بررسی مرزبندی میان نوآوری با بدعت در مسیر تحول؛
اسلام به تعبیری انقلابی دائمی است و به طبع آن، انقلاب اسلامی سال ۵۷ هم باید انقلابی دائمی باشد، به تعبیر بهتر جوشش و نوزایی انقلاب ۵۷ نباید خود را حصر در ساختار کرده و متوقف در آن بماند. اما این جوشش لازم است که در قالب اصولی درآید تا منجر به هرج و مرج نشود، در این نوشته در تلاشیم تا از اصول و لوازم تحول و جوشش انقلابی سخن بگوییم.
گروه راهبرد «سدید»؛ پیشتر در گزارشی با عنوان «تحول حتمی است، لطفا با آن سینه به سینه نشوید» عنوان شد که تحول، جزء لاینفک عالم ماده بوده و مقابله با آن حاصلی جز انزوا و در نهایت نابودی به همراه نخواهد داشت، حتی اگر نهاد مقابله کننده با تحول، نهادی مذهبی باشد، نهایتا بنا بر فرموده آیت الله خامنه ای، زنده می‌ماند، اما در انزوا فرو خواهد رفت. اما سخنی که در اینجا باید به آن پرداخت، این است مرز میان نوآوری (تحول مثبت) با بدعت (تحول منفی) در چیست؟

چشم به قله داشتن
نوآوری یا همان تحول درست چشم به قله‌ای دارد، از همین رو با آنارشیسم فاصله فراوان دارد، از طرف دیگر وجود قله صحیح خود می‌تواند معیاری جهت ارزیابی میزان درستی پیشرفت و تحول قرار گیرد. در نگاه صحیح اسلامی، جامعه عادله مهدوی افق و قله حرکت خواهد بود. این آرمان در ادبیات‌های مختلف، به نحوه‌های گوناگونی صورت بندی شده و مراحل مختلف برای رسیدن به آن ذکر گردیده است. برای مثال در ادبیات آیت الله خامنه ای، این افق در قالب طرح پنج مرحله ای:
۱:انقلاب اسلامی
۲: نظام اسلامی
۳: دولت اسلامی
۴: جامعه اسلامی
۵: تمدن اسلامی
صورت بندی شده است؛ اما چیزی که در همه صورت بندی‌های لحاظ می‌شود آن است که انتهای حرکت تحول خواهان انقلابی، تحقق جامعه عادله مهدوی است.

تحول مبتنی بر اصول
همانگونه که رهبر معظم انقلاب در مبحث تحول حوزه ها، همواره بر روی توجه به میراث گذشتگان و پایبندی به فقه جواهری تأکید داشته اند، در موضوع تحول خواهی نیز لازم است همواره اصول مکتب امام خمینی به عنوان آغاز گر این راه مد نظر باشد. این اصول به همراه قله مذکور می‌تواند معیار دومی برای ارزیابی برنامه‌های تحول قرار گیرد.

در راه قله توقف ممنوع است
در طول تاریخ یکی از مشکلاتی که برخی انقلاب‌های بزرگ با آن درگیر بوده اند، غلطیدن در دامن محافظه کاری برخی عناصر فعال آن بوده است. قطعا در راه رسیدن به قله باید از مراحلی عبور کرد و چه بسی ایستادن و جمع کردن نیرو در هر مرحله برای شروع پر قدرت‌تر و رسیدن به مرحله بعد لازمه حرکت باشد، اما نکته‌ای که می‌تواند موجب نگرانی شود، وقوف در هر یک از مراحل بین راه است. به عبارت دیگر اشخاصی که با قدرت به قصد قله راه افتاده اند، نباید در دامنه دلبسته مناظر شده و در همان مرحله بمانند، یا به صورت واضح‌تر اشخاصی که با نیات جهانی و اخروی اقدام به قیامی نموده اند نباید در درون مرز‌های دنیوی و محدود قدرت ملی خود متوقف شده و برای حفظ آن افق‌ها را فراموش کنند.

شکست به معنای اتمام کار نیست
پیروزی در جنگ بدر برای مسلمین نوعی از عزت و غرور را ایجاد کرده بود، اما ماجرا در جنگ احد آنگونه که آنان می‌خواستند پیش نرفت و لشکر کفار به پیروزی رسید. در این میان بود که خداوند آیه «وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ» را نازل نمود. این آیه پیام‌های متعددی را هم برای کفار و هم برای مسلمین داشت. از طرفی برای کفار اشاره‌ای به جنگ بدر بود تا اصطلاحا به رخ آن‌ها بکشد که به پیروزی امروز خود مغرور نشوید و از طرفی بنا بر فرمایش علامه طباطبایی در المیزان، یکی از انگاره‌های ذهنی مسلمین آن بود که، چون ما بر حق هستیم، پس همواره پیروزی از آن ماست؛ در اینجا خداوند به آن‌ها فهماند که «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ» (آیا گمان کرده اید که به بهشت وارد می‌شوید در حالی که هنوز خدا از شما کسانی را که جهاد کرده اند و مقاومت کرده اند مشخص نکرده است؟)
بنابراین باید بدانیم که در مسیر قله شکست‌هایی وجود دارد که نباید مانع از اصل حرکت ما شود؛ به هر صورت ما در دوران غیبت معصوم به سر می‌بریم که تا حدی از مسائل با آزمون و خطا پیش می‌رود.

میدانی باید وارد تحول شد نه نظری
از آنجا که تحول با کودتا، شورش و ... متفاوت است، به طور قطع بدون وجود پشتوانه نظری ممکن نخواهد بود، اما نکته قابل توجه آن است پشتوانه‌های فکری تا زمانی که در کتابخانه بمانند، هیچ گاه منجر به اثر نخواهد بود، افکار تحول خواهانه لازم است که وارد میدان شده و در به عمل تبدیل شوند. «برای نمونه در خاطرات شهید نواب صفوی وارد شده است که به علت هوش وافر وی، عده‌ای همواره به وی سفارش می‌کردند که درس را جدی‌تر گرفته تا در آینده مجتهد و محل رجوع مردم شود. در یکی از موارد، مرحوم نواب صفوی که در کتابخانه‌ای در حال مطالعه بوده، پاسخ می‌دهد که فرضا چند کتاب به کتاب‌های این کتابخانه اضافه کنم! آن وقت چه می‌شود؟ تا زمانی که این کتاب‌ها به عرصه عمل نیاید اتفاقی نخواهد افتاد.»

تحول خواهان منزوی
تحول خواهی لازم است که مبتنی بر سنت‌های اصیل الهی و نیاز‌های مردم انجام شود در غیر این صورت با جمود مشابهتی پیدا می‌کند که آن در انزوا فرو رفتن است. نمونه تاریخی تحول خواهانی که بدون عنایت به نیاز‌های مردم و جامعه خواستار تحول بودند، روشنفکران وطنی در چند دهه گذشته بوده است، کسانی که همواره فاقد هرگونه سرمایه مردمی و اجتماعی بوده اند. روشنفکر وطنی نتوانسته با متن زندگی مردم دیالوگ کند، مسئله‌ها و دغدغه‌های عمومی مردم هیچ گاه دغدغه او نبوده است، وی حتی به واسطه فضای فکری و ادبی خاص خود ناتوان از دغدغه سازی برای مردم زمانه خود بوده است.

نتیجه گیری
در نهایت باید چنین گفت که تحول صحیح قطعا افقی غیر از تمدن مادی غرب داشته و مرز خود را با آن باید مشخص کنید، این تحول خواهی در دامن اسلام و به سمت اسلام رخ می‌دهد از همین رو با بدعت متفاوت است، از طرف دیگر تحول صحیح مبتنی بر اصول مکتب امام رخ خواهد داد پس با آنارشیسم نیز فاصله دارد.
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha