بررسی کارنامه فرهنگی چهار دهه پس از انقلاب در گفتگوی سدید با عماد افروغ/ بخش دوم؛
در پی اصلاح ساختاری هستیم. وقتی می‌گوییم اصلاح ساختاری، نه اصلاح کلیت نظام؛ چون نظام خودش یک ساختار است. ما که نمی‌خواهیم نظم ساختاری قانون اساسی را به هم بزنیم. اصلاً ساختارها حسب نیاز برقرار می‌شوند و طبیعی است که وقتی آن نیاز برطرف شود، باید آن ساختار را حذف کنیم؛ چون دیگر کارکردی ندارد.
گروه راهبرد «سدید»؛ بخش نخست گپ و کفت با عماد افروغ، استاد دانشگاه، نویسنده، جامعه‌شناس، پژوهشگر حوزه فرهنگ با عنوان «نمره خوبی نگرفتیم!» و با محوریت بررسی کارنامه فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر شد. در ادامه بخش دوم این گفتگو با محوریت بررسی ساختارهای فرهنگی موجود و لزوم بازنگری در آن‌ها پیش رفته است که مشروح آن از منظر شما می‌گذرد:

شما عنوان کردید که «مشکل بی عملی داریم»، پس قبول دارید بسیاری از آمار‌هایی که در این سال‌ها سازمان‌ها و ارگان‌های مختلف از راس تا ذیل نظام خبر از بهبود وضعیت فرهنگی می‌دهند، با فرمایشات شما زیر سوال می‌رود؟ مثلا بر اساس آمار اعلام می‌کنند که جوانان دین دار‌تر شده اند؟ مراسمات مذهبی بیشتری برگزار می‌شود و از این قبیل آمارها...
بله؛ زیر سوال هم رفته. ببینید مردم چه شعار‌هایی می‌دهند؟ ببنید مردم نسبت به صحبت‌های آقایان چه واکنشی نشان می‌دهند؟ حتما که نباید به خیابان‌ها بریزند، تظاهرات کنند و شعار دهند. شما در بطن جامعه بروید و میزان دروغ، ریا و نفاق را مشاهده کنید. میزان عدم اعتماد مردم را در عرصه اجتماعی ببینید. عرصه اجتماعی و اعتماد مردم به دولت که خیلی وقت است از بین رفته و بسیاری از آمار‌های رسمی آن را نشان می‌دهد.
 
کسی منتقد اصل نظام نیست
 
متاسفانه این بدعملی‌ها دارد پای نظام نوشته می‌شود؟
بله؛ پس انتظار دارید پای کی نوشته شود؟! ببینید حساب انقلاب اسلامی از نظام جمهوری اسلامی جداست. انقلاب اسلامی یک گفتمان است؛ یک مجموعه اهداف و معیار و ارزش هاست و باید از آن‌ها استفاده کنیم برای نقد آنچه که در نظام جمهوری اسلامی در قالب سیاست‌ها و رفتار‌ها اتفاق می‌افتد.
کسی منتقد اصل نظام نیست؛ چون اصل نظام برخاسته از انقلاب است. درواقع این اصل نظام آمده که یک کاری انجام بدهد. آمده تا تحقق بخش اهداف و ارزش‌ها باشد. ما می‌گوییم که این اقدامات در خدمت این اهداف نیستند. اتفاقا ما باید از این گفتمان انقلابی در جهت نقد، کمال استفاده و استقبال را بکنیم و این فرصتی است که انقلاب بتواند خودش را احیا کند.

به نام دفاع از دین و ولایت فقیه و نظام،نان می‌خورند!

شما حرف از آمار‌ها زدید؛ این آمار‌ها هماهنگ هم نیستند. اگر کسی ادعا دارد که همه چیز خوب و مثبت است، چرا پیمایش‌های ملی معتبر حرف دیگری را می‌زنند. پیمایش‌هایی که توسط سازمان‌های رسمی همین نظام استخراج شده است خلاف این چیز‌ها را می‌گوید و اتفاقا این آمار‌ها دقیق‌تر هستند، چون معمولا توسط یک سری پژوهشگران شناخته شده و با رویکردی روشمند انجام می‌شوند. حالا ادعا ندارم که عین واقعیت است، ولی به واقعیت، حسب شهودات خودمان بسیار نزدیک است.
درباره کسانی که بیشترین تعریف و تمجید را می‌کنند و همه چیز را خوب و مثبت ارزیابی می‌کنند؛ تحقیق کنید تا متوجه شوید که بیشترین تنعم و استفاده را از این موضع طرفدارانه به خود اختصاص داده اند و متاسفانه تظاهر و ریا در کنار بی عملی بزرگترین آفت نظام جمهوری اسلامی است. برای اینکه جلوی این آفت را بگیریم باید نظارت می‌کردیم تا کسی به نام دفاع از دین و ولایت فقیه و نظام، نان نخورد.

شاید همه این سوال‌ها و بحث‌هایی که انجام شد، مقدمه‌ای برای طرح این سوال اصلی باشد که آیا لازم است یک بازنگری اساسی روی ساختار‌های به‌وجودآورنده فرهنگ داشته باشیم و یا با انجام دادن اصلاحاتی معضلات ما برطرف خواهند شد؟
البته بازنگری روی ساختار‌ها همان انجام دادن اصلاحات است.
 
هیج عامل مستعدی برای یک انقلاب جدید در ایران وجود ندارد
 
البته برخی معتقداند که باید به کل این سیستم را حذف کرد و اصلاحات دیگر چاره ساز این درد نیست!
اگر قرار باشد که کل ساختار را عوض کنیم که باید مجددا انقلاب کنیم. اشکال ندارد من هم از انقلاب استقبال می‌کنم؛ ولی مگر بدون رهبری و ایدئولوژی می‌شود انقلاب کرد؟! به این سادگی‌ها که نیست. الان هیج عامل مستعدی برای یک انقلاب جدید در ایران وجود ندارد. الان در شرایط فعلی من نگران انقلاب جدید نیستم؛ بلکه نگران آنارشیزم و هرج و مرج ام. نگران هرکی هرکی شدن جامعه هستم.
 
ما به دنبال اصلاح ساختار‌ها هستیم نه متلاشی کردن آن‌ها
 
نیازمند خانه تکانی ساختاری هستیم

خب این ساختار‌های غلط درنهایت باعث همان هرج و مرج نمی‌شود؟
بله می‌شود؛ به همین خاطر من می‌گویم اصلاح ساختار باید انجام شود. انقلاب، کلیت ساختار‌ها را می‌خواهد به هم بریزد و متلاشی کند. ما به دنبال اصلاح ساختار‌ها هستیم نه متلاشی کردن آن ها؛ ما به مرور آمده ایم و یک سری ساختار‌های موازی و متداخل ایجاد کرده ایم. به علاوه، اگر قرار باشد که یک تحول اساسی ساختاری انجام گیرد، توجه به ظرف باید اتفاق بیفتد. ما از یک ظرف ساختاری به جای مانده از رژیم پهلوی استفاده کرده و مظروف انقلاب اسلامی را در آن ریخته ایم و همه ساختار‌های خود را حول همین ظرف تعریف و تعبیه کرده ایم. ما باید این ظرف را از حالت متمرکز خارج کنیم و به سمت ظرف غیر متمرکز حرکت کنیم. درست مثل اتفاقی که در زمان جنگ رخ داد. در زمان جنگ ظرف متمرکزی نبود و هر کسی از ظرف جغرافیایی خودش استفاده می‌کرد و دیدیم که چه اتفاق مبارکی هم رقم خورد.
ما ابتدا باید مساله خود را شناسایی کنیم و بعد ببینیم که چگونه می‌شود براساس این مساله به هدف رسید، نیاز به چه ساز و کار‌هایی داریم؟ و چه ساز و کار‌هایی در اختیار داریم. برخی از این ساز و کار‌ها مانع اند که باید حذف شوند، برخی قابل اند که باید حفظ شوند و برخی هم باید ایجاد شوند.

وقتی می‌گوییم اصلاح ساختاری، نه اصلاح کلیت نظام
 
ما در پی اصلاح ساختاری هستیم. وقتی می‌گوییم اصلاح ساختاری، نه اصلاح کلیت نظام؛ چون نظام هم خودش یک ساختار است. ما که نمی‌خواهیم نظم ساختاری قانون اساسی را به هم بزنیم، ما که نمی‌خواهیم شورای نگهبان را به هم بزنیم، اما می‌گوییم که مثلا شورای نگهبان! این اشکالات بر تو وارد است. دولت، مجلس، قوه قضاییه، این اشکالات پیش روی شماست. اصلا ساختار‌ها حسب نیاز ما برقرار می‌شوند و طبیعی است که وقتی آن نیاز برطرف شود، باید آن ساختار را حذف کنیم. چون دیگر کارکردی ندارد. متاسفانه بسیاری از ساختار‌های ما که حسب مقتضیات زمانی و نیاز ایجاد شده اند و دیگر کاربرد و کارکردی ندارند، حذف نشده اند.
این بحث شما را می‌توانم بسط دهم و بگویم که چرا اصولا این ساختار‌ها این گونه شکل گرفته اند؟ چون نه رافع نیاز هستند و نه مشارکت مدنی را همراه خود دارند. یعنی اگر نیرو‌های مدنی می‌آمدند و در شکل گیری این ساختار‌ها ایفای نقش می‌کردند، چه بسا این ساختار‌ها شکل و وضعیت دیگری داشت.
 
به نام انقلاب و دین مردم را اسیر کرده ایم

ساختار‌هایی که متولی اصلی آن‌ها خود حکومت است و نقش و حضور مردم را در آن‌ها بسیار کمرنگ و یا حذف کرده ایم.
ببینید اصلا چرا یک جامعه انقلاب می‌کند؟ یک جامعه وقتی انقلاب می‌کند که احساس کند قدرت سیاسی مستقر رافع نیاز‌های او و در خدمت او نیست. انقلاب می‌کند تا یک نظام سیاسی دیگری را روی کار بیاورد که در خدمت و رعیت او باشد. به هر حال، انقلاب می‌شود و نظام سیاسی جمهوری اسلامی شکل می‌گیرد. اما هر چه شما به جلو می‌آیید می‌بینید که شکاف بین قدرت سیاسی و اجتماعی بیشتر می‌شود. دین اول انقلاب آمده بود تا مرا آزاد کند، حالا به نام دین و انقلاب من اسیر شده ام. اسارتی با هزار توجیه شرعی؛ وقتی این شکاف بین قدرت سیاسی و اجتماعی بیشتر می‌شود، قدرت اجتماعی آماده انقلاب می‌شود.

ما نیاز به یک خانه تکانی ساختاری داریم؛ یعنی یک سری ساختار‌ها که زائد اند باید حذف شوند، یک سری ساختار‌ها در جهت اهدافشان نیستند و نیاز به نظارت و بازرسی بیشتری دارند و یک سری ساختار‌ها نیاز است که شکل بگیرند و باید ایجاد شوند. تا آنجایی که می‌توانیم باید سعی کنیم ساختار‌ها را در هم ادغام کنیم و مطمئن شویم تا اتلاف سرمایه، بودجه و نیروی انسانی در آن صورت نمی‌گیرد.
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha