** فکر میکنید قصه جابه جایی چقدر پتانسیل این را دارد که بیشتر از آنچه نشان داده شده پرداخت شود؟امینی: جا به جایی خیلی پتانسیل دارد با اینکه بارها در سینما و تلویزیون تکرار شده است و نمونه موفق داخلی سلطان و شبان است. مطمئن بودم این ایده در ذاتش پتانسیل زیادی دارد.
آقاخانی: ما دیرینه قدیمی در ادبیات نمایشی داریم از مرد عوضی تا سرگیجه هیچکاک و ... آنقدر ایده زیادی بود که تضمین شده موفق است.
** اما ممکن است به این خاطر که این داستان زیاد تکرار شده است به تکرار بیفتد.امینی: باید نگاه تازهای پشت این قصه باشد. در این سریال در کنار جا به جایی عناصر تازه و جدیدی هم وجود داشت.
مفید: قصهای که من آن را دوست دارم باید دو ویژگی عمده داشته باشد و یکی از آنها جذابیت داستان برای مخاطب است. همیشه جا به جایی موقعیتها این پتانسیل را دارد و ما در این سریال دو بار از این ظرفیت استفاده کردیم و همینها باعث میشد در وهله اول فکر کنیم این داستان با مخاطب ارتباط میگیرد. نکته دوم این است که قصههایی انتخاب میکنم که حرفی برای مخاطب داشته باشد و مضامین اخلاقی خوبی در این سریال بود و مستقیم گویی نداشتیم و اجازه میدادیم تا مخاطب خودش این برداشت را داشته باشد.
** آقای آقاخانی شما درباره جذابیتهای قصه این سریال بفرمائید.آقاخانی: به هر حال به خاطر مسئله تخصصی ام که نویسندگی است خود به خود آغشتگی بیشتری به مسئله درام و الگوهای متداول درام که یکی از نهادینه ترینش الگوی جا به جایی است داشتم.
** شما یکی از نقشهای پرچالش و محوری این سریال را داشتید. جاوید علاوه بر اینکه داماد خانواده شهرابی بود، اما زندگی پر پیچ و خمی داشت و سرنوشتی که برایش رقم خورد او را خاصتر کرد.آقاخانی: بله آنچه برایم اتفاق افتاد مسئله جا به جایی نبود بلکه ریز شدن روی تار و پود نقشی بود که داشتم. نقش جاوید خیلی از خودم دور بود و برای رسیدن به این نقش خیلی زحمت کشیدم و در قربانی کردن تمام زوایای خود بازیگر در پیشگاه نقش از چیزی فروگذار نکردم. مخاطب ما فارغ از تفکیک طبقاتی و طبقه فرهنگی و تحصیلات این تلاش را متوجه میشود. در بیشتر بازخوردها ابراز نفرت از شخصیت جاوید با ستایش از بازی اش همراه بود. اعتقاد دارم این در طبق اخلاص گذاشتن خود بازیگر و قربانی کردنش در پیشگاه نقش، دیگر الان رسالتی است که مردم از شما مطالبه میکنند. نه اینکه حتما بخواهند این کار را بکنی، اما وقتی نکنی با یک لبخند از کنارت عبور میکنند.
** آقای ضیایی شما درباره جذابیت داستان بفرمائید و نقش خودتان.ضیایی: وقتی کاری پیشنهاد میشود چند مولفه برای انتخاب دارید. مهمترین موضوع برایم آقای امینی بود و فیلم نامه هم خیلی خوب بود. در این سریال همه عوامل دلسوزانه کنار هم کار میکردند.
** درباره انتخاب خانم قلی خانی بفرمائید که علی رغم چهره مثبتی که دارند برای چنین نقشی انتخاب شده است.امینی: روی انتخاب اغلب بازیگران این سریال فکر شده عمل کردم و الان از این انتخابها خیلی راضیم. در مورد انتخاب بازیگر نقش سعید دستیاری خیلی زمان گذاشتیم و همسرش خانم نساج او را به ما معرفی کرد. حتی برای انتخاب پژمان بازغی به آقای مفید گفتم دستمزد بازغی بر پروژه تحمیل نمیشود؟ گفتند اگر انتخابش کردید نه و با او صحبت میکنیم. با خانم قلی خانی قبلا کار کرده بودم و آشنایی داشتم و وقتی دعوت کردیم آمدند و الان از حضورشان بسیار راضیم. ایفای نقش نسا واقعا دشوار است و در لحظههای دشوار به خصوص لحظاتی که دروغ میگوید و در جا باید قصهای بسازد تا طرف مقابل مجاب شود، خانم قلی خانی به خوبی درخشید. در مورد چهره ایشان نیز باید بگویم اتفاقا این چهره مثبت خانم قلی خانی مفید است برای اینکه بتواند خودش را به خانواده شهرابی بقبولاند.
آقاخانی: به نظرم نقشی که به بازیگر بیاید یا نیاید وجود ندارد و بازیگر باید خودش را به کسوت آن نقش درآورد و هر جا نمیتوانیم باور مخاطب را ترغیب کنیم بی شک گرفتاری در مسیر کوشیدن وجود دارد.
ضیائی: موضوع این است که وقتی نقشی را خوب بازی میکنی تهیه کنندهها مدام همان نقش را به شما پیشنهاد میدهند و به این فکر نمیکنند که شما بازیگر خوبی هستید! و میتواند سایر نقشها را هم بازی کنید. اگر خانم قلی خانی نقش نسا را خوب بازی کرده قطعا بازیگر خوبی است و به همین روال میتواند نقشهای دیگری را هم خوب بازی کند.
** دستمزدهای بازیگران در انتخابشان شما را دچار تردید میکرد؟مفید: به هر حال کار ما ترکیبی از هزینهها را به همراه دارد. همه جا نمیتوانیم دست و دلبازانه پیش رویم و باید مدیریت درستی داشته باشیم. تهیه کنندهای که خارج از نرمال پرداختی دارد به پروژه خودش و دیگران لطمه میزند.
ورای سریال میخواهم صحبت میکنم. ما مردمی هستیم که با فرهنگ شفاهی بیشتر از فرهنگ مکتوب ارتباط میگیریم و اینجا نقش صداوسیما افزایش پیدا میکند. هنرمند دلش میخواهد دیده شود، اما نه به هر قیمت و الان در بین مدیران سازمان گرایش به دیده شدن بیشتر شده است و این تاسف دارد. باید برای وقت مخاطبمان ارزش قائل باشیم. نسای قصه ما با دروغ به موقعیت و همه چیز میرسد، اما در انتها از درون میریزد و ما فضای شهودی را عینی کردیم. حتی در طرح اولیه اینطور بود که یک روزی به دام میافتاد و اطرافیانش متوجه میشوند، اما ما این اتفاق را دوست نداشتیم، چون لو رفتن از جنس بیرونی بود. یعنی شما بدون اینکه شعار بدهی داری به مخاطبت درس بزرگی میدهی که درست است ببینی خیلیها با دروغ به جایی رسیدند، اما ریزش درونی شان را نمیبینی. ما آدمها نباید خیلی به خودمان نبالیم، بعضی وقتها حس میکنیم هیچوقت دروغ نمیگوییم، اما اینطور نیست و ما سعی کردیم آیینه جامعه باشیم و ما به ازای هر انسانی در جامعه را در این سریال داشتیم.
ما این فرصت طلایی را در سازمان صداوسیما داریم بدون اینکه بیننده احساس کند داریم او را نصیحت میکنیم خودش از لا به لای فضای زندگی این قصه درمی آورد. وقتی آمارهای مخاطبان را میشنویم خوشحال میشویم. ما نیاز به کمدی و زنگ تفریح در تلویزیون مان داریم، اما حتما به ژانرهایی اینچنینی هم نیاز داریم که بتواند پاسخگوی نیاز جامعه باشد که متاسفانه به دلیل حساسیت روی مخاطب دیگر این ژانر در حال فراموشی است.
مفید: نگرانی که الان وجود دارد بحث ریسک برای تهیه کنندگان است. یکی از دلیلهایی که تهیه کنندههای تلویزیونی نمیروند به سمت بازیگران غیر حرفه ای، این است که میخواهند میزان ریسک شان را پایین بیاورند. به دلیل اینکه وقتی کار تمام میشود و میخواهد ارزیابی شود علیرغم اینکه اولش میگویند میتوانید بازیگران غیرحرفهای هم میتوانید بیاورید،، اما به محض اینکه کار خوب نباشد این را گردن تهیه کننده میاندازند. اگر تهیه کنندهها درک شوند قدرت ریسک شان هم بالاتر میرود. ما الان در همین سریال توانستیم دو سه بازیگر جدید معرفی کنیم و این اتفاق خوبی است برای سازمان و باید حمایت بیشتری شود.
** شخصیت اصلی سریال شما مینو است که پرورشگاهی است و پدر و مادر ندارد. در ادامه که جلوتر رفت ما هیچ پیگیری از سمت بهزیستی و پرورشگاه برای این فرد ندیدیم.مفید: اولویت مان این نبود و از روی این قصه پرش داشتیم.
امینی: جسد مینو در ماشین کاملا سوخته بود و مسئله مهمی نبود که بخواهیم به آن ورود کنیم.
ضیایی: مردم از چهرههای تکراری بازیگری خسته شدند و خیلی هم تشنه دیدن چهرههای جدید هستند.
مفید: بعضی اوقات پنجاه پنجاه است امثال شماها امتحان تان را پس دادید، اما سامرند معروفی شانس ما بود و ممکن است مخاطب او را پس بزند.
ضیایی: آخه گاهی اوقات از این ور بوم میافتیم.
مفید: ما باید تلاش کنیم در کنار چهرههای شناخته شده چهرههای جدید هم معرفی کنیم، اما اگر بخواهیم نقش جدی به آنها بدهیم این نقش را با سازمان همراه باشیم و اگر در این اتفاق اشتباه هم شده بدانند. چونکه تهیه کنندهها دائما در حال نگرانی از این بابت هستند.
** این سریال چندین شخصیت اصلی داشت و با اینکه محوریت روی دوش یک خانم است، اما در کنار او افرادی هم چیده شدند که در هدفگذاری سریال تاثیر داشته است.امینی: نسا و خانواده شهرابی و شوهرش و جاوید اصلیترها هستند و یکسری شخصیت اصلی هم داریم که حضورشان کم اهمیتتر از اینها نیست مثل یاور و هاشم. حتی معتقدم ممکن بود این شخصیتهایی نظیر هاشم و یاور خوب در نیایند و بر همین اساس بازی بقیه بازیگران را هم خراب کنند. انتخاب بازیگران این سریال یکی از اتفاقهای خوب پروژه بود.
** یکی دیگر از اتفاقهایی که در این سریال افتاد مربوط به سکانسهایی است که نسا میخواهد اطرافیانش را به عبارتی گمراه کند از اینکه مینو نیست! و این سکانسها منطق روایی نداشتند. طوریکه در واقعیت اینطور نیست.امینی: مرضیه یکبار آمد و اینها نبودند و زنگ زد، نمیدانم شاید کار آنقدرها که میگویید مجاب کننده نبوده است، اما به نظر من او تلاش هایش را کرد. یا حتی صادق مدام دچار تردید میشد، اما در نهایت صادق و تمام خانواده شهرابی نسبت به مینو احساس گناه دارند و این حس بر شک و تردیدش غلبه میکند. در نهایت تیر آخر را جاوید میزند و وقتی نسا میبیند که جاوید میداند اشتباهش را میپذیرد.
مفید: اختلاف طبقاتی همیشه این پتانسیل را دارد که میشود چنین اتفاقهایی را در آن رقم زد که وقتی یکی به موقعیت مالی خوبی میرسد دوست ندارد افرادی که در گذشته با آنها رفت و آمد داشته و از قشر متوسط هستند را ببیند.
** و این اختلاف طبقاتی در این سریال به خوبی نشان داده شد. فردی که از فرش به عرش رسید و از فقر به رفاه.امینی: در زندگی واقعی و در شرایط عادی رخ دادن این قصه خیلی بعید است. شاید یک نفر را نتوانید پیدا کنید تا خودش را جای کسی دیگر جا بزند و خیلی دل و جرات میخواهد. نسا شخصیت عادیای نیست و یک چیزهایی در قصه چیده شده است که میگوید او آدم بلند پرواز و جاه طلبی است. مثل جملهای که از بچگی توی گوشش است که یک روزی را میبینم که همه در تهران دست به سینه تو هستند!
مفید: دایره اطلاعات نسا کمتر از مینو نیست.
امینی: این آدم اعتماد به نفس عجیب و غریب و هوش خوبی دارد، اما آنچه باعث میشود این خانواده نسا را قبول کنند همین حس گناه است و این به نسا کمک میکند و دست به دست هم میدهد تا این قصه برای مخاطب باورپذیر شود.
** منهای قصه فاش شدن دروغ نسا، در قصه این سریال گره خاصی نمیبینیم.امینی: گره اصلی مان همین است، اما قصههای کوچک هم در کنارش داریم که همینها گرههایی ایجاد میکند.
مفید: حتی آنقدر این قصهها زیاد هستند که بیننده آنها را گم میکند و این حُسن نیست که گرههای زیادی در یک داستان داشته باشید.
** در مورد زندگی جاوید شما این را نشان دادید که او به همسرش خیانت کرد، اما در ادامه با یک معذرت خواهی به خانه برگشت. فکر نمیکنید با نشان دادن این موضوع فرهنگ سازی اشتباهی ممکن است صورت بگیرد؟امینی: جاوید برای برگشتن به زندگی تلاش کرد تا گذشته را جبران کند و به این خاطر هم فرار کرد که میگفت وقتی همسرم را نگاه میکنم، یاد گذشته میافتم و این برایش عذاب آور بود یعنی اینکه هیچ گاه از سمت زنش بخشیده نشده است. از طرفی هم این رفتار در گذشته جاوید و پدرش هم وجود داشت و خیلی دور از ذهن نبود. یا سکانسی که جاوید به خانه میآید و همسرش روی مبل میخوابد و به اتاق نمیرود و همین نشان میدهد این زندگی مثل سابق نخواهد شد. وقتی چنین اتفاقهایی در یک خانواده رخ میدهد دیواری بین زن و شوهر حائل میشود حتی اگر همدیگر را ببخشند.
آقاخانی: اشاره صریح در فیلم نامه این است که جاوید در خانواده شهرابی احساس میکند تحقیر میشود و میگوید اینهمه سال در ندامتگاه زندگی میکردم. من در فصل دوم بدنم را در تمام پلانها ریختهتر نشان دادم و شکستگی در شانه هایم آوردم تا گذر سختی در فیزیکش را هم نشان دهم. از طرفی جاوید را طوری نشان دهم که انگار که انبار باروت است مثل افرادی که وقتی دردی را طولانی در خود نگه میدارند، عصبانیت شان هم شبیه انفجار است. میخواهم بگویم بازگشت جاوید هم با کمک فیلم نامه و اجرا بازگشت آسانی نیست و به همین خاطر است که او را رمیده میبینید.
مفید: در قرآن با اینکه تاکید میکنیم ممکن است بتوانید دو سه زن بگیری، اما نباید ظلم کنی. زن ایرانی تحمل زن دوم را ندارد و اگر تو گرفتی یعنی ظلم کردی و با گفته قرآن در تضاد است و حتی برقراری عدالتی که میگویند دیگر بین دو نفر قلبی نیست. دین ما بحث اخلاق و احکام را در کنار هم دارد. در جامعه ایرانی اگر بخواهی زن دوم را بگیری ظلم کردی.
** خانم کانلی شما درباره حضورتان در فصل دو بفرمائید.کانلی: خواست هر بازیگری این است که چنین نقشی با چنین افرادی نصیبش شود. لیلا فوق العاده صمیمی و ملموس و دردآشنا است، چون از کودکی در شرایطی قرار گرفته و بزرگ شده که همه را لمس کرده و این شخصیتی بزرگ منشانه از لیلا ساخته است. از یک جایی به بعد در قصه که ادرش میگوید تو بچه من نیستی او هویتش را گم میکند و به سمتش میرود و باعث میشود تا فشار همه جانبه به او وارد شود. بی شک بدون راهنماییهای آقای معیریان و امینی و مفید این نقش لیلا نمیشد و ممنونم که اجازه دادید در کنار شما لیلا را تجربه کنم. لیلا خیلی از من دور بود و سعی ام را برای اجرایش به کار بستم.
** فیلم نامه را به طور کامل خواندید و متوجه شدید که در فصل اول چه اتفاقاتی رخ داده است؟کانلی: بله توضیح کلی از دوستان شنیده بودم و به دلیل اینکه زمان زیادی نداشتیم کلیت را متوجه شدم.
** بیگانهای با من است، اولین سریال شما بود؟کانلی: نه در دوردستها بازی کرده بودم و این دومین تجربه ام بود و دوست داشتم که برای دومین بار نقشی را بازی کنم که حرفی برای گفتن داشته باشد و لیلا کاراکتری بود که دوست داشتم سالها بازی اش کنم.
** شما در اوج کرونا تصویربرداری داشتید.مفید: من در اردیبهشت ماه فیلم سینمایی با ۵۸۰ بچه کار کردم. ما تصویربرداری سریال را تیرماه شروع کردیم و در این ایام همدلی بسیار خوبی دوستان بازیگر با ما داشتند. در اوج کرونا به بوشهر رفتیم و بعد که به تهران برگشتیم در خیابانها نمیتوانستیم ضبط کنیم. برایمان بی اهمیت نبود، اما این را هم میدانستیم که کرونا رفتنی نیست. دو راه داشتیم اینکه سینما و تلویزیون کلا تعطیل شود یا اینکه باید خودمان را با این شرایط وفق دهیم. تمام تلاشمان را کردیم تا ملاحظههای پروتکلی انجام شود و خدا کمکمان کرد.
** آقای امینی چطور شد که فصل دو را خودتان کارگردانی نکردید؟امینی: قرار نبود فصل دو ۱۴ قسمت و به صورت پیوسته باشد. قرار بود ۳۰ قسمت باشد که با فاصلهای از پخش فصل یک ساخته و پخش شود مثل سریال ستایش! منتهی از یک زمانی شبکه بنابر ملاحظات خودشان گفتند قصه این سریال پیوسته شود و وقتی که من تصویربرداری فصل یک را تمام کردم باید به مونتاژ و موسیقی میرسیدم و به آقای مفید گفتم من نمیرسم که هم فصل دو را ضبط کنم و هم اینکه روی مونتاژ متمرکز باشم. در نهایت با موافقت دوستان تصمیم گرفتیم کارگردان دیگری انتخاب شود.
** نمیشد کمی صبر میکردند تا این فاصله زمانی طی میشد و آقای امینی کارگردانی فصل دو را به عهده میگرفت؟مفید: این پیوستگی نقطه قوتش بود. اولش خودمان هم گارد داشتیم، اما بعد دیدیم بهتر شد. اگر در فصل یک قصه را میبستیم خیلی خوب نبود و هدفگذاری مان انجام نمیشد، اما الان اینطور نیست. آقای امینی مثال ستایش را زدند و در ستایش فضای دیگری برای قهرمان بود. به نظرم این فاصله گذاری در ادامه سریال ما اشتباه بود و اگر میپذیرفتند این سی قسمت فصل دو آنهم با آقای امینی قابل توجیه بود و دوستان صبر میکردند. ما ۱۵ ماه تصویربرداری داشتیم آنهم در شرایط کرونایی.
ضیایی: اگر سریال دو فصلی میشد مخاطبان مان ریزش پیدا میکردند.
امینی: بعد از پایان تصویربرداری فصل یک من کرونا گرفتم و اگر هم قرار بود کار کنم باید بهبود پیدا میکردم.
مفید: این فیلم نامه اقتضای دو فصل شدن نداشت فرق میکرد با سریالهای دیگر.
** الان که کار را در فصل دو میبینید حس میکنید حال و هوای فصل یک و روح کار حفظ شده است؟امینی: آقای معیریان خیلی سعی کرده تا دکوپاژ و کارگردانی اش به فصل اول نزدیک باشد، اما به هر حال هر کارگردانی نگاه خودش را دارد. آقای معیریان دوست و همکار قدیمی من است و بسیار هم با تجربه است. مهمترین موضوع این است که او مونتور است و خیلی مهم است کارگردان مونتاژ بلد باشد. شاید اگر من میخواستم این سکانسها را بگیرم طور دیگری میگرفتم، اما در کلیت باید بگویم حق مطلب ادا شده است.
** بحث منطق روایی که درباره فصل یک گفته شد در فصل دو نیز پررنگ شده است. درباره تقابل شخصیتهای لیلا امیرعلی و سعید دوست امیرعلی و خیلی منطق ندارد که این سه نفر بعد از اینهمه سال به هم وصل شدند.مفید: ما باید روی دوران بدبختی این خانواده تامل بیشتری میکردیم. اما جای تاسف دارد بدون اینکه با کارگردان و تهیه کننده صحبتی شود ناگهان تصمیم میگیرند سریال را از ۳۰ قسمت به ۹ قسمت برسانند! و بعد با فشار ما و تمهیداتی که از قبل انجام دادیم ۱۴ قسمت شد. به همین خاطر و کمبود زمانی که بود، ما از برخی سکانسها و اتفاقها خیلی به سرعت عبور کردیم که اگر همینها در سریال بود کلیت کار خیلی بهتر میشد. حتی آمدن از خانه دو هزار متری به آپارتمان ۴۰ متری را دوست داشتیم در چند قسمت نشان دهیم، اما زمان به ما اجازه نمیداد.
من تهیه کننده ۴۰ ساله تلویزیون هستم و یک بار هم با ما صحبت نکردند و فقط تصمیم شان را به ما اعلام کردند. متاسفانه به اشتباه میگفتند این کار تلخی است. ما میگفتیم این سریال درام است کار تلخ روی اعصاب مخاطب میرود، در صورتیکه درام یعنی برقراری ارتباط عاطفی با مخاطب. بین این دو در حوزه طرح و برنامه سیما فیلم تصمیم درستی گرفته نشد. الان از مخاطبان ما بپرسید آیا این کار کار تلخی بود؟ امکان ندارد بگویند بله و همه میگویند احساسی بود. به دلیل اینکه این کار را تلخ میدانستند ناگهان فصل دو را از ۳۰ قسمت به ۹ قسمت رساندند و همین باعث شد بعضی از شاه کلیدهای کار مغفول بماند.
ضیایی: طرح آن ۳۰ قسمت نوشته شده بود؟
مفید: سیناپس کاملش داده شده بود و اول تائید کردند و حتی بعد از تائید دوباره به یکی از نویسندههای مورد وثوق سازمان دادند و خواند و تائید کرد و بعد به طور ناگهانی و به فاصله دو روز با من تماس گرفتند و گفتند تصمیم گرفتیم فصل دو را نسازیم و به اصرار من به ۹ قسمت فصل دو رضایت دادند. گفتم که این سریال تلخ نیست بلکه درام است و دوم اینکه تعطیل کردن سریال آنهم در پایان فصل یک که هنوز به هدفگذاری نرسیدیم یعنی اینکه با دروغ میتوانید به همه چیز برسید! و این با اصول شما در تضاد است و قبول کردند که با ۹ قسمت جمع کنیم که به ۱۲ قسمت رساندیم.
نه با من که تهیه کننده ۴۰ ساله سازمان هستم و نه با آقای امینی که حداقل ۱۲ سریال برای تلویزیون ساخته است در این باره مشورت نکردند. اینها موارد آزار دهندهای است که برای من تهیه کننده وجود دارد.
** با این شرایط باز هم در تلویزیون حاضر هستید کار کنید؟مفید: بله، چون این کار را دوست دارم و علاقه ام در بخش فیلم نامه است و فیلم نامه بیگانهای با من است حدود یک سال بین من و خانم فروهیده بود و تغییراتی را اعمال میکردیم. من این جنس کار را نه به عنوان شغل بلکه زندگی پذیرفتم. اگر باز هم با من نامهربانی شود به دلیل علاقه ام کارم را رها نمیکنم. حتی اگر چهار نفر سریال ما را دیده باشند و از نکتههای آن درس گرفته باشند برای ما کافی است. به امید روزی که کمی مهربانانهتر با همدیگر رفتار کنیم و حقمان بود که یک جلسه مشورتی برای ما میگذاشتند. مدیریت باید بدانید در فضای هنری باید با عوامل برخورد بالا به پایین نداشته باشد و ارتباط دو سویه است و کار ما با اداره ثبت اسناد فرق میکند و در جنس کار ما تا ارتباط رفت و برگشتی نباشد اتفاق خوبی رخ نخواهد داد.
ضیایی: حتی حسم این است که دوست داشتند کار ما دیده نشود و به همین خاطر ابتدای سریال ما با انتهای سریال شبکه سه تداخل داشت.
مفید: این فقط برای سریال ما نبود. متاسفانه من دو مصاحبه هم کردم و تند هم گفتم، اما اثری نداشت. همین که اتفاقا یک نفر هیچی نمیگوید بدتر بود انگار که حرف هایم را نشنیده بودند. ۱۲ دقیقه دو سریال را اورلپ میکردند و من در شبکه پنج بودم اگر یک بار تیتراژهای سریال ما و سریال شبکه دیگری روی هم میافتاد تذکر میگرفتیم! الان ۱۲ دقیقه تداخل دارد و وقتی اعتراض هم میکنی شنیده نمیشود.
انتهای پیام/