گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ مدت مدیدی ست که در جشنوارههای موسیقی فجر، تنها شاخصهای که به چشم نمیآید و تنها نوایی که به گوش نمیرسد، موسیقی فجرِ انقلاب اسلامی ست. گویی هم رسالت این جشنواره از یاد رفته و هم نام جشنوارهی موسیقی فجر، بی مسمی شده است.
اگر خاطر عزیزان یاری نمیکند، با تورقی در اسناد نه چندان فسیل شدهی وزارت افخم فرهنگ و ارشاد اسلامی، نام این رویداد تحت لوای "جشنوارهی سراسری سرود و آهنگهای انقلابی" جلوه گری میکند. از لفظِ سرود و آهنگ، میگذریم که هر دو نمایهای از موسیقی هستند. کاش عیان میگردید که از عنوان انقلاب، چگونه گذر کردهایم؟ آیا منظور از فجر، روزهایی غیر از ایام الله دههی فجر است؟ مگر چند سال از پیروزی انقلاب میگذرد؟ آرمانها و ماهیت انقلاب متغیر شده یا ذهنیت مدیران چرخش پیدا کرده است؟ و یا شاید مدیران مربوطه، علقهای به این نوع مباحث ندارند و یا خویش را وامدار و مدیون انقلاب اسلامی نمیدانند. چه اگر انقلاب اسلامی به پیروزی نمیرسید، معلوم نمیگردید که این مدیران کوتاه و بلندی که در مسندهای فرهنگی و هنری دولت کاربلد اعتدال، رتق امور را به فتق آن پیوند میدهند، الان در کجا بودند و به چه کاری اشتغال داشتند؟!
در جدول اجراهای سالهای پیشین جشنوارهی موسیقی فجر، شاخصهای که معرّف نام ایران و انقلابش باشد، به چشم نمیآید. این جدول را میتوان به رویدادی هنری در هر کشور فارسی زبانی غیر از ایران، به سان افغانستان یا تاجیکستان، نسبت داد. طیفی ملّون از اجرای نازلِ موسیقیهای پاپ، به همراه تعدّد تکنوازی سازهای غربی، در کنار چندین گروه مهمان از چند کشور عمدتاً اروپایی، در جوار اجرای قطعاتی از بتهون و باخ و موتسارت توسط ارکستر سمفونیک ملی و نمایش چند اجرای بَزک شده و محدود، از موسیقی ردیف و دستگاهِ ایرانی و مقاماتِ دست چین شدهی موسیقی نواحی، با حضور دائمی چهرههایی پُر تکرار و همیشگی و سِمج، تمامی داشته و عَرضهی هر سالهی جشنوارهی موسیقی فجر است. همین امر، ماهیت جشنوارهی موسیقی فجر را از یک رویداد عظیمِ هنر محورِ ملی، به قوارهی برنامهای کلیشهای و حتّی بد ثمر که هر دورهاش، تکرارِ مخنثِ سالهای قبل و بعد آن است، تنزل داده و موجبات تجنّب اکابر متعهد به هنرِ شریف و تعالی بخش و نیز مهجوریت فعالان عرصهی موسیقی انقلاب اسلامی، از این مکرّر رخوت آجین را فراهم آورده است.
اساعه، مجمرِ جشنوارهی فجر، که در آغاز با نیت برکشیدن و اعتلای موسیقی انقلاب اسلامی، تعریف و برگزار میگردد، پذیرای هر صدایی، جز نوای پر طنین انقلاب اسلامی ست.
اگر با دیدهای محقق گون، بر پیشینهی موسیقی ایران زمین، نظری به تتبع و کنکاش بیفکنیم، معلوممان میگردد که ایرانیان با شرف و نژاده، هیچگاه مراد خویش از پرداختن به موسیقی را، لهو و لعب قرار نداده و هماره در وجه کارکردی موسیقی، به جِد، جهد کرده و کوشیدهاند. با نگاهی اجمالی به گوشههای موسیقی ملی و مقاماتِ موسیقی نواحی، مفاهیمی چونان، سور و سوگ و حماسه و هیجان و رزم و بزم و کار و تلاش را، در تبلور و تلألو میبینیم. این بدان معنی ست که موسیقی در ایران زمین، ترجمانِ حالات و معرّفِ احوالات مردمان بوده است. خواهیم دید که به طرزی پیوسته و طریقی خجسته، موسیقی در آوردگاه رزم و میدان کارزار یا عرصهی کار و پهنهی تلاش، مُمد و مددکار ایرانیان بوده است. با نغمهاش کوشیدهاند و با نوایش خروشیدهاند. یعنی موسیقی در قامتِ همراه و همنفسی کارکردی، در گذار از شرایط صعب و رسیدن به سر منزلِ مقصود، با ایرانیان، همشانگی نموده است. فی المثل؛ به همان وجهی که سرودهایی حماسی، صفوف سپاهیان ایران باستان در برابر یونانیان را منسجم مینمود، آواهای کار، در روند صید، حرکات ماهیگیران تور انداز جنوبی را هماهنگ میکرد. به همان سیاقی که در بحبوبهی پیروزی انقلاب اسلامی، نغمههای پُر شورِ مردممدار، در لفافهی غریو مردمی، بر آسمان میشد و پایههای کاخ ظلم را میلرزاند؛ الحانِ پُر سوزِ نوحه سازان، جانهای مشتاق رزمندگان در جبههها را جلایی جانانه میداد. امروزه نیز، اهداف و آمال، سیاست ها، چشم انداز و راهبردهای انقلاب اسلامی در تمامی عرصههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشی مشخص و مشعشع است. سیر حرکت کشور در دهههای پیشین و دستاوردهای محترم نظام در گسترههای علمی و فناوری، نظامی، ورزشی و... هم معلوم و مثبوت است. بحرانها و تهدیدات و تحریمهای دشمنان، علیه ایران زمین، واضح و تقابلات اجتماعی و همبستگی ملی در برابر این هجمهها نیز روشن و مبرهن است. چگونه است که در جشنوارهی موسیقی فجر انقلاب اسلامی، هیچ رد پایی از اثری که حول محور رنج و راحت ایرانیان باشد، به چشم نمیآید؟ چگونه است که در جشنوارهی موسیقی فجر انقلاب اسلامی، نوایی که مبین دغدغههای مردم باشد، مترنم نمیگردد. شاید مسائلی به سانِ اتحاد ملی، بصیرت مردمی، حجاب و عفت عمومی، دستاوردهای علمی و موفقیتهای جهانی، حفظ کیان خانواده، شهدا و مدافعان وطن، ناهنجاریهای اجتماعی، تهاجمات فرهنگی و روابط متزلزل انسانی و آسیبهای اجتماعی، از اقلِّ درجه اهمیت برخوردار هستند و هیچگاه در اولویت بزرگترین رویداد موسیقایی کشور قرار نمیگیرند و در عوض اجرای نوازندهای مدعو از فرامشزارِ کشوری مهجور در اروپای شرقی که ساز ناکوکش بیش از بیست نفر مخاطب در داخل کشور ندارد، در صدر مطالبات است. گویی در نظرگاه متولیانِ جشنوارهی موسیقی فجر انقلاب اسلامی، هجمههای خُرد کنندهای که هر روزه از جانب اجانب، بر پیکر رنجور، اما پر صلابت مردم ایران زمین زخم میزند، به اندازهی بالهی زیبای خفتهی چایکوفسکی، اهمیت ندارد.
جشنوارهی موسیقی فجر، با هزینهکرد بیت المال و بودجهی عمومی کشور، بلندگوی هر جریانی، به جز انقلاب اسلامی ست. هنر هر اقلیمی، آینهی تمام نمای احوالات و احساسات و دغدغهها و آمال و آلامِ مردم آن خطه است. زبانِ هنری که بازگویانِ حال مردمانش نباشد، اگر بُریده باد، بهتر است. جشنواره های موسیقی فجر در سالهای اخیر، هیچ نسبتی با زبان حال مردم ایران ندارد.
اگر مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به کُنه و رسالت جشنوارهی موسیقی فجر، رجعت ننمایند، این رویداد فرهنگ ساز، از قوارهی ناسازِ مفحلی متفرعن و ابتر، پای فراتر نخواهد گذاشت...
پیراهنی که آید از او بوی یوسفم // ترسم برادران غیورش قبا کنند (حافظ)
/انتهای پیام/