یادداشت/ امیر فرشباف
نقد و انتقاد با نیت امر به معروف و نهی از منکر در اسلام، دو وجه دارد؛ نخست، وجه اجتماعی آن، که معطوف به روابط متقابل مردم با یکدیگر است و دوم وجه سیاسی آن که آن نیز باز کنشی دوسویه و مستلزم رابطه‌ای متقابل میان مردم و حاکمیت است؛ مردم، ناظر عملکرد مسئولان و کارگزاران هستند و با نظارتشان از وقوع منکرات جلوگیری می‌کنند و حاکمیت هم با ریل‌گذاری فرهنگی و اخلاقی مردم را دعوت به انجام خیرات می‌کند.
گروه «راهبرد» سدید؛ امیر فرشباف: یکی از مسائل جاافتاده و مقبول در تاریخ فلسفه، تقسیم عقل به عقل نظری و عقل عملی است؛ بر همین بنیاد، می‌توان سنت نقادی را نیز به نقد نظری و عملی تحلیل کرد؛ نقد نظری را باید در حوزه شناخت امور واقع یا عالم «هست‌ها» و نقد عملی را در حوزه کنش‌ها و افعال انسان یا همان عالم «بایدها» پیگیری کرد. به تعبیر دیگر، نقد نظری را می‌توان همان نقد علمی نامید که متضمن تحقیق و تفسیر نقادانهٔ افکار و نظرات از طریق سنجش با معیار «حقیقت» یعنی موازینی ازجمله مطابقت با نفس‌الأمر، انسجام، تلائم و سایر معیار‌های معرفتی است و نقد عملی هم معطوف به کنش انسانی است که از رهگذر سنجش با شاهین «عدالت» محقق می‌شود.

مسأله اصلی این نوشتار، اما به حوزه نقد دوم یعنی نقد عملی آن‌هم در حوزه حکمرانی، بر مبنای فلسفه سیاسی تشیع مربوط می‌شود. البته نباید فراموش کرد که مفهوم و اصطلاح نقد، مفهومی مدرن است؛ مثل برنامه نقادی کانت که متضمن تعیین حدود معرفت انسانی است، لذا بایسته است مراقب لغزشگاه‌های زبانی و معنایی باشیم تا دچار تحریف نشویم؛ اما به هرصورت این مفهوم جدید را هم اگر به معنای اعم آن لحاظ کنیم و از آن، مطلق سنجش و داوری را مراد کنیم می‌توانیم آن را در این بستر و زمینه نیز به کار گیریم.

در آموزه‌های عملی دین اسلام، تعیّن نقد عملی را می‌توان در آموزهٔ «امر به معروف و نهی از منکر» ملاحظه کرد؛ اصلی که اگر به لحاظ مفهومی به اجزای تشکیل دهنده‌اش تحلیل شود، و آنگاه به صورت تالیفی در کنار آیات و روایات مربوطه مورد توجه و بازنگری قرار گیرد، عمق معنایی و کارایی اخلاقی، اجتماعی و سیاسی آن معلوم می‌گردد. در تحلیل مفهوم امر به معروف و نهی از منکر به اجزای بسیط‌تری همچون نظارت، مشورت، دقت و مراقبت، نصیحت و خیرخواهی، دعوت به امر خیر، ممانعت از عمل به معاصی، اصلاح امور فردی و اجتماعی، سنجش و نقادی عملکردها، مطالبه‌گری و بی‌تفاوت نبودن نسبت به هنجار‌ها و ناهنجاری‌های اخلاقی و اجتماعی برمی‌خوریم که البته همان‌طور که گفته شد، این تحلیل، بدون توجه تالیفی به روایات و آیات مربوطه، امکان پذیر نیست. خداوند متعال در آیه ۱۰۴ سوره آل عمران می‌فرماید: «وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (و باید از میان شما گروهى [مردم را]به نیکى دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتى بازدارند و آنان همان رستگارانند) که هیئت ظاهری و ساختار معنایی آیه از یک سو، صریحاً دلالت بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر دارد و از سوی دیگر آن را شرط رستگاری و فلاح می‌داند و در آیه ۱۱۰ همان سوره نیز می‌فرماید: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» (شما بهترین امتى هستید که براى مردم پدیدار شده‏‌اید؛ به کار پسندیده فرمان مى‏‌دهید و از کار ناپسند بازمى‌دارید و به خدا ایمان دارید) که «بهترین امت‌ها بودن و شدن» را مشروط به اقامه امر به معروف و نهی از منکر می‌داند.

