حفظ وحدت را اصل قرار بدهیم و اگر تکلیف شرعی‌یی هم احساس کردیم، ولی دیدیم عمل به این تکلیف ممکن است مقداری تشنج به وجود آورد و وحدت را از بین ببرد، قطعاً انجام آنچه که تصور می کردیم تکلیف شرعی است، حرام است و حفظ وحدت واجب خواهد بود.

به گزارش گروه وحدت فرهنگ سدید، یکی از مسائلی که امروزه ذهن بسیاری را مشغول خود ساخته و برای پاسخ به آن، ایده های فراوان و نظرات متنوعی مطرح شده است این است که اختلافات موجود میان مسلمانان که به خصوص پس از وفات پیامبر (ص) در امت اسلام رخ داده، از کجا نشات گرفته است و چگونه می توان این اختلافات را حل و فصل نمود؟ آیا این اختلاف از نقصان دین اسلام است که منشاء تشویش پیروان خود را فراهم ساخته و یا نقصان متوجه خود مسلمانان است؟ در این صورت کدام گروه به حقیقت نائل آمده اند؟

   عقیده عالمان دینی بر آن است که خداوند از ناحیه رسول گرامی اسلام (ص) کامل ترین دین را برای بشر ارائه نموده است و این نقص از جانب امت اسلامی است که در تشخیص حقیقت دچار اعوجاج شده اند.

       حقیقت آن است که اختلاف امری طبیعی به نظر می رسد ولی آنچه اهمیت دارد حل مساله و عدم منازعه بر سر آن است؛ به نحوی که مورد بهره برداری بدخواهان قرار نگیرد.

       درک اصطلاح وحدت گرچه روشن و بدیهی به نظر می رسد، اما رویکردهای مختلف موجود در آن نشان می دهد که درک آن در میان افراد و گروه های مختلف یکسان نیست. بطوریکه امروزه منادیان اتحاد اسلامی در پاره ای از موارد برخی از یکدیگر را به اخلالگری در وحدت امت اسلامی متهم می سازند! متاسفانه این تنش ها و تزاحم آراء هم در میان علما و نخبگان اهل تسنن و هم در میان تشیع وجود دارد.   

       برخی در میان شیعیان مانند گروه ها و طیف های ملقب به انجمن حجتیه و سید صادق شیرازی و...، رویکرد خاصی در باب اتحاد اسلامی اتخاذ نموده اند. بطور مثال سید صادق شیرازی در سخنرانی خود در چند سال گذشته، به ملاک مورد نظرش درباره اتحاد مذاهب اسلامی اشاره نمود و آن اشاره به فرمان حضرت رسول (ص) مبنی بر ولایت امام علی (ع) بر مسلمانان است که بعد از آن گمراهی و اختلاف در امت اسلام نخواهد بود. وی تاکید نمود که تا اجماع مسلمین در تبعیت از اهل بیت (ع) تحقق نپذیرد، اتحاد اسلامی پای نخواهد گرفت!

       با تبیین این نکته بدیهی از جانب نامبرده، روشن می شود که ملاک وحدت اسلامی از منظر این دست از صاحب نظران، وحدت همگانی بر یک مذهب و اعتقاد خاص است نه مسیر خاص. از آنجا که بر مبنای محاسبه ساده عقلانی، این امر امکانپذیر نیست، بنابراین می توان اتحاد اسلامی را از منظر این رویکرد، امری مطلوب اما محال و یا یک رویای زیبای دست نیافتنی تلقی نمود. 

         از طرف دیگر در میان برادران اهل تسنن، برخی از صاحب نظران این گونه به بیان دیدگاه های خود می پردازند:

      بطور مثال مولوی محمد ضیائی در سخنرانی خود در ماه رمضان سال 1414 می گوید: "در طول تاریخ فرقه اهل سنت چند خصوصیت داشته است:

1- سواد اعظم (اکثر جمعیت) امت اسلام بوده اند. در طول تاریخ ۹۰ درصد بنام اهل سنت بوده اند.

۲- نسبت به جهان خارج، سخنگوی جهان اسلام بوده اند. این حکومت های اهل سنت بوده اند که چه ظالم چه غیر ظالم، جزیه می گرفتند. این حکومت های اهل سنت بوده اند که بخارا و سمرقند را فتح کرده اند، فلسطین را از اول فتح کرده اند و بعد هم از صلیبی ها باز گرفتند. امپراطور چین فرستاده حکام اهل سنت را می پذیرفت. دربار واتیکان هم از سفرای خلفا استقبال می کرد، همان خلفای به اصطلاح ظالم.

۳- از خصوصیت اهل سنت این است که هرگز در برابر مخالفان خود خشونت نشان نمی دهند... به این دلیل در جامعه بزرگ امت محمد مصطفی (ص) در هر صد سال احزاب و گروه های مختلفی تند رفته اند، حرکت کرده اند، به آسمان ها پریده اند و یواش به زمین غلطیده اند، ولی اهل سنت [نه] به کهکشان ها پریده اند و [نه] در گودال ها فرو رفته اند.

      امت اسلام حکم تشکل یک خانواده دارد که بعد از فوت پدر خانواده، وارثان بر سر تقسیم میراث اختلاف پیدا کرده اند. اهل سنت می گویند: پدرانمان بر سر میراث اختلاف کرده اند حالا درست نیست آن اختلاف را بر ملا کنیم، امت را هم خبر دهیم. خوب این اختلاف [را] داشته اند دیگر. خدا همه را ببخشد. ، برملا کردن مسائلی که در صدر اسلام بوده، بعد از رحلت رسول الله بوده، موشکافی [آنها] بدی ها را چند برابر نشان می دهد این به نفع نیست. اما فرقه های دیگر معتقدند خیر ما باید حق را بگوییم. باید به همه اعلام کنیم که این خانواده مقدس نبوده و اکثریت نادرست و ظالم و خائن بوده اند".

       در این نوع نگرش ملاک اتحاد اسلامی به نحو استقرائی تبیین می شود. یعنی می توان به طور خلاصه چنین جمع بندی نمود که اکثر مسلمانان در جرگه اهل سنت هستند و خدمات زیادی بواسطه داشتن قدرت سیاسی و تعداد جمعیت به اسلام و مسلمین نموده اند و عقلاً امکان اشتباه اکثریت به حد کمینه میل می کند و مابقی نیز که جدا شده اند باید اکثریت ملحق شوند و... !. همچنین اختلاف میان امت بعد از پیامبر (ص) به دلیل اختلاف بر سر ارثیه پیامبر (ص) بوده و حالا اختلافات آن موقع که زمانش هم به پایان رسیده را نباید ادامه داد و همه بر خلافت آنها که حاکمیت داشته اند گردن بنهند و تشتت آفرینی نکنند. 

       اما در میان منادیان وحدت اسلامی، چه در میان برادران اهل سنت و هم تشیع رویکردهای متفاوت دیگر، با شمول عام گرایانه تری نیز وجود دارد. بطور مثال ملا قادر قادری در صحبت های چندی پیش خود در تاریخ 23/12/96، اظهار داشت: "در زمان پیامبر بزرگوار اسلام دو جبهه «لااله‌الاالله» و جبهه «ما نعبدهم الا لیقربون الی الله زلفی» وجود داشت، اما با وجود پیامبر بزرگوار اسلام (ص) اختلافی نبود و در صلح و صفا زندگی می‌کردند. ایشان سپس به اختلافات مسلمانان بعد از رحلت پیامبر اسلام اشاره کردند و گفتند: با رحلت پیامبر اسلام در امر جانشینی اختلاف پیدا شد اما تلمذ مدرسه رسول‌الله، تقوای حاکم در بین اصحاب و دلسوزی نسبت به همدیگر باعث شد آن اختلافات آفتابی نشود؛ اما با توسعۀ اسلام ورود اقوام مختلف به مدینۀ منوره و جنگ‌های جمل، صفین و نهروان اختلاف را بیشتر کرد. با انتقال پایتخت اسلام از مدینه منوره به شام و سپرده شدن مسیر خلفای راشدین به بنی‌امیه اختلاف بزرگی در بین مسلمانان ایجاد شد و مدارس مختلفی ازجمله مدارس اشاعره، معتزله، شیعه و خوارج و به قول صاحب الفَرقُ بین الفِرَق بیش از ۷۰ مدرسه و نحله به نام دین و در عرض یکدیگر تأسیس شد و تنها لطف خدا بود که اسلام ماند".

       دیدگاه فوق نشان می دهد که مراد از وحدت در نزد این دست از صاحب نظران، تشتت نه در باورها و عقاید که در رویه و سلوک دینی و اجتماعی امت اسلامی است. زیرا همانگونه که به درستی اشاره شده است، مخالفان وحدت امت اسلام در زمان خلافت حضرت علی (ع) اختلافات خود را علنی نموده و عملاً در مقابل اکثریت جامعه و دستگاه خلافت حاکم ایستادند و وحدت را مخدوش نمودند. سپس در زمان خلافت خلفای بعدی در سایه حمایت دستگاه حاکم به تشتت بیشتر دامن زده شد.

همچنین در میان علمای شیعه بطور مثال مقام معظم رهبری می فرمایند:

      حفظ وحدت را اصل قرار بدهیم و اگر تکلیف شرعی‌یی هم احساس کردیم، ولی دیدیم عمل به این تکلیف ممکن است مقداری تشنج به وجود آورد و وحدت را از بین ببرد، قطعاً انجام آنچه که تصور می کردیم تکلیف شرعی است، حرام است و حفظ وحدت واجب خواهد بود (12/04/1364) ... اینکه در دنیای تشیع علیه برادران اهل سنت، در دنیای تسنن علیه برادران شیعه کتاب بنویسند، تهمت بزنند، بدگویی کنند، این نه هیچ شیعه‌ای را سنی خواهد کرد، نه هیچ سنی ای را شیعه خواهد کرد. آن کسانی که مایلند همه‌ی مردم دنیای اسلام به محبت اهل‌بیت و ولایت اهل‌بیت بگروند، بدانند با دعوا راه انداختن و با اهانت کردن و با دشمنی کردن هیچ کس را نمیتوان شیعه کرد و به ولایت اهل‌بیت متوجه کرد (27/09/1387) ... اگر می خواهند بحث مذهبی بکنند، هیچ اشکالی ندارد - من بحث مذهبی را هم قبول دارم - اگر دوست دارند بحث علمیِ مذهبی بین علما و بین صاحبان فن بکنند، بنشینند این کار را بکنند؛ منتها نه در منظر و مرئای مردم، بلکه در جلسات علمی بنشینند با هم بحث کنند (20/07/1390).

       از سوی دیگر رویکردهای دیگری نیز نسبت به مقوله وحدت و تقریب بین مذاهب وجود دارد که تلاش وافری در جهت واحدپنداری و یگانه سازی محتوا و مضامین آموزه های فرقه های اسلامی به خرج می دهند. بطور مثال تلاش می کنند تا در موضوع عصمت اهل بیت (ع) که از موارد اختلافی در حوزه کلام میان مذاهب اسلامی است، اثبات نمایند که میان میزان و درجه عصمت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) ایشان و یا حداقل برخی از امامان و معصومان تفاوت وجود دارد و عصمت را بر دو شق کبری و صغری تعریف نمایند! و یا لعن هایی که در زیارت عاشورا وجود دارد را از حیث سندیت زیر سوال می برند و... .

       همانطور که ملاحظه می شود در این رویکرد نسبت به وحدت نیز تلاش در جهت وحدت بر سر محتوای عقاید می شود، منتهی با این تفاوت که دیگر نیازی به تغییر مذهب نیست و پیروان مذاهب می توانند در کنار یکدیگر زندگی کنند؛ زیرا همه مذاهب اسلامی تقریبا یگانه اند! و در عقاید و مناسک و... تقریباً یکسان هستند. بنابراین این طیف از اندیشمندان نیز به اصطلاح عامیانه با پرت شدن از آن سوی لبه بام، تلاش نموده اند تا مساله وحدت را از این طریق به نحوی حل و فصل نمایند.

      بنابراین مناقشه در تعریف وحدت بر سر آنست که آیا مراد از وحدت، اتحاد در مدار عقیده حق است یا اتحاد بر مدار سیره حق؟

      جهت حل مساله می توان نگاهی به متون و آموزه های اسلامی انداخت. با بررسی روایات واصل از جانب اهل بیت پیامبر (ص)، می توان دو دسته از روایات را از یکدیگر بازشناخت. یک دست از روایات، بر نفی پیروی از غیر اهل بیت (ع) و عدم پذیرش حاکمیت اغیار و لعن و... اشاره نموده است.

      اما دسته دیگری از روایات بر اتحاد میان مسلمانان و مودت با پیروان سایر فرق اسلامی تاکید نموده اند که از آن جمله می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

      امام جعفر صادق (ع): ای اسحاق، آیا با مخالفین در مسجد نماز می گزاری؟ گفتم: آری.  فرمودند: با آنها نماز بگزار که نماز گذار با آنها در صف اول، مانند شمشیر کشیده در راه خداست (وسایل الشیعه، ج8: 301).

      امام صادق (ع): به خدا سوگند آنان (ائمه علیهم السلام) به عیادت بیماران غیر شیعه شان می روند و بر جنازه هایشان حاضر می شوند و به سود و ضرر آنها (هر چه حق باشد) گواهی می دهند و امانت های آنان را به آنها برمی گردانند (کافی، ج2: 636).

      حتی امام باقر (ع) در راستای وحدت بر سیره حق، وحدت را تا سر حد برخی تکالیف دینی که منوط بر تشخیص عقلی است گسترده است، به طوری که «در یکی از سال­ها نسبت به عید قربان شک کردیم، چون با امام باقر (ع) برخوردیم، برخی از یاران را دیدیم که عیدگرفته­اند. پس حضرت فرمود: عید فطر روزی است که مردم (اهل سنت) عید می­گیرند و عید قربان روزی است که مردم عید می­گیرند و روزه روزی است که مردم روزه می­گیرند»[1].

      زیرا اصل در اسلام و طریق بندگی خدا بر پای بندی به روزه است، اما تشخیص زمان عید و... را فرع بر موضوع روزه بوده و بدین روی نباید از وحدت اسلامی دست شست. بنابراین اختلافات عقیدتی حتی در حوزه های اصلی عقاید می تواند بر جای خود پایدار باشد اما به موازات آن از تشنج در جامعه اجتناب ورزید.   

      حتی با مداقه در سیره نبوی (ص) نیز می توان توفیق ایشان را در جهت ایجاد وحدت و تشکیل امت واحده اسلامی بواسطه وحدت سیاسی، با اهتمام به ملزومات آن، مانند برقراری مساوات و عدالت در جامعه اسلامی و... تبیین نمود.

      زیرا پیامبر اسلام (ص) به منظور شکل گیری و حفظ اتحاد، دو نوبت میان افراد مختلف از اقوام و قبایل گوناگون، حتی بین بردگان با اشراف مدینه عقد اخوت برقرار ساختند تا تعصبات قومی و عشیره ای را از آنان بزدایند. برخلاف عادات جاهلیت، منصب ها را میان افراد لایق از هر قوم و قبیله تقسیم می کردند تا روح اتحاد در میان مردم تقویت شود. ملاک برتری افراد را نه در نژاد و ملیت و زبان و... که در تقوی تعیین فرمودند و سلمان فارسی که از عجمان بود را از جمله اهل بیت خود به حساب آوردند.[2]پیوندهای خانوادگی میان قبایل و اقوام مختلف برقرار می نمودند و دستور می دادند تا دیگران نیز این کار را انجام دهند. در نهایت اینکه ایشان همواره با تعصبات ناپسند که به حمایت ظلم و جریان باطل و طرد حقیقتی که موافق منافع فردی و گروهی است مخالفت می نمودند.

      گوستاو لوبون دانشمند فرانسوی می نویسد: معجزه بزرگ پیامبر اسلام این بود که توانست پیش از وفات خود قافله پراکنده عرب را گردهم آورد و از این کاروان سرگردان و پریشان، ملت واحدی تشکیل دهد بدان سان که همه را در برابر دین خاضع کرده، فرمانبر و مطیع یک پیشوا گرداند... هنگامی که پیامبر اسلام در سال 632 میلادی از دنیا رفت هنوز کاری را که دست بدان زده بود پابرجا نشده و انواع و اقسام خطرها دین او را برای همیشه تهدید به زوال می کرد و آن وحدت سیاسی سرزمین های عربی که به دست او انجام شد نتیجه مساواتی که دین او در بر داشت و این وحدت سیاسی زاییده وحدت دینی بود" (رضوانی، 1386: 42).

      بنابراین حضرت رسول (ص) با شیوه حکومت داری که امتیازات و تمایزات افراد و گروه ها را در آن رو به زوال می برد، علیرغم تفاوت هایی که صحابه در پایبندی به دستورات اسلام و اهداف و خواسته ها و... داشتند، تلاش نمود تا وحدت و یگانگی را در مسیر حق نهادینه سازد و جامعه اسلامی را از تضعیف و نابودی حتی پس از خود حفظ نماید.

      گرچه وحدت بر مدار اعتقاد حق یک حالت آرمانی و ایده آل است اما از آنجا که معمولاً بنابر تجربه، امری دست نایافتنی به نظر می رسد، می توان با دستیابی به وحدت در مسیر حقیقت، به وحدت بر اعتقاد حق نیز نزدیک شد. زیرا بدون تحقق وحدت سیاسی امکان شکل گیری وحدت محتوایی و عقیدتی وجود نخواهد داشت.

      در نهایت نباید از نظر دور داشت که علیرغم وجود اختلاف در میان اهل تسنن و تشیع، اشتراکات آنها بیشتر است. رهبر انقلاب در سخنرانی خود در سال 92 اشاره داشتند که وحدت به معنای تکیه‌ بر مشترکات است. ما مشترکات زیادی داریم؛ میان مسلمانان، مشترکات بیش از موارد اختلافی است؛ روی مشترکات باید تکیه کنند (29/10/1392).

      در این باره امام خمینی (ره) در سالهای نخستین انقلاب اسلامی تاکید نمودند که "يك دسته از مسلمانان شيعه هستند و يك دسته اي از مسلمانان سني و... هستند. اصلا طرح اين معنا از اول درست نبود. در يك جامعه اي كه همه مي خواهند به اسلام خدمت كنند و براي اسلام باشند اين مسائل نبايد طرح شود. ما همه برادر هستيم و با هم هستيم.

      آن چيزي كه من تاكيد كردم يكي همين معنا بود كه گمان نكنند برادرهاي سني ما كه در اسلام اين معنا مطرح باشد كه فرقي مابين شما و ما باشد. همان طور كه شما چهار مذهبي كه در اهل تسنن هست چطور آن مذهب با آن مذهب دوتاست لكن برادر هم هستند دشمن نيستند اين هم يك مذهب خامسي است كه دشمني در كار نيست همه برادري همه مسلمان همه اهل قرآن همه تابع رسول اكرم" (صحیفه نور، ج 6: 253).

 

منابع

- خمینی، روح الله (1373)، صحیفه نور، تهران: انتشارات موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

- رضوانی، علی اصغر (1386) انسجام اسلامی و اتحاد ملی در پرتو آموزه های غدیر، قم: انتشارات مسجد مقدس جمکران.

- عاملی، شیخ حر (ق1033) وسایل الشیعه، قم: انتشارات اسلامی.

- کلینی، محمد (321 ق)، اصول کافی، مترجم: سید محمد حسینی همدانی، تهران: انتشارات اسوه.

- www.sunnatonline.net

- www.sunnidaily.net

- www.khamenei.ir

 

[1] . شیخ طوسی، تذهیب الاحکام، جلد4، ص 317؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، جلد 10، ص 133؛ ابوالقاسم خوئی، کتاب حج، چاپ 2، جلد 5، قم: لطفی، 1364، ص 155.

[2] حضرت رسول (ص) درباره او فرمود: سلمان منّا اهل البیت

ارسال نظر
captcha