به گزارش «سدید»؛ کرونا تنها تهدید ریهها نیست، همه علائم این بیماری را هم که پشت سر بگذاریم سایه حضور این ویروس تا سالهای سال پشت سر ما خواهد بود. چه واکسن تولید شده این روزها را وارد کنیم چه بردبار باشیم تا محصول ایرانی را استفاده کنیم بالاخره این اتفاق خواهد افتاد و با واکسیناسیون ریشه این ویروس از بین خواهد رفت، اما چیزی که از این فراگیری با ما میماند بیشمار اختلالات روانی است که ممکن است به شکل اندوهباری ما را به ورطه نابودی بکشاند. این موضوع از همان ابتدا برای جامعه پزشکی هم آشکار بود و وزارت بهداشت و درمان در یکی از نشستهای خبری هر روزهاش از سامانه رایگانی گفت که قرار بود به کاهش نگرانی و استرس ناشی از این بیماری بپردازد.
به این مفهوم که حجم برخی اختلالات روانی طی مدت فراگیری کرونا در ایران آنقدر بالا بوده است که وزارت بهداشت و درمان برای آن راهکاری اینچنینی تدارک ببیند. نگرانی ناشی از ابتلا، یکی از موارد اولیه اختلال روانی در این ماجراست، چرا که با گذشت حدود ۱۱ ماه از این اتفاق اختلالات بسیار بیشتری در مراجعان به مراکز مشاوره دیده میشود. اختلالاتی که اگر نتوانیم برای آن چارهای بیندیشیم در فاصله کوتاهی شاهد سونامی آسیبهای اجتماعی خواهیم بود.
اتفاقی که این بار با تزریق واکسن و محدودیت تردد و کاهش فعالیتهای اجتماعی قابل حل نیست و اغراق نیست بگوییم با فروپاشی بسیاری از خانوادهها روبهرویمان خواهد کرد. آنطور که برخی از روانشناسان میگویند طی ۱۰ ماه گذشته با وجود سختتر شدن معیشت اقتصادی میزان مراجعه به مراکز مشاوره افزایش محسوسی داشته است. آنها اما نگران شیب افزایشی برخی از اختلالاتیاند که تا پیش از فراگیری کرونا میزان مراجعان کمتری داشته است و حالا دلیل مراجعه حجم بالایی از افراد را به مراکز مشاوره تشکیل میدهد. بر اساس گفتههای این کارشناسان سعی کردیم به مهمترین این اختلالات روانی بپردازیم.
رایجترین اختلال روانی ایرانیها
اگر نخواهیم کرونا را خطی فرض کنیم که همه چیز را به قبل و بعد از خود تقسیم کرده نمیتوانیم آمار درستی از بیشترین میزان مراجعه شهروندان به مراکز مشاوره به دست بیاوریم. به این مفهوم که هنوز آمار دقیقی از بیشترین اختلالات روانی رایج با سنجه میزان مراجعه در دست نداریم. هر چند در سالهای گذشته در میان کلام برخی از مسؤولان عنوان شده بود که یکچهارم مردم ایران حداقل از یک اختلال روانی رنج میبرند.
در بسیاری از دادههای موجود هم وقتی حرف از اختلالات رایج میشود این موارد به صورت دستهبندی شده به دست آمده است، یعنی طی پایشی بهعنوان مثال در میان دانشجویان چنین نتیجه گرفته شده که بیشترین اختلالی که دلیل مراجعه آنها به مراکز مشاوره شده مشکلات ناشی از تاثیرات تفاوت محیط تحصیلی است یا عمدهترین دلیل مراجعه جوانان به این مراکز را ایجاد یا حفظ رابطه عاشقانه سالم در تمام مراحل و مشکلات رفتاری در کودکان عنوان کردهاند.
اما تماس با چند مرکز مشاوره در یک جامعه آماری کوچک به ما نشان داد از پیش از کرونا رایجترین دلیل مراجعه شهروندان به این مراکز را اضطراب بسیار و غیرطبیعی، انزوای شدید، افسردگی، استرس و البته پرخاشگری تشکیل میدهد. پاسخ مشابه و یکسان دیگری که از این مراکز مشاوره بهدست آمده نشان میدهد این اختلالات پس از فراگیری کرونا جهش چشمگیری داشته است، اما حالا برخی از اختلالات دیگری هم در میان موارد مشابه گذشته به چشم میخورد که به باور روانشناسان باید به آن توجهی عمیق کرد.
«وسواس فکری و عملی» و البته اختلال «سوگ حل نشده» در زمره اختلالاتیاند که در ۱۰ ماه گذشته دلیل مراجعه بسیاری به این مراکز شده است. همه این موارد در حالی است که بدانیم این اختلالها بهواسطه مراجعه شهروندان استخراج شده و درصد قابلتوجهی از مردم به هر دلیلی (چه اقتصادی و چه قبح مراجعه به روانشناس) باوری به سلامت روان خود ندارند.
توفان افسردگی
کرونا برای آنها که زمینههای اختلال داشتهاند به نوعی همچون آغاز یک جنگ تمامعیار است. ناشناخته بودن این بیماری برای جامعه پزشکی و وجود ابهامات فراوان در رابطه با این بیماری برای افرادی که دچار اختلالات اضطرابی بودند بسیار سخت و آزاردهنده و باعث تشدید اضطراب آنها شده است.
به همین دلیل یکی از اختلالاتی که طی این مدت افزایش محسوسی داشته افزایش تعداد افراد دچار اختلال اضطرابی است.
فرشاد شیبانی، روانشناس بالینی معتقد است تفاوتی میان اختلالات پیش و پس از کرونا نیست و وجه تمایز آشکار آن دلایل مراجعه است. او میگوید: «بهطور کلی و حتی در پیش از دوران فراگیری برخی از اختلالات شیوع بیشتری داشتند، مثل اختلالات خلقی از جمله افسردگی و اختلالات اضطرابی از جمله پانیک، اضطراب اجتماعی و فوبیاهاست. جالب اینکه فوبیاها از شایعترین اختلالات اضطرابی میان زنان است. به همه اینها میتوانیم وسواس فکری و عملی را هم اضافه کنیم. در دوره پس از فراگیری، همه این اختلالات به شکل معناداری تشدید شده است.» انگار حالا ما در یک ناباوری، از دستدادگی و فقدان مدام زندگی میکنیم و سگ سیاه افسردگی پیش چشم نشسته است. فرشاد شیبانی هم از افسردگی بهعنوان یکی از بارزترین اختلالات کنونی یاد میکند. او میگوید:
«میزان بروز برخی از این موارد در این دوره ازجمله افسردگی بسیار بیشتر شده است. سختتر شدن معیشت اقتصادی شهروندان، انزوای آنها در دوران قرنطینه، شدت گرفتن تنشهای خانوادگی و سوگ و ماتمهای احتمالی همه و همه دلایلیاند که باعث افزایش چشمگیر افسردگی اساسی میان جامعه ایرانی شده است.»
شلیک وسواس به قلب خانواده
اولین و تنهاترین چاره برای عدم ابتلا به کرونا رعایت پروتکلهای بهداشتی بوده است. همین توصیه همیشگی حالا باعث شده است بسیاری از افرادی که زمینه اختلال وسواس فکری و عملی را داشتند به دام این اختلال بغلتند. شاید همین نکته است که در میزان مراجعه شهروندان به مراکز مشاوره هم تاثیر داشته است.
فرشاد شیبانی معتقد است وسواسهای بهجا مانده ممکن است به فروپاشی خانوادهها بینجامد. او به ما میگوید: « ما پس از پایان دوران کرونا با یک همهگیری هولناکی روبهرو خواهیم بود، همهگیری اضطراب، وسواس و افسردگی که دیگر با واکسیناسیون جمعی و ایمنی جمعی هم قابل حل نخواهد بود. وسواسهای بهجا مانده از این همهگیری در صورت بیتوجهی میتواند باعث افزایش تعارضات خانوادگی و از بین رفتن ساختار خانواده شود.»
این متخصص روانشناسی بالینی به ما میگوید:«گاهی برخی از بیماران وسواسی بینشی نسبت به اختلال خودشان ندارند یعنی آن فرد معتقد است اوست که کار درست را انجام میدهد و بقیه افراد نسبت به موضوع متمرکز شده آنها آگاهی ندارند. این افراد هیچگاه برای درمان مراجعه نمیکنند اما گاهی متاسفانه مداخلات غیرعلمی که در وسواس صورت میگیرد باعث میشود وسواس درمان نشود. بهعنوان مثال به این افراد حس گناه و عذاب وجدان میدهند، در صورتی که نمیدانند این کار تحت اراده آنها نیست. با این کار آن فردی که وسواس داشته با تحمیل این حس گناه دچار افسردگی هم میشود.»
سوگی که حل نشده هراسی که میآید
آخرین آمارها حکایت از مرگ بیش از۵۴ هزار نفر طی مدت همهگیری ویروس کرونا دارد. نگاه دیگری به این تعداد هولناک یعنی بیش از ۵۴ هزار خانواده ( بنا به آمار رسمی) بهواسطه از دست دادن عزیزانشان عزادارند. افرادی که بهواسطه شیوع، امکان برگزاری مراسم و سوگواری هم نداشتهاند. شاید همین نکته باشد که گودرز عکاشه، روانشناس آن را با عنوان پسلرزههای کرونا میخواند و معتقد است شیب افزایش مراجعان بهدلیل فقدان به شکل چشمگیری افزایش یافته است. سوگی که اگر برای آن چارهای نداشته باشیم اثرات سوء بسیاری به همراه خواهد داشت.
او میگوید: « ما با شیوع یک بیماری با تعداد مرگ و میر بالا همراه هستیم. با یک دوره کمون طولانی که میتواند هر آدمی را در معرض خطر سرایت قرار بدهد و افراد را توصیه به تنهایی میکند. وقتی از تنهایی انسان حرف میزنیم خود منشأ چندین مشکل است؛ اولین آفت این انزوا، افسردگی است چرا که انسانها در ارتباط اجتماعی با یکدیگر است که زندگیشان معنا مییابد و میتوانند هیجانات خودشان را عیان کنند. دومین آفت این تنهایی بروز یکسری تعارضات و مشکلات خانوادگی است.
شرایط وقتی بدتر میشود که اضطراب بیماری هم هجوم میآورد و جایی برای تخلیه این اضطراب وجود ندارد. در همه موارد مشابه همهگیری گذشته برای رهایی از این اختلالات توصیه به هم صحبتی میشده است در حالی که در مورد کووید- ۱۹ نهتنها توصیه به این راه رهاییبخش نمیشود بلکه یکی از دلایل سرایت را همصحبتیهای فیزیکی است.» گودرز عکاشه میگوید: «طی ۱۰ ماه گذشته دلیل مراجعان به مراکز مشاوره تغییراتی داشته است و حالا عمدهترین دلیل مراجعه به این مراکز را هراس از ابتلا و البته مرگ عزیزان تشکیل میدهد.
افسردگی ناشی از فقدان آدمها مسالهای است که باید به آن توجه ویژهای داشته باشیم. در این دوران مردههای ما هم غریب شدهاند. ما حالا با تعداد بسیاری از افرادی روبهرو هستیم که نتوانستهاند روند طبیعی سوگواری اعم از خاکسپاری، مراسم و آیینها مربوط را برگزار کنند.»
انتهای پیام/