بررسی چیستی وضع موجود و مطلوب درحوزه تقریب مذاهب؛
از پدیدار «تقریب مذاهب اسلامی» که نام‌هایی دیگر مانند وحدت مذاهب، اتحاد مذاهب، اتفاق مذاهب نیز «بجای آن» یا در «کنارش» بکار می‌رود، برداشت‌هایی گوناگون میان مردم و کارشناسان یافت می‌شود و باید گفت بسیاری از اختلاف‌ها در قبول و نکول ضرورت و در نتیجه، اقدام له یا علیهش از این گوناگونی برداشت‌ها و در نتیجه، تعریف‌ها پدید آمده است.

گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ سجاد هجری: از پدیدار «تقریب مذاهب اسلامی» که نام‌هایی دیگر مانند وحدت مذاهب، اتحاد مذاهب، اتفاق مذاهب نیز «بجای آن» یا در «کنارش» بکار می‌رود، برداشت‌هایی گوناگون میان مردم و کارشناسان یافت می‌شود و باید گفت بسیاری از اختلاف‌ها در قبول و نکول ضرورت و در نتیجه، اقدام له یا علیهش از این گوناگونی برداشت‌ها و در نتیجه، تعریف‌ها پدید آمده است. می‌توان گفت نخستین و ضروری‌ترین سیاست بلکه گام در تقریب، وحدت، اتحاد و اتفاق مذاهب اسلامی (از واژه‌ی تقریب بجای عبارت تقریب مذاهب اسلامی بهره می­بریم)، بدست دادن برداشت و تعریفی یکتا، متفاهَم و مجمع علیه از آن است. این نوشتار، گزارشی سیاست‌پژوهانه و راهبردی درباره‌ی مقوله‌ی تقریب مذاهب است که همانند همه‌ی گزارش‌های از این دست، چیستی وضع موجود و مطلوب موضوع را بررسی و در پایان، سیاست و راهبردهایی جهت تحقق وضع مطلوب، پیش‌نهاد می‌دهد. از آن‌جا که مقوله‌ی تقریب بر اصولی مبتنی است، نخست، به برخی از آن‌ها به اجمال، اشاره می‌شود و برخی نکته‌ها درباره‌ی تقریب، بسیار کوتاه، بیان می‌شود:

برخی مقدمات و مبانی

  1. پذیرفتن اصل کثرت در وجوه گوناگون نظام هستی بويژه اعتقادات انسانی بعنوان ضرورتی عقلا و نقلا، انکارناپذیر و بمنزله‌ی سنتی از سنن الاهی، نخستین و اساسی‌ترین رکن در مقوله‌ی تقریب است. مقوله‌ی تقریب نه منحصر باسلام است و نه پدیداری تأسیسی- دینی است بلکه آن را در هر جایی که عقیده‌ها، نظرات و دیدگاه‌های گوناگون و حتا منافع بنحوی متزاحم هست، می‌توان سراغ گرفت و باید گفت: شرط تقریب، وجود اختلاف است. می‌توان گفت: مقوله‌ی تقریب، انسانی و عقلائی است. در بررسی تقریب نیز نباید منحصر در مذاهب اسلامی شد بلکه باید مقوله را جهانی دید.

  2. پس از پذیرش کثرت و لزوم تکوینی اختلاف، ضروری است بمقوله‌ی ادب و آداب خلاف و اختلاف که وجوهی فقهی و اخلاقی دارد، پرداخت. مباحثی مانند آداب بحث، مناظره، مذاکره، جدال و ... که عبارت اخرای ادب اختلاف‌اند، ادبیاتی وزین در تاریخ تمدن اسلامی بلکه جهان انسانی دارد.

  3. مقوله‌ی تقریب و مقابل آن «تفریق» و تفرقه (schism: انشقاق، اختلاف و تفرقه) و به تبعش «فرقه‌گرایی» (denominationalism) در جهان و بويژه ادیان، تاریخی بس دراز و ادبیاتی بسیار انباشته دارد و باید، دستگاهی نظری برای تقریب با بررسی این ادبیات ساخت و همچنین از سیاست‌ها و راهبردهایی که در آن هست، بهره برد.

  4. توجه بدانش «روابط (ارتباطات) میان ‌فرهنگی» (intercultural communication) که اکنون گرایشی در علوم اجتماعی و سیاسی در جهان است، جهت سیاست‌گذاری در تقریب بسیار ضروری و کاراست و حتا باید در دانشگاه‌های ما نیز این گرایش با رویکرد و هدف تقریب بوجود آید.
  5. باید دانست که دو مقوله‌ی عقلائی و دینی- مذهبی «تقیه‌ی خوفی» و «تقیه‌ی مدارائی» (تقیه‌ی تحبیبی) که ادبیاتی پربار در فقه شیعه دارند، پایه‌های پدیدار تقریب‌اند و آن‌ها دو عنصر بقای حیات فردی و جمعی، عِرض، دین و بتبعش حکومت دینی (بطور کلی نوامیس خمسه) و پیشرفت آن هستند.

  6. مقوله‌ی مهم و بسیار پرکاربرد «ائتلاف» (coalition) و پدیدار بنیادین «وحدت عملی» یا «وحدت در عمل» (unity in action or unity of action) یکی از ارکان تقریب است که بطور عقلائی و ارتکازی، انسان بدان مایل است. در این‌باره، مطالعه‌ی نظریه‌ی «استخدام بالطبع» انسان و چگونگی پیدایش اجتماعِ علامه‌ی بزرگوار طباطبایی (ره) بسیار راه‌گشاست. تقریب، وحدتی عملی با حفظ جهات نظری و عدم عقب‌نشینی از اعتقادات اختلافی است.

  7. وحدت سلبی یا وحدت در سلب یا سلبیات، دیگر عنوانی است که چیستی تقریب را بخوبی منعکس می‌کند. گاهی اتفاق و ما به الاشتراک در سلب است؛ بدین معنا که نسبت مقوله‌ای با مقابلش تضادی است که شق ثالث در آن است و سلب آن مقوله، دو مصداق دارد. در چنین مقوله‌ای دو کس یا گروه می‌توانند هر دو آن مقوله را نفی کنند و در مقام ایجاب و اثبات هر یک شقی غیر از دیگری را اختیار نمایند. وحدت سلبی، شاه‌ کلیدی برای تقریب است و جهات سلبی در میان مذاهب اسلامی بسیارست و در پایان، باید گفت که جهات سلبی با تحلیلی دقیق بوجوه اثباتی تحویل می‌شوند.

  8. مقوله‌ی تقریب، دست‌کم، با بسیاری از شئون و مصادیق اصل تبری که مبنای بسیاری از مخالفت‌ها با تقریب است، هیچ منافاتی ندارد. تقریب که وحدت عملی و سلبی است و آن، مایه‌های تقیه‌ی خوفی و مدارایی دارد، بی‌شک، با کلیت تبری سازگارست بلکه در جهت سلبیت وحدت خود مصداقی از تبری است. (نسبت میان «تقریب» (مذاهب) و «تبری» چیست!؟ برخی که منکر و مخالف «تقریب»اند، به ضرورت «تبری» استدلال می‌کنند؛ گویا، میان‌شان تنافی است! «تبری» (و «تولی») از اصولِ فروع اسلام‌ست که البته، «امضاء»ی است نه «تأسیس»ی و در حقیقت، «عقلاء»ی است و نزد عقلاء «مقبول» (و «حسن») بلکه بنحوی در شئون «حیات» (زندگی) لازم‌ست. «تقریب» در برابر «تفریق» و «تفرقه» است. حرمت «تفرقه» از احکام اولی اسلام‌ست که نـتنها قرآن و سنت بر آن دال‌اند، سیره‌ی عقلاء نیز بر آن‌ست. «تفرقه» نزد عقلاء «قبیح» و موجب «اختلال نظام» است. نکته‌ی بسیار مهم در «تبری» (و البته، تولی) «حیث»ی، نسبی و اضافی بودن آن‌ست. تبری مطلق نیست! بدین معنا که آن را متعلَّق است. باید پرسید: «تبری از چی!؟» (تولی بِچِه!؟) ... تبری از قبیح، فاسد، شر و مغضوب است (ببیان دیگر می‌توان گفت: تولی و در نتیجه تقریب در وفاقیات است و تبری در خلافیات!)! اما هر چیزی در این هستی جز ذات اقدس احدی و کلمات تامه جامع «خیر و شر»ست که البته، خیر و شر هر چیزی بحسبه است! و از آن‌جا که تبری به جهت و حیث شر هر چیزی بازمی‌گردد (قل أعوذ برب الفلق من شر ما خلق ...)، تبری مطلق نیست بلکه نسبت بدان وجه شرست و آنا فآنا تولی نسبت بحیث خیر ممکن بلکه ضروری‌ست! این حیثی و نسبی بودن تولی و تبری، مصحح امکان جمع آن دو نسبت بچیزی که دو وجه مثبت و منفی دارد، است. آری، «تقریب» ملازم یا مستلزم «تولی»ست ولی چنان‌چه آمد، باید پرسید: «تولی بچه!؟» ... تقریب مذاهب (اسلامی) مستلزم تولی در «ما به الاشتراک» میان این مذاهب است! مگر نه آن‌که میان مذاهب اسلامی جهات مشترک بسیار بلکه بیش‌تر از افتراق‌هاست!؟ اگر این بسیاری یا بیش‌تری را نیز قبول نکنیم، آیا می توان اشتراک‌هایی (بنحو سور وجودی یا «وجود دارد» (E بالعکس) در منطق جدید یا منطق صوری سمبلیک) را میان این مذاهب نفی کرد!؟ آیا نمی‌توان در محور این اشتراک‌ها اتحاد داشت و وحدت نمود (قل تعالوا إلی کلمة سواء بیننا وبینکم ...)!؟ این‌گونه، هیچ تنافی منطقی میان «تقریب» و «تبری» نیست! همچنین در پرانتز (دو ابرو) باجمال بگویم: تبری شئون و سطوح دارد! ... نکته‌ی دیگر آن‌که هر تولی ملازم تبری‌ست و بالعکس! اگر بخیری تولی جستی بضرورت و بتبع از شر مقابلش تبری جستی و بالعکس! از مسائل دقیق منطقی تقابل که بگذریم، عملا، شق ثالثی میان تولی و تبری نیست (فماذا بعد الحق إلا الضلال ...)! همان‌گونه که تبری از شر و خلافیات واجب و لازم است، تولی بخیر و وفاقیات نیز واجب و ضروری است و اگر مذاهب اسلامی در ما به الاشتراک‌های میان‌شان که باصطلاح ضروری‌های (ضروریات بمعنای مسلمات و بدیهیات) دین‌اند که در اصول مانند توحید و در فروع مانند نماز است، وحدت نکنند و در حقیقت، تولی نجویند، در عمل (عملا)، بمضاد و مناقض آن که در اصول شرک و کفر و در فروع ترک و منع احکام الاهی است تولی جستند و بقول معروف با دیگران همراه شدند (لایتخذ المؤمنون الکافرین أولیاء من دون المؤمنین ...)! از این نظریات که بگذریم، اگر مذاهب اسلامی در وفاقیات وحدت نکنند و بهم (بیکدیگر) در آن‌ها تولی نجویند، بدین ترتیب مصداق عنوان مذموم و ممنوع تفرقه می‌شوند (ولاتفرقوا ...) و آن بمنزله‌ی تولی دشمنان‌ست (لاتتخذوا عدوی وعدوکم أولیاء تلقون إلیهم المودة ...)! فتدبر واعتبر ...)

چنان‌چه گفته شد، فرایند سیاست‌پژوهی چیزی جز شناخت وضع موجود و وضع مطلوب جهت تدوین سیاست‌ها برای عبور از وضع موجود به مطلوب نیست. شناخت وضع موجود بسیار دشوار و سخت است و نیازمند بکار بردن روش‌های گوناگون کمی و کیفی است. در ذیل، شمایی از وضع موجود تقریب، معطوف به آسیب‌های آن حوزه بیان شده است:

وضع موجود

  1. انحصار نسبی فعالیت‌های تقریبی به جهات نظری و کم‌توجهی به وجوه سیاست‌پژوهانه، راهبردی و عملی- کارکردی تقریب

اگر چه کارهای نظری و علمی همیشه، ضروری است ولی حصر در آن‌ها یا اهتمام بیش از حد بدان‌ها مانع پیش‌رفت است. سالیانی است که تقریب مذاهب اسلامی بنحوی درگیر فعالیت‌های علمی- نظری صرف است و کم‌تر توجهی به وجوه سیاست‌پژوهانه و راهبردی این موضوع نمی‌شود با آن‌که جنس موضوع آن را بسیار ایجاب می‌نمايد. باید گفت که اتاق‌های فکر، مؤسسه‌های سیاست‌پژوهی و راهبردی و حتا رشته یا گرایش دانشگاهی سیاستگذاری و مانند آن در جامعه‌ی ما بسیار نوپاست و توقع می‌رود، اکنون که ادبیات این دو موضوع بسیار شایع شده، در مقوله‌ی تقریب مذاهب نیز بدان دو پرداخته و اهتمام شود.

  1. حکومتی بودن مقوله‌ی تقریب

یکی از پدیدارهای روان‌شناختی و جامعه‌شناختی جامعه‌ی ایران که ریشه در تاریخ دارد، نحوی عدم اعتماد، سوء ظن و موضع منفی در برابر امور دولتی و حکومتی است. مردم (بنحو مهمله) بیش‌وکم، حکومت را نه از خود و نه با خود بلکه بر و در برابر خود می‌بینند. ریشه‌ی این پدیدار فرهنگی گویا، در تاریخ شاهنشاهی و حکومت‌های مطلقه در ایران است. با این موضع مردم در برابر امور حکومتی و وابسته بدولت، بسیاری از این امور بسرانجام نمی‌رسد. یکی از این موارد که همین جهت حکومتی بودن یا دست‌کم، حکومتی دیدن آن، مانعی بزرگ از پیش‌رفتش است، مقوله‌ی ضروری و ظریف تقریب است که به تعبیری عرفی، دیگر مردم بدان دل نمی‌دهند (فتدبر جیدا). در این باره باید گفت: عبارت‌هایی مانند تشریفاتی بودن، شعاری بودن، سیاسی بودن و ... درباره‌ی امور حکومتی بسیار از مردم شنیده می‌شود که همه بداعی مذمت است. آن‌چه که مردم بدان دل ندهند و با آن همراهی نکنند، امیدی بسرانجام آن نیست. از سوی دیگر، با دقت در جامعه‌ی ایران می‌توان دید، امور حکومتی و نهاد‌های دولتی معمولانه، با دیوان‌سالاریِ (بروکراسی) لَخت و ناکارآمدی همراهند و افرادِ (agents) این نهادها کارمندانه و مزدورانه با آن امور برخورد می‌کنند که نتیجه‌اش بی ‌بازده‌ای و ناکارایی‌ست. حکومت باید زمینه‌ساز و به تعبیر فلسفی معد و ممد (علل اعدادی و امدادی) و تا حدودی مدیر نرم تقریب باشد، نه متولی آن و این امور باید مردمی و به تعبیر امروز، جهادی (فتأمل) و مردم‌نهاد پیش رود و اداره شود.

  1. فرهنگ و نهادینه نشدن تقریب در عموم جامعه

متناسب با آسیب پیشین یا به همراه یا بتبع آن، عمومی نشدن تقریب یا بطور ساده‌تر عدم شیوع آن در فرهنگ عمومی جامعه و در حقیقت، نبودن دغدغه‌ی آن میان مردم (دغدغه نبودن آن نزد مردم) یا حتا نبودن روحیه‌ی تقریب میان مردم شاید اساسی‌ترین عامل در عقب‌ماندگی مقوله‌ی تقریب باشد. باید گفت که روحیه‌ی تقریب همان روحیه‌ی مدارای عاقلانه و زندگی مسالمت‌آمیز متشرعانه و قبول غیر و پذیرش مخالف است که در زندگی عادی و روزمره‌ی مردم ما کم دیده می‌شود. همت و اراده‌ی جمعی مردم است که باری را می‌هلد یا می‌برد. باید دانست که تقریب، مقوله‌ای صرفا، علمی یا متعلق بسطح یا قشری ویژه نیست بلکه آن در هر زمینی ریشه و در هر آسمانی شاخه دارد! شناخت گستره‌ی تقریب و مقوله و ناحیه‌بندی آن و سپردن هر شأنش بحوزه‌ی متناسب و در کل، دغدغه‌سازی آن در هر بخش و در نتیجه، در همه‌ی میدان گسترده‌ی آن بطوری که فرهنگی عام شود، در پیش‌برد پدیدار تقریب ضروری است. باید دانست که «حوزه‌ی عمومی» -سوای همه‌ی نظریاتی که درباره‌اش در شرق و غرب بیان شده، سرچشمه‌ی هر جنبش و نهضت یا دست‌کم، سیلی خروشان برای پیشرفتش است و باید بتقریب بچشم «نهضت»ی پویا و پایا نگریست (فتأمل)

  1. تعدد متولیان حکومتی، مدیران سیاستگذار، اجرایی و شبکه نبودن نهادهای تقریب

یکی از بزرگ‌ترین آسیب‌ها در پیش‌رفت موضوعی، تکثر و تعدد سیاستگذاران و تصمیم‌گیران آن است که گاه برایند فعالیت‌ها در موضوع را صفر بلکه منفی می‌کند. برهان تمانع و تمثیل آن در قرآن به نیکی این مسئله را تبیین می‌نماید. افسوس که این تزاحمات در جامعه‌ی ما کم نیست. پدیدار گران تقریب نیز دچار این آفت است. نهادها و سازمان‌هایی گوناگون، خود را متولی آن می‌دانند و بی‌هماهنگی با دیگران، سیاست می‌گذارند و تصمیم می‌گیرند و نهادی بر همه‌ی این‌ها مهیمن نیست که آن‌ها را در نسبت هم مدیریت کند و وحدت در سیاست و مدیریت ایجاد کند و حتا فصل‌الخطابی در این‌باره باشد. این تزاحمات در مقام سیاست و تصمیم و حتا اجرا، تلاش‌ها را حبط و بی‌اثر می‌نماید. باید گفت: توحد نهاد سیاستگذار و تصمیم‌گیر، ملازمه‌ای با حکومتی بودن یا کردن تقریب ندارد. در پایان، بطور کلی، شبکه و هماهنگ نبودن اهالی تقریب از اساسی‌ترین علت‌های ناکارآمدی‌ها و ناکارایی‌ها در این حوزه است.

  1. نگاه یکسان نهادها بهمه‌ی فرقه‌ها و گروه‌های اهل سنت در ایران

یکسان‌نگری در بسیاری از موضوع‌ها مانند نژادها یا اقوام در جامعه‌ی ما شایع و سابقه‌دارست که یکی از عامل‌های آن جهل و نبود شناخت و تمییز است و گاه آن ناشی از نحوی سهل‌انگاری، تنبلی، مسامحه‌گری و ساده‌انگاری است. در موضوع اهل سنت نیز با آن‌که دست‌کم، پیروان دو فرقه‌ی شافعی و حنفی با روحیات گوناگون نژادی و تاریخی- جغرایایی از یک سو و گوناگونی در وجوه کلامی و فقهی از سوی دیگر در ایران می‌زیند، یکسان‌نگری رخ می‌نماید که آن، زمینه‌ساز گذاردن سیاست‌های واحد و بکارگیری راهبردهای یکسان در تعامل با ایشان است و این خود موجب عقب‌ماندگی مقوله‌ی تقریب است. نگاه امنیتی برخی نهادها نیز از وجوهی ریشه در این یکسان‌نگری دارد.

  1. عدم تربیت کافی نیروهای متخصص و کارآمد در مقوله‌ی تقریب

کشور ما از آن‌جا که دچار ضرورت‌های دفعی و مقطعی است از یک سو و از آن‌جا که اصولا نگاه درازمدت و آینده‌نگرانه و پژوهانه در آن کم است، چندان بامر تربیت نمی‌پردازد. باید گفت: دغدغه‌ی تربیت را امروزه، بیش‌وکم در بسیاری از گروه‌ها و طیف‌ها می‌توان دید و جامعه کم کم، بضرورت تربیت نیروهای کارا و کارآمد در هر موضوعی رسیده است. حوزه‌ی تقریب نیز گرفتار کم‌بود نیروهای متخصص کارا و کارآمد و دچار نبود سیاست‌ها و برنامه‌های کلان و خرد در تربیت نیروست.

  1. بکار نگرفتن نیروهای متخصص و تربیت‌شده در فضای تقریب

یکی ازآسیب‌های بسیار زیان‌آور که کشور ما در ساحت‌های گوناگون از آن رنج می‌برد، آن است که کارها بیش‌وکم، بدست متخصص و تربیت‌شده‌ی آن‌ها نیست. گاهی نیروهایی متخصص در برخی ساحت‌ها نیست که باید تربیت شود و تا تربیت آن‌ها از روی ضرورت و بتعبیر فقها من باب اکل میته، از نیروهای نامتخصص بهره می‌رود ولی گاه نیروهایی متخصص هر چند کم هستند که بهره‌ای در موضوع تخصص‌شان نمی‌رود. از ساحت‌های دیگر که بگذریم، در حوزه‌ی تقریب نیز بیش‌وکم، کار بدست کسانی که متخصص و تربیت‌شده‌ی آن‌اند، اگر چه کم‌اند (مورد ششم)، نیست و بسیار کسانی که بنحوی دغدغه‌ی تقریب را دارند، بی‌هرگونه تخصص و فن‌دانی دست بسیاست‌گذاری، تصمیم‌گیری و اقدام در این حوزه می‌زنند که از همه‌ی تبعات منفی‌اش که بگذریم، عقب‌ماندگی گفتمان تقریب و حتا سوء ظن بمقوله‌ی تقریب را موجب شده زیرا در علوم اجتماعی و دانش مدیریت گفته‌اند که ناکارآمدی‌های یک سیاست و راهبرد در جامعه نه فقط مشروعیت آن سیاست را زیر سوال می برد بلکه موجب بدبینی و بی‌اعتمادی باصل موضوع می‌شود.

  1. بهره‌گیری اندک از هنر و رسانه بالمعنی الاعم برای فرهنگ‌سازی تقریب و وحدت اسلامی

هنر و رسانه بی‌شک، مهم‌ترین نقش در فرهنگ‌سازی (enculturation وacculturation) بلکه تمدن‌سازی را دارند. هنر تنها پدیداری تمدنی است که در همه‌ی سطوح، طبقات، اقشار و انواع جامعه با هر روحیه، سواد، سبک زندگی و ... تأثیرگذارست. از نظریات رسانه که بگذریم، رسانه که ابزار ابلاغ و تبلیغ‌ست، با همه‌ی وسعت آن در جهان امروز، از هر چیزی از وجوهی بسیار، پیشی گرفته و مقدم است. سلبی نیز که بنگریم، دشمن تقریب و وحدت اسلامی چنان‌چه بسیار روشن و آشکارست، از همه‌ی توان رسانه‌ای خود بهره می‌برد و راه مبارزه با آن چیزی جز رسانه نیست. اگر در عنوان باغراق از عدم بهره‌گیری سخن رفت، بی‌وجه نیست زیرا مخالف باشباع، رسانه را بکار می‌گیرد و از این سو موافق، چندان سرمایه‌گذاری در آن نمی‌کند. چه بسیارست شبکه‌ها، خبرگزاری‌ها و ... تفرقه‌افکن و چه کم است رسانه‌های تقریبی و مبلغ وحدت اسلامی!

  1. شیعه‌هراسی در جهان

اگر چه اسلام‌هراسی عنوانی آشنا و مجمع علیه‌ست، باید گفت که وجوهی از این اسلام‌هراسی مرتبط با شیعه است و بطور کلی شیعه‌هراسی عنوانی از برخی وجوه اعم از اسلام‌هراسی است زیرا اسلام‌هراسی میان نامسلمانان است ولی شیعه‌هراسی نه تنها میان نامسلمانان‌ست بلکه میان مسلمانان غیرشیعی نیز یافت می‌شود. سخن از چیستی شیعه‌هراسی و علت‌های آن (یکی از اصلی‌ترین مسئله‌ها تصویرسازی نادرست از شیعه در جهان اسلام با رمی آن‌ها بشرک و ... است) بسیار است و جای خود دارد و تنها باید گفت که این شیعه‌هراسی میان مسلمانان غیرشیعی مقتضی (زمینه‌ساز) تفرقه‌ی مسلمانان و مانع وحدت آن‌هاست.

  • کم کاری جامعه‌ی مداحان در کشور و فقدان نسبی دغدغه‌ی تقریب و وحدت در آن‌ها

بسیاری از مداحان، خواسته و ناخواسته موجبات تفرقه را ایجاد می‌کنند. اکنون که به اجمال، وضع موجود تقریب شناخته شد، باید به وضع مطلوب آن پرداخت. سخن از وضع مطلوب نیازمند بررسی‌های دقیق کلامی، فقهی و اخلاقی است و البته، با دقت در آسیب‌شناسی بالا، وضع مطلوب نیز روشن می‌شود بلکه وضع موجود به نحوی با فهم مجمل از وضع مطلوب نوشته شده است. می‌توان باشاره و اجمال، وضع مطلوب را این‌گونه تصویر کرد:

/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...

ارسال نظر
captcha