گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ در بخش نخست گفتگو با حجت الاسلام مهدی فرمانیان که با عنوان «
تقریب و تفریق به زبان ساده» درباره مباحثی چون «مفاهیم و تعابیر موجود پیرامون وحدت اسلامی»، «فقه مقارن» و «نقش مجمع تقریب مذاهب» سخن گفته شد. آنچه در ادامه می خوانید بخش دوم این گپ و گفت است:
آقای فرمانیان، موانع تحقق وحدت اسلامی بیشتر از جانب اهل سنت است یا ضعف از نهادهای متولی وحدت در کشور؟
نخست باید دانست که اکنون هفتاد درصد سیاسیون جهان با تقریب خوب نیستند نه اینکه نخواهند بلکه سیستم به گونهای چیده شده است که قدرت دست آمریکاست و تنها به دنبال ایجاد تفرقه در جهان اسلام است. پول نیز دست عربستان و دوسه کشور دیگر است که آنها هم تحت تاثیر عربستان قرار دارند و میخواهند تفرقه بیاندازند، یعنی دو بال قدرت و پول در جهان اسلام به شدت طرفدار تفرقه هستند. هر چقدر تفرقه بیشتر شود به نفع آنها خواهد بود. ما در ایران یک صدای کوچک داریم.
یک مشکلی دیگر که در بین اهل سنت وجود دارد این است که علمای اهل سنت خود غالباً حکومتی هستند و ارتزاق آنها به حکومت وابسته است. زکات آنها برای تربیت طلبههاست. این فرد بعد از ۱۰-۱۲ سال که از حوزه فارغ التحصیل میشود؛ هیچ حقوق و شهریهای ندارد؛ بنابراین مجبور است تا در جایی مشغول شود، یا امام جمعه، جماعت یا حوزه علمیه تاسیس کند. هر کدام از این کارها را بخواهد انجام دهد باید حکومت به او اجازه دهد. اگر حکومت این اجازه را به او دهد، خود به خود مجبور است تا با حکومت همراستا شود. وقتی فضای سیاسی جهان اسلام اینگونه است. حتی خیلی از علمای اهل سنت که طرفدار تقریب باشند در بسیاری از زمانها نمیتوانند این را داد بزنند و بگویند، میترسند. از جایگاه، قطع شدن حقوق، زندانی شدن، محدود شدن اینها مسائلی است که از لحاظ اندیشهای وجود دارد.
اهل سنت داخل ایران چگونه عمل میکنند؟
در قضایای اهل سنت ساکن در ایران چند مشکل وجود دارد که موجب فرار از وحدت میشود. نخست، طی ۴۰ سالی که گذشته است برخی مسائل باعث شد تا اهل سنت آنگونه که مورد انتظار است با نظام همبسته نباشند. متاسفانه نتوانستیم در ۴۰ سال گذشته آنها را بطور مناسب جذب کنیم.
در دیداری که نخبگان اهل سنت آذربایجان غربی با برخی مسئولان شان داشته اند، تنها یک خواسته داشتند و آن اینکه شرایط کولبری برای آنها فراهم باشد! این افراد از مسجد دریافتی اندکی دارند و برای اینکه زندگی شان بچرخد، مجبور به کولهبری هستند. یک ماموستا سنی با حداقلها زندگی میکند و برای اینکه مشکل زندگیاش حل شود اقدام به کولهبری میکند. در صورتی که آن فرد باید کلاس قرآن و احکام تشکیل دهد.
این موضوعات باعث میشوند تا نگاه سنیها ناخودآگاه نسبت به شیعه با زاویه همراه باشد، یعنی عملکردها، رفتارها و کردارها بسیاری از مسائل را در اهل سنت ایجاد میکند. اما وقتی ما با ماموستاها رفیق میشویم اکثر آنها تمایل دارند تا از نظام دفاع کنند، به معنای دیگر میگویند ما در حال حفاظت از جهان اسلام هستیم، اما چون نگاههای مردم سنی بخاطر وخامت وضعیت اقتصادی و اجتماعی تاحدی نسبت به دولت منفی شده، نمیتوانند آنچنان که باید از دولت دفاع کنند یا از این اقدام میترسند.
در سالهای ۸۷-۸۸ کرمانشاه ما را دعوت کرد و من برای ۳۷ مدیر مدرسه کلاس آشنایی با فرق و مذاهب برگزار کردم. همان زمان که از کلاس بیرون آمدم، ۵ مدیر مدرسه حوزه علمیه عنوان کردند که سلفیها در حال جذب بچهها ما هستند! فقط شما بیا به ما تعلیم دهید که چگونه پاسخ وهابیها را بدهیم تا خودمان در منطقه جلوی سلفیها بایستیم. این موضوع با ریاست دفتر رئیس برخی نهادهای مامور در کرمانشاه مطرح شد و اکنون ۱۲ سال از آن زمان میگذرد و هر ۳-۴ سال یک نفر از فرمانداری میآید و میگوید چه کنیم برای ماموستاهایی که خودشان میخواهند جلوی سلفیها بایستند؟! دوباره چند سال بعد یک نفر دیگر میآید و همین سوال را میپرسد و ۱۲ سال است که هیچ اتفاقی نمیافتد. بعد برخی میگویند چرا سلفی در کرمانشاه نفوذ نموده است؟ چرا اندک جوانانی به داعش پیوستهاند؟ نزدیک به ۲ سال به استانها نمیروم. چون احساس میکنم حرام شدن پول بیتالمال است.
زمانی مسئولان یکی از استانهای سنی نشین غرب من را دعوت کردند که جلسهای به منظور معرفی و نقد سلفیت برای شخصیتهای مذهبی آنجا برگزار کنم. ۷۰۰ ماموستا از مریوان، بانه و... را به اسم مراکز بزرگ اسلامی در سالنی آوردند که سیستم تهویه نداشت و کسی گوش نمیداد. قرار بود از ساعت ۹ تا ۱۳ جلسه علمی داشته باشیم، اما اول امام جمعه صحبت کرد سپس رئیس اداره اطلاعات و سپس به من گفتند که ۲۰ دقیقه تا اذان وقت صحبت دارید!
جالب است اینها که رفتند هر کدام بیرون نفری ۱۰۰ هزار تومان هدیه دریافت کردند که تقریبا میشود ۷۰ میلیون تومان، ۳۶ میلیون تومان، کتاب خریداری شد که به جلسه نرسید و هنوز در انبار مانده است! جمعا ۱۰۶ میلیون پول اتوبوس و هرکدام غذا دادند. کمترین هزینه ۱۵۰ میلیون هزینه شده است و در پایان هیچ برآوردی این موضوع نداشت. اما اگر همین۱۵۰ میلیون هزینه کردید ۲۰ ماموستا را بیارید ۵۰۰ هزارتومان بهشان بده بعد برای یک سالی تربیت کنید علیه سلفیها فعالیت کنند. چرا شما برای آرمانهای انقلاب نیرو تربیت نمیکنید؟ آدمهایی هستند که الان خودشان لهله میزنند و فریاد میزنند ما میخواهیم برای نظام کار کنیم. لازم است که بخشنامه برای نخبگان اهل سنت تدوین شود و در آن چند خط قرمز عنوان و تبیین شود. سپس به ماموستاها فضایی داده شود که بدون عبور از این خط قرمزها همانند امام جمعههای شیعه نسبت به وضعیت موجود اعلام نظر کنند.
اکنون برخی مناطق اگر افراد حرف انتقادی بیان کنند بازداشت میشوند! لذا برخی نخبگان چیزی نمیگویند و مردم هم میگویند تو چه نخبهای هستی که درد و دل ما را نمیگویی؟! برهمین اساس افرادی از نخبگان اهل سنت چهار جمله انتقادی بیان میکند و شبیه به رهبر میشوند. اگردر هر استانی چند نخبه اهل سنت باشند که نسبت به عملکرد دولت انتقاد کنند، اما خط قرمزها را رعایت کنند. در آن زمان وقتی اصل نظام زیر سوال میرود امام جمعه از اصل نظام دفاع کند.
بخشی از خط قرمزها را تبیین و بگویید در چه حوزهای برای وحدت اسلامی تعیین کنیم؟
خط قرمزها مشخص است و امام جمعههای شیعه رعایت میکنند. چرا این موارد را برای اهل سنت نداشته باشیم؟ برای نمونه یکی از خط قرمزهای ما سیاستهای کلان نظام است که مقام معظم رهبری تبیین میکنند. اما برخی در کشور هر سخن مقام معظم رهبری را تبدیل به دستورات ولایی میکنند در صورتی که خیلی از این موارد توصیههای مقام معظم رهبری بوده است. آن مواردی که سیاستهای کلان انقلاب و رهبری است مانند مبارزه با استکبار، عدم توهین به مقدسات دیگران و... را محور قرار دهیم و بعد دست ماموستاها را برای انتقاد از مقامات و حتی برخی از رفتار افراد دینی باز بگذاریم. اکنون در مناطق اهل سنت هرگونه انتقاد به معنای زیر سوال بردن نظام تلقی میشود.
اینها مشکلاتی است که ما داریم؛ یک فرد خود را عین نظام میداند و هر اشتباهی که میکند پای نظام میگذارند. به نظر میرسد در برخی مناطق مفهوم چهارم وحدت، طیف غالب اجرائی است. از همین رو ضد تقریبیها هم دو طرف جایگاه پیدا میکنند و بیشتر بزرگ میشوند و تقریبیها بیشتر به محاق میروند.
آیا اشخاص جزء خط قرمز ما هم میشوند؟ یعنی ما مثلا از این طرف با آنچه که شیعه انگلیسی است. مثل جریان شیرازی و از این طرف هم عبدالحمید و اینها نوع برخورد و مصامحه به چه صورت باشد. باید سراغ اینها برویم و حرفشان بشنویم و گفتگو کنیم یا نه؟ با آسیب با اینها باید چه طور برخورد کنیم.
ما دوگونه باید عمل کنیم نه اینکه منافق باشیم. ما باید در نظر کار فرهنگی کنیم و این موضوعات را آسیب معرفی کنیم، اما در عمل هیچگاه نباید نظام طوری عمل کند که مخاطب احساس کند با هیچ جای نظام ارتباطی ندارد. حتما نظام یک راه ارتباطی را باز بگذارد.
یک وقتی اتفاقی در اون طرف عالم میافتد اگر بخواهیم گارد بگیریم و برخورد کنیم که جنگ اتفاق میافتد. گاهی یک تماس تلفنی باعث میشود کارها را خیلی راحت حل کند و به اون منازعات نرسد. برخورد از نظر فرهنگی با ادبیات تعاملی باید باشد نه با ادبیات تند. ما شیعه انگلیسی را هم میزنیم که این تاکتیک را هم من قبول ندارم. نتیجه ادبیات تند مواجهه کردن این است که یک پتانسیل خیلی مهم را تبدیل به دشمن و ضد خودمان کردیم. چرا این کار میکنیم؟ بله مقابله میکنیم، اما خیلی محترمانه، فرهنگی به احصاء آسیبهایشان میپردازیم. اگر در تعاملات مختلف داخلی و خارجی، فردی از طیف شیرازی بود برخورد ما اینگونه باشد که گارد نگیریم و حداقل لجبازی نشود. حداقل اینکه آنها به فکر فرو بروند که شاید بله این مواضع یا عملکرد شیرازیها در راه تثبیت شیعه خوب نیست. اما گاهی دستگیری و زندانی کردن یک فرد غیر وحدتی، فقط یک حجم عظیمی از برخی هیاتیها را مخالف ما میسازد. سیاست باید این باشد که در تک تک هیاتها اشخاصی با ادبیات مناسب یافته تا آنها بروند و اسیبها را (نه بطور خیلی واضح و با نمونه از شیرازیها و...) مطرح کنند با عنوان آسیبهای تندروی و آسیبهای افراطگرایی.
مقام معظم رهبری در مساله شیعیان ضد وحدتی اصطلاح تشیع لندنی را فرمودند که کل عالم بفهمد اگر یک شیعه در لندن این حرفها را میزند ما او و حرفهایش را قبول نداریم. یعنی کد به کل جهان اسلام و عالم میدهد. اگر میخواهیم تقریب را نشر و بسط دهیم ابتدا باید ذهنیت همه تشیع را با مبانی صحیح و تعامل مناسب آماده کنیم و سپس آسیبهایش را با محبت ذکر کنیم. ما باید پدر اینها باشیم. همچنینای کاش کلیه نیروهای امنیتی قبل از هرکار، حداقل یک سال اختلافات و اشتراکات با رویکرد تقریبی را بخوانند که در عمل بتوانند بهتر عمل کنند. البته خیلیها هم خوب عمل میکنند.
راهبرد عملی این تهدیدات را چگونه طبقه بندی میتوان کرد؟
من فکر میکنم میتوانم سه پاسخ دهم. قاعده طلایی اخلاق که خود امام علی (ع) برای ما آورده است و خودشان عمل کردند که متاسفانه آنگونه که باید در هیچ کشوری عمل نمیشود این است که هر چه برای خود میپسندی برای دیگران بپسند. اگر برای خود نمیپسندی برای دیگران هم نپسند.
ما دوست داریم عربستان، پاکستان و... با شیعیان چطور برخورد کنند؟ ما هم همان برخورد را اینجا باید داشته باشیم. فرق است میان بنیانهای فکری ما و کنشی که حکومت باید عمل کند. من همیشه گفتم باید بین عملکرد و سیاست نظام جمهوری اسلامی با مبانی فکری حوزه علمیه قم تفاوت گذاشت. زیرا یک روحانی که مسول میشود نباید بگوید من شیعه و حوزویام و تمام فکر مذهبی خودم را اینجا باید اجرا کنم بلکه حاکم تمام آدمهایی که زیرمجموعه تو هستند شدهای و آنها شهروند تو هستند. حرکتی که امیرالمومنین نسبت به خوارج، جملیها و... انجام داد چگونه بود؟ خوارج میآمدند پیش حضرت در مسجد فحش میدادند. اما من نوعی تحمل ندارم شخصی به من توهین کند و من حتما پاسخ سختی به او خواهم داد. صحابه حضرت نیز ناراحت میشدند و میخواستند آنها را بزنند، اما امام گفتند: خیر رهایشان کنید. تا زمانی که طرف مقابل شمشیر علیه حکومت نگرفته ما حتی حقوقشان را از بیتالمال قطع نمیکنیم. ولی ما در برخی موارد چکار میکنیم؟ گاهی شده است که سریعا از دانشگاه بیرون میکنیم، همه چی را قطع میکنیم.
در حالی که اگر به مخاطبان سیاستهای خود بها دهیم و آنها را جزءی از خود بدانیم خیلی فرصتهای بسیاری را خلق میکنیم و میتوانیم از اینها استفاده کنیم. اینها سفیران فرهنگی خوبی برای حفاظت از انقلاب، دفاع از نظام در تک تک کشورهای مختلف میشوند. اگر ما با اینها خوب رفتار کنیم. این آقا وقتی میرود در فلان جا که علیه انقلاب حرف میزنند، خیلی راحت از انقلاب اسلامی دفاع میکند.
چند عالم اهل سنت در کشور حضور دارند که به مناسبت ولادت امام زمان (عج) به من پیام تبریک میفرستند. شهادت حضرت زهرا (سه) را تسلیت گفتند. چرا از این افراد استفاده نمیکنیم؟ این که بمن پیام میدهد میداند که من نه مسوولم، نه پولی بهش میدهم. جالب است از ۱۰ پیامی که میدهد من پیام نمیدهم و به ندرت جواب میدهم. وقتی این گونه افراد وجود دارند چرا از آنها استفاده نمیکنیم.
برخی از افراد عملکردهای تندی علیه اهل سنت دارند و وقتی علت تندی در مواجهه را از او میپرسم، میگوید، اگر اعتقادات اهل سنت را بکوبیم خوب است تا بترسند! در حالی که آنها نمیترسند بلکه اتفاقا عواطف شان تحریک میشود.
یکبار یکی از شخصیتهای افراطی اهل تسنن کشور به طرح دیدگاههای تند خود پرداخته بود. بعضی شخصیتها از من سوال کردند که به چه شیوهای باید برخورد شود؟
گفتم یک فرد مطلع را که امکان رصد دیدگاههای افراطی را دارد و امکان پاسخگویی به شبهات را دارد برای ارائه پاسخهای رسانهای بگمارید. اگر روزی جامعه المصطفی مورد تخریب و هجمه قرار گرفت، باید مستدل و همراه با شواهد و آمار پاسخ قاطع داد.
گاهی اوقات ما به معنای اهالی رسانه، از طرح اعتقاداتی که قرابت زیادی با اعتقادات وهابیت دارد و در موارد معدود از تریبونهای اهل تسنن مطرح میشود متعجب میشویم!
ااتفاقاً معدود نخبگانی در اهل تسنن کشور هستند که باورهای وهابی دارند، اما همانها هم اگر طی ۲۰ سال گذشته به بررسی خطبههای آنها اقدام کنید ملاحظه خواهید که به شیوههای مختلف به صورت متعدد به طرح اعتقادات خاص خود مبادرت نموده اند. البته این نشان از آزادیهای دینی اقلیتهای مذهبی در کشور دارد.
شما موانع اصلی تقریب را چه چیزی میبینید؟
طیف اول موانع دسته بندیهای جناحی و سیاسی است. زیرا برخی نیروهای حزبی و جناحی به منظور مقاصد و منافع سیاسی خودشان سعی میکنند با برخی گروهها و اقشار اهل سنت تعامل برقرار کنند و با وعده وعیدهای سیاسی آنها را به سوی خود متمایل سازند که بیشتر نوعی فریب به نظر میرسد تا خدمت گزاری صادقانه.
طیف دوم روحانیون تندرو دو طرف هستند. اینها به نظر من در مجموع در هر دو طرف، در اقلیت عددی هستند، اما چون تندرو هستند همیشه صدایشان بلندتر بوده و اهل اسلام دامن سوز این عده اقلیت تندرو شیعه و سنی بوده اند. چون سر و صدا زیاد میکنند دم دیگران را میبندند و نمیگذارند دیگران حرف بزنند و فضا بسته میشود. هم در سنت هم در شیعه.
میدانیم که سیاسیون کشورهای جهان اسلام مخالف تقریب و وحدت هستند و اینکه ثروت و قدرت پشت سر یکسری کشورها هست آیا شما راهکاری برای تضعیف جبهه آنان دارید؟
راهحلهای متعددی از نظر من در این فضا وجود دارد. یک بخش آن که به نیروهای امنیتی راجع است این است که نگاه غالب در بسیاری موارد از حالت امنیتی به فرهنگی تغییر یابد. شما میدانید در جایی که اسلحه وجود داشته باشد، همه شاخکها حساس میشود. اما کار فرهنگی زیاد شاخکها را حساس نمیکند. نباید تصور کرد که اگر صبغه امنیتی تقلیل یابد از نفوذ کاسته شده است، زیرا اصل نفوذ، آنگونه که دغدغه رهبری نیز بوده است نفوذ فرهنگی است.
حتی اگر تمایل به تربیت طلاب شیعه برای تبلیغ در کشورهای اسلامی داریم، به نظرم بهترین شیوه یافتن تعداد محدودی از افراد خوش استعداد در همه جهان اسلام و آموزش و تربیت دینی هر یک از آنها در کشور متبوع است. به این شیوه هزینهها کاسته و کیفیت تعلیم و در نتیجه بهره وری نیز افزایش مییابد. از سوی دیگر نهادهای مختلف مامور و داوطلب در این زمینهها که در حوزه جهان اسلام فعالیت میکنند را بهتر است تجمیع نمایند تا کارآیی بهتری را شاهد باشیم. همچنین اگر در درون بتوان در حوزههای علمیه نیروهای تقریب گرای بیشتری تربیت نمائیم، میتوان از فضای فرهنگی ایجاد شده در عرصههای بین الملل نیز بیشتر بهره برد. اگر مقوله تقریب را به حوزهها واگذار نمائیم، آنگاه حوزه علمیه قم خود راساً با نهادهای علمی اهل سنت جهان مانند دانشگاه الازهر و... وارد تعامل میشود و این پیوند بسیار مبارکی در امر تقریب خواهد بود که تجربه آن را در زمان آیت الله بروجردی و شیخ شلتوت در الازهر داشته ایم. اما اگر نهادهای سیاسی کشور مقوله تقریب را در دست گیرد، به دلیل مشکلات سیاسی مابین کشورهای اسلامی (بطور مثال کشور مصر) حداقل در برخی برهههای تاریخی، پیگیری تقریب مذاهب اسلامی مسیر کندتری به خود میگیرد.
/انتهای پیام/