گروه راهبرد «سدید»؛ رژیم پهلوی با سیطره بر همه حوزههای عمومی و خصوصی زندگی مردم، باعث شده بود تا هویت جمعی و فردی ملت ایران دچار آسیب شود و به همین دلیل در طول سالهای سرکوب، مردم در دل زندگی روزمره خود با رژیم پهلوی فاصله گذاری میکردند.
وقتی مردم در سادهترین بخشهای زندگی شخصی خود تحت تاثیر روایت کلان قدرت قرار میگیرند باید در انتظار بروز تغییرات بنیادین در آن جامعه بود. ساختار هرمی قدرت در ایران عصر سلطنت، نه تنها هیچ حوزه خصوصی برای افراد و گروههای جامعه ایران باقی نگذاشته بود بلکه به مرور با بسط قدرت خود در حوزه مدنی، جایگزینهای مطلوب خود را برای جامعه ارائه داده بود تا جلوی هرگونه ابراز قدرت مستقل در برابر نهاد سلطنت گرفته شود.
تاسیس احزاب سیاسی فراگیر و مقابله با احزاب سیاسی مستقل و شناسنامهدار، همچنین حمایت از برخی گروههای مذهبی و حتی مرجعسازی در بین طلاب و روحانیون در مقابل جریان مستقل روحانیت از نمونههایی است که نشان میدهد رژیم پهلوی علیرغم برخی آزادسازیهای مقطعی و صوری، آن هم در حوزههای محدود و حاشیهای هیچ تمایلی به تکثیر قدرت و پذیرفتن تکثر سیاسی نداشته و با تمام وجود در برابر آن، ایستادگی کرده است.
همین مقاومت ساختاری سیستم، در برابر بدیلهای قدرت فراگیر و سلطه طلب رژِیم و شخص شاه، که در ایران به مرور زمان با سرکوب و تحقیر همراه بود منجر به ایجاد حس سرخوردگی و نفرت در میان نخبگان سیاسی-اجتماعی که امید به اصلاح امور داشتند شد.
آنتونی پارسونز، در کتاب خود با عنوان «غرور و سقوط» این موقعیت را به خوبی تشریح کرده است: شاه مهار قدرت را در ایران کاملا به دست گرفته و با اقداماتی در زمینه توسعه اقتصادی و اجتماعی و بهبود وضع زندگی مردم از نظر مادی مخالفان خود را با فاصله زیادی عقب گذاشته است. شاه نه فقط مخالفان خود را عقب رانده بود، بلکه نیروهای رقیب خود را نیز که در گذشته سهمی از قدرت حکومت در دست داشتند از صحنه خارج کرده تمام قدرت و اختیارات حکومت را در دست خود متمرکز ساخته بود. احزاب سیاسی گذشته جای خود را به احزاب ساخته و پرداخته خود شاه داده و یک حکومت دموکراسی نمایشی بهوجود آورده بودند. دولت متشکل از عناصر تکنوکرات و مقاماتی بود که پایه قدرت سیاسی و مردمی نداشتند و برای حفظ موقعیت و دوام حکومت خود متکی به شخص شاه بودند.
همین شرایط باعث شده بود تا پارسونز نیز مانند دیگر ناظران داخلی و خارجی، در مجموع ایران را نسبت به گذشته، دارای وضع اطمینانبخشتری دانسته و یک نمونه ثبات و آرامش در میان کشورهای جهان سوم بهشمار آورند و از سوی دیگر با امکانات وسیعی که بر اثر افزایش درآمد نفت برای ایران فراهم شده و برنامههایی که برای توسعه و پیشرفت اقتصادی کشور در دست اجرا بود دلیلی برای تزلزل موقعیت شاه یا متوقف شدن مسیر پیشرفت و استحکام رژیم او بهنظرشان نمیرسید.
اما در همان دورانی که به ظاهر ایران در حال گذار و تبدیل شدن به جزیره ثبات بود، جریانی وسیع و عمیق در زیر پوست جامعه در جریان بود که به دنبال یافتن مسیری برای اثبات قدرت خود به ساختار یکدست رژیم پهلوی و بازپس گیری حق تعیین سرنوشت ملی، ائتلافهای نانوشته زیادی بین همه مخالفان ایجاد کرده بود و گروههای مختلف برای فرار از دایره قدرت فراگیر نظام، حاضر بودند تا در مسیر این جریان قرار بگیرند.
نکته مهمی که باید در تحلیل انقلاب ایران به آن اشاره شود این است که علی رغم سرکوب شدید مخالفین توسط رژِیم و اعمال محدودیتهای ویژه در جامعه برای جلوگیری از گسترش نفوذ گروههای مبارز اعم از مسلحانه و غیر مسلحانه، اتفاقی که در بهمن ۵۷ رخ داد و شاهد حضور گسترده مردم عادی در حمایت از انقلاب اسلامی بودیم، نشان داد که مردم با افزایش فشارهای سیاسی و غیرسیاسی لزوما از خواستهها و نیازهای اولیه زندگی خود مانند آزادی و حق مشارکت سیاسی و تعیین سرنوشت دست نمیکشند بلکه زمین مبارزه را به حوزه زندگی روزمره خود میبرند.
در واقع مردم ایران گرچه در ظاهر تا سال پایانی رژیم پهلوی اعتراضات وسیع خیابانی علیه سلطنت نداشتند و عموما نیروهای امنیتی تنها طیفی از روحانیون و برخی گروههای چریکی را تهدید برای سلطنت خلاصه میدانستند اما رژیم در طولانی مدت و با سیطره بر همه حوزههای عمومی و خصوصی زندگی مردم، باعث شده بود تا هویت جمعی و فردی ملت ایران دچار آسیب شود و به همین دلیل در طول سالهای سرکوب مردم در دل زندگی روزمره خود با رژیم پهلوی فاصله گذاری میکردند.
به همین دلیل میتوان گفت به مرور غیر سیاسیترین رفتارهای مردمی در این دوران به دلیل ماهیت زیست افراد تبدیل به سیاسیترین کنشهای جامعه علیه قدرت شده بود. مانند ماجرای چسباندن عکس غلامرضا تختی بر روی دیوار مغازهها و قهوه خانهها و تشییع جنازه با شکوه او که در ظاهر امری سیاسی نبود، اما نشان دهنده رویکرد مردم نسبت به رژیم و اعتراض خاموشی علیه مشروعیت آن بود. این نمونه و نمونههای دیگر که میتوان در رفتارها و گفت و شنودهای مردم کوچه و بازار آن دوران ردگیری کرد نشان از آمادگی ذهنی جامعه برای پیوستن به موج انقلابی بود که در سال ۵۷ و ۵۶ به رهبری امام خمینی (ره) به صورت علنی در برابر نهاد سلطنت ایستاده بود.
/انتهای پیام/