یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که در نظام اسلامی باید مورد توجه قرار گیرد، بحث اقتصاد است و همان‌طور که از مبنای آن بر می‌آید، حتما برای تحقق کامل و صحیح جامعه اسلامی و اجرای صحیح و درخور حکومت اسلامی باید این مهم نیز اسلامی شود تا شاهد تحقق کامل عدالت در جامعه اسلامی باشیم، اما باید ابتدا ریشه‌های آن شناخته شود.
به گزارش«سدید»؛ بیش از سه دهه است که بحث از معناداری «علم اقتصاد اسلامی» و ماهیت آن، به یکی از دغدغه‌های اندیشمندان مسلمان تبدیل شده است؛ این بحـث تحـت تـأثیر دیدگاه متفاوت در مورد نحوة تعامل میان اسلام و مدرنیته قرار دارد.

کاربرد هر دیدگاه در اقتصاد منجر به نوع خاصی از تعامل بین اندیشه اسلامی و اقتصاد مدرن و در نتیجه نوع خاصی از اقتصاد اسلامی و روش‌شناسی آن خواهد شد.

یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که در نظام اسلامی باید مورد توجه قرار گیرد، بحث اقتصاد است و همان‌طور که از مبنای آن بر می‌آید، حتما برای تحقق کامل و صحیح جامعه اسلامی و اجرای صحیح و درخور حکومت اسلامی باید این مهم نیز اسلامی شود تا شاهد تحقق کامل عدالت در جامعه اسلامی باشیم، اما باید ابتدا ریشه‌های آن شناخته شود.

اقتصاد اسلامی چیست؟
در مورد تعریف دقیق اقتصاد اسلامی، دیدگاه‌ها و تعاریف متفاوتی وجود دارد، ولی شاید در بهترین تعریف از آن بتوان گفت: نظام اقتصادی اسلام مجموعه‌ای از الگو‌های رفتاری و روابط اقتصادی است که در حوزه تولید و توزیع و مصرف از آیات و روایات به کمک تحلیل‌های عقلی استنباط می‌شود. این الگو‌ها و رفتار‌ها بین افراد یک نظام در جهت اهداف مورد نظر، پیوندی ایجاد می‌کند که مبتنی بر مبانی بینشی و مکتبی خاص آن نظام است.

البته به صورت افزوده بر این می‌توان گفت که در اصل فلسفه اقتصاد اسلامی برپایه تفکری واقع‌گرا، اخلاق‌گرا و دانش‌بنیان بنا شده است؛ البته در این میان بسیاری از صاحبنظران بر این باورند که اسلام علاوه بر فقه، مکتب اقتصادی دارد و مکتب اقتصادی آن روشی است که اسلام برای حل مشکلات اقتصادی برگزیده؛ اما این روش را منحصر کردند به اصول کلی و زیر بنایی، مثلا اینکه آیا دولت باید در اقتصاد نقش داشته باشد یا نه؛ لیبرالیست می‌گوید که دولت کمترین دخالت را دارد. سوسیالیست می‌گوید دولت بیشترین دخالت را دارد. اسلام هم اصولی را در رابطه با دخالت دولت در اقتصاد بیان کرده است. دسته‌ای دیگر معتقدند اسلام علاوه بر بیان یک دسته از اصول، دارای نظام اقتصادی است و حتی در حال حاضر برخی معتقدند که ما علم اقتصاد اسلامی هم داریم.

طرفداران اقتصاد اسلامی به‌طور کلی آن را به صورتِ نه سوسیالیستی و نه سرمایه‌داری، بلکه به‌عنوان یک «راه سوم» می‌دانند و بر این نکته تاکید دارند که این نوع اقتصاد، روشی است که ایرادات و معایب دو روش قبلی را ندارد. در میان ادعا‌هایی که توسط تجددطلبان و فعالان اسلامی برای سیستم اقتصاد اسلامی شده، شکاف بین غنی و فقیر کاهش یافته و رفاه افزایش پیدا می‌کند؛ از طُرقی مانند نهی از احتکار ثروت.

نظریه «اقتصاد اسلامی» محدود به جامعه اسلامی نیست
حجت الاسلام میرمعزی، دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در مورد مبانی اقتصاد اسلامی در فلسفه مضاف (اسلام) این‌گونه بیان می‌کند: فلسفه‏ مضاف به علم اقتصاد، نگاه دانشی است که البته در درجه دوم قرار دارد. حالا من یک تعبیر دیگر هم از فلسفه‏ علم اقتصاد دارم و آن این است که فلسفه‌های مضاف را با یک تعریف مبنایی به مبانی و مبادی تقسیم می‌کنیم، یعنی یکی از بحث‏هایش مبانی است؛ تقریبا شبیه به آنچه در کتاب‏های اسلامی ما هم هست؛ فلسفه‏ مضاف از مبادی شروع می‌شود: مبادی تصوریه، مبادی تصدیقیه و روش که حالا ما می‌خواهیم به زبان ساده‏تر بگوییم: چیستی دانش، هستی دانش، موضوع دانش، غایت دانش، وظایف دانش، مبانی، حالا قلمرو و جایگاه دانش در منظومه‏ دانش‌ها، یعنی هر سؤالی که شما با نگاه درجه دو، وقتی که به یک دانش نگاه می‌کنید، می‌توانید بپرسید و مورد مطالعه قرار دهید. با این نگاه درجه دو، درون فلسفه یکی از بحث‌ها همین روش‌شناسی دانش می‌تواند باشد و موقعی که عمیق مطالعه می‌کنیم، برمی‌گردد به مبانی معرفت‌شناسی.

وی همچنین در مورد چیستی اقتصاد اسلامی خاطرنشان کرد: علم اقتصاد با رویکرد اسلامی، علم اقتصاد جهانی است و محدود به جامعه‏ اسلامی نمی‌شود. در حقیقت علم اقتصاد مبتنی بر مبانی بینشی و معرفت‌شناسانه اسلامی است که بنده فکر می‏کنم بیاییم روی این دومی مستقر بشویم. الان ما می‌خواهیم راجع به یک علم اقتصاد صحبت کنیم که جهانی است؛ یعنی با این علم اقتصاد، جامعه آمریکا را هم تحلیل می‌کنیم، جامعه‏ روسیه را هم تحلیل می‌کنیم، جامعه‏ خودمان را هم تحلیل می‌کنیم، منتها این علم اقتصادی که در دسترس ماست، مبتنی بر یک مبانی معرفت‌شناسانه و هستی‌شناسانه ویژه‌ای است که ما آن‏ها را قبول نداریم.

این استاد دانشگاه در ادامه تاکید کرد: مبانی هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه خودمان را می‌خواهیم تا با آن به تحلیل بپردازیم. خب پس اسم علم اقتصاد را بگذاریم علم اقتصاد با رویکرد اسلامی؛ برای اینکه با آن علم اقتصاد اسلامی که عرض کردم تفکیک بشود. در یک جمله، منظور علم اقتصادی است که می‌آید به توصیف و تبیین و پیش‌بینی در رابطه با وضعیت اقتصادی جوامع می‏پردازد، منتها براساس مبانی معرفت‌شناسانه و هستی‌شناسانه‏ اسلامی.

فلسفه اقتصاد اسلامی؛ بحث مهمی که اهمیت کمی به آن می‌دهند
وی در ادامه ضمن تاسف از نپرداختن به این مبحث مهم، گفت: بحث فلسفه اقتصاد اسلامی، بسیار مهم است، ولی متاسفانه به آن کم اهمیت داده می‌شود. محققانی که در اقتصاد اسلامی در حال کار هستند، به نوعی می‌شود گفت غیر از شاید معدود افرادی، بقیه دارند به مباحث روبنایی می‌پردازند و بحث فلسفه اقتصاد را رها کرده‌اند. این موضوع، چون بحث سنگین و بسیار دشواری است، نیازمند این است که افراد زیادی وارد این بحث بشوند و هرکس موضوع و محوری را بحث کند و به یک پرسشی پاسخ دهد، یک جرقه‌ای در ذهنش بزند و یک قدم این بحث را پیش ببرد. متاسفانه محققان اقتصاد اسلامی، به این بحث کم بها می‌دهند.

حجت‌الاسلام میرمعزی در پایان گفت: هر چند این واحد درسی هم تعریف شده، ولی در مقام عمل، وقتی قرار است آن واحد تدریس بشود، کار پژوهشی درخوری انجام نگرفته و معمولا به ذکر چند مقاله ترجمه و طرح آن‌ها در کلاس‌های درس اکتفا می‌شود. این مشکلی است که از جهت آموزشی وجود دارد. از جهت کار‌های پژ‌وهشی هم، پژوهش‌های روبنایی انجام می‌شود و الگو و مدل ارائه می‌شود؛ این در حالی است که هنوز به سوالات فلسفی بنیادین اقتصاد اسلامی که در فلسفه اقتصاد اسلامی طرح می‌شود، مثل روش، پاسخ درستی نداده‌اند.
 
انتهای پیام/
منبع: صبح نو
ارسال نظر
captcha