درنگی بر نسبت ما و سرمایه داری تکاثری؛
اغنیا و توانگران میتوانند از عنوانِ "شرالامه" (اشرارِ امت) که پیامبر اکرم (ص) به آنان داده است (شر امتی الاغنیاء ...)، خود را نجات دهند و داخل عنوان "خیرالامه" شوند! اما نسبتِ ما با " اشرارِ امت " (که تعبیری بی سابقه از سوی پیامبر اکرم است و شامل ثروتمندانی میشود که حاضر به انفاقِ مال خود نیستند!)، طبقِ نص آیات و روایات دقیقا باید چگونه باشد!
گروه راهبرد «سدید»؛ مرضیه کمایی: در ادبیاتِ اقتصاد اسلامی، «مال» متعلق به خداوند است که آن را در دستانِ مالداران و ثروتمندان به امانت قرار داده است تا از این مال با میانه روی و اعتدال استفاده کنند و هر آنچه که از مصرف کفافی آن‌ها بیشتر است را به فقرا و نیازمندان بدهند. اگر کسی اینگونه عمل کند آن مال بر وی حلال است و اگر بیش از اندازه نیاز نگه دارد و انفاق نکند بر وی حرام میشود!
در این مورد دست کم سه حدّ برای «مصرف» مال در نظر گرفته شده که عبارتند از اسراف، کنز (نگاهداری بیش از اندازه مال) و تبرج (مصرف چشم پرکن و تفاخری).

پر واضح است که این حدگذاری درباره «مصرف» مال است و نه «کسب» آن، چه آن که ممکن است مالی از حلال کسب شود ولیکن ممنوعیت‌های مصرف درباره آن رعایت نشود و به همین خاطر است که در متون دینی به این نکته اشاره شده که فی حلال‌ها حساب و فی حرام‌ها عقاب. (۱) و این بدان معناست که کسب مال، و هم چنین مصرف مال در نگاه اسلامی هر کدام دارای قواعد و باید و نباید‌هایی است که در راستای رسیدن جامعه به تراز جامعه‌ی «منهای فقر» و «منهای تکاثر» تعریف می‌شود و اساسا دو پدیده فقر و تکاثر به دلیل تعارض ذاتی با مقوله عدالت و قسط به صورت واضح و آشکاری در ادبیات دینی مورد ردّ واقع شده اند و اسلام جوامع بشری را به مبارزه‌ای گسترده با دو پدیده فقر و تکاثر فراخوانده است.

با توجه به این مبانی و به تعبیرِ نص، مال، زمانی بر صاحبش حرام میشود که تکاثُری باشد. تکاثر به معنای زیادداری و زیاده خواهی مال و ثروت، و افتخار به آن است که در اسلام بسیار مذموم است.. اینکه اسلام با این شدت با تکاثر مبارزه کرده است به این خاطر است که فقرِ فقیران و کمبود داری کمبودداران و نیازمندیِ نیازمندان نتیجه‌ی زیاد داری و زیادخواهی متکثران است.

در قرآن کریم، آیه‌ی یک سوره‌ی تکاثر آمده است که " أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ " یعنی ثروت زیاد خواستن و داشتن و نازیدن به آن شما را از هرگونه تعهد پذیری (و مسئولیت پذیری و دینداری و انسانیت باوری) باز داشت. پیوسته در پی خواستن مال بسیار بودید، تا سر از قبر درآوردید.
در کتابِ منهای فقر از علامه محمدرضا
حکیمی آمده است که برای اغنیا و توانگران راه رسیدن به سعادت و نجات اخروی فراهم است. اغنیا و توانگران میتوانند از عنوانِ "شرالامه" (اشرارِ امت) که پیامبر اکرم (ص) به آنان داده است (شر امتی الاغنیاء ...)، خود را نجات دهند و داخل عنوان "خیرالامه" شوند!
اینکه چقدر اغنیا و ثروتمندانِ جامعه‌ی ما، برای نزدیک شدن به مایه خیر و برکتِ امت تلاش میکنند، موضوعی است که مجالی دیگر میطلبد، اما در این یادداشت میخواهیم به این مهم بپردازیم که نسبتِ ما با " اشرارِ امت " (که تعبیری بی سابقه از سوی پیامبر اکرم است و شامل ثروتمندانی میشود که حاضر به انفاقِ مال خود نیستند!)، طبقِ نص آیات و روایات دقیقا باید چگونه باشد!

فروتنی در برابرِ ثروتمندان؟
متاسفانه در جوامع امروزی و به خصوص کشور ما، ثروتمندان و اغنیا از جایگاه ویژه‌ای بین مردم و مسئولان برخوردارند و به جهت مال و ثروتی که دارند بسیار مورد احترامند .. این درحالیست که محرومان و مستضعفان، این دوستانِ خداوند، به طرق مختلف در زندگی شان تحقیر میشوند و فریادرسی ندارند ...
فروتنی در مقابل اغنیا و ثروتمندان بخاطرِ دارا بودنِ مالِ بسیار در دینِ مبین اسلام بشدت نهی شده تا جایی که پیامبر (ص) میفرمایند: مَن عَظَّمَ صاحِبَ دُنیا و أحَبَّهُ لِطَمَعِ دُنیاهُ، سَخِطَ اللّهُ علَیهِ و کانَ فی دَرَجَةٍ مَعَ قارونَ فی التّابوتِ الأسفَلِ مِن النّارِ .. هرکس دنیا دار را بزرگ شمارد و به طمع دنیا او را دوست بدارد خدا بر او خشم میگیرد و در پایین‌ترین زندانِ دوزخ جایی همچون قارون خواهد داشت. (۲)
امام صادق (ع) نیز در راستای همین موضوع میفرمایند هرکس نزد توانگری بیاید و برای چیزی که از وی به دستش آید فروتنی کند، دو سومِ دینش رفته است .. (۳)
اگر کمی در همین روایتی که از امام صادق (ع) نقل شده تدبر کنیم درمیابیم که تا چه اندازه فروتنی و زیر پا گذاشتتن غرور در مقابل اغنیا گناهی سنگین است به طوری که دو سوم دین را از بین میبرد.. این امر در جامعه ما بسیار مورد ابتلاست که میتواند عللِ مختلفی داشته باشد از جمله صاحبِ منصب و مقام بودنِ ثروتمندان و اغنیا در حکومت و دولت!

حواست هست که بر سر کدام سفره نشسته‌ای؟
امیرالمومنین (ع) از قول پیامبر (ص) نقل میکنند از جمله سخنانی که خداوند در شب معراج به پیامبر فرمود این بود که از ثروتمندان و همنشینی با آنان دوری گزیند ... (۴)
یکی از جریانات مشهور در دوران حکومت حضرت امیر (ع) مربوط به فرماندار بصره یعنی عثمان بن حُنیف است. ماجرا این گونه بود که به آن حضرت خبر رسید عثمان دعوت یکی از ثروتمندان بصره را پذیرفته و با ایشان هم سفره شد است. امام (ع) طی نامه‌ای او را به شدت مورد عتاب قرار داد و در بخش‌هایی از این نامه تاریخی فرمود:
«اى پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردى از سرمایه‌‏داران بصره، تو را به مهمانى خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوى آن شتافتى.. خوردنى‌‏هاى رنگارنگ براى تو آوردند و کاسه‌‏ هاى پر از غذا پى در پى جلوى تو نهادند .. گمان نمى‏‌کردم مهمانى مردمى را بپذیرى که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده‏‌اند، اندیشه کن در کجایى؟ و بر سر کدام سفره مى‏‌خورى؟» (۵)

مطابق با نص، واضح است هرگونه ارتباطِ حاکمیت و حاکمِ اسلامی با اغنیا به شدت نهی شده است و حکومت‌های صالح که مدعی دینداری و اسلامی بودن هستند به هیچ عنوان نباید با متکثران رفت و آمد داشته باشند، چه رسد به اینکه بخواهند به آنان شغلی بدهند یا مناصب مهم را به آنان بسپارند و آنان را امین دولت و ملت بدانند و موقعیت ایشان را در اجتماع مسلمین تایید و تثبیت نمایند!
اگر از متکثران و همنشینی با آنان دوری نجوییم طبعا نمیتوانیم مدعی شویم که از سیره پیامبر (ع) پیروی میکنیم.

علیه اغنیا!
شاید واضح‌ترین تعریفی که میتوان از اغنیا و مال اندوران بیان کرد این است که آنان کسانی اند که از دست یافتن همه‌ی افراد جامعه به ثروتی کفافی و بسنده جلوگیری میکنند و فقر را بطور گسترده، شایع میکنند که باعث بوجود آمدن انواعِ فساد در جامعه میشود.
" کسی که یک مقداری آشنا باشد به منطق قرآن می‌بیند که این قرآن است که وادار کرد پیامبر اسلام (ص) را به اینکه با این سرمایه داران دائماً در جنگ باشند. " (۶) این سخن امام خمینی (ره) به خوبی نشان میدهد که نه تنها نباید با اغنیا دوستی و رفت و آمد داشت بلکه باید با آنان دشمن بود و علیه شان افشاگری کرد تا مردم به ذاتِ شیطانی آنان آگاه شوند و در جامعه خوار گردند. دین اسلام دینِ توجیه‌های غفلت گستر و ضدِ آگاهی نیست پس در این گونه موارد که فسادِ اغنیا و ثروتنمدان مطرح است، نباید مانند افراد عادی اعمال آنان را حمل به صحت کرد و مورد چشم پوشی قرار داد. در اینجا و اینگونه موارد اصل بر افشاگری است. همانگونه که در عهدنامه مالک اشتر نیز به آن اشاره شده است.

۱_ نهج البلاغه ص ۱۷۲ آخر خطبه ۷۵ کلام ۸۱،
۲_ میزان الحکمه جلد ۱۲ صفحه ۴۲۰،
۳_اختصاص_شیخ مفید صفحه ۲۲۱،
۴_ ارشاد القلوب صفحه ۲۰۱،
۵_ نهج البلاغه _نامه ۴۵،
۶_ صحیفه امام خمینی جلد ۴
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha