گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ سینا شیخی: چندی پیش جناب آیت الله علوی بروجردی مطالبی درباره فقه و اقتصاد اسلامی ایراد نمودند. واقعه خجستهایست که عالمان دینی درباره اقتصاد و سیاست جدید نکاتی را متذکر میشوند؛ چرا که کاربست مباحث سنتی فقه در مباحث جدید اقتصاد، همان مطلبیست که طلاب دروس دینی به دنبال درک و شناخت آن هستند تا بتوانند شرایط اقتصادی کشور را با مبانی دینی و رویکرد علمی بهبود و اعتلا بخشند. اما در عالم طلبگی و علمی، جویندگان حقیقی دانش به دنبال مناطها و استدلالهای بحث و نه شعارها و ادعاهای مختلف هستند.
جناب آقای بروجردی در دیدار خود با برخی مدیران بانکی نکاتی را بیان فرمودند که موجب شگفتی هر طلبه و عالم علوم انسانی میشود. سوای تناقضات آشکار صدر و ذیل سخنان ایشان (مانند گلایه از سود زیاد وام های بانکی و ادعای مظلومیت بانکها!)، کلام ایشان موجب تأملات و پرسشهای فراوان فقهی و علمی میگردد. ایشان در سایه شعار مخالفت با اقتصاد اسلامی، احکام اقتصاد نئولیبرال مانند عدم دخالت دولت در بانک و بازار، صحیح و بلکه ممدوح دانستهاند و فرمودهاند که تفکرات غیر از سرمایهداری، کمونیستی و در نتیجه باطل هستند. گویا در دنیای امروز هر اندیشه اقتصادی مخالف با بازار آزاد را با چماق کمونیسم و اندیشه چپ مورد عنایت قرار داده میشود و با چپ خواندن یک اندیشه و فرد، باطل بودن آن مشخص میگردد! حال آن که از اساتید حوزه از جمله حضرت آیت الله آموختهایم که در هر چارچوب فکری، نکات صحیح و غلطی وجود دارد و اینها باید با بحث علمی و نه شعار مشخص شوند و هیچ یک از مکاتب اقتصادی موجود در جهان مصون از نقد و بررسی نیستند. در واقع دستگاه تبلیغاتی غرب یک دوگانه دروغین میان شوروی دیروز و آمریکای امروز ایجاد کرده است و گویی ما در میان این دو جهان محصور شدهایم و حق انتخاب دیگری نداریم، حال آنکه اندیشه بشری میتواند فراتر از این دوگانه و به دنیایی مملو از عدالت و انسانیت بیندیشید.
البته نگارنده این سطور نیز معتقد است نحوه پرداخت غیرعلمی فعلی به علوم انسانی اسلامی، که از قضا به پست مدرنیسم نزدیکتر است تا اسلام، به یکی از پاشنه آشیل های نظام علمی کشور ما تبدیل شده است. اما وضعیت نامطلوب موجود، نافی قضاوت دین نسبت به اندیشههای علوم انسانی نیست. فارغ از کم و کیف امکان نسبت علوم انسانی با دیدگاههای دینی، این نکته مسلم است که آموزههای دینی با برخی از آموزههای علوم انسانی موافق و با برخی دیگر مخالف است و این نسبت بسته به متفکرین و مکاتب این علوم متفاوت است. به طور مثال بداهتا اسلام با این پدیده که فقرا به حال خود وا گذاشته شوند و گروهی اموال و منابع طبیعی را در انحصار خود قرار دهند مخالف است و طبیعتا با هر علم و طرحی که عدالت اقتصادی را برقرار کند موافق است.
در فقه اسلامی، باب معاملات به اقسام عقود و ایقاعات و احکام آنها اختصاص دارد. مشهور میان فقها این است که احکام این باب تا حد قابل توجهی امضایی است و برای کشف احکام آن به سیره عقلا رجوع میشود. اما آنچه مسلم است در کنار این احکام امضایی، احکام تأسیسی فراوانی، مانند حرمت غش در معامله و تدلیس مشاطه و ربا نیز به چشم میخورد که هر یک افقی از دیدگاه اسلام به اقتصاد را روشن میکنند. به طور مثال در روایات دلیل حرمت ربا، کسب درآمد از راه غیر تجارت و بدون انجام کار اقتصادی صحیح عنوان شده است. امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «فحرّم اللّه ُالربا، لَتِفرَّ النّاسُ عَنِالحرامِ الى التّجاراتِ، و الى البیعِ و الشراءِ ... خداوند ربا را حرام کرد تا مردم از حرام به کسب و کار روى آورند و به خرید و فروش بپردازند» (ترجمه الحیاة، ج 5، ص 610)».
از دیدگاه شهید مطهری نیز «فلسفه حرمت ربا این است که جلو قدرت و نفوذ و سیطره سرمایه گرفته شود...در ربا، مزد در عوض کار قطعی سرمایه نیست، حتی مشروط به بقا و ادامه وجود سرمایه هم نیست؛ سرمایه چه کاری بکند و چه نکند مزد قطعی خود را میخواهد بگیرد. و باز سرمایه چه در جریان کار ضربه ببیند یا نبیند مزد خود را میگیرد، بلکه فرضاً خودش ضربه ببیند، ترمیم شده باید به صاحبش رد شود. این امور است که تسلط سرمایه را بر کار اثبات میکند و قدرت اقتصادی را در اختیار سرمایه قرار میدهد... پس از نظر اینکه شکل رابطه سرمایه و کار نباید به نحوی باشد که نفوذ قدرت و امتیازات بیشتر را به سرمایه بدهد، بلکه باید لااقل هم تراز یکدیگر باشند و یا باید قدرت کارگر(به عنوان یک انسان سازنده و تولیدکننده و هدف و غایت تولید، نه وسیلهای در خدمت تولید و هم تراز با ابزار مادی تولید) بیشتر باشد، ربا ظالمانهترین شکل رابطه کار و سرمایه است» (مطهری. کتاب ربا، بانک و بیمه: 33-34).
سلسله استنتاجهای آیت الله شهید مطهری به عنوان معلم انقلاب، کاملا مشخص است. مبانی آن مانند وسیله نبودن انسان و بالاتر بودن شأن انسان نسبت به پول، نیز بیان شده است. حضرت آیت الله بروجردی نیز لطفا مناط استدلال خویش را بیان فرمایند تا ما طلاب علوم دینی از کلام ایشان بهره ببریم. چطور میتوان از یکسو آیات قرآن و روایات مذکور را قبول داشته باشیم و در عین حال اقتصادی را تأیید کنیم که سرتاسر بر مبنای کسب ثروت از ثروت شکل گرفته است؟ مگر مبنای اقتصاد سرمایهداری چیزی جز کسب پول از پول است؟ آیا از نظر جناب آیت الله، انسان وسیله است؟ در این اقتصاد طبقه ثروتمند از کسانی تشکیل میشود که کمترین کار را انجام میدهند و در سوی مقابل طبقه محروم کسانی هستند که بیشترین کار بر گرده ایشان قرار گرفته است. از همین رو در این اقتصاد هر کس که پول بیشتری داشته باشد، درآمد بیشتری نیز کسب میکند، ولو که به میزان کمتری کار کند.
کیتلین میلر در روزنامه مشهور شیکاگو تریبون به طور دردناکی با آمار دقیق به این مسأله اشاره کرده است: «در دوران بحران همهگیری کرونا، میلیونها آمریکایی دچار مشکلات مالی شدهاند و بیش از ۵۰ میلیون آمریکایی شغل خود را از دست دادهاند. وضعیت بازار کار همچنان نامطلوب است و کارشناسان معتقدند میلیونها نفر طی سالهای آینده همچنان با مشکل پیدا کردن شغل مواجه خواهند بود اما حتی قبل از بحران کرونا، میلیونها آمریکایی با مشکلات عمیق اقتصادی مواجه بودند. بنا به اعلام موسسه سیاست اقتصادی، از دهه ۱۹۶۰ حداقل دستمزد در آمریکا برای تامین هزینههای زندگی نیروی کار کافی نبوده و این تنها یکی از عوامل افزایش نابرابری اقتصادی در جامعه آمریکاست. نابرابری اقتصادی به معنای شکاف بین درآمد یا ثروت ثروتمندترینها و بقیه جامعه است. هر دو مورد هر سال افزایش یافته است. ... بین سالهای ۱۹۶۳ تا ۲۰۱۶ درآمد خانوادههای ثروتمند ۹۰ درصد رشد کرده درحالیکه درآمد خانوادهها با درآمد پایین تنها ۱۰ درصد افزایش یافته است. ... بین سالهای ۱۹۶۳ تا ۲۰۱۶ خانوادهها با درآمد پایین، نه تنها ثروتی کسب نکردند، بلکه بهطور متوسط به هزار دلار بدهی دچار شدند، درحالیکه ثروت خانوادههای ثروتمند ۵ برابر شده است.» (به نقل از دنیای اقتصاد) . آیا از نظر جناب آیت الله بروجردی این آمار دروغ و خیالبافی است؟
اینچنین فاصله طبقاتی در اقتصاد نئولیبرالی رسمیت مییابد و مخالفت آن با مسأله عدالت به عنوان یکی از مهمترین اهداف ادیان و بعثت انبیاء اظهر من الشمس است. آیت الله شهید مطهری در کتاب عدل الهی، با توجه به همین مبانی عدالت را یکی از مفاهیم کلیدی اسلام دانستهاند: «کلام اسلامی بیش از هر چیزی به مساله عدل پرداخت، فقه اسلامی قبل از هر چیزی مساله عدل برایش مطرح شد و در جهان سیاست اسلامی بیش از هر کلمه ای، کلمه عدل به گوش می خورد». جناب آیت الله بروجردی ما را از این جهل و اغتشاش فکری بیرون آورند که چطور میتوان حکم به صحت و عقلانیت بازار آزاد داد که نتیجه اسفناک تضاد طبقاتیاش در مهد اصلی آن، یعنی آمریکا، با آمار دقیق خود آمریکاییها ذکر شد و مخالفت صریح با اصل عدالت اسلامی دارد!
دلیل دیگر حرمت ربا در آیات و روایات، تشویق شدن جامعه به سودخواری و برچیده شدن خیر و نیکی از جامعه است. امام رضا علیهالسلام در حدیثی میفرمایند: «علّةُتحریمِالرّبا ... رغبةُالنّاسِ فى الرّبح؛ علّت تحریم ربا ... تمایل یافتن مردم به سودخوارى است». (ترجمهالحیاة، ج5 ، ص 610 و 611).
عجبا که استاد فقه و حدیث ما دعوت به اقتصادی میکنند که کسب سود، موتور محرکه آن است و هر فرد صرفا برای کسب سود بیشتر تربیت میشود. گری بکر از بزرگترین اقتصاددانان نئولیبرال معتقد است انسان باید تمام روابط خویش از جمله روابط خانوادگی و حتی زندانی کردن مجرمین را بر مبنای کسب سود تنظیم میکند و هر امری که ایجاد سود نماید مجاز است[1]. با این حکم فحشا و تنفروشی نیز برای کسب سود مجاز خواهد شد؛ آیا جناب آقای بروجردی با این احکام نیز موافقند؟ البته که نیستند و این هنر بازار آزادیهاست که تفکر خود را در هالهای از دروغ بر مخاطبین عرضه مینمایند و هدف از این نوشتار کوتاه نیز روشن کردن جنبههای پنهان تفکر ایشان است که البته امروز بر کمتر کسی پوشیده است. ما از ایشان خواهشمندیم که در مورد لوازم منطقی این اندیشه برای ما توضیح بدهند و بگویند چگونه موارد فوق را با هم جمع میکنند. با معیار شدن سود در تفکر بازار آزاد، سخنان حضرت آیت الله نیز بر مبنای سود و منفعت شخصی ایشان بیان شده است و این مسأله را بغرنجتر مینماید.
در کتاب مکاسب شیخ انصاری، یکی از اصلیترین متون حوزوی در زمینه اقتصاد، که توسط حضرت آیت الله نیز تدریس میشود، در انتهای کتاب البیع روایاتی ذیل عنوان آداب تجارت آمده است که مردم را به کار و در عین حال بیتوجهی به کسب مال دنیا و توکل کردن در کسب روزی ترغیب مینماید. ما از جناب بروجردی تقاضا داریم که برای ما روشن نمایند چگونه بین این سخنان و نگرش سودگرایانه بازار آزاد جمع ممکن میشود؟ از منظر بازار آزاد قیمت همه چیز در بازار مشخص میشود. دین هم از این ماجرا مستثنی نیست. از همین روست که در این اواخر، بحث تجاریسازی دانش حوزوی در قم رواج یافته است. یعنی اگر دین نتواند در بازار خودش را به فروش برساند، باید کنار زده شود. آیا حضرت آیت الله با این گزاره بازار آزاد نیز موافقند؟ سالها پیش نشریه مهرنامه این ادعاها را بیان کرده بود و آیت الله مطهری و آیت الله بهشتی و آیت الله صدر را متأثر از کمونیسم خوانده بود. برای ما طلاب این موضوع از زبان عدهای لیبرال مسلک دشوار نبود و این مسأله را افتخاری برای این علمای بزرگ میدانستیم؛ اما این سخنان از جانب یک عالم حوزوی بر ما سنگین است و برای طلاب تعارضات فراوانی ایجاد میکند. آیا ما قرار است ارزشهای دینی و انقلابی را با ارزشهای بازار آزاد آمریکایی جابجا نماییم؟ آیا ما باید اوامر الهی در برقراری قسط و عدالت و رسیدگی به مستضعفین را کنار بگذاریم و مسیر لیبرالیستی غرب را بپیماییم؟
پر واضح است که در این نوشتار کوتاه درصدد تبیین اقتصاد از دیدگاه اسلام نیستیم؛ چرا که نظریات اسلام درباره اقتصاد و نسبت آن با وضعیت امروز جهان مطلبی غامض و نیازمند پژوهش و تحقیقات مستوفی است. ما صرفا به این موضوع اشاره کردیم که اقتصاد بازار آزاد که مورد تشویق و تأیید جناب آقای بروجردی است با روح اندیشه اسلامی نه تنها در زمینه اقتصاد، بلکه در نگاه به انسان و هدف خلقت او در تضاد آشکار است. همچنین نگارنده به دنبال آن نیست تا نظریات غربی در باب اقتصاد را یکسره باطل بداند؛ چه بسا اندیشههای اقتصادی مطلوبی که از اندیشمندان غربی صادر شده و به مراتب از آراء برخی مسلمانان به روح اقتصاد عدالتمحور اسلامی نزدیکتر است. اما شرط لازم برای درک و تحلیل اندیشههای اقتصادی بررسی دقیق و عالمانه و به دور از هیاهوی معمول بازار آزادیها و طرفداران نئولیبرالیسم است. البته این یکی از هنرهای طرفداران اقتصاد نئولیبرال است که در هر لباسی از دینداری تا بیدینی میروند و با سخنان ظاهرا علمی و حتی دینی، برخی از علما و مسئولین را مسحور کلمات خویش میکنند. اکنون در همان اندیشه غربی، تنظیمگری بازار و عدالت حاصل از رقابت همچون یک افسانه باطل میماند. به گزارش یورونیوز «حدود نیمی از از خانوارهای ساکن این کشور (آمریکا) قادر به فراهم کردن مایحتاج اصلی زندگی از قبیل غذا، مسکن، آموزش، نگهداری از کودکان، حمل و نقل، تلفن همراه و بهداشت نیستند».[2] از سوی دیگر جنایات بازار آزاد در آمریکا مانند فروش اجزای بدن زندانیان در زندانهای خصوصی[3] هوش از سر هر عاقلی ربوده است. و این کار دقیقا بر مبنای منطق بازار آزاد انجام میشود . چرا که طبق این منطق دولت نباید در کار زندانهای خصوصی دخالت کند و این زندانها باید سودآور باشند و فروش اعضای بدن زندانیان نیز یکی از راههای کسب سود است. آیا حضرت آیت الله از این حقایق بازار آزاد اطلاع دارند و علیرغم همه اینها اقتصاد بازار آزاد را عقلانی و کارآمد میخوانند؟!
حضرت آیت الله بروجردی، شما از فِریدمن به عنوان یک اقتصاددان عقلانی و بزرگ یاد کردهاید و اینکه ما باید از ایشان درس اقتصاد بیاموزیم. جناب آیت الله! بزرگترین درسی که از فِریدمن میتوانیم بیاموزیم رژیمی است که مستقیما با نظر وی و شاگردانش در شیلی به رهبری پینوشه پدید آمد و نتیجه آن اعدام سی هزار نفر از مخالفین و فجایع اقتصادی و اختلاسهای ایشان بود. آیا حضرت آیت الله غایت ما را رژیم سبوعانه شیلی میدانند؟
اکنون کارتلهای اقتصادی در دنیا با همدستی یکدیگر اکثر منابع موجود در جهان را در انحصار خویش قرار دادهاند و فاشیسم بزرگترین رهآورد بازار آزاد است تا بتواند منابع موجود را همچنان دور از دسترس اکثریت جامعه و در اختیار اقلیت ثروتمند نگاه دارد. اگر همچنان کسی مایل به دفاع از این وضعیت است، مانعی ندارد، اما غش در این معامله علمی و تدلیس در آن به اسم نزدیکی با اسلام امری ناروا و ناپسند است. البته نقد این دیدگاه به هیچ عنوان نافی مشکلات اقتصادی موجود کشورمان در سطوح مختلف نظر و عمل نیست و از وضع موجود دفاع نمیکند، اما اگر چشمانداز و هدف ما در اقتصاد، پادآرمانشهر نئولیبرالیستی شکست خورده آمریکایی باشد، هیچ امیدی برای بهبود وضعیت اقتصادی جامعه و مردم و تحقق عدالت وجود نخواهد داشت. اما ما امیدواریم که جوانان این کشور با چشمانی باز و فکری آزاد و با تلاشی مضاعف و به دور از هیاهوهای ایدئولوژیک، راهی روشن و عدالتمحور در اقتصاد ترسیم نمایند و بدین صورت گامی مهم در سعادت و بهزیستی جامعه بردارند. در نهایت نیز امیدواریم تا حضرت آیت الله بروجردی پاسخ سوالات و اغتشاشات ذهنی این طلبه کمترین را بفرمایند تا از کلام و افاضات ایشان بهرهمند گردیم.
«أَللهُم، وَفّقْنا لِلْعِلمِ النّافِعِ وَ الْعَمَلِ الصّالِحِ و الإِلْتِزامِ بِطَریقَتِهِمْ»
[1]- (به نقل از https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3700538)
[2]- https://per.euronews.com/2018/05/21/nearly-half-of-american-families-don-t-earn-enough-to-afford-basic-middle-class-life
[3]- https://link.springer.com/article/10.1057/palgrave.fr.9400006