گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ حجت الاسلام مهدی فرمانیان؛ زاده ۱۳۵۲، کاشان، معاون پژوهشی دانشگاه، مولف چندین جلد کتاب و نویسنده مقالات متعدد و رئیس سابق دانشکده مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب است. فرمانیان سالهاست به تدریس در مقطع دکتری در مراکز علمی مختلف مشغول است. او همچنین ریاست موسسه مطالعات بنیاد دینی و عضویت شورای علمی موسسات و مراکز علمی و پژوهشی مختلف در حوزه مذاهب اسلامی را در سوابق علمی و اجرایی خود به ثبت رسانده است. وی هم اکنون معاون پژوهشی و عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب است و در حوزه تقریب مذاهب اسلامی فعالیت میکند.
۴۰ سال از انقلاب اسلامی گذشته و از همان سالهای ابتدایی پس از انقلاب، بحث وحدت اسلامی در کشور مطرح شد. موضوعی که در سالهای اخیر و باتوجه به تحولات منطقه بیش از پیش مورد توجه عامه مسلمین قرار گرفته است. از منظر شما مفاهیمی که امروز درباب وحدت اسلامی وجود دارد، به چند دسته تقسیم میشود؟
به نظر میرسد در کشور ما همه از کلمات وحدت و تقریب استفاده میکنند، اما چهار مفهوم مختلف را از آن برداشت میکنند. در اکثر اوقات منظور از تقریب،
مفهوم نخست آن یعنی وحدت سیاسی است؛ به آن معنا که اختلافات مذهبی میتواند وجود داشته باشد، اما جمهوری اسلامی ایران با سیاستمداران جهان اسلام بر سر هفت یا هشت مسئله که در جهان اسلام وجود دارد به وحدت نظری، تعامل و همگرایی برسد. به نظر میرسد که امام خمینی (ره) نیز با این روش موافق بودند.
مفهوم دومی که از تقریب برداشت میشود، وحدت به معنای تقریب بین اندیشههای تشیع و اهل سنت است و بر این موضوع مقام معظم رهبری تاکید دارند. نوع وحدتی که در اینجا مطرح است مقداری وسیعتر است، یعنی ما تنها در بحثهای سیاسی وحدت نداریم بلکه در بحثهای دیگر نیز میتوانیم وحدت داشته باشیم.
به طور مثال تمام جهان اسلام درباره جامعه فلسطین با یکدیگر وحدت دارند. در واقع استعمار آمده و این مصیبت را برای جهان اسلام ایجاد کرده است و ما بر روی این موضوع وحدت سیاسی داریم، اما باید اندیشههایمان را به یکدیگر نزدیک کنیم. واقعیت این است، در ۱۴۰۰ سال گذشته مخصوصا در ۲۰۰ سالی که وهابیت آمده است، بسیاری از مسائل اختلافی بین جهان اسلام پررنگتر شده است و آمریکا، اسرائیل، عربستان و... بسیار به دنبال پررنگشدن این اختلافات هستند. در صورتی که مسلمانان مشترکات بسیاری دارند.
اگر یک سنی با نگاه تقریب (نزدیک کردن اندیشهها) به صورت همدلانه به شیعه نگاه کند، متوجه میشود که اندیشه شیعه با اهل سنت خیلی نزدیک است و اگر یک فرد شیعه همدلانه به اهل سنت توجه کند به این موضوع دست مییابد که هیچ ربطی به تقسیم و تشبیه ندارد. پس چرا باید دیگران را به مشبه، مجسمه و... متهم کرد؟
بنده معتقدم در بسیاری از مسائلی که مسلمانان با یکدیگر اختلاف دارند باید تفسیرها به یکدیگر نزدیکتر شود. مثلاً در باب خدا، ما اهل سنت را به مشبه و مجسمه و... متهم میکنیم و از سوی دیگر آنها میگویند که شما معطله هستید، اما وقتی تفسیر اهل سنت و شیعه را درباره صفات خدا در نظر میگیریم، متوجه نزدیکی این تقسیر به یکدیگر میشویم یعنی نه آنها تشبیهی و نه ما تعطیلی هستیم. پس اگر یک سنی با نگاه تقریب (نزدیک کردن اندیشهها) به صورت همدلانه به شیعه نگاه کند، متوجه میشود که اندیشه شیعه با اهل سنت خیلی نزدیک است و اگر یک فرد شیعه همدلانه به اهل سنت توجه کند به این موضوع دست مییابد که هیچ ربطی به تقسیم و تشبیه ندارد. پس چرا باید دیگران را به مشبه، مجسمه و... متهم کرد؟ این موضوع میشود تقریب اندیشهها. مقام معظم رهبری درصدد تحقق این نوع تقریب بودند، اما به دلیل اعمال سلیقههای کارگزاران، شاید ۱۰ درصد در این زمینه موفق بوده ایم. این موضوع هم بازمیگردد به اینکه این تفکر آدمهای نخبه قوی برای تبیین تاکنون نداشته است. مشکلی که در حوزه علمیه قم وجود دارد این است که ما آدم تقریبی تربیت نمیکنیم. به طور کلی در حوزه علمیه، سنی و شیعه آدم تقریبی تربیت نمیشود بلکه ادم تفریقی تربیت میکنند. به این دلیل که اهل سنت برای معرفی خود، به پررنگتر کردن اختلافات در حوزه علمیهاش میپردازد، چرا که این موضوع قشنگتر خود را نشان میدهد.
در حوزه علمیه شیعیان نیز همین کار را انجام میدهیم یعنی ما نیز در صدد پررنگتر کردن فاصله هستیم تا به وضوح اندیشه مذهب ما مشخص شود، در صورتی که بسیار راحت میتوانستند این مسئله را کمرنگ کنند همان طور که در طول تاریخ در بین اهل سنت و شیعه این اتفاقات افتاده است. به طور مثال، اختلافات ما با علویان سوریه به مراتب بیشتر با اهل سنت است. علویان سوریه، از نظر فکری غالی هستند و دورتر از اهل سنت به ما هستند. امام راحل و مقام معظم رهبری بعد از انقلاب به دنبال آن بودند تا علویان را به سمت وحدت جذب کنند بنابراین درصدد کمرنگ کردن اختلافات بپاخاستند. چه اتفاقی افتاد؟ آنها با این اقدام احساس نزدیکی به ما کردند و ما هم به آنها احساس نزدیکی میکنیم، اما متاسفانه نسبت به اهل سنت پررنگی اختلافات وجود دارد.
مقام معظم رهبری به دنبال این هستند که ما با اهل سنت هم باید این فضا را ایجاد کنیم. مواضع مقام معظم رهبری بسیار مهم و جالب است، اما متاسفانه هیچ کسی روی این قضیه کار نمیکند. نه تنها دنبالش نیستند بلکه دنبال مخدوش کردن این موضوع نیز هستند.
سومین مفهومی که از وحدت و تقریب وجود دارد تحمل مخالف است. ما مخالف را تحمل میکنیم به این دلیل که شرایط حذف آماده نیست و اگر روزی قدرت داشتیم دیگر تقریب را تحمل نمیکنیم. تحمل مخالف به این معنا که شرایط مهیا نیست و حرفمان به کرسی نمینشیند یعنی این وحدت بر اساس تاکتیک است. برخلاف دو مفهوم قبل که راهبردی بود.
نوع چهارم، این است که تقریب یعنی تقرب الی حق.برخی از این علما، تقریب را به این معنا میدانند که «تقرب الی الحق»، یعنی سنی باید شیعه شود. این افراد از سخنان و کلمات تقریبی استفاده میکنند، اما تعریفی که از تقریب دارند، همان معانی تقریبی است که وهابیت دارد. وهابیت کتابی تحت عنوان کتاب تقریب بین شیعه و سنت دارد که در این کتاب آمده است که تقریب یعنی تقرب الیالحق؛ اگر وهابی شدی تو تقریبی خوبی هستی و الا تقریب یعنی کنار هم بنشینیم و به هم کار نداشته باشیم.
تقریب یعنی من با شما بنشینم و معارف اهل بیت را بگویم و طرف مقابل نباید حرفی بزند و تنها حرفهای من را یک طرفه گوش دهد. این هم یک معنا در حوزه دارد و در حال رخ دادن است.
متاسفانه مجمع تقریب طی ۳۰ سال گذشته موفق نبوده است، البته به اندازه پولی که خرج کردند موفق بوده، اما در این زمینه میتوانست موفقتر عمل کند.
باید از برخی از اعضای مجمع تقریب که ادعای درک مباحث تقریبی را دارند و نیازی به مشورت در این زمینهها نمیبینند پرسید که چند جلسه درباره مباحث تقریب نشستهای و با چند سنی دراین باره بحث کردهای؟ تا چه اندازه سخنان سنیها را خوانده و شنیدهای؟ آیا تقریب یعنی فقط با سنی؟ تقریب با دیگران چه میشود؟ دیگران یعنی فرقههای دیگر اسلامی. تقریب بین شیعه و شیعه، اسماعیلیه، زیدیه، شیرازی، ترکیه، قادیانه، ذکریه، اباذیه و... صدها فرقه دیگر داریم که اهل سنت آن را قبول ندارند، اما در جهان اسلام وجود دارند.
دلیل عدم موفقیت مجمع تقریب را چه میدانید؟یکی از مشکلات تقریب آن است که به حوزه علمیه قم هیچ کاری نداشته است و هیچ اثری از مجموعه تقریب در حوزه علمیه قم نمیبینیم. من به خدمت آیتالله اراکی رفتم و گفتم لطفا به حوزه علمیه قم بیاید و معاونتی داشته باشید. این خواهش من از وی برای آن بود تا به حوزه علمیه قم برود و تقریب را پیگیری کند. تقریب را نسبت به سنیها انجام میدهیم، اما چه کسی این طرف میز نشسته؟ دو مجتهد جدی، پا رکاب که در این فضا نگاه تقریب داشته باشند نداشته ایم.
باید از برخی از اعضای مجمع تقریب که ادعای درک مباحث تقریبی را دارند و نیازی به مشورت در این زمینهها نمیبینند پرسید که چند جلسه درباره مباحث تقریب نشستهای و با چند سنی دراین باره بحث کردهای؟ تا چه اندازه سخنان سنیها را خوانده و شنیدهای؟ آیا تقریب یعنی فقط با سنی؟ تقریب با دیگران چه میشود؟ دیگران یعنی فرقههای دیگر اسلامی. تقریب بین شیعه و شیعه، اسماعیلیه، زیدیه، شیرازی، ترکیه، قادیانه، ذکریه، اباذیه و... صدها فرقه دیگر داریم که اهل سنت آن را قبول ندارند، اما در جهان اسلام وجود دارند. ما در ایران در بحث تقریب با چنین موضوعاتی با مشکل مواجه هستیم.
جامعه المصطفی در تقریب چه اقدامی انجام داده است؟جامعه المصطفی در تقریب، اقدامات تمام کننده نداشته، بلکه تمام طلبههایی هم که تربیت میکند، آنگونه که باید تقریبی نیستند. از سال ۸۱ تاکنون در جامعه المصطفی در حال تدریس هستم و به عنوان فردی مطلع عرض میکنم.
در واقع موضوع این است که شاگردان امام خمینی (ره) در زمان انقلاب وارد عرصه سیاست و حکومت شدند. حال سوال این است که حوزه علمیه را به چه کسی دادند؟ تیپ تفکر حضراتی که تقریب را یا قبول ندارند و اگر هم دارند تاکتیک است. این موضوع در حوزه اتفاق افتاده است و ما اصلا توجهی به آن نداشتیم.
شما بررسی کنید روحانیونی که در دانشگاه تدریس میکنند اغلب دارای تفکرات تقریبی نیستند. اکنون نظرها در حوزه علمیه بر آن است تا فلسفه را در حوزه حذف کنند. گفته میشود که عرفان به چه کاری در حوزه علمیه میخورد؟ ۲۰ سال پیش را به یاد دارم. زمانی که میخواستم درس عرفان بخوانم راحت به دفتر تبلیغات و پاساژ قدس میرفتم و نوارهای درس عرفان آیتالله حسنزاده در آنجا موجود بود، اما در حال حاضر به دشواری یافت میشوند. بلکه اگر قصد داشته باشی تا اینها را بخوانی باید از دفتر آیتالله جوادی یا حسنزاده نامه دریافت کنی منباب این موضوع که تو میتوانی از این موضوعات استفاده کنید. در حوزه چنین اتفاقاتی در حال رخ دادن است. به نظر شما چرا رهبر معظم انقلاب قصد دارد تا زمینهای را در مشهد ایجاد کند تا فلسفه را در آنجا بیاورد؟ چون در حوزه با چنین مشکلاتی روبهرو هستیم یعنی ما زیرساختهای تقریب در حوزه علمیه را ایجاد نکردیم.
رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز اخیرا در بیانات خود درباره وضعیت حوزههای علمیه تذکر جدی دادند.مشکلی که ما در حوزه علمیه داریم این است که حوزه یک مجموعه بستهای است و با ایجاد مراکز اقماری در حوزه تلاش میشود تا بتواند از این حوزه بهره وریها بالا رود.
پیامبر فرمودند: «اگر کسی صبح مسلمان بیدار شود و ببیند مسلمانی داد میزند و به کمکش نرود او مسلمان نیست.» برخیها در حوزه علمیه بر سر این موضوع هفتهها بحث کرده اند تا زیراب این تفسیر را بزنند، یا تفسیری از این روایت داشته باشد تا با آن برداشتها و نظرات ما نتوانیم برای فلسطین، حماس، جامعه سنیها اقدامی کنیم.
شاگردان حوزه بر سر کلاس این افراد حضور پیدا میکنند و با این اندیشه، ممکن است بعدا جذب مجموعه نظام شوند. چه اتفاقی میافتد و تاثیرش چه میشود؟ این آقا، امام جمعه کجا میشود؟ این فرد تمام همتش این است که سنیها را شیعه کند و تمام هزینهها را به این سمت میبرد. جلوی فعالیتهای اهل سنت را میگیرد و اجازه نمیدهد تا حوزه علمیه و رسانه، مجله، کتابها چاپ شود.
طبق قانون، امام جمعه عضو شورای تامین است و صدها عضویت مهم دیگر دارد، بنابراین سخنانش تاثیرگذار است و وقتی در جمعی میرود و به عنوان یک روحانی تحلیل میکند میگوید این نظر مذهب است بنابراین تمام افراد به حرفش گوش میدهند.
بر فقه مقارن سالها کار میشود. آیا میتواند این موضوع خود ظرفیت ساز باشد و انتهای فقه مقارن در تقریب به چه میزان است؟فقه مقارن، ظرفیت بسیار خوبی برای تعامل و فهم بهتر و نزدیکتر تقریبی است که مقام معظم رهبری به دنبال آن است، اما برخی در حوزه علمیه حتی تحمل اینکه یک درس فقه مقارن در قم برگزار شود را ندارند. از سویی برخی افراد فعالیتهایی به اسم فقه مقارن انجام میدهند، اما در واقع میخواهند اهل سنت را تخریب کنند.
فقه مقارن یعنی بیاییم در یک باب فقهی هم در نظر شیعه و هم نظر اهل سنت را مطرح کنیم و بررسی کنیم که کدام غنیتر و صحیحتر به نتیجه میرسند. هم ادله شیعه و هم اهل سنت گفته شود. باید دید فضا برای این فعالیت فراهم است؟
فقه مقارن یعنی بیاییم در یک باب فقهی هم در نظر شیعه و هم نظر اهل سنت را مطرح کنیم و بررسی کنیم که کدام غنیتر و صحیحتر به نتیجه میرسند. هم ادله شیعه و هم اهل سنت گفته شود. باید دید فضا برای این فعالیت فراهم است؟
آیت الله بروجردی با آن عظمتش قصد انجام اقداماتی را داشت، اما نتوانست. آقای بروجردی چند عبارت در مباحث فقه مقارن دارد. برخی آقایان درصدد انکار آن هستند. همانطور که وهابیت میخواهد فتوای تاریخی شیخ محمود شلتوت را انکار کند. اقایان هم در قم قصد انکار عبارات آیت الله بروجردی مبنی بر اینکه فقه شیعه حاشیهای بر فقه اهلسنت است، را دارند. زیرا اگرچه امام صادق (ع) به لحاظ جایگاه بسیار بزرگ مرتبه بودند، اما در آن زمان به لحاظ موقعیت اجتماعی شیعه در اقلیت بود. به دو دلیل به امام صادق (ع) احترام میگذاشتند. یکی به خاطر اینکه فرزند پیامبر و از اهل بیت و دیگری چرا که فردی زاهد و عالم بودند. تمام افرادی که در اطراف امام صادق (ع) درس میخواندند حدود ۴ هزار نفر بودند. اما در مقابل تنها یک هزار نفر در کوفه در کلاس ابوحنیفه شرکت میکردند؛ لذا میگوید، چون حرفهای ابوحنیفه بر جهان اسلام تاثیرگذار بود امام صادق به حرفهای ابوحنیفه حاشیه میزد و حرفهایش را تصحیح میکرد؛ لذا اگر قرار است که حدیث امام صادق (ع) را بررسی کنیم حتما باید فقه ابوحنیفه را بدانیم تا سخن امام صادق (ع) را در مقابل وی فهم کنیم. آیت الله بروجردی قصد داشتند که کتابی مانند شرح العروة الوثقی که بالا فتواهای شیعه و پایین فتواهای سنیها باشد را بنگارند، اما نتوانستند.
سال ۷۹؛ ۳۴ سوال در باب ویژگیهای تقریبی آیتالله بروجردی طرح کردم و آن را با ۳۵ نفر از شاگردان ایشان که هنوز زنده بودند، ارائه دادم. ۳۰ نفر از این جمع حضور ما را نپذیرفتند و اعلام کردند که ما این جوابها را نمیتوانیم بگوییم. هنگامی که به یکی از علمای مبرز تحویل دادم، تمام سوالات را خط زد و ۴ موضوع کلی ارائه داد و زندگی نامه آیت الله بروجردی را نوشت و گفت من نمیتوانم جواب بدهم. برخی دیگر نیز گفتند من در این زمینه مصاحبه نمیکنم. یکبار در یکی از اتاقهای دارالشفاء خدمت یکی از علما رسیدم و سوالها را به ایشان دادم و ساعتها درباره نظرات ایت الله بروجردی بحث کردیم. میگفتند این حرفها الان جرم است. حال الان ۲۰ سال از آن روز گذشته و اوضاع وخیمتر شده است. به قول بعضی از دوستان میگفتند خدا پدر داعش را بیامرزد یک مقدار تقریب در اوضاع درست کرد!
/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...