نگاهی به ۲۰ فیلم چهاردهمین جشنواره سینماحقیقت؛
چهاردهمین جشنواره بین المللی سینماحقیقت (فیلم مستند ایران) که این روز‌ها درحال برگزاری است، ویژگی‌های منحصربه‌فرد و قابل ذکری دارد که آن را از دوره‌های گذشته متمایز می‌کند؛ اول این‌که برگزاری آنلاین این رویداد به دلیل شیوع کرونا، باعث شده بتوان با آرامش و راحتی کامل در خانه یا هر فضایی که امکان دسترسی به اینترنت وجود داشته باشد، فیلم‌های جشنواره را دید.
به گزارش «سدید»؛ چهاردهمین جشنواره بین المللی سینماحقیقت (فیلم مستند ایران) که این روز‌ها درحال برگزاری است، ویژگی‌های منحصربه‌فرد و قابل ذکری دارد که آن را از دوره‌های گذشته متمایز می‌کند. اول این‌که برگزاری آنلاین این رویداد به دلیل شیوع کرونا، باعث شده بتوان با آرامش و راحتی کامل در خانه یا هر فضایی که امکان دسترسی به اینترنت وجود داشته باشد، فیلم‌های جشنواره را دید.
 
برخلاف دوره‌های گذشته که به دلیل فشردگی سئانس‌های نمایش فیلم و وجود سالن‌های مختلف سینما و شلوغی صف برخی فیلم‌ها، ممکن بود امکان تماشای آسان شان را پیدا نکنیم، در این دوره می‌توانیم هر لحظه و ساعتی که می‌خواهیم فیلم ببینیم و مهم‌تر از آن، اگر صحنه یا دیالوگ یا نکته‌ای را از دست دادیم، می‌شود کمی آن را به عقب برگردانیم یا خدای ناکرده اگر فیلمی باب طبع نبود و حوصله‌مان سر رفت، تعارف و رودربایستی را کنار بگذاریم و فیلم را کمی جلو ببریم و کرختی‌اش را به رخش بکشیم یا خیلی اوضاع خراب بود و اصلا حوصله فیلمی را نداشتیم، نگران سختی رد شدن از جلوی پای ردیف تماشاگران در تنگنای سالن سینما نباشیم و از سالن کاملاً اختصاصی خود (تلویزیون خانگی و لپ تاپ و تلفن همراه) خارج شویم یا بلافاصله فیلم دیگری را برای تماشا انتخاب کنیم، نه این‌که برای تمام شدن آن فیلم و سئانس، زجر بکشیم.
 
نکته مهم دیگر این‌که در دوره‌های قبلی، این تنها فعالان سینمای مستند و علاقه‌مندان این سینما بودند که مخاطب بالقوه سینماحقیقت بودند و البته طیف اندکی از دیگر تماشاگران سینما هم با کنجکاوی، سری به سالن‌های سینمای این رویداد می‌زدند، اما امسال به دلیل برگزاری متفاوت و اکران آنلاین و نمایش فیلم‌ها از طریق سامانه‌های اینترنتی پخش فیلم که تماشاگران عام و طیف مخاطبان گسترده‌تری دارند، بخش بیشتری از مردم، با سینماحقیقت و فیلم‌های مستند آشنا شده‌اند و آثار را می‌بینند. درواقع آن مخاطب همیشگی فیلم مستند، این بار فیلم‌ها را در خانه و احتمالا همراه دیگر اعضای خانواده‌اش می‌بیند؛ موردی که در دوره‌های قبلی و موقع برگزاری جشنواره به‌صورت فیزیکی کمتر پیش می‌آمد و امکان آن فراهم می‌شد.
 
با این حال در مقابل این دستاوردها، قطعا در برگزاری آنلاین خبری از شوروحال همیشگی جشنواره و جمع شدن علاقه‌مندان و فعالان سینمای مستند و با هم فیلم دیدن نیست و حتما مثل دوره‌های قبل، ارتباطات موثری که از دیدار فیلمسازان و علاقه‌مندان سینمای مستند شکل می‌گرفت، خبری نیست. ضمن این‌که سوژه‌ها و قهرمان‌های فیلم‌های مستند که در روز‌های برگزاری جشنواره از دور و نزدیک در محل برگزاری این رویداد حاضر می‌شدند و به دلیل در معرض توجه قرار گرفتن و نشست‌ها و مصاحبه‌های مطبوعاتی، حس و حال خوبی به آن‌ها دست می‌داد، این بار این موقعیت را نخواهند داشت و اگر هم به‌طور آنلاین این امکان برای آن‌ها فراهم شود، قابل مقایسه با حس و حال حضور فیزیکی در جشنواره نیست. باوجود اینها، آنچه در چهاردهمین جشنواره سینماحقیقت به چشم می‌آید، همچون دوره‌های گذشته، انبوهی و تنوع سوژه‌ها، لوکیشن‌ها، فرهنگ‌ها، زبان‌ها و گویش‌های مختلف است. اینجا به برخی فیلم‌هایی که تا امروز در این رویداد به نمایش درآمده‌اند، مختصر می‌پردازیم. چهاردهمین دوره جشنواره سینماحقیقت تا دوم دی ماه ادامه دارد و شما می‌توانید با مراجعه به سامانه‌های هاشور، فیلیمو، نماوا و تیوا و خرید بلیت، فیلم‌های مستند این دوره را ببینید.

جلوگیری از تحریف تاریخ
«تاریخ درس عبرت است». این احتمالا کلیشه‌ای‌ترین جمله‌ای است که در مورد تاریخ از زبان مردم کوچه و بازار می‌شنویم. تاریخ برای آدم‌ها به‌حدی جذاب است که حتی اگر جست‌وجوگر آن نباشند، روایت و شنیدن آن را دوست دارند. اما مساله مهمی که دغدغه همیشگی پژوهشگران است جلوگیری از تحریف است. هر واقعه‌ای که رخ می‌دهد با آنچه بعد‌ها روایت می‌شود، تفاوت‌هایی دارد. افرادی که انگشت اتهامی به سوی آنهاست در طی سال‌ها گفته‌های متناقضی را بیان می‌کنند.

حکایت سال‌های پس از انقلاب نیز به همین شکل است. وقتی پای صحبت افراد مؤثر در اتفاقات و حوادث آن سال‌ها می‌نشینی، بعضا تفاوت گفتاری را مشاهده می‌کنی که با اسناد و مدارک به‌جا مانده جور درنمی‌آید. این مساله هشداری است که به مرور زمان، خیلی از افکار، منش و ارزش‌های آن سال‌ها را تغییر می‌دهد.

پژوهشگر تاریخی باید به فضای سال‌هایی که روایت می‌کند وفادار باشد. ایرادی که بعضا در مستند‌های تاریخی دیده می‌شود و مصاحبه نسبت به اسناد ارزش بالاتری دارد، در صورتی که اسناد موجود خود روایت نزدیک به واقعیت را منعکس می‌کنند. مستند تاریخی باید به فضای حاکم بر برهه زمانی که تصویر می‌کند، پایبند بماند. البته نباید فراموش کرد که آدم‌ها تغییر می‌کنند، ارزش‌ها و افکارشان عوض می‌شود، از گذشته و کار‌هایی که کردند پشیمان می‌شوند که البته این تغییر طبیعی است، اما قرار نیست روایت تاریخ هم عوض شود. اگر روایت به‌درستی شکل بگیرد، تغییرات افراد هم دیده خواهد شد و این تحلیل درست‌تری را از رجال و، چون و چرایی وقایع آن زمان به ما خواهد داد.

علی نیک‌بخت، کارگردان مستند «ناگهانگی»
آسیب‌های خیرخواهی!
«ناگهانگی» یکی از تولیدات موسسه روایت‌فتح در چهاردهمین جشنواره سینماحقیقت است که دست روی معضل مهمی در مواقع بحرانی می‌گذارد. موردی که شاید به‌دلیل ارجحیت نیت خیر و انسانی طرفین ماجرا معمولا مغفول واقع می‌شود و برای جلوگیری از تکرار آن در موارد بعدی هم ریشه‌یابی و چاره‌سازی نمی‌شود. گفت‌وگو با علی نیک‌بخت، کارگردان مستند ناگهان را بخوانید که به این معضل پرداخته است.

مهم‌ترین موضوعی که ناگهانگی به آن اشاره می‌کند، عدم ساختار و سازمان‌دهی گروه‌های مختلف امداد در مناطق بحران‌زده است. همان چیزی که در فیلم هم مطرح می‌شود: «در دل بحران، ایجاد بحران می‌کنیم». چه شد سراغ این معضل مهم رفتید و فکر می‌کنید مسوولان به فیلم شما به عنوان یک پیشنهاد نگاه خواهند کرد یا خیر؟
من مستندی به نام «پرسه در چم مهر» را تهیه‌کنندگی کردم که مربوط به روستای چم‌مهر در استان لرستان است؛ کارگردانی کار را هم محمدرضا گودرزی‌مهر به عهده داشت. حدود یک ماه بعد از بحران سیل به آنجا رفته بودم و متوجه شدم که خیرین چه آسیب‌های جدی به آنجا زده و چه بذر‌هایی برای بحران‌های بعدی در منطقه بحران‌زده کاشته‌اند. ما این را از سمت مردم روستا روی فیلمی از روستای چم‌مهر نقل قول کردیم، اما این مستند را کسی نخرید و همین‌طور مانده است.
 
سیل بلوچستان که پیش‌آمد خودم را به‌سرعت به منطقه رساندم و برای اینکه این موضوع را ثبت کنم از یک پژوهشگر حرفه‌ای به نام خانم بیات استفاده کردم. حدود ۱۵ روز طول کشید تا ما بتوانیم رضایت نسبی برای پرداخت به این مساله را پیدا کنیم. اینکه شتابزدگی خیرین می‌تواند آسیب‌هایی جدی به منطقه بحران‌زده بزند.
 
مخاطب اصلی این مستند، مسوولان هستند، چون آن‌ها باید برای جلوگیری از این شتابزدگی، زیرساخت فکری و نظری برای تلفیق سیستم و نیرو‌های مستقل در موقعیت بحران ایجاد کنند. راستش، امید ندارم که بشنوند و ببینند، اما یکی از آرزوهایم این است فیلم ناگهانگی باعث سرمایه فکری مسوولان کشورم شود. امیدوارم با همت دوستان روایت فتح این امر محقق شود.

حضور NGO‌ها و گروه‌های دولتی در بحران‌ها، چالش‌ها و تعارض‌ها و تناقض‌هایی دارد. به نظر می‌رسد شما بیشتر سمت گروه‌های امداد مردمی ایستاده و دولتی‌ها را به بوروکراسی متهم کرده‌اید. اینطوریست یا منظور دیگری از اشاره به دو شیوه کمک‌رسانی مردمی و دولتی داشتید و دنبال تفاهم و تعامل این دو گروه هستید؟
بحران از یک ناگهانگی می‌آید. چاره‌ای نیست که مردم در بحران‌ها به دولت کمک کنند. اگر مردم در گروه‌های مستقل با سیستم‌های کمک‌رسانی مثل هلال‌احمر دست یاری دادند، حتما با هزینه‌های کمتر، فایده‌های بیشتری را ثمر خواهیم بخشید.

بحث توریست بحران هم در فیلم مطرح می‌شود و انگار خودنمایی‌ها و چشم‌وهم‌چشمی‌هایی هم در این میان وجود دارد. اما اشاره شما دراین‌خصوص منحصر به یک نمونه است. چرا بیشتر نقد این مسأله را مطرح نکردید؟
حقیقتا در منطقه بحران‌زده، کار کردن عمیقا سخت است. اندوخته‌های ذهنی ما دچار بلوغ شده بود، اما به لحاظ بصری، حمل‌ونقل و خوراک، روز‌های سختی را در مسافرت سیل بلوچستان طی کردیم. امیدوارم بحران پیش نیاید، اما اگر خدای ناکرده پیش آمد، دفعه بعد تلاش می‌کنم به‌صورت منسجم‌تر به این مساله بپردازم.

برای اینکه مناطق محروم پس از بحران، دچار معضل پسابحران نشوند و آن بحث فقیرپروری از بین برود باید چه کرد؟
تذکر درستی است. بزرگترین مولفه‌ای که به ذهنم می‌رسد این است که همگان از جمله قشر بازار (سرمایه)، روشنفکران و بچه پولدار‌ها و بسیجیان در مواقع بحران از شتابزدگی دست بردارند. اگر این کار را انجام دهیم و خودمان را کنترل کنیم، حتما نتایج بهتری را رقم خواهیم زد. آدم‌هایی که درگیر سیل یا حوادث دیگر می‌شوند، حتما افراد توانمندی هستند و فقط دچار بحران شده‌اند. این فقیرزدایی که در مواقع بحران صورت می‌گیرد، گاه عزت‌نفس و مناعت‌طبع آدم‌ها را هدف قرار می‌هد که این برای همه جامعه ایران مضر است.

فرود عوض‌پور، کارگردان مستند «۲۲/۲۲»
آن ۸ سالِ متفاوت
فرود عوض‌پور، دانش‌آموخته سینماست و طی سال‌ها فعالیت، سابقه ساخت آثار مختلف مستند و داستانی و حضور‌ها و موفقیت‌های جشنواره‌ای داخل و خارج کشور را دارد. یکی از آثار مستند او اثری به نام «تنگی‌نفس» بود که به فاجعه منا می‌پرداخت. تازه‌ترین کار این کارگردان ساخت مستند «۲۲/۲۲» به تهیه‌کنندگی سعید الهی است که به گروهی موسوم به گروه ۲۲ نفره در بندرگز در سال‌های اولیه انقلاب می‌پردازد. ۲۲/۲۲ یکی از محصولات روایت فتح در جشنواره امسال سینماحقیقت است.

مستند ۲۲/۲۲ براساس چه ایده‌ای شکل گرفت و به مرحله ساخت رسید؟
شکل‌گیری ایده این کار به طرح اولیه‌ای برمی‌گردد که آقای الهی داشتند. ایشان، چون خودش اهل بندرگز و عضو گروه ۲۲ نفره است و از این افراد شناخت داشت، طرحی را برای ساخت ارائه داد. بعد از اینکه در جریان کار قرار گرفتم، همراه ایشان سفری به بندرگز داشتیم. وقتی با اعضای گروه دیدار و گفتگو داشتم و با رویکرد و نگاهشان آشنا شدم با رغبت سراغ پژوهش کار رفتم و نهایتا فیلم به مرحله ساخت رسید.

فیلم استفاده خوبی از عکس گروه ۲۲ نفره می‌کند و مدام به آن ارجاع می‌دهد و سراغ وضعیت امروزی آن‌ها می‌رود. باتوجه به این کارکرد و استفاده درستی که از این عکس بردید، اساسا چطور می‌شود از یک عکس، یک شی یا نشانه‌هایی مختصر به یک روایت مستند یا داستانی رسید و چه مسیری را باید رفت تا روایتی شکل بگیرد؟
درست است که قصه ما به عکس مورد اشاره ارجاع می‌دهد و به گذشته و حال آدم‌های عکس اشاره می‌کنیم و به نوعی با این عکس یک نقطه‌گذاری در فیلم اتفاق می‌افتد، اما این تنها نشانه این گروه نبود که بخواهیم به آن اکتفا کنیم و سراغ نشانه‌ها و اتفاقات دیگر هم رفتیم، اما، چون این تنها عکس این گروه ۲۲ نفره بود همه کنار هم قرار گرفته بودند، برای خود من هم جالب بود و سعی کردم به شکل دراماتیکی از آن در فیلم استفاده کنم.

یکی از نکات جالب فیلم، حضور محمود گبرلو، برادر سعید الهی است که البته در فیلم اشاره می‌شود که عضو آن گروه ۲۲ نفره نیست. توضیح مختصری درباره این حضور بدهید و در ضمن بگویید عکاس آن عکس هم آقای گبرلو بود؟
عکاس این عکس را نمی‌دانم چه کسی بود، اما می‌دانم آقای گبرلو نبود. ایشان بیشتر با یک دوربین سوپرهشت از این بچه‌ها فیلم می‌گرفت که من هم در طول فیلم از آن تصاویر استفاده کردم. حضور آقای گبرلو هم به دلیل حضور تقریبا همیشگی‌اش در کنار بچه‌های گروه ۲۲ نفره بود.

ضمن این‌که، چون از فیلم‌های ایشان هم در مستند استفاده کردم، می‌خواستم ادای دینی هم به آقای گبرلو داشته باشم. همچنین حضور ایشان، شاهدی بر ماجرا‌ها و رخداد‌های مورد اشاره در طول فیلم هم هست.

راوی فیلم به گویش مازنی حرف می‌زند. چرا نیازی به زیرنویس فارسی احساس نکردید؟‌
می‌خواستم تا جایی که می‌شود فیلم رنگ‌وبوی بومی داشته باشد. واقع‌گرایی فیلم به شکلی بود که باید از آداب، سنن، فرهنگ، موسیقی، لوکیشن‌ها و گویش و هرآنچه در آن اقلیم بود، به‌طور درستی استفاده کنم. برای همین از ابتدا هم درنظر داشتم که نریشن و روایت فیلم با گویش زیبا و دوست داشتنی مازنی باشد، ولی چون ممکن بود بعضی واژه‌ها برای مخاطب غیرمازندرانی ناملموس باشد از کمک آقای الهی استفاده کردم و کلماتی را انتخاب کردیم که بینابین باشد، یعنی هم در گویش مازندرانی رواج دارد و هم شنونده غیرمازندرانی به سهولت متوجه شود.

این فیلم در بخش جایزه آوینی سینماحقیقت حضور دارد. چقدر آثار این بخش و ساخت و نمایش فیلم‌های این‌چنینی می‌تواند فرهنگ مقاومت را تبیین کند و در معرفی رشادت‌های نسل جوان قدیم (همچون همین گروه ۲۲ نفره که در عکس همگی نوجوان و جوان هستند) به نسل جوان امروزی نقش داشته باشد؟
فعالان یا متولیانی که مسوول چنین فیلم‌هایی هستند و این نگاه را دنبال می‌کنند، خیلی باید این موضوع را جدی بگیرند و بدانند که این آثار خواه، ناخواه مورد توجه نسل‌های امروزی و آینده قرار خواهد گرفت. در طول تاریخ ایران، اتفاقات بزرگ و عجیب و غریبی رخ داده، اما ماجرای ۸ سال دفاع‌مقدس خیلی متفاوت‌تر است، چون حضور مردم بدون چشم‌داشت و ترس و دستور بود و خودشان خودخواسته یک تاریخ را رقم زدند. اگر ساعت‌ها و سال‌ها هم درباره آن فیلم ساخته و کتاب نوشته شود، باز هم در لایه‌های زیرین آن اتفاقاتی افتاده که خیلی جای کار دارد و می‌توان آن‌ها را رونمایی کرد. گاهی فکر می‌کنیم برخی ماجرا‌ها کوچک و کم اهمیت به نظر می‌رسند، اما وقتی دقیق می‌شویم و به همان ماجرا‌ها جدی‌تر نگاه می‌کنیم، متوجه میزان اهمیت و تاثیرگذاری آن‌ها می‌شویم؛ بنابراین نسل جوان امروزی برای ارتباط با نسل‌های قبل از خودش باید این اطلاعات را دریافت کند و داشته باشد. این حق نسل جوان است که این اطلاعات را از مسوولان و مدیران مملکت مطالبه کند.

روایت، همه چیز است
علیرضا رأفتی / روزنامه‌نگار
جشنواره سینماحقیقت امسال اگرچه گپ‌وگفت بین سئانس‌های اکران و قهوه مجانی با کارت تخفیف نداشت، اما یک قابلیت خوب داشت، آن هم قابلیت جلو زدن فیلم بود! شاید بی‌انصافی در حق مولف است که بگویم دوست دارم بعضی کتاب‌ها را از نیمه‌راه خواندن رها کنم یا بعضی فیلم‌ها را ۳۰ دقیقه جلو بزنم، اما هر چه باشد فکر می‌کنم «قصه» و «روایت» مهم‌ترین عاملی است که باید مخاطب را پای اثر نگه دارد.

مخاطب هر اثر هنری، حتی اگر خودش نخواهد، ناخودآگاه «روایت» را دنبال می‌کند. حتی اگر نقاشی یا عکسی را ببیند توی سرش ماجرایی برایش می‌سازد و دنبال می‌کند. با این حال، سوای این که فیلم مستند در چه ژانری است و حتی اگر «داکیودراما» یا «مستند قصه‌گو» نباشد هم توقع ناخودآگاه مخاطب دنبال کردن یک قصه است. قصه‌ای که اگر با عناصر اصولی قصه‌گویی آمیخته باشد می‌تواند به کام مخاطب بنشیند.

در این مجال کوتاه تصمیم گرفتم برای توجیه بی‌انصافی‌ام در حق مولف و جلو زدن و کامل ندیدن بعضی فیلم‌های جشنواره به بررسی موردی چند مستند با موضوعاتی تقریبا یکسان و فرم‌های قصه‌گویی متفاوت بپردازم.

در جشنواره امسال هم مثل تمام جشنواره‌های مستند ایرانی سال‌های اخیر، بازار مستند‌های سوریه داغ بود. سوژه‌ای که در این چند سال از شروع بحران سوریه مستند‌های زیادی از آن ساخته شده و به قولی این سوژه دل آن دست مستندسازانی که به «بکر بودن سوژه» اعتنا دارند را زده است.
 
اما اساتید مستندسازی می‌گویند «یک عمر می‌شود سخن از زلف یار گفت» به شرطی که «فرم» و «قصه» حرف برای گفتن داشته باشند. در جشنواره امسال مستند‌های «حلب دریا ندارد» ساخته میثم صبوحی و «هجده‌هزار پا» ساخته مهدی شامحمدی با موضوع جنگزده‌های سوری حضور دارند. اگر بخواهم قصه‌شان را در یک خط تعریف کنم باید بگویم در مستند اول چند شهروند جنگزده اهل حلب روبه‌روی دوربین نشسته‌اند و از زندگی‌شان قبل و بعد از جنگ می‌گویند و بین آن تصاویری از شهر حلب را می‌بینیم. در مستند دوم یک شهروند جنگزده اهل فوعه که در جریان مبادله از محاصره شهر بیرون آمده تصمیم می‌گیرد از مردم آزادشده بخواهد بسته‌های هدیه برای اقوام‌شان در شهر محاصره‌شده فوعه تهیه کنند تا او همه آن‌ها را به نام گیرنده، با هواپیما از بالای شهر فوعه به پایین بیندازد. کدام قصه یک‌خطی شما را بر آن می‌دارد که مشتاق شوید و بپرسید «خب، بعدش چه شد؟»

یا در مثالی دیگر، مستند «محسن ژاپنی» اثر وحید فرجی و مستند «خانه» اثر افسانه سالاری، اولی با موضوع رزمنده غواص اهل افغانستان که در دوران دفاع مقدس اسیر عراقی‌ها می‌شود و آن‌ها گمان می‌کنند که او از کشور‌های شرقی است و دومی با موضوع یک خانواده اهل افغانستان که سال‌هاست در ایران مهاجر و با مشکلاتی روبه‌رو هستند.

در مقایسه سوژه‌ها می‌بینیم که سوژه اول قابلیت تبدیل شدن به یک داستان شاهکار را دارد و سوژه دوم عملا هیچ «اتفاقی» در خود ندارد. اما در ساخت، مستند اول با شخص رزمنده که حالا مرد میانسالی است همراه می‌شود و او از خاطراتش می‌گوید و هم‌رزمانش و یک پژوهشگر هم به نقل ماجرا می‌پردازند و عکس‌های آرشیوی را مرور می‌کنند. اما در مستند دوم، مستندساز چند سال با خانواده افغانستانی دم‌خور می‌شود و دوربین طوری در خانه آنان حل می‌شود که زندگی واقعی‌شان را روایت می‌کند. طی این روایت پسر خانواده به افغانستان می‌رود و ماجرا‌های جدیدی برایش پیش می‌آید و باز برمی‌گردد و تصمیمات جدیدی برای خود و خانواده‌اش می‌گیرد.
 
در پایان امیدوارم یادداشتم آن‌قدر از «روایت» برخوردار بوده باشد که شما را قانع کند تا از حق طبیعی مخاطب در دنبال نکردن اثر استفاده نکنید.

کودتای ۵۳ (تقی امیرانی)
یکی از بهترین مستند‌های این دوره سینماحقیقت و شاید بهترین و جذاب‌ترین آن‌ها متعلق به تقی امیرانی، کارگردانی است که از ۱۵ سالگی به انگلیس مهاجرت کرد و بعد از تحصیل در رشته فیزیک، سراغ سینما رفت. در مستند کودتای ۵۳، عشق و علاقه و دانش سینمایی امیرانی بسیار به کار آمده و توانسته سوژه ماهیتا جذاب دکتر مصدق و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را به شکلی درخشان و سینمایی روایت کند. امیرانی برای بررسی زوایای پنهان این واقعه تاریخی همه کاری کرد و کلی آدم سرشناس مرتبط با آن را جلوی دوربین آورد و همچنین اسنادی را از دست داشتن ام آی سیکس و سی آی‌ای در این میان رو کرد که بی سابقه یا در مواردی کم سابقه بود.

حضور رالف فاینز، بازیگر سرشناس سینمای جهان که بازی‌های درخشان او را در فهرست شیندلر، بیمار انگلیسی و در بروژ به یاد داریم، یکی از جذابیت‌های کودتای ۵۳ است. همچنین باید به حضور و همراهی مؤثر و همدلانه والتر مرچ به عنوان تدوینگر فیلم هم اشاره کنیم. علاقه‌مندان جدی‌تر سینما می‌دانند که او تدوینگر فیلم‌های پدرخوانده قسمت سوم، مکالمه، جولیا، اینک آخرالزمان و آقای ریپلی بااستعداد است. وقتی شوروحال فیلم و مسیر پرپیچ و خم روایت و تسلط امیرانی بر کارگردانی و حضور فاینز و مرچ را می‌بینید، فکر می‌کنید چرا چنین از ظرفیت بهینه‌ای برای تولید یک فیلم سینمایی جذاب و هالیوودی استفاده نشد. امیرانی در برنامه زنده اینستاگرامی که همراه والتر مرچ با جشنواره سینماحقیقت داشت به این پرسش پاسخ می‌دهد. او می‌گوید من کدام بازیگر را باید می‌آوردم که نقش افرادی مثل موسی مهران، فرمانده گارد حفاظتی دکتر مصدق را به خوبی بازی کند، وقتی خودش جلوی دوربین حضور دارد و از آن روز‌ها می‌گوید.

آناهید (حمیدرضا علیپور)
آناهید، همراه برادرش هنریک، تنها مسیحیان روستای مسلمان‌نشین خویگان علیا در فریدونشهر اصفهان است، اما به‌قدری زندگی مسالمت‌آمیزی با ساکنان روستا دارد که مثال‌زدنی است. خود آناهید در جایی از فیلم می‌گوید: «دوستی انسان‌ها با هم مرز نداره.» شخصیت آرام، مهربان و دوست‌داشتنی این زن کهنسال در تعامل با مسلمانان همدل و همراه همچون لیلا خانم و خسروجان، «آناهید» را به یک فیلم وحدت بخش دلنشین بدل می‌کند. یکی از مصداق‌های بارز این همگرایی در هم‌آوایی صدای اذان و صدای ناقوس کلیسا خودش را نشان می‌دهد.

۲۲/۲۲ (فرود عوض‌پور)
این مستند نشان می‌دهد که چطور می‌توان از یک عکس یا نشانه‌های دیگری، چون شی یا موارد این‌چنینی، برای یک روایت استفاده کرد. عکس گروه ۲۲ نفره نوجوانان و جوانان بسیجی و هم مدرسه‌ای بندرگز در ابتدای انقلاب، کاربرد روایتی مهمی در این اثر پیدا می‌کند و باعث می‌شود گروه سازنده فیلم، سراغی از حال و روز امروزی دوستان و همرزمان دیروز بگیرد. حضور محمود گبرلو که البته به عنوان عکاس و فیلمبردار همیشه همراه این گروه بود از نکات قابل اشاره فیلم است.

خانجان (بابک طاهری)
مساله‌ای که کارگردان خانجان روی آن دست می‌گذارد، بی‌اعتنایی به انواع و اقسام استعداد‌هایی است که در روستاها، مناطق محروم و حتی شهر‌ها وجود دارند، اما به دلایل مختلف مالی و اجتماعی و نظایر این‌ها هیچ‌گاه کشف نمی‌شوند و به مرور زمان از بین می‌رود یا سر از بیراهه درمی‌آورند.

خانجان (سیدحسین حور) یکی از این افراد است که باوجود صدای خوشی که کارگردان روی آن تاکید می‌کند که البته به نظر می‌رسد چندان هم با صدا و استعداد منحصربه‌فردی روبة‌رو نیستیم- کشف نشده و درعوض کارش به اعتیاد و کارتن‌خوابی رسید. هرچند خوشبختانه، خانجان این بخت و اراده را داشت که به زندگی معمولی برگردد و با فروش سیار چای و نسکافه روزگار را بگذراند، اما حسرت کشف‌نشدن همچنان با اوست.

آمدیم نبودید (محمدحسین خوش‌بیان)
تعدادی بچه مسجدی نوجوان، اعلامیه قدیمی یک شهید به نام غلامرضا عالی را در کتابخانه مسجد پیدا می‌کنند، اما به شکل عجیبی هیچ‌کدام از بزرگتر‌های مسجدی این شهید را نمی‌شناسند. جست‌وجوی بچه‌ها برای اینکه این شهید کیست، هسته اصلی فیلم را شکل می‌دهد. فیلم گرچه ایده و مسیر خوبی پیش می‌گیرد و حتی غافلگیری پایانی هم دارد، اما جذاب روایت نمی‌شود و اگر هم تاثیری می‌گذارد به خاطر همان غافلگیری مورد اشاره است.

روز نو (مریم خدایی)
این مستند گرچه جذابیت خاصی ندارد و شکل روایتش هم گاهی حالت تبلیغاتی یک محصول (زیتون) را پیدا می‌کند، اما ویژگی مثال‌زدنی شخصیت اصلی‌اش، دکتر علیرضا نبی، امتیاز و نجات‌بخش فیلم است. او به عنوان کارآفرین، کسانی را به استخدام کارخانه‌اش درمی‌آورد که از زندان به زندگی برگشته‌اند و کسی حاضر به استخدام آن‌ها نیست. شعار کارخانه او این است: «اینجا شرط استخدام، سوءپیشینه است.» همین کار خداپسندانه، باقیات صالحات او و سازندگان فیلم، برای ترویج این رفتار انسانی است.

گزارش آشوب (محمدرضا گیوه‌چیان)
فیلم، به دلیل پرداختن به التهابات و آشوب‌ها و ترور‌های سال ۶۰ که بعد از عزل رئیس جمهور وقت، ابوالحسن بنی‌صدر اتفاق افتاد، تا حدودی یادآور ماجرای نیمروز و ترور سرچشمه (فیلم سینمایی و فیلم مستند هر دو به کارگردانی محمدحسین مهدویان) است. حتی پایان فیلم که مصاحبه‌ای با شهید لاجوردی است که بچه مسعود رجوی را درآغوش گرفته، همان تصویر آشنای پایان ماجرای نیمروز است که براساس همین فیلم واقعی، بازسازی شده و کمال (هادی حجازی‌فر) بچه‌ای را در آغوش خود دارد. با این حال فضای ملتهب سیاسی سال ۶۰ بسیار مستعد پرداخت‌های مختلف است که سازندگان گزارش آشوب سراغ برخی زوایای دیگر آن رفته‌اند. برخی تصاویر آرشیوی دیده‌نشده یا شاید کمتر دیده‌شده از امتیازات این مستند است.

چمر سرباز (قدرت باقری)
هر گاه شخصیت‌های بزرگی از دنیا می‌روند، در شهرستان ملکشاهی ایلام مراسم آیینی-سنتی به نام چمر برگزار می‌کنند. یکی از این مراسم سال ۶۸ و هنگام رحلت حضرت امام خمینی (ره) انجام شد که فیلم چمر سرباز هم با نمایش تصاویر آرشیوی آن آغاز می‌شود. شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی، باعث شد مردم ملکشاهی بار دیگر سوگواری آیینی خود را علم کنند. در بخشی از فیلم و در وسط میدان دایره‌ای شکل، غنچه بزرگ سرخی باز و عکس حاج قاسم و ابومهدی المهندس نمایان می‌شود. مردم عزادار شیون می‌کنند و می‌گویند: «هیچ کشوری چنین سپهبدی را به خود ندیده است.»

فیلم «ژنرال» به کارگردانی محمد طالبی هم از دیگر فیلم‌های مرتبط با سردار سلیمانی است که تا اینجا در جشنواره سینماحقیقت به نمایش درآمده است؛ فیلمی که در آن برخی کارشناسان و تحلیلگران آسیایی، آفریقایی و آمریکایی جهان اسلام، مجاهدت‌های شهید سلیمانی را تحلیل می‌کنند.

این دو اثر از جمله فیلم‌های بخش جایزه شهید آوینی هستند که از بخت‌های دریافت جایزه ویژه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به شمار می‌آیند که قرار است در این دوره برای تبیین فکری این شهید به فیلم برگزیده اهدا شود.

ناگهانگی (علی نیک‌بخت)
این مستند دست روی مساله مهمی می‌گذارد و به ایجاد بحران در دل بحران اشاره دارد. ناگهانگی سراغ عدم سازماندهی در بحران به ویژه در مناطق محروم می‌رود و این‌که حضور گروه‌های امدادی و جهادی و مردم‌نهاد و گروه‌های دولتی، لزوما همگرایانه نیست و گاهی ساز خودش را می‌زند. گاهی حتی حضور‌های خودنمایانه‌ای هم وجود دارد که اثرات منفی بر مردم محروم درگیر بحران را تشدید می‌کند.

ایساتیس (علیرضا دهقان)
ایساتیس به معنی مقدس و فرخنده، یکی از اسم‌های قدیمی شهر یزد است. مستند ایساتیس هم با روایتی شاعرانه و اساطیری و آیینی عناصر چهارگانه (آتش، باد، آب و خاک) به شکل شایسته‌ای، تاریخ و احوالات و ویژگی‌های مختلف این شهر بزرگ و تاریخی را به مخاطبان معرفی و با خود همراه می‌کند. شیوه‌ای که یادآور مستند باد صبا (آلبر لاموریس) است که در تیتراژ پایانی هم به عنوان یکی از منابع فیلم به آن اشاره می‌شود. صدای گویندگان برجسته ای، چون ابوالحسن تهامی (آتش)، نصرا... مدقالچی (باد)، زهره شکوفنده (خاک) و مریم شیرزاد (آب) هم از موارد دلپذیر این مستند است.

هجده‌هزار پا (مهدی شاه‌محمدی)
آن سکانس تخلیه کمک‌های هوایی در «به وقت شام» ابراهیم حاتمی‌کیا را به یاد دارید؟ اینجا اصل و واقعی‌اش را می‌بینید و خیلی ملموس‌تر دلهره به سلامت رسیدن آن را به آن پایین و مردم مظلوم و در محاصره فوعه و کفریا دارید. روایت احمد الشیخ ۲۵ ساله که البته به فارسی دوبله شده، به خوبی دهشتناکی داعش را به مخاطب منتقل می‌کند.

حسین ملات (حسین همایونفر)
این مستند از آن دست فیلم‌هایی است که اتفاقا باید آن را در یک جشنواره فیزیکی و در سالن سینما می‌دیدیم و با خنده تماشاگران همراه می‌شدیم. یک مستند کمدی و مفرح با شخصیتی نمکین و دوست داشتنی به نام حسین پاینده که با حرف‌ها و حرکاتش، چاره‌ای جز خندیدن برای شما باقی نمی‌گذارد. یک مرد قمی با لهجه‌ای شیرین که زمان جنگ، استاد شاد کردن دل شهدا بود. خودش در اواخر فیلم می‌گوید: «خدا منو (زنده) گذاشت که دل مردمو شاد کنم و اسم شهدا رو ببرم.» فیلم حسین ملات، روایت بانمکی از جبهه و جنگ است و ضمن این که به خودی خود، مخاطب را همراه می‌کند، ظرفیت تبدیل‌شدن به فیلمی سینمایی و داستانی با بازی جواد رضویان را دارد. بد نیست اینجا به یکی از دیالوگ‌های حسین ملات اشاره کنم: «یه پشه هم منو نگزید که توشه آخرتم بشه!»

دلند روا (امیر پذیرفته)
الفت، قهرمان چشم انتظار شیار ۱۴۳ با بازی مریلا زارعی، مخاطبان زیادی را همراه کرد و بر آن‌ها تاثیر گذاشت. این شخصیت کرمانی، مابه‌ازا‌های فراوانی در واقعیت داشت و دارد. مادر چشم انتظار و از قضا کرمانی دلند روا هم به نوعی یادآور الفت و الفت‌هاست. او که شهادت فرزندش علی را باور ندارد، سال‌ها چشم انتظار اوست و هر روز سر کار پسرش می‌رود و جویای احوالش می‌شود.

به یک آن (مریم ایزدی)
این مستند درباره دختر جوانی به نام سمیرا علیپور است که به بیماری آتروفی عضلات ستون‌فقرات مبتلاست، اما پر از امید و آرزوست. مهر مادر که عاشقانه از او مراقبت می‌کند و همراهی خواهرزاده‌اش، نقش مهمی در روحیه و شوق زندگی سمیرا دارند.

طاهر (امیرمسعود حسینی)
این مستند در صحبت با برخی کارشناسان و ادیبان شهر همدان، سراغ ابهامات و سوالاتی درباره شخصیت باباطاهر می‌رود که اطلاعات چندانی از زندگی او در دست نیست. راوی فیلم، سیامک صفری است.

هوبره (فتح‌ا... امیری و نیما عسگری)
هوبره یکی از پرندگان مهاجر است که به دلیل شکار زنده و فروش به شیخ‌نشینان حاشیه خلیج‌فارس در خطر انقراض قرار دارد. امیری که سابقه خوبی در طرح موضوعات زیست‌محیطی دارد، این‌بار هم به مساله مهمی اشاره می‌کند و همراه دیگر کارگردان کار، مشارکت موثری در روایت دارد.

انیمیشن ایرانی (مهرداد شیخان)
یکی از مستند‌های خوب این دوره است که به تاریخچه انیمیشن در ایران می‌پردازد. فیلمی پر از نکته و تصاویر دیده‌نشده یا کمتردیده‌شده از پویانمایی ایران و شکل گیری آن و تلاش‌های اولیه دست‌اندرکاران این هنر. مثلا شاید خیلی‌ها ندانند که یک ایرانی هم در کارتون مشهور زیبای خفته محصول والت‌دیزنی، به‌عنوان دستیار کارگردان فعالیت می‌کرد: پرویز اصانلو که به پدربزرگ انیمیشن ایران شهرت دارد.

دز هنوز از شهر من رد می‌شود (امین قدمی)
این مستند راوی مقاومت زنان و خانواده‌های دزفول در مقابل بمباران هوایی رژیم بعثی عراق است. راویان فیلم به‌خوبی مخاطب را با خود همراه می‌کنند

و بر او تاثیر می‌گذارند، به‌ویژه آن مادر کهنسال اول فیلم (مارحمید). این فیلم به بهانه روایت زندگی شهید عصمت پورانوری ساخته شد که سال ۶۰ در حمله هوایی به دزفول به شهادت رسید.

کراس (احمد رحمانیان)
جوانی به‌نام محمدکاظم توفیقی معروف به پژمان، قهرمان موتورکراس است. به روایت همسر، برادر و دوستانش، پژمان، جوانی بی‌هراس بود و بعدا همین بی‌ترسی و مهارت موتورسواری را در جبهه مقاومت و در نبرد با داعش به کار گرفت.

آخرین نفس‌ها (فراز فدائیان)
یکی از بهترین مستند‌های نیمه‌بلند جشنواره امسال است که به اثرات منفی خشک‌شدن دریاچه ارومیه بر ساکنان منطقه می‌پردازد. میزانسن زوج‌های سالخورده که از این بحران می‌گویند در کنار نما‌های هوایی درخشان از دریاچه‌ای مرده، تنهایی اسکله‌ها و قایق‌های به گل نشسته، آخرین نفس‌ها را به اثری تاثیرگذار تبدیل می‌کند.
 
انتهای پیام/
منبع: جام جم
ارسال نظر
captcha