در روایات معصومین نیز بیانی با همین مضمون والا و بنیادی وارد است که امر به معروف و نهی از منکر فریضه‌ای است که سایر فرایض در پرتو اقامه آن امکان اقامه می‌یابند و در روایت دیگری از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل شده است که فرمود «از گفتن حق یا مشورت در عدالت باز نایستید که من نه برتر از آنم که خطا نکنم و نه در کار خود از خطا ایمنم، مگر که خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است» و یا در گیرودار جنگ صفین بیانی دارد که مضمونش این است: «مرا به نیکی نستایید و با من چنان که با سرکشان گویند، سخن نگویید؛ و سخن را با تظاهر مخلوط نکنید و شنیدن حق را بر من سنگین نپندارید و نمی‌خواهم مرا بزرگ انگارید؛ چه آن کس که شنیدن حق بر او گران افتد و عمل بر طبق عدل بر او دشوار باشد، کار بر اساس حقیقت و عدالت کردن برای او سخت و دشوار خواهد بود».

حتی صراحت بیان در نقد و لزوم پرهیز از چاپلوسی و تملق نیز در آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام مندرج است، مانند آیه ۱۴۸ سوره نساء که می‌فرماید: «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ ۚ وَکَانَ اللَّهُ سَمِیعًا عَلِیمًا» (خدا افشای بدی‌های دیگران را دوست ندارد، جز برای کسی که مورد ستم قرار گرفته است [که بر ستمدیده برای دفع ستم، افشای بدی‌های ستمکار جایز است]؛ و خدا شنوا و داناست).

چنین آزادی بیانی که از یک‌سو، حفظ حریم و احترام حاکم و حکومت را تضمین می‌کند و از سوی دیگر، بر احقاق حقوق مردم یک امت و جامعه و بیان بدون تکلّف و لکنت تاکید دارد و نقد مشفقانه و محترمانه توصیه می‌کند را در آموزه‌های اسلام می‌توان یافت که در پرتو تحقق حکومت معصومین علیهم السلام و نواب ایشان قابل اقامه است و نظیر و شبیهی برای آن در نظام‌های سیاسی پیشرفته و مدعی جهان نمی‌توان یافت.

نکته‌ای که در پایان لازم به یادآوری است این است که نقد و انتقاد با نیت امر به معروف و نهی از منکر در اسلام، دو وجه دارد؛ نخست، وجه اجتماعی آن، که معطوف به روابط متقابل مردم با یکدیگر است و دوم وجه سیاسی آن که آن نیز باز کنشی دوسویه و مستلزم رابطه‌ای متقابل میان مردم و حاکمیت است؛ مردم، ناظر عملکرد مسئولان و کارگزاران هستند و با نظارتشان از وقوع منکرات جلوگیری می‌کنند و حاکمیت هم با ریل‌گذاری فرهنگی و اخلاقی مردم را دعوت به انجام خیرات می‌کند و از طریق تأسیس نهاد قضاوت، با ارتکاب، اقامه و اشاعه مفاسد و منکرات مبارزه می‌کند.

اصل امر به معروف و نهی از منکر در اسلام، مبتنی بر بنیادی هستی‌شناختی است؛ بنیادی که به‌لحاظ نظری و مابعدالطبیعی، هستی را در دو قطب نور و ظلمت ملاحظه و به‌لحاظ عملی نیز کنش‌های انسانی را در دو قطب خیر و شر تفسیر می‌کند.
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha