به گزارش«سدید»؛در روزهای گذشته چندین فیلم در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. کارگردانان شناختهشدهای مثل نرگس آبیار و روحالله حجازی تا فیلماولیهایی مثل حسین دارابی و ارسلان امیری در این چندروز وارد رقابت فجر در سالن رسانهها شدند. همانطور که انتظار میرفت امسال با فیلمهایی سروکار داریم که صرفا باید با رقبای این دوره از فجر قیاس شوند، یعنی حتی بهترین فیلمهای امسال به سختی توان رقابت با آثار شاخص دورههای قبل دارند؛ هرچند تا اینجای کار با چند فیلم جدی روبهرو بودهایم، اما ظواهر امر نشان میدهد امسال خبری از یک پدیده نخواهد بود؛ نه در بین فیلمسازان شناختهشده و نه از میان کارگردانان فیلماولی.
«ابلق» به کارگردانی نرگس آبیار، «تکتیرانداز» علی غفاری، «زالاوا» ارسلان امیری، «مصلحت» حسین دارابی، «روشن» روحالله حجازی و «روزی روزگاری آبادان» به کارگردانی حمیدرضا آذرنگ فیلمهایی بودند که در سه روز اخیر در سالن رسانههای جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمدند؛ اما پیش از ورود به نشستها و معرفی کوتاه فیلمها کمی از برگزاری جشنواره در برج میلاد بگوییم. مسوولان جشنواره خصوصا پس از برخی انتقادات در روز اول تلاش مضاعفی برای رعایت پروتکلهای بهداشتی انجام دادند؛ محدوده محل فوتوکال و عکسبرداری از عوامل مدیریت بهتری شد، به شکلی که فقط عکاسان اجازه حضور یافتند. از طرفی زمان این کار بسیار محدود است. محلولهای ضدعفونی در محل به صورت رایگان و گسترده در اختیار حضار قرار میگیرد. در بین سئانسها سالن ضدعفونی میشود و فاصله صندلیهای سالن قابل قبول است. بخش زیادی از اهالی رسانه هم در هماهنگی با مسوولان جشنواره برای رعایت پروتکلها تلاش میکنند؛ از تجمعنکردن در یک محل تا استفاده مداوم از ماسک و ضدعفونی کردن دستها. ضمنا در روزهای اخیر بازرسان وزارت بهداشت با حضور در محل کاخ جشنواره، موارد و مولفههای بهداشتی را مورد بررسی قرار داده و نهایتا رعایت درست آنها را تایید کردند.
بریدههایی از نشستهای خبری
«ابلق»؛ نرگس آبیار در نشست خبری «ابلق» گفت: هنرمند، آینه جامعه است؛ هرچند ما نشان دادیم شخصیت اصلی فیلم مسکن را انتخاب میکند، اما موشها هنوز زیر زمین زندگی میکنند. «راحله» قصه ما انتخاب میکند دروغ بگوید و جبر مجبورش نمیکند. این داستان محدود به ایران نیست، بلکه در همه دنیا وقتی انسانها در شرایط پیچیده قرار میگیرند؛ بین حقیقت و مصلحت باید انتخاب کنند. من راهکاری هم نشان ندادم و فقط موضوع را مطرح کردم. آبیار درباره اینکه آیا فیلم بیش از حد نمادین است، گفت: در همه فیلمهای من نماد وجود دارد، اما گلدرشت نیست و با فیلم تنیده شده است.»
«تکتیرانداز»؛ علی غفاری، کارگردان فیلم در ابتدای نشست گفت: حدود یکسال درگیر مقدمات تولید این کار بودیم و سعی کردیم نگاه حماسی و قهرمانپرور را در سینما شاهد باشیم. امیدوارم که فیلم را دوست داشته باشید و در گیشه هم اتفاق خوبی برای آن رخ دهد. کامبیز دیرباز هم درباره نقش خود گفت: نمیدانم چند نفر کاندیدای بازی در این نقش بودند، اما من خدا را شاکرم و قدر این نقش را میدانم. از سال ۸۱ که با «دوئل» در جشنواره فیلم فجر حضور یافتم تا امروز، این دومین شخصیتی بود که مابهازای واقعی داشت (اولی شهید مجید خدمت در اخراجیها). خوشحالم که روح این دو عزیز روی شانههای چپ و راستم دارم و با افتخار جلو میروم.
«زالاوا»؛ ارسلان امیری در ابتدای این نشست درباره انگیزه خود برای ساخت این فیلم گفت: یک احساس و کنجکاوی درباره باور من شکل گرفت و ماجراها و داستانهایی درباره موضوعات متافیزیکی در خانواده پدری میشنیدم که گاهی منجر به باورهای غیرمنطقی میشد. وی افزود: همه ما این داستانهای عام را شنیدهایم. روزی که پدرم داشت خاطراتش را تعریف میکرد، جزو اولین خاطراتش تسخیر و استخدام یک جن در خانواده پدریاش بود.
همانطور که انتظار میرفت امسال با فیلمهایی سروکار داریم که صرفا باید با رقبای این دوره از فجر قیاس شوند، یعنی حتی بهترین فیلمهای امسال به سختی توان رقابت با آثار شاخص دورههای قبل دارند.
این برای من جذاب بود، نه خود داستان بلکه شیوهای که پدرم آن را تعریف میکرد و به گونهای باورپذیر بود، همه از این داستانها دارند من آن شیوهای را که منجر به باورپذیری شود، دوست داشتم و تصمیم گرفتم این قصه را بنویسم.
«مصلحت»؛ به گزارش مهر، حسین دارابی کارگردان فیلم درباره نحوه انتخاب بازیگران فیلمش گفت: من ابتدا خیلی میترسیدم و برای انتخاب بازیگر استرس داشتم، ما لحظات پیچیده زیادی در فیلم داشتیم، شب و روز نداشتیم و مدام مشورت میکردیم؛ در نهایت به این نتیجه رسیدیم که ما به بازیگرانی نیاز داریم که خیلی وقت بگذارند. به همین دلیل ما بازیگران غیراستار زیادی بررسی کردیم و دیدیم خیلی باانگیزه هستند و این من را ترغیب میکرد که از آنها استفاده کنم و تجربه شیرینی برای من بود. این کارگردان درباره پایانبندی فیلم گفت: ما برای پایانبندی خیلی بحث کردیم، ولی یک چیزهایی سلیقه است، من از برخی کلیشهها در سینما خوشم میآید؛ مثلا خوشم میآید که کسی دستمال روی تلفن میگذارد و برای تغییر صدا از این کار استفاده میکند؛ ضمن اینکه دوست داشتم مخاطب با آن ارتباط برقرار کند، احساسات او تحت تاثیر قرار بگیرد و او را با حال خوب از سینما بیرون بفرستیم.
«روشن»؛ روحالله حجازی درباره شباهت شخصیت عطاران در فیلم به عملکرد هشتساله دولت مستقر گفت: من فیلمساز سیاسی نیستم و به فیلمهای روانشناسی و اجتماعی میپردازم. من مسألهام «روشن» بود که مانند او در جامعه ما کم نیستند و اگر خودم هم فیلم نسازم، میتوانم «روشن» باشم. روی رابطه آدمها با یکدیگر تأکید داشتهام، اما در این اثر زاویه دوربینم بازتر شده و جامعه را هم دیده است. کارگردان «روشن» درباره تاریک و سیاهبودن بیش از حد فیلمهایش گفت: فکر میکنم موضوعی که انتخاب کردم، مربوط به طبقه متوسط نیست و سراغ طبقه فرودست رفتهام. سعی کردم به یک رنگ و نوری برسم که البته در اینجا (سالن میلاد) زیاد مشخص نیست.
«روزی روزگاری آبادان»؛ حمیدرضا آذرنگ درباره اینکه چرا نمایشنامه ۱۵سال پیش خود را تبدیل به فیلم سینمایی کرده است، ادامه داد: در سالنهای مهجور تئاتر در ایران فقط ۳۰ روز یک تئاتر روی صحنه میماند و حداکثر چهار هزار نفر میتوانند حرف تو را بشنوند. بچههای تئاتر دوست دارند حرفشان را با تعداد بیشتری به اشتراک بگذارند. از طرف دیگر قصه جنگ، قصه کهنهای نیست. روز به روز چهره نکبتبار آن را میبینیم و احساس میکردم میرایی ندارد و با توجه به زیادهخواهیهای انسان که مدام به جنگ منتج میشود، ترجیح دادم بسازم. آذرنگ در ادامه گفت: من تا قبل از این کارگردانی، تئاتر زیاد انجام داده بودم و مشکلات کارگردانی را میدانستم؛ در مدیوم دیگری میدانستم کارگردانی کار سختی است، اما هرگز نمیدانستم اینقدر رنج، سختی و سختکوشی را توأمان با هم میخواهد؛ یک مدیریت کلان میخواست. در مقام کارگردان یک مجموعه تخصص دورت هست که باید به لحاظ روحی و کاری با آنها کنار بیایید؛ با علم به اینکه میدانستم کار سختی است امیدوارم لیاقت این را داشته باشم که ادامه مسیر بدهم.
زنانهای دیگر
نرگس آبیار در «ابلق» بازهم سراغ قصهای زنانه رفته است؛ شخصیت محوریاش یک زن است که درگیر اتفاقی میشود. برخی از پلانهای فیلم که دوربین روی دست است، تکان بیشازحدی دارد و باعث آزردگی مخاطب میشود. برخلاف برخی نظرات، به عقیده نگارنده این گزارش، لهجه الناز شاکردوست در فیلم درنیامده است و کاراکتر بهرام رادان در فیلم که قراراست نماد مردهای ظاهرالصلاح باشد، در پوسته باقیمیماند و به عمق نمیرسد؛ به همین دلیل وقتی قصد هتک حرمت میکند، مخاطب با فیلمساز همراهی نمیکند. اوج این موضوع در سکانس هجوم او به سمت کاراکتر زن است که سطحی گرفته شده است؛ اما نکتهای که در نشست خبری فیلم هم به آن اشاره شد، ورود صریح آبیار به مساله جنبش «منهم» است که از چند سال پیش در آمریکا و اروپا علیه تجاوز مردان شکل گرفت. در یکی از سکانسها، زنان مختلف میگویند آنها هم مورد آزار فرد مذکور قرار گرفتهاند، اما از ترس آبرو بیان نکردهاند. نهایتا باید «ابلق» را فیلمی طولانی و سراسر نماد دانست که هرچند برای کارگردانش جلوتر از فیلم قبلیاش نیست، اما دربین فیلمهای جشنواره یک اثر موفق به حساب میآید.
تلاشی قابل تقدیر
علی غفاری که سریال «بچه مهندس» را ساخته امسال با فیلم «تکتیرانداز» در فجر حضور یافته است. تکتیرانداز قصه حضور شهید زرین در جبهه است؛ شهیدی که یکی از موفقترین تکتیراندازان جنگهای معاصر شناخته میشود. غفاری تمام سعیاش را کرده که فیلمی آبرومند بسازد و در جاهایی هم موفق شده، اما باید تکتیرانداز را یک تجربه بدانیم؛ تجربهای که نشان میدهد اصولا ورود به قصههایی مثل ماجرای شهید زرین که تماما اکشن است، نیازمند پروداکشن حرفهای با استفاده از فیلمسازانی است که اکشن را بدانند. این فیلم را لااقل به لحاظ تکنیکی با «تنگه ابوقریب» بهرام توکلی مقایسه کنید تا تفاوتها را متوجه شوید؛ تفاوتهایی از جنس پروداکشن و توانایی تکنیکی یک فیلمساز.
کمی تفاوت
ارسلان امیری در اولین تجربه فیلمسازیاش سراغ قصهای متفاوت رفته است. ورود به مسائل متافیزیکی در سینمای ایران سبقه زیادی ندارد. یکی از نمونههای متاخر و اتفاقا موفق این ژانر که در جشنواره سال قبل اکران شد، «پوست» بود. امیری در زالاوا به موفقیت فیلم سال قبل نمیرسد، اما تلاشی قابل احترام انجام داده است. تنوع ژانری در سینمای ایران آنقدر کم است که همین اندکتلاشها هم ارزشمند است. فیلم فضای متفاوتی دارد و در جاهایی تعلیق ایجاد میکند؛ اما مشکل فیلم در آنجاست که تکلیف مخاطب مشخص نمیشود. معلوم نیست که فیلمساز میخواسته صرفا یک خرافه محلی را نمایش دهد یا به مساله جن ورود کند. جزئیات سکانسها ما را به هیچکدام نمیرساند. پایانبندی فیلم هم دومین آسیب بر پیکره زالاواست؛ فیلمی که برای یک فیلماولی قابل قبول است.
عدالتِ انقلابی
حسین دارابی فیلماولی دیگر این گزارش است. او «مصلحت» را با قصهای درباره ماههای اول انقلاب ساخته است. مصلحت سراغ قصه و فضایی رفته که قطعا تا پیش از آن فیلمسازی به سمتش نرفته یا ترجیح داده نرود. دارابی در فیلمش به برخی تندرویها از یکسو و از سمت دیگر فسادزایی با توجیه مصلحت رفته است. سوءاستفاده و تندروی برخی از کسانی که درابتدای انقلاب در نهادهای امنیتی فعال بودند در این فیلم تصویر شده است.
مصلحت را باتوجه به سوژهاش که شدیدا پتانسیل شعاریشدن را داشت، باید فیلمی آبرومند از یک فیلماولی دانست که با کمی اصلاح میتواند فیلم بهتری هم شود. مصلحت از یک جهت دیگر هم قابل توجه است؛ در این روزها میتواند برای بررسی رفتار تعدادی از سیاستمداران بهکار آید. آنهایی که در ابتدای انقلاب جزو تندروترینها بودند و امروز با ۱۸۰درجه تغییر در سوی دیگر قرار گرفتهاند؛ آنهایی که همواره بین افراط و تفریط در جابهجاییاند.
تکرار یک فیلمساز
روحالله حجازی چندین سال پیش با کارگردانی یکی دو تلهفیلم در تلویزیون شناخته شد. آن تلهفیلمها خبر از پیدایش فیلمسازی جوان میداد که هم تکنیک بلد است و هم دغدغههایی باریشه دارد؛ اما حجازی به مرور به سمت دیگری حرکت کرد. «روشن» قصه دلچسبی ندارد. حجازی باز هم سراغ فضایی سیاه و تلخ رفته است. تمام المانهای فیلم درخدمت این تصویر است.
«روشن» یک بازنده تمامعیار است؛ او نه در شغل و نه زندگی شخصیاش موفق نیست. روشن یک عشق بازیگری است که البته فیلمساز ورودی جدی به این مبحث نکرده و ترجیح داده این بُعد از کاراکتر را به صورت گذرا نشان دهد. او صراحتا فردی بدبخت است؛ نه شغلی دارد و نه حتی پولی در جیبش؛ صاحبخانه به او اولتیماتوم تخلیه داده و زنش هم تنهایش میگذارد. در عین حال حجازی با نمایش موضوع خانهدارشدن به مسائل سیاسی-اجتماعی ورود کرده است. مهندسی که به تعهداتش عمل نکرده و مردم را با خانهای نیمهکاره رها کرده است؛ اما نقطه اصلی، خیانت زن «روشن» به اوست. روشن متوجه ماجرا میشود و حتی به محل خیانت میرود، اما نهتنها اعتراض نمیکند بلکه از زنش میخواهد به زندگی برگردد. هرچند زن در دیالوگی به این مورد اشاره میکند و میگوید چرا به خاطر این اتفاق اعتراضی نمیکنی؟! این فضای تاریک و در جاهایی ابزورد، چیزی نیست که مخاطب زیادی با آن همراهی کند. فیلمساز مدعی بیان مسائل اجتماعی اطرافش است؛ اما ظاهرا دایره اطراف روحالله حجازی روزبهروز تنگتر میشود.
مشق سینمایی
حمیدرضا آذرنگ پس از سالها فعالیت در تئاتر و بازیگری در سینما و تلویزیون حالا به سراغ ساخت اولین فیلم سینماییاش رفته است. آذرنگ سالها پیش نمایشنامهای برای تئاتر نوشته بود که حالا آن را در اثری سینمایی تصویری کرده است. «روزی روزگاری آبادان» ترکیب بازیگران قابل اتکایی دارد. محسن تنابنده و فاطمه معتمدآریا درحالت طبیعی میتوانند ترکیب موفقی را شکل دهند. این فیلم با الهام از اتفاقی در سال۸۱ ساخته شده است. همزمان با حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام، موشکی به یکی از مناطق داخل ایران برخورد میکند. آذرنگ که همواره به مسائل مردم جنوب کشور علاقه نشان داده، با الهام به همان موضوع سراغ ساخت این فیلم رفته است؛ روایت خانوادهای با پدری بداخلاق و تندخو که در یک موقعیت خاص در رفتارش تجدید نظر میکند؛ البته فیلمساز برای رسیدن به خواستهاش نیمنگاهی به تخیل و فانتزی داشته است. «روزی روزگاری آبادان» فضایی ضدجنگ دارد، اما فیلمی آزاردهنده نیست و شرافت دارد؛ اما اینکه گفته شد آیا وجود بازیگران کاربلد برای ساخت یک فیلم کافی است؟ باید گفت فیلم آذرنگ داستانی بسیار کوتاه دارد و شبیه رویه دیگر تئاتریهایی که وارد فیلمسازی میشوند، در یک لوکیشن روایت میشود. مخاطب در طول فیلم با یک سوژه یکخطی همراه است که تا پایان منتظر رخ دادن اتفاقی تازه یا یک غافلگیری است؛ اما خبری از غافلگیری نیست. آذرنگ با سوژهای که چهبسا میتوانست در حد و اندازه یک فیلم کوتاه استاندارد باشد، فیلم بلند داستانی ساخته است. المانهای جذاب مرسوم برای یک فیلم بلند در «روزی روزگاری آبادان» کمتر دیده میشود و همین هم احتمالا منجر به استقبال کم از آن در اکران عمومی خواهد شد.
انتهای پیام/