدن به اهداف نامشروع، انحراف جنسی شوهر و سوء رفتار شوهر با زن اعم از فحاشی، کتک زدن و ...

از سوی دیگر و درباره همسرکشی مردان نیز می توان عوامل ذکرشده را به صورت معکوس مهندسی کرد. مرور تحقیقات نشان از آن دارد که واسطه اصلی در همسرکشی مردان، خشم و عصبانیت در هنگام قتل است. بدبینی و سوء ظن نسبت به ارتباط زن با شخص دیگر، مهم ترین عامل همسرکشی از سوی مردان به نظر می رسد. تبعات منفی این قضیه چندان عمیق و وسیع است که پس از ایجاد دلسردی و افزایش مشاجرات بین زوجین، ممکن است آنان را به سمت و سوی اقدامات خشنی مثل همسرکشی سوق بدهد. این انگیزه با ورود ابزارهای نوین فناوری اطلاعات و دنیای مجازی شدیدتر شده و مردان بیشتری شائبه خیانت همسران را با خود می پرورانند. از سوی دیگر نیز وضعیت طلاق نشان از آن دارد که این روزها اعتیاد و مصرف مواد مخدر-که تا سال 1390 مهم ترین دلیل طلاق بود- جای خود را به فاکتورهای دیگری داده است.

وجود تفکر مردسالاری در جامعه و تحقیر و توهین مداوم مردان از سوی زنان نیز یکی از دلایل مهم همسرکشی مردان است. انحراف جنسی زن و اعتیاد مرد نیز  عامل مهم دیگری است که در این راستا باید به ان اشاره شود.

سه راهکار اصلی

معضل همسرکشی پدیده بسیار مهم و تهدید بزرگی برای مفهوم خانواده است که باید از منظرهای مختلفی آن را بررسی و ارزیابی کرد. در نگاه کلان شاید بتوان سه منظر اصلی برای مداقه بیشتر در این آسیب خانوادگی در نظر داشت که متناسب با فضای فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی باشد. به هم ريختگي روابط اجتماعي، درهم آميختگي بيش از اندازه ارتباطات و معاشرت هاي اجتماعي، جابه جايي ارزش ها، سست شدن اعتقادات ديني و پايبندي هاي اخلاقي-که متاثر از عوامل مختلفي است- از مهم ترين علل سقوط اخلاقي و سوق يافتن همسران به سمت خشونت های اینچنین به حساب می آید. به بیان روشن تر اینکه، تخریب چارچوب های رفتاری افراد در جوامع امروزی، چه از حیث دینی و چه از حیث اخلاقی نتایجی در حوزه اجتماعی به بار آورده که خود را در قالب های نظیر جرم و جنایت به نمایش می گذارد. مسائلی مثل خیانت در زندگی زناشوئی از سوی زنان و مردان، گسترش معاشرت های غیررسمی و غیراخلاقی که منجر به روابط غیرعادی عاطفی در میان زنان و مردان یا حتی روابط غیراخلاقی شده، بروز رفتارهای نادرست از سوی مردان در محیط خانواده و تحقیر و توهین به زنان که از زاویه نگاه دین و اخلاق نیز مذموم به حساب می آید یا فقدان پشتوانه تربیتی لازم برای ورود به زندگی مشترک، همه و همه دلایل مهمی هستند که زمینه ساز بروز اینگونه جرائم در جامعه می شوند.

در این میان اما آنچه مهم تر از دیگر علل و زمینه ها به حساب می آید، تاکید نهاد خانواده بر تربیت درست فرزندان و لزوم آگاهی بخشی در این باره است. مرور کلی این پرونده ها نشان از آن دارد که جز در موارد استثناء، خصوصیاتی همچون فقدان اصالت خانوادگي و سست بودن ارکان خانواده، تربيت غلط، عدم مراقبت صحيح از فرزندان و دادن آزادي عمل بيش از اندازه به آنان، ازدست دادن يکي از والدين، زنداني شدن به ويژه حبس طولاني مدت يکي از والدين يا هردوي آنها، رشديافتن و بزرگ شدن درخانه ناپدري يا به دست نامادري، اعتياد والدين، بي بندوباري هاي پدرومادر، سخت گيري هاي بي مورد و ايجاد محدوديت هاي غيرمنطقي در زماني که فرزندان سنين نوجواني و جواني را پشت سر مي گذارند و هنوز در کنار خانواده هستند، زمينه هاي لازم را براي انحرافات اخلاقي و رفتاري  و درنتیجه اقدامات این چنین خشونت آمیز فراهم می کند. این زمینه ها، تمام همان چیزی است که در آموزه های دینی و متون عرفی و اخلاقی ما نیز مورد اشاره واقع و همواره بر آن تاکید شده است.

قداست نهاد خانواده در جامعه ایرانی یک گزاره مهم فرهنگی است که در طول سالیان متمادی وجود داشته و امروز نیز برای همه خانواده ها قابل احترام و مهم است. غالب افراد، صرف نظر از هر شیوه زیست اجتماعی و فرهنگی که ممکن است داشته باشند، به تاثير از همين ارزش نهادين، خانواده را يک حريم خصوصي و مقدس مي دانند و از اين رو هيچ گونه تعرضي را به آن برنمي تابند. حال در چنين جامعه اي وقتي نهاد خانواده یا یکی از اعضای آن در معرض خطرات و انحرافات قرار داشته باشند، آمادگی اعضای دیگر برای کنترل این اوضاع و مدیریت آن یکی از فاکتورهای مهم و بنیادین است.

[1] اشتراوس، 1988،فاستر،1994 به نقل از سروستانی،1387 :141

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha