گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ انتقادات جدی دکتر ابراهیم رزاقی به سیاستهای خصوصی سازی و اقتصاد آزاد که منجر به تقویت آسیبهای خانواده در ایران شده از مهمترین محورهای بحث ما در
بخش اول این گپ وگفت بود. بخش دوم به بررسی ابعاد اجتماعی سیاستهای اقتصادی ایران، پس از پیروزی انقلاب و تاثیرات آن بر مسائل خانواده میپردازد که در ادامه از منظر شما میگذرد:
به نظر میرسد که سیستم اقتصادی در کشور ما به الگوی همتایان غربی خود اقتدا کرده، این در حالیست که آنچه عملی شده تفاوت زیادی با این الگو دارد. حداقلهای معاش برای همگان، در سرمایه داری ایرانی تامین نشده، اما کشورهای سرمایه داری مثل امریکا در تامین حداقل معاش موفق بوده اند. تحلیل شما درباره این اختلاف چیست؟
امریکا و اروپا در این مسیر تنها به جنگ روانی علیه ما پرداخته اند. از سوی دیگر نوع مدیریت مسئولین و بی توجهی آنان به قانون اساسی، دوران دفاع مقدس، الگوهای ترسیم شده در اسلام و... این وضعیت را ایجاد کرده اند. پنجاه هزار روستا از سکنه خالی شده و خانوادههای آن سرازیر به شهرها شده اند. وضعیتی که حاشیه نشینی و تبعات منفی آن، برای همگان قابل لمس است. در کنار این وضعیت برای طبقه فقیر، طبقه قدرتمندی از ثروتمندان تشکیل شده که روی همه قوا تاثیر میگذارند! جالب اینکه همه این نهادها، سازمانها و قوا نیز از منافع سرمایه داران ثروتمند دفاع میکنند. وضعیتی که به هیچ روی نباید در دوران پس از انقلاب اسلامی رخ داده باشد. طبق آمار رسمی ۴۱ میلیون نفر از مردم ایران فاقد مسکن هستند! حتی ۵ میلیون نفر توانائی سیر کردن شکم شان را نیز ندارند! این در قیاس با وضعیت ۱۴ میلیون کارگر و خانواده هایشان، نکتهای است که مسئولان توجهی به آن نداشته و ندارند.
مرض سرمایه داری به جان این افراد افتاده و راهی جز درمانی دردناک باقی نمانده است. شاید امروز مردم به سیستم اعتماد داشته باشند، چون میدانند که امام چگونه میزیست، قانون اساسی درباره حقوق مردم چه میگوید و وضعیت کشور در ابتدای پیروزی انقلاب چگونه بوده است. اما وقتی این اوضاع ادامه پیدا کند، نمیتوان پاسخی برای مردم یافت
اقتصاد اشرافی غیرتولیدی فاسد، نگاهی به فقرا ندارد. آنها درصدد نیستند که ریشههای فقر و بی عدالتی را از بین ببرند، بلکه میخواهند راه رسیدن هرچه سریعتر به ثروتهای چند هزار میلیاردی را پیدا کنند. انحصار بازار مسکن را در اختیار بگیرند و از این رهگذر خانواده ایرانی را به مرز فروپاشی ببرند. مرض سرمایه داری به جان این افراد افتاده و راهی جز درمانی دردناک باقی نمانده است. شاید امروز مردم به سیستم اعتماد داشته باشند، چون میدانند که امام چگونه میزیست، قانون اساسی درباره حقوق مردم چه میگوید و وضعیت کشور در ابتدای پیروزی انقلاب چگونه بوده است. اما وقتی این اوضاع ادامه پیدا کند، نمیتوان پاسخی برای مردم یافت. امیدوارم که چنین روزی هیچگاه در ایران حادث نشود!
تبلیغاتی که درباره وضعیت اقتصادی و سیاسی میشود، اثرات مهمی را در فضای داخل خانواده نیز به جا میگذارد. در این شرایط بسیاری از گزارههای نادرست به مردم ارائه شده و آنها نیز این اخبار را باور میکنند. اعتقاد مردم به ایثارگری و زندگی تعاونی را کاهش داده و ایدههای دیگری را جایگزین این باور میکنند. رسانه هائی که دائم در پی سرگرمیهایی فارغ از تربیت هستند. آنها مدام به نمایش زندگیهای سرمایه دارانه پرداخته و امنیت روانی را از عموم جامعه سلب میکنند. البته مردم در سطح اجتماع نیز چنین گزارههایی را میبینند. اما در همین جامعه نیز ۵ میلیون نفر نانی برای خوردن ندارند!
در این سیستم اقتصادی درآمدهای عمومی دولت صرف چه اموری میشود؟
در دولتهایی با این اوصاف؛ کمکی به بهره برداری از درآمدهای مالیاتی نمیشود. اتکای اقتصاد به درآمدهای پتروشیمی است. فساد از سیستم وساطت زدوده نمیشود. مسکن، وسیل نقلیه و ... اشرافی مورد دقت دولت قرار نگرفته و مالیاتهای ویژه از آنان دریافت نمیشود. بلکه ارز دولتی و تسهیلات نیز به این قشر اختصاص داده میشود. ثروتی که با ارز دولتی به وجود آمده و تمام آن در اختیار چهار درصد از مردم ایران قرار میگیرد! در سرمایه داری امریکا نیز اوضاعی مشابه ایران وجود دارد؛ سه شرکت بزرگ در این کشور، به اندازه ۱۵۰ میلیون نفر ثروت داشته و فاصله طبقاتی را هر روز بیشتر میکنند. ریشه این وضعیت تنها و تنها در فقر است.
پناه خانوادههای فقیر کجاست؟! اینها باید به کدامین سو دست نیازشان را دراز کنند که از آسیبها و مشکلات خانواده در امان باشند؟! اینها زیر بار فقر به سمت مسائل و راه حل هائی میروند که شایسته مقام خانواده نیست و همین باعث انحراف شان میشود.
سوالی که در این راستا به وجود میآید اینکه؛ چرا خانوادههای فقیر و مردم، تا به امروز انقلاب نکرده اند؟! البته چنین احتمالی وجود دارد! وقتی مردم فرانسه در چنان شرایط زیست و با آن درجه از آزادی بیان و دموکراسی، به ستوه آمده و اعتراضات شان را به خیابانها میآورند، چه تضمینی وجود دارد که مردم ایران چنین راهی را انتخاب نکنند؟!
ثروتی که با ارز دولتی به وجود آمده و تمام آن در اختیار چهار درصد از مردم ایران قرار میگیرد! در سرمایه داری امریکا نیز اوضاعی مشابه ایران وجود دارد؛ سه شرکت بزرگ در این کشور، به اندازه ۱۵۰ میلیون نفر ثروت داشته و فاصله طبقاتی را هر روز بیشتر میکنند
در فرانسه مسکن اجتماعی به تعداد زیادی وجود دارد. چیزی شبیه مسکن سازمانی که برای کارگران در نظر گرفته شده باشد. حقوق بیکاری و بازنشستگی هم برای مردم تامین شده است. وقتی حقوق مردم تامین شده باشد، توسل خانواده به راههای غیراخلاقی، مذموم میشود. اما وقتی خانواده برای تامین زندگی خود با مشکل مواجه باشد، دست به راههایی همچون زورگیری و جرم و جنایت میزند. از سوی دیگر نیز قشر سرمایه دار در کسوتهای مختلفی همچون صاحبخانه، تولیدکننده و غیره، دست به اقداماتی میزند که برخلاف ادب و اخلاق عمومی است. او ناتوانی فقرا از پرداخت این هزینهها را بی اهمیت دانسته و تنها در فکر تامین حداکثر سود برای خودش است. مجازاتی هم در انتظار این افراد نیست. سرمایه داران با ثروتی که داشته و دارند، نه تنها دست به خرید قاضی و مجریان قانون زده، بلکه قانون گذاران را نیز تحت تاثیر خود قرار میدهند. مثل اتفاقی که درباره قانون عدم به کارگیری نیروهای بازنشسته در ایران رخ داد و همه ما شاهد بودیم.
فضائی که در جمهوری اسلامی ایران و بین مسئولین دولتی رایج شده، بسیاری از پدیدهها و مسائل اقتصادی از بیخ و بن حاشا میشود! امروز آقای روحانی و کابینه ایشان، تورم را در حالی منکر میشوند که مردم ایران آن را با گوشت و پوست و استخوان لمس میکنند! آنها از زندگی روزمره به ستوه آمده اند و دولت در برابرشان تنها دروغ میگوید! دروغ در دولتی که به نام اسلام است و متصدیان آن لباس پیامبر بر تن دارند! نتیجه ترویج این رفتارهای غیراخلاقی و غیر دینی در جامعه ایرانی چیست؟! آیا غیر از این است که خانوادهها و مردم نیز به همین راه رفته و آئین فرمانروایان شان در حکومتداری را برای خود نیز برمی گزینند؟!
نقش فرهنگ مصرف خانوارهای ایرانی که دولت سهم عمدهای در ترویج آن دارد، چیست؟ جایگاه سیاستهای حمایتی در برنامه ریزیهای اقتصادی دولتها و نسبت آن با رفاه خانوارهای ایرانی، از دیدگاه شما چیست؟
جامعه ایران به ده دهک تقسیم میشود. ۵۰ درصد مردم، ۲۰ درصد از درآمدملی را در اختیار دارند و ۱۰ درصد مردم ایران، ۳۰ درصد از درآمد را در اختیار دارند. وضعیت تورم هم در اقتصاد ما، حدود ۷۰ درصد است! بررسی جایگاه سیاستهای حمایتی در این شرایط، یکی از دشوارترین مباحث اقتصادی و البته اجتماعی است!
حدود ده سال از پرداخت یارانه به مردم میگذرد. این در حالی است که هنوز مردم فقیر هستند و سیاستهای اقتصادی دچار تحولی نشده است. از سوی دیگر این نحوه پرداخت یارانه به مردم، تحقیرآمیز است. عموم مردم به دریافت این مبلغ عادت کرده و تا جائی پیش رفته اند که بسیاری از ثروتمندان نیز از دریافت یارانه را انصراف نداده اند! پرداخت یارانه به این صورت نتیجه چندانی برای مردم و خانوادهها ندارد. دولت باید خود را مکلف به تامین موقعیت شغلی برای افراد بکند. وضعیتی که هم تامین کننده کرامت انسانی و هم تضمین کننده مشارکت مردم در پرداخت مالیات و اداره امور جامعه است. سیاست سرمایه داری لیبرال نمیتواند برنامه ریزی این چنینی را برای مردم به ارمغان بیاورد. ذات لیبرالیسم با این هدف گذاری متفاوت است.
پخش کالابرگ یکی از مهمترین سیاست هائی بود که توانست شرایط اقتصادی را تا حدود زیادی به فضای تکریم مردم نزدیک کند. سیاست دیگری هم از سوی تعاونیها اجرائی میشد که از یکسو کالا و تولیدات را از کشاورزان میخرید و بعد بدون استفاده از واسطه، خریدهایش را به مردم عرضه میکرد. در این سیاست، نهاد یا سازمانی به دنبال سود و ارزش افزوده نبود. بلکه در پی ارزانتر رساندن کالا به خریدار و سود بیشتر فروشنده بود.
اشتغال زائی بایسته هائی دارد که در فضای سیاستگذاری اقتصادی به آنها توجه نشده است. مثلا کمک به تامین زمینهای زیرکشت. یا مثلا حمایت از خانوادههای دامدار و البته فقیر به صورت اهدای یک دام! آنها همین دام را به منظور بهره برداری از گوشت و لبنیات و ... پرورش داده و میتواند نیازهایش را از همین راه برطرف کند. همچنین راه اندازی تشکیلات شیلات، کشت زعفران، گندم و ... که میتواند حمایت مهمی برای اقشار کشاورز و کارگر به حساب بیاید. همچنین سیاستهای حمایتی میتواند درباره صنایع کوچک، قطعه سازیها و ... نیز مدیریت شود.
الگوی رفتاری، گاهی از سوی اقشار فقیر نیز مورد تقلید واقع شده، آنها سعی میکنند که با استفاده از مصرف برخی کالاها، رفتار ثروتمندان را تکرار کنند. او در خرید کالای سادهای همچون سیگار، از برند خارجی استفاده میکند که قابلیت نمایش تفاخر را برای او فراهم کند! او همین رفتار را در تمام حوزههای زندگی تکرار کرده و، چون در بسیاری از موارد توانائی برخورداری از امکانات مشابه ثروتمندان را ندارد، دچار سرخوردگی میشود.
نکته مهم دیگری که در این راستا باید به آن اشاره کرد، فرهنگ مصرف است. امام (ره) در تمام فرازهائی که به حقوق مستضعفان اشاره کرده اند، آنها را محدود به ملیت و قشر خاصی نکرده. بلکه همه اقشار مستضعف عالم را در این دسته بندی مدنظر داشته است. همه نهادها، سازمان ها، افراد و دولتها نسبت به همنوعان خود مسئول هستند. سرمایه داری، اما درصدد است که مغز افراد را شستوشو داده و آنها را به سمت و سوی سود فردی سوق دهند. همین ذهنیت وقتی در تمام ابعاد زندگی اجتماعی تسری داده شود، روحیه ایثار و مسئولیت نیز گسترده شده و انسانها در برابر هم مسئولیت پذیر میشوند. این خلاف چیزی است که در الگوی مصرف گرائی لیبرال مورد تاکید قرار داده میشود. برای تامین این شیوه از مصرف و ترویج آن در زندگی عمومی، فرد نمیتواند به خانواده خود بیاندیشد! او همه چیز را فدای سود و ثروت حداکثری کرده و در این راه تاثیر زیادی از تبلیغات پذیرفته است. کالاها، موادغذائی، لباسها و موادی که در این شیوه از فرهنگ تبلیغ میشود، مصرف گرائی بی انتهائی را برای او به وجود میآورد که از شان انسانی به دور است. او انواعی از نیازهای بی پایان را دارد که نمیتواند یکی از آنها راکنار بگذارد. ظلم در این زاویه نگاه بی معنا شده و فرد برای رسیدن به حداکثرها، همه چیز را زیر پا میگذارد. حقوق انسانی فقرا، سیاه پوستان، سرخ پوستان و ... زیر پا گذاشته شده و این ایده در سراسر دنیا نیز تبلیغ میشود. نکته جالب آنکه مسئولان ما هم این دسته بندی را پذیرفته اند. آنها افراد را به دو دسته پولدار و فقیر تقسیم کرده و از این زاویه با ایشان برخورد میکنند. این الگوی رفتاری، گاهی از سوی اقشار فقیر نیز مورد تقلید واقع شده، آنها سعی میکنند که با استفاده از مصرف برخی کالاها، رفتار ثروتمندان را تکرار کنند. او در خرید کالای سادهای همچون سیگار، از برند خارجی استفاده میکند که قابلیت نمایش تفاخر را برای او فراهم کند! او همین رفتار را در تمام حوزههای زندگی تکرار کرده و، چون در بسیاری از موارد توانائی برخورداری از امکانات مشابه ثروتمندان را ندارد، دچار سرخوردگی میشود. این افراد احساس میکنند که مورد ظلم واقع شده اند و از این رهگذر آسیبهای اجتماعی و روانی جدی بر آنان متحمل میشود.
و اما نکته آخر...
ریشه تمام این رفتارها و رقابت ها، در برده داری است! طبقهای که همراهی اکثریت جامعه را با خود داشته و اگر روزی شورش کند، حتما موفق خواهد شد که حرف خود را به کرسی بنشاند! در جامعه سرمایه داری، حداقلهای زندگی برای فقرا تامین شد و حتی تفریحهای گاه گاهی به آنان اختصاص داده شد. این پائینترین شان انسانی است که در دوران جوانی برای فقرا تمهید شده و وقتی آنان به دوران پیری برسند، دیگر توانی برای اعتراض و انقلاب ندارند. الگوئی که حتی در وجه حداقلی خود، از سوی جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار نگرفته است!
/انتهای پیام/