همرزم شعید عبادی نیا گفت: از ویژگی‌های بارز شهید همین بس که تا از صحت موضوعی مطمئن نبود هرگز آن را بر زبان نمی‌آورد و تا از او سؤال نمی‌کردی لب به سخن نمی‌گشود. بسیار اهل سکوت بود و اکثر مواقع به نقطه‌ای خیره و در حال تفکر بود.
به گزارش «سدید»؛ در زمان خفقان رژیم پهلوی که بسیاری از روشنفکرنما‌ها مفاهیم انسانی و دینی را به سخره می‌گرفتند، دکتر شریعتی شهید را قلب تاریخ عنوان کرد و چه واژه‌ای زیباتر از «شهادت» که هر انسان آزاده‌ای را مجذوب خود می‌کند. شهید همچون قلب به اندام‌های جامعه خون می‌رساند و حیات می‌بخشد. خون شهید پیام تسلیم ناپذیری در برابر استکبار و زورگویان را ندا می‌کند ومسئولیت بزرگ یاری به مظلومان وستمدیدگان را یادآور می‌شود.

آری، شهدا بر قافله عشق و تمنا سوار شدند و شهید نادر عبادی‌نیا یکی از تربیت شدگان مکتب امام خمینی (ره) بود که در سیر عرفانی خود به قرب الهی نائل آمد. او در حالی که علاقه زیادی به درس ومباحث دینی داشت، ولی حضور در جبهه و لبیک به فرمان امام زمانش را بر هر چیزی ترجیح داد و سرانجام به مقام «عندربهم یرزقون» رسید.

«طلبه شهید نادر عبادی‌نیا پانزدهم مهر ماه سال ۱۳۴۴ در همدان به دنیا آمد و تحصیلاتش را تا پایان سطح یک (اتمام لمعتین) در حوزه علمیه ادامه داد و سپس از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سرانجام پس از ماه‌ها مجاهدت در راه خدا در چهارم دی ماه سال ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی ام الرصاص و در جریان عملیات کربلای ۵ به عنوان غواص پس از رشادت‌های بسیار به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست. پیکر پاک و مطهرش مدت‌ها در همان منطقه باقی ماند تا اینکه در سال ۱۳۷۵ با تلاش جست‌وجوگران نور به آغوش خانواده و همرزمانش بازگشت و در گلزار شهدای همدان به خاک سپرده شد تا مزارش زیارتگاه عاشقان و دلدادگان باشد».

زندگی این طلبه شهید گفتنی‌ها و شنیدنی‌های بسیاری دارد که به همین منظور گفت‌وگویی با برادر شهید و همرزم این شهید انجام دادیم که در ادامه از نظر می‌گذرد:

لطفاً خودتان را معرفی کنید و اگرخاطره‌ای از برادر شهیدتان در ذهن دارید برایمان بفرمایید.
علی‌اکبر عبادی‌نیا طلبه حوزه علمیه هستم. زمانی که برادرم به شهادت رسید ۶ سال بیشتر نداشتم از این رو به خاطر اختلاف سنی زیاد، خاطره‌ای در ذهنم نیست و فقط تصویر‌های کلی از ایشان به یاد دارم و بیشتر شناخت بنده مبتنی بر مطالبی است که از خانواده، دوستان و آشنایان و بخشی هم توسط دست نوشته‌ها و خاطراتی که در یادداشت‌هایی او به یادگار مانده است.

بر اساس شناختی که از برادر شهیدتان به دست آوردید مهم‌ترین ویژگی‌های شخصیتی ایشان چه بود؟
به اذعان بسیاری از دوستان و آشنایانی که با نادر در ارتباط بودند ویژگی‌های ممتازی در او وجود داشت که از جمله می‌توان به داشتن روحیه بالای معنوی ایشان‌اشاره کرد. شهید عبادی‌نیا بسیار روحیه خود ساخته‌ای داشت و اهل خودسازی و توجه به امور معنوی بود. در همه حال خود را مقید به خواندن نماز شب، ادعیه، انجام مستحبات و رعایت مسائل شرعی می‌دانست، با قرآن مانوس بود و تلاوت روزانه قرآن را هرگز فراموش نمی‌کرد. نادر دفتری برای محاسبه اعمالش داشت. در این دفتر تمام کار‌های روزانه را می‌نوشت و محاسبه می‌کرد و در پایان هم‌اشتباهات را به خودش تذکر می‌داد که همه این‌ها نشان از توجه او به امور معنوی بود. به واقع شهید عبادی‌نیا اهل مراقبه و محاسبه بود و به ریزترین مسایل توجه داشت و به تعبیر روایات (حاسِبُوا اَنْفُسَکُم قبلَ اَن تُحاسَبُوا) بود.

شهید عبادی‌نیا خوش برخورد، مردم دار و اهل معاشرت بود و زمانی که از جبهه می‌آمد به دیدار بستگان می‌رفت. با خانواده و از جمله پدر و مادر اخلاق حسنه‌ای داشت به طوری که والدینم او را گل سر سبد خانواده و اقوام می‌دانستند و همه این‌ها بر گرفته از روحیه خودسازی ایشان بود که در مکتب اسلام رشد یافته بود. این شهید عزیز به مسئولیت‌های اجتماعی توجه بسیار داشت و امور معنوی هیچ گاه او را در برخورد با مسئولیت‌های اجتماعی محدود نمی‌کرد لذا به طور مستمر در پایگاه‌ها و مساجد محله فعال بود. با آغاز جنگ به عنوان مبلغ و رزمنده تا آخرین نفس به مسئولیت و تکلیفی که در قبال نظام جمهوری اسلامی داشت، عمل کرد.

شهید عبادی‌نیا به فراگرفتن علم و از همه مهم‌تر یادگیری علوم دینی و حوزوی علاقه بسیار داشت لذا از اواسط دوره دبیرستان وارد حوزه علمیه همدان شد و بعد از مدتی به خاطر علاقه بسیار به حوزه علمیه قم مهاجرت کرد و تا قبل از حضور در جبهه با تمام توان در حال فراگیری علوم دینی بود.

چه موضوعی در زندگی شهید عبادی‌نیا اولویت داشت؟
با توجه به نقل خاطرات، نوشته‌ها و بر اساس وصیت‌نامه‌ای که از این شهید به یادگار مانده است به نظرم سه نکته مورد توجه این شهید بود، نخست توجه به معنویت و خودسازی است که در ابتدا و انتهای وصیت نامه به آن‌اشاره شده به طوری که در قسمتی از وصیت نامه ایشان آمده است «آری عزیزانم، انسان آفریده شد تا خلیفه حق بر روی زمین باشد و خداوند مهربان برای آنکه انسان بتواند به حقیقت این مطلب برسد برای او یک پیامبر و راهنما از درون به نام عقل و پیامبر دیگری از جنس خودش در خارج قرار داد، بر ماست بکوشیم تا از این دو نعمت الهی استفاده کنیم و خود را به این مقام والا برسانیم، زیرا انسان یک بار آفریده و یک بار هم از این دنیا خواهد رفت و اگر خود را در این دنیا کامل نکنیم در آن دنیا دچار حسرت بسیار بزرگی خواهیم شد لذا در طاعت و بندگی نسبت به پروردگار خویش کوشا باشیم و احکام خدا را با جان بنوشیم، زیرا راه سعادت و خوشبختی هر انسانی در انجام وظایفی است که خداوند برای او تعیین کرده از این رو سعی کنیم خود را با قرآن و اهل‌بیت بیشتر آشنا کنیم. عزیزان و سروران تا می‌توانید از علایق دنیوی برحذر باشید و برای آخرت تلاش کنید».

اما اولویت دیگر ایشان که در صحبت‌های وی کاملا مشهود است توجه به حفظ و حراست از ارزش‌های انقلاب اسلامی و اطاعت از امر، ولی فقیه و تلاش برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی است و می‌بینیم در عرصه عمل نیز شهید عبادی‌نیا به این مسائل دقت داشت به طوری که در اوج جوانی و با علاقه بسیاری که به تحصیل داشت به وظیفه‌اش عمل کرد و در جبهه‌های حق حضور یافت و به فرمان، ولی امر مسلمین لبیک گفت. در فرازی از وصیت نامه ایشان آمده است «عزیزانم تا خون در بدن دارید دست از یاری امام عزیز بر ندارید و در این رابطه کوتاهی نکنید که به حق فرزند حضرت زهرا و گوهری گران بها در بین ما می‌باشد و نعمت بزرگی است که خداوند مهربان بر ما عنایت کرده است».

اولویت دیگری که مدنظر شهید نادر عبادی‌نیا بود توجه به نهاد روحانیت، حمایت و پشتیبانی مردم از علما و روحانیت است. ایشان در وصیت نامه خانوادگی‌اش به والدین سفارش کرده تا فرزندان را برای تحصیل در حوزه علمیه تشویق کنند. دغدغه برادرم این بود که باید نهاد روحانیت به عنوان حافظان دین حمایت شوند، زیرا این نهاد متولی حفظ و حراست از ارزش‌های دینی و مبلغ و ترویج‌کننده دین هستند لذا در بخش دیگری از وصیت نامه شهید آمده است «عزیزانم با نهاد روحانیت، این نهاد گران مایه و این سربازان به حق امام زمان (عج) کمال همکاری را داشته باشید و لحظه‌ای خود را از آن‌ها جدا ندانید و فرزندان خود را در این زمینه تشویق‌نمایید که اسلام عزیز در این برهه از زمان بیش از هر زمانی نیاز به روحانی آگاه دارد».

موضوعی که می‌تواند بیش از همه برای خانواده‌های شهدا آزاردهنده باشد چیست؟
خانواده‌های شهدا خواسته‌ای از کسی ندارند، اما نباید فراموش کنیم آن‌ها عزیزترین سرمایه‌شان را در راه اسلام هدیه دادند. حال باید از خودمان سؤال کنیم برای چه چیزی حاضر به این کار شدند؟ پاسخ روشن است برای حفظ دین و حراست از نظام اسلامی و اطاعت از فرمان، ولی فقیه، پس آزاردهنده‌ترین مسئله برای یک خانواده شهید کمرنگ شدن ارزش‌هایی است که حاصل خون شهدا بود. این خانواده‌ها وقتی می‌بینند برخی از مسئولان تجمل گرایی را مبنای زندگی قرار داده و برای رسیدن به پست و مقام و کسب مال نامشروع حرص و طمع دارند، غم سنگینی بر قلبشان سایه می‌افکند.

هیچ چیز به اندازه اینکه یک مسئول روحیه استکبارستیزی نداشته باشد تلخ و دردناک نیست چرا که شهدا در مقابل دنیای کفر ایستادند. وقتی خانواده شهدا می‌بینند مسئولی به واسطه خون تک تک شهدا به این جایگاه مدیریتی رسیده، اما در رسیدگی به مشکلات آن‌ها غفلت می‌کند و مسائل شخصی و جناحی را بر رفع مشکلات عموم ترجیح می‌دهد آن‌ها را نگران و ناراحت می‌کند.
***
در ادامه به سراغ حجت‌الاسلام سید جلال رضوی دوست و همرزم شهید عبادی‌نیا رفتیم و از او خواستیم تا خودش را بیشتر معرفی کند.

بنده سیدجلال رضوی مهر هستم و در ۱۳۴۵ در شهر همدان به دنیا آمدم. در حال حاضر به عنوان مدرس حوزه علمیه و دانشگاه، نایب‌رئیس‌مجمع نمایندگان حوزه علمیه قم، رئیس‌مجمع نمایندگان طلاب و فضلای همدان و مدیر موسسه فرهنگی نور ایمان قم فعالیت می‌کنم. سال ۱۳۶۰ برای تحصیل همدان را به مقصد قم ترک گفتم و دقیقاً آشنایی من با شهید عبادی‌نیا از همان روز‌ها آغاز شد و تا زمان شهادتش این دوستی ادامه داشت. در حوزه علمیه درس‌های مشترکی با هم داشتیم و همین موضوع باعث نزدیکی بیشتر بین ما می‌شد. زمانی که جنگ تحمیلی آغاز شد در موقعیت‌های جزیره مجنون، ارتفاعات کله قندی، سد آموزشی گتوند موقعیت شهید محرمی، پیرانشهر و نقده با هم روزگار خوشی را گذراندیم.

چه ویژگی‌های بارزی در شهید عبادی‌نیا تبلور داشت که همه دوستان و آشنایان را شیفته خود کرده بود؟
از ویژگی‌های بارز شهید همین بس که تا از صحت موضوعی مطمئن نبود هرگز آن را بر زبان نمی‌آورد و تا از او سؤال نمی‌کردی لب به سخن نمی‌گشود. بسیار اهل سکوت بود و اکثر مواقع به نقطه‌ای خیره و در حال تفکر بود.

همیشه طبق عادت، کلامش را با آیه‌ای از قرآن کریم و نقل حدیثی از امامان آغاز می‌کرد و اگر نکته اخلاقی، علمی و دینی را در جایی آموخته بود آن را در جمع بازگو می‌کرد به طوری که رفتار و کردارش سرشار از تقوا و یاد خدا بود.

لطفاً اگر خاطره‌ای از همرزم شهیدتان دارید برایمان بازگو کنید.
یکی از خاطرات شیرینی که از ایشان به یاد دارم این است که قرار بود بر اساس قرعه‌کشی بعضی از رزمندگان را به دیدار امام راحل ببرند، اما قبل از قرعه‌کشی، نادر شب قبلش خواب عجیبی دید و آن را برایم تعریف کرد. می‌گفت امام در بیمارستان بستری بود و قرار بود ما دو نفر به ملاقات ایشان برویم. نادر در این ملاقات لاله‌ای را که در دست داشت را تقدیم امام امت کرده بود. از قضا فردای آن روز مراسم قرعه‌کشی انجام شد و اسم من و نادر در این قرعه‌کشی بیرون آمد و به دیدار امام رفتیم.

اما نکته‌ای که بعد‌ها متوجه شدم شاید لاله‌ای که شهید عبادی برای امام برده بود سند شهادت ایشان در مسیر حق بود که به درستی هم مورد قبول واقع شد.

نحوه برخورد شهید عبادی با دوستان و آشنایان چگونه بود و چه نکاتی را در این رفت و آمد‌ها مد نظر داشت؟
نادر بسیار خانواده محور بود و به تک تک اعضای خانواده علاقه خاصی داشت. شهید عبادی‌نیا یک برادر کوچکتر از خودش داشت که همیشه در مراسم معنوی در کنارش بود وقتی علت را از او سؤال می‌کردم می‌گفت، باید برای رشد اخلاقی و دینی از سن پایین شروع کرد و همین هم شد و برادرش نیز درس طلبگی خواند و در مسیر برادر شهیدش گام برداشت. نادر هرگز در مجلسی که دوستان و آشنایان جمع بودند غیبت نمی‌کرد و اگر در مجلسی این موضوع رعایت نمی‌شد مکان را ترک می‌گفت. معمولاً جایگاه شخصیتی ایشان اجازه نمی‌داد پشت سر کسی غیبت کند و فوراً موضوع بحث را عوض و به حاضران تذکر می‌داد. بسیار انس با قرآن داشت و در موقعیت‌های مختلف دائماً در حال قرائت قرآن بود و همین توجه به ارزش‌ها، او را در بین دوستان و آشنایان عزیز کرده بود.

شهید عبادی‌نیا چگونه مزد شهادتش را از خدا گرفت؟
جوانی مثل نادر عبادی‌نیا برای قرار گرفتن در مسیر حق بسیار تلاش و مجاهدت کرد به طور نمونه وقتی به نوشته‌هایی که از او به یادگار مانده نگاهی بیاندازیم می‌بینیم که معمولاً ابتدای هر بخش یک حدیثی نوشته شده و در حد توان نیز به آن‌ها عمل کرده است. یک بار بنده قرار بود در سد گتوند برای جمع رزمندگان سخنرانی کنم، در تمام آن لحظات جوانی را دیدم که چفیه را بر روی صورتش انداخته و از ابتدای تا انتهای مجلس را گریه می‌کند، واقعا دلم می‌خواست بدانم که این جوان کیست که آنقدر با سوز گریه می‌کند و بعداً مشخص شد که او شهید عبادی‌نیا بود. معتقدم نادر هم مزد همین اخلاص‌ها و راز و نیازهایش را از خدا گرفت و به آنچه دلبسته بود، رسید.
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha