بررسی نقش و عملکرد بهائیان در دوران پهلوی دوم؛
نقش و عملکرد بهائیان در دوران پهلوی دوم در ساختار حکومت چه بود؟ امام خمینی (ره) با آغاز نهضت خود چگونه به مبارزه با حکومت پهلوی و نفوذ و قدرت تشکیلات بهائیت و هوشیار کردن مردم در این زمینه پرداخت؟ این یادداشت در صدد پاسخگویی به این پرسش است.
گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ ابراهیم ذوالفقاری: پس از انقراض سلسله قاجاریه و روی کار آمدن رضاخان پهلوی، شرایط زمانی و مکانی برای تشکیلات بهائیت در ایران، بهترین موقعیت را پدید آورد تا تلاش برای تسلط کامل بر نهاد‌های نظامی، سیاسی فرهنگی، اقتصادی، آغاز شود. تربیت شاه آینده ایران، که پس از رضاشاه بر تخت سلطنت می‌نشست، یکی از اقدامات اساسی بود که با تعیین اسدالله صنیعی به عنوان آجودان مخصوص ولیعهد، در کنار او عملی شد و دوران طلائی شکوفایی و توسعه تشکیلات بهائیت با حضور رضاخان بر اریکه قدرت، شروع گردید.

بهائیان که بنا بر مقررات تشکیلاتی، پنهان‌کاری را سرلوحه فعالیت‌ها و تبلیغات خود قرار داده بودند و دستور اکید بر رعایت آن داشتند، در این موقعیت خود را علنی کردند و به فعالیت آشکار پرداختند. نمونه‌ای از پنهانکاری تشکیلاتی که در دوران قاجاریه، بهائیان با جدیت آن را رعایت می‌کردند، در نامه‌هائی از میرزا ابوالفضل گلپایگانی به شرح زیر مستور است:
  • «در تعلیقه سابقه مرقوم فرموده بودید که محبوب معظّم جناب حاجی میرزا حیدرعلی جویا شده‌اند که این عبد در کجاست. قربانت شوم همه در کمال جدّ تفتیش خواهند نمود حضوراً به سرکار عرض کردم که اگر ایشان چیزی نوشتند بنویسید نمی‌دانم... درست ملاحظه فرمائید بنده هیچوقت جویا نشدم جناب به کجا توجه فرموده‌اند و یا جناب آخوند کجا هستند، سِتر محل توجّه امثال ما خود از لوازم حکمت است. ۷ ربیع الثانی ۱۳۰۴» ۱

علی‌رغم این‌که در دوران حکومت پهلوی اول زمینه‌های بسیار مساعدی برای فعالیت آشکار بهائیان فراهم گردید؛ ولی به علت شرایط سیاسی اجتماعی موجود، این حرکت تا نیمه‌ی دوم حکومت پهلوی دوم، با مشکلاتی همراه بود.

در جریان نهضت امام خمینی (ره)؛ پس از این‌که کار نهضت در آبان ماه سال ۱۳۴۳ ش با تبعید ایشان به ترکیه به افول گرائید، بیت‌العدل بهائیان که در سرزمین اشغالی قدس قرار داشت، دیگر پنهانکاری و مستوری بهائیان ایران را به مصلحت ندانست و در فرمانی به تاریخ نهم فوریه ۱۹۶۵ میلادی (۲۰ بهمن ۱۳۴۳ ش) طی بخشنامه‌ای خطاب به محفل ملی بهائیان ایران دستور داد:

  • «چنان‌که امناء امرالله و احباء عزیز الهی در کشور مقدس ایران به خوبی واقف و آگاهند، حفظ حرمت ایام متبرکه بهائی و توقف کار و تعطیل معاهد امریه و مؤسسات متعلق به پیروان اسم اعظم در ایام تسعه مذکوره، از جمله مسائل مهم ضروریه‌ای است که رعایتش در نهایت شدت و به کمال صمیمیت و شجاعت و استقامت بر افراد منوره بهائیان من دون استثناء واجب و لازم، اهمال و تکاهل و تردید و تکاسل در این وظیفه عظیمه روحانیه، باعث بروز نتایج وخیمه گردد و حصول عزت و سعادت ظاهر جامعه اهل بهاء را در آن اقلیم به تأخیر اندازد و دشمنان دیرین را امیدوار و متجاسر و مسرور سازد... مستخدمین موظفین بهائی، چه وضیع و چه شریف، طبق هدایات عالیه حضرت ولی عزیز امرالله باید به نام تعطیل بهائی از رؤسای مسئول خویش رخصت گیرند. اگر تقاضای ایشان پس از مجاهدت و استقامت لازم قبول نشد، آن وقت اطاعه و اضطراراً می‌توانند به کار معهود خویش با وجدانی آسوده ادامه دهند. مقصود این است که احباء باید در این راه کاملاً به ذیل صداقت وصراحت تشبث جویند و به نام تعطیل مذهبی بهائی، تقاضای مرخصی در ایام مخصوصه فرمایند نه به عناوین دیگر... بیت العدل» ۲

در زمانی که امام خمینی (ره) نهضت خود را آغاز نمود، ضمن اشاره به دشمنان اصلی، تشکیلات بهائیت را نیز به عنوان یکی از بازو‌های صهیونیزم در ایران، مورد حملات مستقیم خود قرار داد و این درحالی بود که پس از تبعید ایشان به ترکیه و ترور حسنعلی منصور، امیرعباس هویدا (پسر عین‌الملک و نوه میرزارضا قناد) نخست‌وزیری ایران شد و این موقعیت، برای تثبیت سازمان بهائیت، کاملاً مساعد و مناسب بود تا فرصت مغتنم شمرده شود و به بهائیان دستور داده شود تا عضویت خود در تشکیلات بهائیت را علنی نمایند.

امام خمینی (ره)، که از دوران کودکی، مبارزه با ظلم و ستمِ حاکمان محلی را تجربه کرده و با ورود به حوزه‌ی علمیه قم، با نگاهی نافذ و عمیق به بررسی مسائل پرداخته بود، از نفوذ بهائیت در شریان‌های مختلف کشور، خصوصاً در دوران رضاخان، آگاهی کامل داشت. ایشان، فرصت پیش آمده در سال ۱۳۲۰ ش، که منجر به عزل و تبعید رضاخان شد را بسیار غنیمت می‌دانست، از این‌رو در اعلامیه‌ای به تاریخ ۱۱ جمادی الاول ۱۳۶۳ با استناد به آیه مبارکه: «قل انّما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی»، همگان را دعوت به قیام برای خدا کرد و در این اعلامیه، انسجام تشکیلاتی بهائیت را به رخ مسلمانان کشید:

  • «...خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشور‌های اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع مشخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده. قیام برای نفس است که بیش از ده‌ها میلیون جمعیت شیعه را به طوری از هم متفرق و جدا کرده که طعمه مشتی شهوت‌پرست پشت میزنشین شدند. قیام برای شخص است که یک نفر مازندرانی بی‌سواد را بر یک گروه چندین میلیونی چیره می‌کند که حرث و نسل آن‌ها را دستخوش شهوت خود کند... امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزه‌گرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آئین و شرف شما دستخوش اغراض باطله خود کنند... خوب است دینداری را دست کم از بهائیان یاد بگیرید که اگر یک نفر از آن‌ها در دیه زندگی کند، از مراکز حساس آن‌ها با او رابطه دارند و اگر جزئی تعدّی به او شود، برای او قیام کنند. شما‌ها که به حق مشروع خود قیام نکردید، خیره‌سران بی‌دین از جای برخاستند و در هر گوشه زمزمه بی‌دینی را آغاز کردند، به همین زودی بر شما تفرقه‌زده‌ها چنان چیره شوند که از زمان رضاخان روزگارتان سخت‌تر شود... سید روح‌‎الله خمینی» ۳

پیش‌بینی امام خمینی (ره) کاملاً درست بود. با جایگزین شدن محمدرضا پهلوی در تخت سلطنت به جای رضاخان، برنامه‌ریزی‌های دقیق‌تر و حساب‌شده‌تری برای تسلّط بیش از پیش بر کشور ایران، طراحی شد. پس از رحلت حضرت آیت‌الله بروجردی (ره)، امام خمینی (ره) به صورت رسمی پای به میدان مبارزه گذاشت، و قیامِ لله را آغاز کرد. حمله به مدرسه فیضه و شهادت جمعی از طلاب، فرصت مناسبی بود تا صراحت لهجه امام (ره)، متوجه دستگاه حاکمه و گردانندگان بهائی آن شود.

در این ایام، انتخابات بیت‌العدل در اسرائیل، به پایان رسیده بود و تعدادی از بهائیان برای شرکت در جشن مئوی، راهی لندن شده بودند. تسهیلاتی که از طرف رژیم شاهنشاهی به آنان داده شد، تأئید حمایت آشکار رژیم شاه از آنان بود. از این رو، امام خمینی (ره)، که در ۲۰ سال قبل، چیره شدن آنان را بر ملک و ملت پیش‌بینی کرده بود، در اعتراض به سرکوب دین و روحانیان در فروردین ۱۳۴۱ ش، با سخنانی شدیداللحن، دربار را مورد عتاب قرارداد و درباره تشکیلات بهائیت فرمود:

  • «حالامشاورین چه کسانی هستند؟ اسرائیل! مشاور‌ها اسرائیل! از یهود آن بزرگ شده است. دو هزار نفر بهائی را به اقرار خودشان در روزنامه دنیا، بعد فردا مردک نگوید که اشاعه اکاذیب است، در روزنامه دنیا دو هزار نوشته است، اسرائیل بهائی را، اسم بهائی نیاورده است. بعضی از وابستگان به بعضی از مذاهب - اسمشان را مذهب گذشت! - دو هزار نفر را و می‌گویند پنج هزار است، دو تایش را این‌جا نوشته، این‌که نوشته حالا، این‌ها با کمال احترام... با دادن به هر یک از این‌ها پانصد دلار ارز، به هریک پانصد دلار از  مال این ملت مسلم به بهائی داده‌اند، ارز داده‌اند، به هریک هزار و دویست تومان تخفیف هواپیما، چه بکنند؟ بروند در جلسه‌ای که بر ضد اسلام در لندن تشکیل شده است شرکت کنند. وای بر این مملکت، وای بر این هیأت حاکمه، وای بر این دنیا، وای بر ما، وای بر این علمای ساکت، وای بر این نجف ساکت، این قم ساکت، این تهران ساکت، این مشهد ساکت، این سکوت مرگبار اسباب این می‌شود که زیر چکمه اسرائیل به دست همین بهائی‌ها، این مملکت ما، این نوامیس ما پایمال شود.» ۴

و در چند ماه بعد، در جریان تصویب لایحه انجمن‌‎های ایالتی و ولایتی، وحدت صهیونیست و بهائیت را مطرح کرد و گفت:

  • «اینجانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می‌کنم قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است، استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیست هاست که در ایران به حزب بهائی ظاهر شدند و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تأئید عمّال خود قبضه می‌کنند و ملت مسلمان را از هستی در تمام شؤون ساقط می‌کنند. تلویزیون ایران پایگاه جاسوسی یهود است.» ۵

و در سه ماه بعد، در اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۲ در پاسخ به علمای یزد تأکید کرد که:

  • «آقایان باید توجه فرمایند که بسیاری از پست‌های حساس به دست این فرقه {بهائیت} است که حقیقتاً عمال اسرائیل هستند.» ۶

و در پیامی به وعاظ و مبلغین دینی، تصریح نمود:

  • «آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام، کمتر از خطر بنی‌امیه نیست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آن‌ها، فرقه ضالّ و مضلّه، همراهی می‌کند، دستگاه تبلیغات را به دست آن‌ها سپرده و در دربار، دست آن‌ها باز است، در ارتش و فرهنگ و سایر وزارتخانه‌‎ها برای آن‌ها جا باز نموده و شغل‌های حساس به آن‌ها داده‌اند.» ۷

و در سخنرانی ۱۳ خرداد ۴۲ که منجر به واقعه‌ی دستگیری ایشان و نقطه‌ی عطف تاریخ انقلاب اسلامی گردید و قیام پانزدهم خرداد ماه حاصل آن بود، با صراحت، محمدرضا پهلوی را مورد خطاب قرار داد و فرمود:

  • «اسرائیل مملکت را به باد می‌برد، اسرائیل سلطنت را می‌برد، عمّال اسرائیل، آقا یک چیزهایی، یک حقایقی در کار است من باز سرم دارد درد می‌گیرد، یک حقایقی در کار است، شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهائی‌ها مراجعه کنید، در آنجا می‌نویسد: تساوی حقوق زن و مرد رأی عبدالبهاء، آقایان هم از او تبعیت می‌کنند، آقای شاه نفهمیده می‌رود آن بالای آن‌جا می‌گوید تساوی حقوق زن و مرد، آقا این را به تو تزریق کرده‌اند، تو مگر بهائی هستی که من بگویم کافر است، بیرونت کنند نکن این‌‍طور...» ۸

این سخنرانی باعث شد تا مأموران نظامی در نیمه‌ی شب، به بیت امام خمینی (ره) یورش برده و ایشان را دستگیر نمایند. خبر دستگیری ایشان، شهر‌های مختلف کشور را دستخوش انقلاب کرد که بارزترین آن در تهران وحرکت کفن‌پوش‌های ورامین بود. قیام خونین ۱۵ خرداد سرکوب شد و امام هم پس از چندی، با فشار علمای اعلام و مراجع عظام، که در تهران تجمع کرده بودند، آزاد گردید. با آزادی امام (ره)، افشاگری‌های او مجدداً آغاز شد. ایشان که اسرائیل را خطر اصلی برای کشور اسلامی معرفی می‌کرد، همواره تشکیلات بهائیت را نیز در کنار آن قرار می‌داد، از این رو در فروردین ۱۳۴۳، پس از آزادی از حصر و زندان، فرمود:

  • «تأسف بالاتر، تسلط اسرائیل و عمّال اسرائیل است بر بسیاری از شؤون حساس مملکت و قبضه  نمودن اقتصادیات آن به کمک دولت و عمال دستگاه جبار...» ۹

آمریکائی‌ها که با عجله به میدان سیاست ایران ورود کرده بودند و در دهه چهل شمسی، تمامی مقدرات کشور ایران را در اختیار خود داشتند، با عجله به تصویب کاپیتولاسیون اقدام کردند؛ این اقدام، نهایت سرسپردگی و خودباختگی یک حکومت در برابر بیگانگان بود. امام خمینی (ره) که اطلاعات دقیقی از چگونگی تصویب این قانون در مجلس شورا و سنا، به دستش رسیده بود، فریاد برآورد و همگان را به قیام فراخواند. حاصلِ این فریاد، دستگیری مجدد و در نهایت، تبعید ایشان به بورسای ترکیه و سپس نجف اشرف شد. در فرصتِ دوری امام از ایران، تشکیلات بهائیت یکه تاز میدان بود و مقدرات ایران را رقم می‌زد.

 در همین شرایط بود که تشکیلات مرکزی بهائیت در اسرائیل (بیت العدل)، در سال ۱۳۴۳ ش با صدور بخشنامه‌ای خطاب به بهائیان ایران، علنی کردن عضویت آنان را خواستار شد.

همان‌گونه که امام خمینی (ره) پیش‌بینی کرده بود، بیگانگان با کمک تشکیلات بهائیت، بر تمامی مقدرات کشور ایران چیره شدند. مرورری مختصر بر فعالیت‌ها و اقدامات دوران نخست‌وزیری امیرعباس هویدا و کابینه او که تعداد قابل توجهی از آنان از بهائیان بودند، این مطلب را به روشنی اثبات خواهد کرد. در کابینه امیرعباس هویدا که خود از اعضای مطرح تشکیلات بهائیت  بود افرادی، چون: غلامعباس آرام، سپهبد اسدالله صنیعی، فرخ رو پارسای، عطاءالله خسروانی، هوشنگ نهاوندی، اسمعیل ریاحی، منصور روحانی، حسن پاکروان و فرهنگ مهر به ترتیب در رأس وزارتخانه‌های: خارجه، جنگ، آموزش و پرورش، کار، مسکن و آبادانی، کشاورزی، آب و برق، اطلاعات و معاونت نخست‌وزیر حضور داشتند. در کنار فعالیت‌های رجال و دولتمردان رژیم شاهنشاهی ایران، به کارگردانی بیت العدل، لایه‌های زیرین تشکیلات نیز، در فضائی کاملاً مساعد، به اقدامات گسترده‌ای برای بیرون راندن اسلام از صحنه زندگی مردم ایران و تثبیت فرهنگ بهائی‌گری و توسعه‌ی تشکیلاتی مشغول بودند.

علی‌رغم همه تلاش‌های سازمان‌یافته‌ای که در صدر و ذیل تشکیلات بهائیت برای حذف اسلام و منکوب کردن مسلمانان صورت می‌گرفت، امام خمینی (ره) در تبعیدگاه خویش، به بارور کردن انقلاب اسلامی، مشغول بود و شاگردان و پیروان ایشان نیز، در حوزه‌های علمیه سراسر کشور و دانشگاه‌ها و بازار و مساجد، به خنثی کردن اقدامات دشمن مشغول بودند. نمونه‌ای از دستورات و رهنمود‌های امام خمینی (ره)، که از نجف اشرف به ایران می‌رسید و حبل‌المتین فعالیت یاران ایشان بود، به شرح زیر است:

  •  پاسخ به نامه اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا در سال ۱۳۴۶ ش:
    «اینجانب در این لحظات آخر عمر و دست به گریبان بودن با مشقت‌ها و بلیات فراوان همه‌جانبه و نگرانی‌های جان‌فرسا از اخبار ناگوار ایران... و از همه بالاتر سلطه بی‌چون و چرای دول استعمارگر راست و چپ و عمّال خبیث صهیونیستی آن‌ها بر جان و مال ملت... از پیوستگی دانشجویان مدارس قدیم و دانشگاه‌ها و همکاری آن‌ها و سایر طبقات بیدار در این نهضت مقدس اسلامی که به خواست خداوند متعال منتهی به قطع ایادی اجانب و استعمارخواهان غربزدگان خواهد شد، احساس مسرت و سر بلندی می‌کنم. این پیوستگی، قدم اول است... بر شما جوانان روشنفکر است که از پا ننشینید، تا خواب‌رفته‌ها را از این خواب مرگبار برانگیزانید و با فاش کردن خیانت‌های استعمارگران و پیروان بی‌فرهنگ آن‌ها، غفلت‌زده‌ها را آگاه نمائید.» ۱۰

رهنمود‌ها و راهنمائی‌های امام (ره)، آتش انقلاب اسلامی را همواره شعله‌ور نگاه می‌داشت و گرمابخش جمع کسانی بود که در راه مبارزه با رژیم ستمشاهی، پای به میدان مبارزه نهاده بودند. مساجد و منابر آن، به کانون مخالفت با سردمداران رژیم پهلوی تبدیل شده بود. دستگیری، شکنجه و در نهایت شهادت آیت‌الله سیدمحمدرضا سعیدی (ره) در زندان؛ بیانگر ضعف و ناتوانی دشمن در مقابله با امام (ره) و یاران او بود. به همین دلیل بود که علی‌‎رغم این‌که کانون‌های مختلف قدرت، ثروت و تبلیغات در دست اعضای تشکیلات بهائیت بود، گاه گاهی هم رژیم شاهنشاهی از روی اجبار، آنان را به عقب‌نشینی وا می‌داشت، که البته بی‌تأثیر بود.

دگرگونی‌ها و تغییر و تحولاتی که در ایران به وجود آمده بود، به گونه‌ای بود که محمدرضا را به سمت دیکتاتوری تمام عیار سوق می‌داد و روز به روز بر نخوت و غرور او می‌افزود، که تشکیل حزب رستاخیز و دستور عمومی به عضویت تمامی مردم در آن، نمونه‌ی بارز آن است. همراه با این تغییرات، در بین گروه‌های مبارز و کسانی که دل در گرو امام خمینی (ره) داشتند نیز حوادثی در جریان بود که مهم‌ترین آن، اعلامیه تغییر مواضع سازمان مجاهدین خلق مبنی بر پذیرش مارکسیسم به عنوان علم مبارزه و بر داشتن آیه مبارکه‌ی «فضّل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً»، از آرم تشکیلاتی بود، که تفکیک مبارزان پیرو امام (ره) را به دنبال داشت. شدت یافتن درگیری‌های خیابانی که گزارش آن با هدایت ساواک، هر روزه در نشریات درج می‌شد، حکایت از پوشالی بودن رژیم و ضربه‌پذیر بودن آن داشت.

در این اوضاع و احوال، پیروزی جیمی کارتر در انتخابات آمریکا نیز مزید بر علت شد تا شعار‌های عوام‌فریبانه‌ی او در دفاع از زندانیان و سازمان عفو بین‌الملل که پای بازرسان آن را به ایران هم باز کرد، دامنگیر رژیم استبدادی شاه شود؛ از این رو تشکیلات بهائیت با درک موقعیت و شرایط روز، با صدور بخشنامه‌ای، «اعضای هیئت معاونت» را به تلاش  بیش‌تر فرا خواند و تأکید کرد که:

  • «اهداف باقیه، علی الخصوص در نفس آن مملکت [ایران]بسیار است و زمان بس قلیل»

در حالی که تشکیلات بهائیت با ترسیم نقشه‌های متفاوت، خود را برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین‌شده، آماده می‌کرد و محمدرضا پهلوی نیز همین وعده را می‌داد و می‌گفت:

  • «حسد‌های حقیقتاً ناپاک مشمئز کننده نمی‌تواند یکپارچگی ملت ایران را به هم بریزد. ما هر چه زودتر به هدف‌های ملی و میهنی خود خواهیم رسید.» ۱۱

و فرح پهلوی، «انتقاد کردن را حق مردم می‌دانست» ۱۲؛ در کوی دانشگاه تهران، به مناسبت سالگرد قیام ۱۵ خرداد که هر ساله بزرگداشت آن در بین طلبه‌های حوزه علمیه قم برگزار می‌شد، تظاهراتی صورت گرفت که فردای آن، در دانشگاه اقتصاد دانشگاه تهران ادامه یافت و دو هفته بعد، واقعه‌ی درگذشت ناگهانی دکتر علی شریعتی در لندن نیز، بر گسترش ناآرامی‌ها دامن زد و در بازار تهران هم تظاهرات وسیعی صورت گرفت.۱۳ در موقعیت جدید، تشکیلات بهائیت، مناطقِ محل مأموریت اعضای هیئت‌های معاونت را محدودتر کرد.

رژیم شاهنشاهی پهلوی در این شرایط با بهره‌گیری از اختلافات موجود در بین نیرو‌های مبارز که پس از اعلام مواضع مارکسیستی مجاهدین خلق، جدّی‌تر و شدیدتر شده بود، با جعل عبارت «مارکسیست‌های اسلامی» به نیرو‌های پیرو امام (ره) حمله‌ور شد و با استفاده از ساده‌لوحی برخی از کسانی که اسلام را تنها در سجاده‌ی نماز و زیارت و دعا جستجو می‌کردند و به احکام حکومتی و سیاستی اسلام هیچ‌گونه توجهی نداشتند بر آن شدت بخشید.

در این زمان کسانی که دشمن‌ترین دشمن خود را اسلام می‌دانستند، در پوشش اسلام و نسبت دادن خود به امام خمینی (ره) به میدان آمدند تا با توهین به مقام شامخ روحانیت، وحدت حوزه‌های علمیه و علماء را هدف گرفته و با برافروختن آتش اختلاف، شعله‌های فروزان انقلاب اسلامی را تحت‌الشعاع قرار دهند. بهره‌گیری از ظرفیت قرآن و جلسات دینی و مذهبی برای ایجاد انحراف و اختلاف از دستورات میرزا عباس افندی (عبدالبهاء) به میرزا ابوالفضل گلپایگانی بود که برای او نوشته بود تا در پوشش تشکیل جلسات قرآن به تبلیغ بهائیت اقدام نماید و اینک نیز، زمان آن بود که گروه‌های مختلفی که سر در یک آخور داشتند، به اعتبار کلام حضرت علی (ع) که: «انّ الشیطان قد جمع حزبه»، با هدف مشترک براندازی اسلام، دست در دست هم دهند و به صحنه مبارزه با اسلام وارد شوند.

پرسش و پاسخ زیر از امام خمینی (ره) که در مردادماه سال ۱۳۵۶ صورت گرفته، نشان‌گر وضعیت آن دوران است:

  • «محضر مبارک حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی مدظله العالی
    محترماً به عرض می‌رساند به‌طوری که خاطر مبارک مستحضر است، اخیراً حملات ناروائی به دین مقدس اسلام مخصوصاً به طریقه حقه مذهب تشیع که روح اسلام است، از ناحیه کمونیست‌ها و پیروان کتب مارکس و منحرفین از مقام ولایت امیرالمؤمنین (ع) و اولاد معصومین بزرگوار علیهم‌السلام و نسبت به احکام دین مقدس اسلام و توهین به مقام شامخ روحانیت از نواحی مختلف می‌گردد و متأسفانه عده‌ای از اینان خود را وابسته به حضرتعالی معرفی نموده و جزء هواداران آن جناب می‌دانند، متمنی است نظر مبارک خود را درباره این موضوعات و این‌گونه افراد با کمال صراحت مرقوم فرموده تا رفع هرگونه ابهام و سوءتفاهمی بشود.»

    پاسخ امام خمینی (ره):

    «باسمه تعالی. اینجانب کراراً نظر خود را در این نحو موضوعات گفته و نوشته‌ام، بعید به نظر نمی‌آید که دستجاتی که در ایران اشتغال به فعالیت‌های ضد اسلامی و ضد مذهبی دارند، با اختلاف اسم و روش، گروه‌های سیاسی‌ای باشند که با دست اجانب برای تضعیف اسلام و مذهب مقدس تشیع و مقام عظیم روحانیت به وجود آمده باشند، برای انصراف ملت از مصالح روز. این جمعیت‌ها در یک امر مشترک هستند و آن خیانت به کشور اسلامی و کوبیدن پاسداران آن {است}، چون دشمنان اسلام و غارتگران ملل ضعیف، مصالح خود را با نفوذ روحانیت که یگانه حافظ قرآن کریم و احکام نجات‌بخش اسلام است، در خطر می‌بینند، ناچار برای حفظ مصالح استعماری خود، دست به ایجاد احزاب انحرافی وابسته و گروه‌های به ظاهر منتحل به اسلام و در حقیقت مخالف با آن زده‌اند.

    اسلام و مذهب مقدس جعفری سدی است در مقابل اجانب و عمال دست‌‎نشانده آن‌ها، چه راستی و چه چپی و روحانیت که حافظ آن است، سدی است که با وجود آن، اجانب نمی‌توانند به نحوی که دلخواه آنهاست، با کشور‌های اسلامی و به‌خصوص با کشور ایران رفتار کنند، لهذا قرن‌ها است که با نیرنگ‌های مختلف، برای شکستن این سد، نقشه می‌کشند، گاهی از راه مسلط کردن عمًال خبیث خود بر کشور‌های اسلامی و گاهی از راه ایجاد مذهب باطله و ترویج بابیت و بهائیت و وهابیت و گاهی از طریق احزاب انحرافی.» ۱۴

 

فراگیر شدن تظاهرات مردم مسلمان ایران به رهبری امام (ره) که نویدبخش پیروزی بود، سردمداران حکومت شاهنشاهی را به عکس‌العمل‌های متفاوت وا می‌داشت. از جمله امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر بهائی رژیم شاه، می‌گفت:

  • «در محیط رستاخیزی، باید انتقاد کرد. دولت وظیفه ندارد که قلم‌‎ها را به یک‌سو هدایت کند و یا آن‌ها را از یک نوع جوهر و اندیشه و نظر پر کند.» ۱۵

و فرح پهلوی ادامه می‌داد که:

  • «حقوق و آزادی‌های بشر را گرامی می‌داریم و به آن‌ها ارج می‌گذاریم. بدین‌جهت باید از آن دفاع کنیم و آن‌ها را گسترش دهیم.» ۱۶

ولی محمدرضا پهلوی که حکومت خود را متزلزل می‌دید و مجبور به تعویض نخست‌وزیر شده بود، مفهوم دموکراسی را آن‌چه خود عمل می‌کرد، می‌دانست و می‌گفت:

  • «دموکراسی فقط با مفهومی که در ایران دارد، می‌تواند ثمربخش باشد.» ۱۷

برکناری امیرعباس هویدا از نخست‌وزیری، که سال‌ها در خدمت به تشکیلات بهائیت فعالیت کرده بود، زنگ خطر را برای تشکیلات بهائیت به صدا در آورد؛ از این رو پس از گذشت ۲۰ روز از این اتفاق، برای جلوگیری از فراگیر شدن تظاهرات مردم مسلمان ایران و به جهت نفوذ در اجتماعات مذهبی، طی بخشنامه‌ای، بهائیان به صحنه فرا خوانده شدند تا با تقسیم آن‌ها در گروه‌های کوچک، برای فعالیت در راستای اهدافی که در این زمان «ضرورت خاص و حالت مخصوص» نامیده شد، «با شتابی بی‌نظیر، به میدان خدمت شتابند.» ۱۸ علی‌رغم همه تلاش‌هایی که از طرف استعمارگران غرب و شرق و هم‌پیمانان آنان در منطقه و تشکیلات‌های وابسته به آنان در داخل کشور صورت گرفت، انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (قدّس سرّه) روز به روز به پیروزی نزدیک‌تر شد و خون‌های سرخی که سنگفرش خیابان‌ها و کوچه‌ها را در شهر‌ها و شهرستان‌ها و بخش‌ها و روستاها، رنگین کرد، بالندگی و سبزینگی انقلاب اسلامی را تضمین نمود.

زمانی که دشمنان دین و قرآن کار را تمام شده یافتند و مجبور به پذیرش پیروزی انقلاب اسلامی شدند، درست یک ماه قبل از فتح نهایی، که روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ش بود، فردی به نام دکتر «جیم کلوکلر» رفت که خود را استاد دانشگاه «روتکرز» آمریکا معرفی کرده بود، در مصاحبه مفصلی که با امام انجام داد، در دفاع از تشکیلات بهائیت پرسید:

  • «آیا برای بهائی‌ها در حکومت آینده آزادی‌های سیاسی و مذهبی وجود دارد؟

و پاسخ شنید که:

  • «آزادی، برای افرادی که مضر به حال مملکت هستند، داده نخواهد شد.» ۱۹

با پیروزی انقلاب اسلامی، تمامی نقشه‌های دشمنان اسلام برای برچیدن اساس دین و قرآن، نقشِ بر آب شد و کلمه طیبه‌ی «الله اکبر»، بر پرچم مقدس کشور ایران نقش بست و شعار توحید، محور فعالیت‌ها  قرار گرفت.

تشکیلات بهائیت که دوران انقلاب اسلامی را «ایام رهیب» (روز‌های ترسناک) نامیده بود، پس از سرنگونی رژیم َشاهنشاهی محمدرضا پهلوی که یکسره در اختیار آنان بود، با دستورالعملی که حکایت از ناامیدی از  ادامه‌ی فعالیت‌های تشکیلاتی در ایران داشت، خانواده‌های بهائی را مأمور اجرای نقشه‌های آتی خود کرد و دستور تشکیل خانه‌های تیمی را صادر نمود. بدین صورت، طومار تشکیلاتی که به فراخور شرایط زمانی و مکانی، دستخوش دگرگونی‌ها و تغییرات شعاری و عملی و ساختاری فراوانی شده و بر نقشه کشور مقدس ایران، عبارتِ «مهد امرالله» را نقش کرده بود، در هم پیچید و به تاریخ پیوسته شد.



منابع:
۱. رسائل و رقائم جناب میرزا ابوالفضائل گلپایگانی. تألیف روح‌الله محرابخانی. مؤسسه مطبوعات امری. ۱۳۴ بدیع. ص ۳۹۰،
۲. نشریه اخبار امری. سال ۱۳۴۳ ش
صحیفه نور. ج ۱. ص ۳ و ۴،
۴. همان. ص ۱۱ و ۱۲،
۵. همان. ص ۳۴،
۶. همان. ص ۴۴،
۷. همان. ص ۵۲،
۸. همان. ص ۵۶،
۹. همان. ص ۶۲،
۱۰. همان. ص ۱۳۰ و ۱۳۱،
۱۱. روزشمار تاریخ ایران. باقر عاقلی. ج ۲. ص ۳۲۰
همان
۱۳. همان
۱۴. صحیفه نور. ج ۱. ص ۲۲۸ و ۲۲۹،
۱۵. روزشمار تاریخ ایران ... ج ۲. ص ۳۲۱،
۱۶. همان
۱۷. همان. ص ۳۲۳،
۱۸. اسناد ساواک
۱۹. صحیفه نور. ج ۴. ص ۱۰۸

*نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر

/انتهای پیام/

Iran (Islamic Republic of)
محسن رفیعی
۰۹:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۹/۳۰
زحمت پر فایده ای بود، احسنت، دست مریزاد.
ارسال نظر
captcha