جستاری در میزان موفقیت طرح تحول درنظام آموزشی؛
تحصیل از مهم‌ترین عناصر جابه‌جایی طبقه اجتماعی است که اگر امکان برابر تحصیل باکیفیت از بین برود و تحصیل باکیفیت تنها یا با شرط داشتن تمکن مالی و یا دارا بودن استعداد ذهنی خاص در اختیار اشخاص قرار گیرد، این وضع خود موجب ایجاد فاصله حداکثری در میان اقشار عادی و دسته‌های خاص مردم می‌شود.
گروه راهبرد «سدید»؛ تحصیل در عصر مدرن، یکی از راه‌های جدی برقراری عدالت از طریق ارتقاء سطح اجتماعی فرد و همچنین تحقق پیشرفت از طریق ارتقاء سطح اقتصادی مناطق مختلف است، در حقیقت عدالت و پیشرفت را می‌توان از دریچه آموزش همگانی صحیح محقق کرد. توجه نظام اسلامی به أمر عدالت و همچنین تعریف خاص آن از آموزش و پرورش با تکیه بر نگاه‌های اسلامی، موجبات طرح بحث‌های تحول در نظام آموزش و پرورش را فراهم کرد. در این نوشتار در تلاشیم تا نگاهی به میزان موفقیت نظام اسلامی برای تحقق ایده‌های خود در زمینه آموزش و پرورش بیندازیم.

نگاهی به اسناد بالادستی تحول در آموزش و پرورش
در ابتدای بحث باید گفت که نظام اسلامی، به واسطه تکیه خود بر معارف اسلامی، نوع نگاه جدیدی به انسان مطرح می‌ساخت، طرح انسان توأمان دنیایی و آخرتی که نقطه جمع میان کار و تلاش، تعهد و معنویت است، طبعا نظام آموزشی متفاوتی را به نسبت انسان تک ساحتی دنیایی طلب می‌کند، بنابراین ساختار نظام آموزشی مطلوب اسلام، با آنچه که امروزه تحت تأثیر تمدن غرب در عمده نقاط عالم وجود دارد، تفاوت‌های چشمگیری خواهد داشت؛ از همین رو «ما در آموزش و پرورش احتیاج به تحول داریم» چراکه «آموزش و پرورش (موجود) ما ساخته شده فکر ما، برنامه ما و فلسفه ما نیست».

از اساس تحول حتی در سطح فردی، مقوله‌ای برنامه‌مند است، به عبارت دیگر ما حتی برای تحول فردی نیز احتیاج به برنامه داریم، اهمیت این موضوع در تحولات اجتماعی صد چندان می‌شود، از طرف دیگر، برنامه تحول در عرصه‌های اجتماعی خود را در اسناد بالادستی جلوه گر می‌نماید، «سیاست‌های کلی ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش» ابلاغی در سال ۱۳۹۲ از سوی مقام معظم رهبری و همچنین «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» مصوب سال ۱۳۹۰ در شورای عالی انقلاب فرهنگی، از جمله اسناد بالادستی در حوزه تحول آموزش و پرورش است (البته در در دهه‌های پیش نیز تلاش‌هایی برای نگاشت سند تحول صورت گرفته، اما در سند مذکور را می‌توان مهم‌ترین اسناد بالادستی در این زمینه دانست) که در ادامه، با توجه به این اسناد، نگاهی به موفقیت طرح تحول نظام آموزش و پرورش خواهیم انداخت.

پرورش و آموزش
یکی از مسائلی که همواره در زمینه مدارس مورد توجه قرار داشته، تأکید بر اهمیت پرورش در مقابل آموزش است. در حقیقت نظام آموزش غربی که در کشور ما نیز محقق شد، عمده تلاش خود را بر عنصر آموزش و کسب منزلت اجتماعی-اقتصادی از این روزنه قرار داد، در نقطه مقابل این نگاه، مدرسه اسلامی، افق خود را بر تحقق حیات طیبه قرار داده است، أمری که هر دو سند بالادستی در حوزه تحول آموزش و پرورش بر آن تأکید داشته اند. برای نمونه، اولین بند از سیاست‌های کلی ابلاغی از جانب مقام معظم رهبری به این موضوع می‌پردازد که: «تحول در نظام آموزش و پرورش مبتنی بر فلسفه‌ی تعلیم و تربیت اسلامی در جهت رسیدن به حیات طیبه (زندگی فردی و اجتماعی مطلوب اسلامی) و رشد و شکوفایی استعداد‌های فطری و ارتقاء کیفی در حوزه‌های بینش، دانش، مهارت، تربیت و سلامت روحی و جسمی دانش‌آموزان با تأکید بر ریشه‌کن کردن بی‌سوادی و تربیت انسان‌های مؤمن، پرهیزکار، متخلّق به اخلاق اسلامی، بلندهمت، امیدوار، خیرخواه، بانشاط، حقیقت‌جو، آزادمنش، مسئولیت‌پذیر، قانون‌گرا، عدالت‌خواه، خردورز، خلاق، وطن‌دوست، ظلم‌ستیز، جمع‌گرا، خودباور و ایثارگر»

شاید بتوان مهم‌ترین بند که بیش از تمام موارد نیز مورد غفلت واقع شده است را همین موضوع دانست. عدم توجه به بینش، در کنار دانش آفتی است که امروزه گریبانگیر عدم تحقق اهداف این سیاست‌ها شده است. تمرکز مدرسه بر نظام دانشی، آن هم مبتنی بر مقوله قبولی در کنکور و ورود به دانشگاه، غفلت از نیاز‌ها و مهارت‌های لازم برای ورود به محیط اجتماع و عدم تمرکز بر مقوله عقیده و تربیت فکری، موجبات آن را فراهم کرده است که دانش آموز، تمام تلاش خود را صرف قبولی در کنکور خواهد کرد، در صورت پذیرش، با احتمال بالایی به خیل فارغ التحصیلان بیکار پیوسته و در صورت عدم پذیرش، با آینده‌ای مبهم‌تر به دلیل فقدان کسب مهارت زندگی اجتماعی مواجه خواهد شد. این موضوع در کنار گستردگی مفاسد اجتماعی در مدارس، نشان از داشتن فاصله فراوان با رساندن دانش آموزان به حیات طیبه دارد.
 
در زمینه گستردگی مفاسد اجتماعی۷ تا کنون تحقیقات گوناگونی صورت گرفته که در ذیل به یکی از آن‌ها اشاره می‌شود:
در پژوهشی که در «فصلنامه علمی-پژوهشی رفاه اجتماعی»، زیر نظر دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی منتشر کرده است، «نتایج حاصل از بررسی ها، نشان می‌دهد تجربه قلیان کشیدن با ۵۱.۵ درصد، استعمال سیگار با ۳۵.۲ درصد، تجربه رابطه جنسی با میل خود ۳۰.۴ درصد، کتک کاری در بیرون از خانه (جز مدرسه) با ۲۸.۱ درصد و تجربه مصرف الکل با ۲۷.۴ درصد به ترتیب همه گیرترین رفتار‌های پرخطر در میان دانش آموزان مورد بررسی بودند. هم‌چنین تجربه مصرف کراک و هرویین هر یک با ۱.۵ درصد، مصرف کوکایین با ۲ درصد، متادون ۲.۹ و تریاک ۳.۳ درصد به ترتیب کم‌ترین میزان شیوع رفتار‌های پرخطر را در میان دانش آموزان مورد بررسی دارند» البته آمار‌های گوناگون دیگر در این زمینه از زبان نمایندگان مجلس، مرکز پژوهش‌های مجلس، اساتید دانشگاه و نهاد‌های دیگر مطرح می‌شود که صرف از نظر از اختلاف آن‌ها با یکدیگر، همگی در بحرانی بودن وضع تربیت در آموزش و پرورش همراهی دارند. همه این آمار و خیل عظیم دانش آموزان که پس از فارغ شدن از مدرسه، توان رجوع به عرصه اجتماع و ساخت زندگی خود را ندارند نشان از عدم تحقق آرمان حیات طیبه دارد.

آموزش با کیفیت همگانی
آموزش همگانی و مبارزه با بی سوادی از همان ابتدای انقلاب مورد توجه نظام اسلامی قرار گرفت. «نهضت سواد آموزی» در دی ماه سال ۱۳۵۸ و با فرمان حضرت امام خمینی کار خود را شروع کرد و تحولی در این زمینه فراهم کرد. به گزارش مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تدر سال منتهی به سقوط رژیم پهلوی، ۶۸ درصدر بزرگسالان، بی سواد و تنها چهل درصد کودکان موفق به گذراندن تحصیلات ابتدایی شدند. اما با تلاش‌های صورت گرفته اکنون آمار بی سوادی به ده درصد رسیده است. هرچند که کارنامه انقلاب در زمینه سواد آموزی موفق بوده است، اما مقوله آموزش همگانی با آموزش با کیفیت همگانی دو أمر متفاوت است. انقلاب اسلامی در زمینه أمر نخست، گام‌های شگرفی را برداشته و به افق خود رسید، اما در زمینه أمر دوم، به نظر کماکان جای تأمل وجود دارد. این تأمل هنگامی جدی‌تر می‌شود که به آمار منتشر شده از کنکور سراسری سال گذشته توجه کنیم، بیش از نود درصد پذیرفته شدگان دانشگاه‌های معتبر، از مدارس خاص (نمونه دولتی، سمپاد، هیئت امنایی و ...) بوده اند. وجود این وضعیت علی رغم تأکید حضرت آیت الله خامنه ای، به آموزش و پرورش مناطق مرزی و محروم، نشان از زنگ خطر جدی در این زمینه دارد. در کنار هشدار‌ها در زمینه ظالمانه بودن این وضع، نا امیدی دانش آموزان محروم‌تر و... شاید مهم‌ترین خطر این موضوع را بتوان سیطره اقلیتی خاص (الیگارشی) بر آینده کشور و انقلاب دانست.
 
به عبارت دیگر، تحصیل همواره یکی از مهم‌ترین عناصر جابه جایی طبقه اجتماعی بوده است، حال اگر امکان برابر تحصیل با کیفیت از بین رفته و تحصیل با کیفیت تنها یا با شرط داشتن تمکن مالی والدین و یا دارا بودن استعداد ذهنی خاص در اختیار اشخاص قرار گیرد، این وضع خود موجب ایجاد فاصله حد اکثری در میان اقشار عادی و دسته‌های خاص مردم و جهت گیری مدیریت آینده کشور و قرار دادن آن در دست طبقه خاصی می‌شود، چیزی که با آرمان نظام اسلامی مبنی بر مردم سالاری و عدالت در تضاد است. این موضوع در صورت عدم چاره جویی، ارتباط بدنه نظام با عموم مردم را کمرنگ‌تر می‌سازد.

در پایان باید متذکر شد که سهمیه‌های سه گانه مناطق کشور که جهت کاهش نابرابری‌ها وضع شد، خود مشکلاتی را به بار آورده است، برای نمونه تجمع مدارس نمونه دولتی، خصوصی و ... در برخی مناطق همچون آبیک قزوین برای استفاده از سهمیه منطقه سه این ناحیه، از جمله این مشکلات است.
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha