به گزارش «سدید»؛ روزهای اکنون، تداعیگر خاطره تلخ اشغال ایران توسط متفقین و کردار ملال آور رضاخان در برابر تجاوزات ایشان است. در این باره تاکنون در صفحه تاریخ جوان، مقالات فراوانی نشریافته است. در مقالی که پیشروی شماست، ادامه شرایط ارتش ایران تا وقوع و پیروزی انقلاب اسلامی مورد خوانش قرار گرفته است. امید آنکه تاریخپژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
ارتش به مثابه ابزار سرکوب رضاخان
در مقالات پیشین صفحه تاریخ جوان در باب ارتش رضاخانی، اشارت رفت که این نهاد نظامی در آن مقطع، علی الاصول برای مقابله با شورشهای داخلی و سرکوب مخالفان حکومت تجهیز شده بود. طبیعی است چنین قشونی، توان و انگیزه لازم برای دفاع در برابر یک قدرت خارجی را نداشته باشد.
از این روی در شهریورماه ۱۳۲۰ همان پیش آمد که باید میآمد! محمدرضا چیتسازیان، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در باب رویکرد ارتش محوری رضاخان و فرزندش مینویسد: «نظامهای سیاسی در کشورهای مختلف و جایگاه نهادهای اساسی در آن، همواره از موضوعات چالشبرانگیز در محافل علمی و سیاسی بوده است. یکی از این نهادها که نقش کلیدی در روند تحولات در هر کشوری ایفا میکند، ارتش است. اهمیت این نهاد در کشورهای خاورمیانه - که همواره با بیثباتی دست و پنجه نرم میکردند- دو چندان بوده است.
کشورهایی که در طول یکی دو سده اخیر، فراز و نشیبهای گوناگون را پشت سر گذاشته و انقلابهای بسیاری به خود دیدهاند. یکی از این کشورها که ارتش نقش مهمی در روند تحولات آن داشته، ایران است. این نهاد در دوران معاصر و بهخصوص پس از شکلگیری ارتش مدرن در ایران به واسطه درآمدهای دولت، نقش مهمی در نقاط عطف ایفا کرد و اهمیت خود را بیش از پیش به رخ کشید. این امر بهویژه در دوره پهلوی - که شیوه حکمرانی وجه اقتدارگرایانه داشت و برای در دست داشتن سررشته امو، ر. نیاز به نهادی بود که ابزار زور و سرکوب را در دست داشته باشد- قابلیت کاربست پیدا میکند.
در واقع در دوره پهلوی و بهویژه پهلوی دوم، تلاش شد بخش قابل توجهی از درآمدهای بادآورده حاصل از فروش نفت، در زمینه نظامی ـ. امنیتی خرج شود تا به این وسیله حاکمیت خاندان پهلوی بر کشور تحکیم و تثبیت یابد. در دوره سلطنت رضاشاه با توجه به کشف نفت و درآمدهای حاصل از آن - که به جیب دولت میرفت- ساختار قدرت با توجه به فرهنگ و سنت دیرپای استبداد در کشورمان، به سمت تمرکز قدرت پیش رفت.
در نتیجه نهادهای نظامی و امنیتی و بهخصوص ارتش، نقش و جایگاه خاصی پیدا کردند؛ به نحوی که بهزعم برخی از محققان و پژوهشگران، ارتش ستون اصلی حکومت رضاشاه شد! در واقع نهادهای دیگر همچون دولت و مجلس اهمیت خود را از دست دادند و ارتش، به رکن اصلی حکومت مبدل شد. بر این اساس بود که پس از روی کار آمدن محمدرضا پهلوی و بهدست گرفتن زمام امور سلطنت در ایران، غالب سیاستمداران خاطره خوشی از دخالت ارتش در امور سیاسی نداشتند و بر آن آمدند تا دخالت نظامیان را به امور نظامی محدود کنند، اما در رسیدن به این هدف ناکام ماندند. در واقع تاریخ در دوره پهلوی دوم نیز تکرار شد و دخالت نظامیان در امور سیاسی و نقش و جایگاه ارتش، نه تنها کاسته نشد، بلکه اهمیت روزافزونی یافت و به تعبیری دوباره به رکن اصلی نظام سلطنت تبدیل شد.»
خریدهای بیرویه تسلیحاتی پهلوی دوم از امریکا
همانگونه که در فصل پیشین این مقال اشارت رفت، سیاست ارتش گرایی رضاخانی، برای ارضای غریزه قدرت طلبی پهلوی دوم، در دوران وی نیز تداوم یافت. این سیاست مآلا امریکا را از دو جنبه منتفع میساخت: اولاً: خریدهای کلان تسلیحاتی شاه از این کشور و نیز اعزام مستشاران پرشمار به ایران و ثانیاً: ایفای نقش ژاندارم امریکا در منطقه توسط پهلوی دوم. سیدمرتضی حافظی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در باب سیاست تقویت ارتش در آن مقطع، بر این باور است: «تقویت فزاینده نیروهای مسلح در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد، در چارچوب راهبردها و سیاستهای منطقهای و بینالمللی امریکا در دوران جنگ سرد، صورت گرفت.
ابزارهای این کشور برای کمک به افزایش قدرت بخشهای چهارگانه نیروهای مسلح ایران، اعطای کمکهای نظامی، اعزام مستشاران و فروش تجهیزات و تسلیحات بود. با افزایش قیمت نفت، شاه با اتکا به درآمدهای سرشار نفتی، به خریدهای بیرویه تسلیحاتی از امریکا پرداخت. در کنفرانس کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) در سال ۱۹۷۱، پیشنهاد دولت ایران در مورد افزایش بهای نفت صادراتی، مورد استقبال نمایندگان کشورهای عضو اوپک قرار گرفت و قیمت نفت به قرار هر بشکه ۳/۰۱ دلار تعیین شد.
از سوی دیگر ایران در تحریم نفتی اعراب علیه غرب، شرکت نکرد! شاه دراینباره اعتقاد داشت: ما در تحریم نفتی شرکت نکردیم و نمیکردیم و نمیکنیم، تحریم سلاحی است که زود کند میشود و جهانیان سعی خواهند کرد نفت کمتری مصرف کنند... با آغاز چهارمین جنگ بین اعراب و اسرائیل، قیمت نفت سیر صعودی گرفت و دو برابر شد. این افزایش بها سبب شد درآمد نفتی ایران با تولید متوسط روزانه ۶ میلیون بشکه، به ۲۱ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار برسد! گزارش کارشناسان امریکایی به کمیته روابط خارجی سنا، فروشهای نظامی امریکا به ایران را بیش از این عنوان میکند.
بهاینترتیب که در برنامه پنجساله ۱۳۵۶- ۱۳۵۲، ایران ۳۱ درصد از داراییهای خود را صرف هزینههای نظامی میکند که تا ۸۰ درصد این هزینهها، صرف خرید از خارج و بهخصوص از ایالات متحده میشود، تسلیحاتی که به اعتراف شاه، جزء تجهیزات بیمصرف محسوب میشدند و با قیمتهایی بسیار بالا به ایران ریخته میشد! در گزارش محرمانه وزارت خزانهداری امریکا به بخش اقتصادی سفارت امریکا نیز آمده بود که میزان فروش تسلیحات نظامی امریکا به ایران در سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۶، هرساله چیزی نزدیک به ۱۱۹ میلیون دلار بوده است.
در حقیقت نظامیگری دولت پهلوی از منظر ایدئولوژیک، به آرمانی اشاره میکرد که بر اساس آن نیروهای نظامی بر ارکان سیاست و حیات اجتماعی مردم استیلا داشتند. این دیدگاه، ارتش نیرومند را مساوی با ملت قدرتمند میدانست! علاقه شخصی و فزاینده محمدرضا پهلوی در گردآوری و مالکیت جنگافزارهای نوین، تحت تأثیر عوامل پیشین دیگر، روند توسعه ارتش ایران را تسریع میکرد.
شاه در زمینه تکنولوژی نظامی، دارای اطلاعات نسبتاً فراوانی بود و به این دانستنیهای خود، افتخار میکرد! او خود را جوهره و محور ارتش ایران میدانست و با تأکید بر این مسئله، گفته بود: به خاطر نمونهای که تبلور آن پدرم بود و اینکه من خود یک سربازم!... به نوشته ماروین زونیس، محمدرضا پهلوی در سراسر زندگی، به هر چیزی که به نیروی هوایی، هواپیما و پرواز مربوط میشد، دلبستگی شدیدی نشان میداد.
او توسعه اقتصادی را قبل از تقویت نظامی بیفایده میدانست و در مصاحبه با روزنامه لوموند، بهصراحت گفت: برای ایران قدرت اقتصادی، بدون قدرت نظامی معنی ندارد! او این امر را حتی به قیمت گرسنگی مردم توجیه میکرد، بهنحویکه به سفیر امریکا گفت: من بودجه دفاعی مملکتم را تأمین میکنم، حتی اگر به قیمت گرسنگی مردم باشد!... هرچه مخالفتها با حکومت پهلوی بیشتر میشد، شاه به دلیل فقدان مشروعیت مردمی خود و تصویر خشن ارتش در اذهان عمومی، چارهای جز تقویت ماشین جنگی و دستگاه سرکوب خود نمیدید! حسین فردوست استراتژی نظامی شاه در سالهای بعد از کودتای ۲۸ مرداد را در سه عنصر خلاصه میکند: نظارت شدید و بوروکراتیک شاه بر نهاد ارتش، استفاده تمامعیار از مستشاران امریکایی در امر آموزش و تبدیل ارتش به زرادخانه تسلیحات امریکایی! تسلیحات نظامی که محمدرضا پهلوی آنها را با صرف هزینههای هنگفت بهدست آورده بود، اگرچه جنون نظامی او را اطفا میکرد، اما سبب شد تا او چشم خود را بر حقایق داخلی کشور و افزایش نارضایتی مردم ببندد، امری که سبب شد تا این صرف هزینهها و خریدهای کودکوار تسلیحات، تبدیل به امری بیحاصل و بیهوده شود!»
«ستاد بزرگ ارتشتاران» برای اطفای غریزه نظامی شاه!
بیراه نگفتهایم اگر ادعا کنیم که پهلوی دوم پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بنیاد حکومت خویش را بر تجهیز هر چه بیشتر ارتش نهاده بود و از این راه، به آسودگی خاطر میرسید! تشکیل «ستاد بزرگ ارتشتاران» در عداد نهادهایی بود که تنها زیر نظر شاه اداره میشد و وظیفه آن، تحقق آمال وی در این نهاد به شمار میرفت.
سیدمرتضی حسینی پژوهشگر تاریخ معاصر در باب حاشیه و متن تشکیل و اداره این ستاد، چنین تحلیلی دارد: «ارتش از اجزای وزارت جنگ محسوب میشد. روابط ستاد بزرگ ارتشتاران با وزارت جنگ برابر اوامر شاه و روش جاری ارتش شاهنشاهی بدین صورت بود که رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران و فرماندهان نیروهای سهگانه تحت امر مستقیم محمدرضاشاه (فرمانده کل) بود. گزارشهای مرتبط با ارتش را رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران و فرماندهان نیروها به صورت مستقیم به شاه میدادند و اوامر را دریافت میکردند. تنها موضوع بودجه و مسائل مالی و قوانین مربوط به ارتش از طریق وزارت جنگ به دولت و مجلسین داده میشد، بنابراین وزیر جنگ نیز دخالتی در امور ستاد ارتش و نیروها نداشت.
ستاد ارتش از نظر سازمانی تا سال ۱۳۲۸، دارای یک دفتر و چهار رکن و سه دایره تعاون و انتشارات، جغرافیایی و چاپخانه بود. ادارات ارتش نیز شامل اداره بازرسی و اداره مستشاری به عنوان اداره یکم، اداره دوم اداره بودجه، اداره سوم حقوقی، اداره چهارم سررشته داری، اداره پنجم دارایی، اداره ششم مهندسی، اداره هفتم توپخانه، اداره هشتم تسلیحات، اداره نهم دادرسی، اداره دهم بهداری، اداره یازدهم نظام وظیفه، اداره دوازدهم امور دواب، اداره سیزدهم باربری و اداره چهاردهم کارگزینی بود. اما چون شاه بهرغم نظارت گسترده خود بر امور نظامی، نگران توطئه نظامیان علیه خویش بود سازمانهای مختلفی متشکل از خود نظامیان مانند بازرسی شاهنشاهی، دفتر مخصوص و رکن دو ایجاد کرد که بر کار ارتش نظارت نمایند. در واقع محمدرضا پهلوی متأثر از ویژگی شخصیگراییاش، مجموعی از امرای ارتشی را دور خود جمع کرده بود که تنها مطیع شخص او بودند و وفاداری صد درصدی به وی داشتند و شاه از طریق آنان، درصدد تحقق آرزوها و رؤیایش بود.
نیروی زمینی ارتش مرکب از ۲۵۵ هزار نیرو و متشکل از چهار لشکر زرهی، چهار لشکر پیادهنظام، چهار تیپ مستقل (پیاده نظام، زرهی، هوابرد و نیروهای ویژه) بود. در نیروی زمینی تجهیزات مدرنی در قسمتهای ترابری، توپخانه و پدافند هوایی و زمینی وجود داشت. همچنین نیروی زمینی دارای ۹۵۰ فروند پرنده به ویژه بالگردهای هوانیروز بود. در نیروی دریایی نیز بالغ بر ۲۵ هزار نفر نیرو مشغول فعالیت بودند و مجموعهای از کشتیهای پیشرفته در اختیار این نیرو قرار داشت. اما نیروی هوایی بیش از دو شاخه نظامی زمینی و دریایی رشد یافت.
در این شاخه بیش از صدهزار نفر و ۴۶۰ هواپیمای گوناگون وجود داشت. همچنین مجموعهای از شرکتهای امریکایی از جمله نورث روب، لاکهید، جنرال الکتریک و گرومن و بل صنایع نظامی هوایی ایران را مجهز و حفاظت میکردند. در مجموع ستاد بزرگ ارتشتاران، نهادی نظامی در راستای منویات و مطامع شخص شاه بود که شخصی شدن قدرت، نفت و وابستگی به امریکا و باستانگرایی را علنی میکرد.»
امام خمینی و تفکیک تاریخی بدنه ارتش شاهنشاهی از رأس آن
به باور نگارنده، اکنون به فراز مهم این مقال رسیدهایم. در این مرحله، به این نکته خواهیم پرداخت که این همه تلاش پهلوی اول و دوم در تجهیز ارتش و پذیرش حدود ۵۰ هزار مستشار برای آن در دوره اخیر سلطنت، عملاً چه آوردهای برای ایشان داشت و آیا توانست آن دو را در روزهای خطر، محفوظ دارد.
پاسخ آن بود که در برابر چشمان ملت ایران در دو دوره شهریور ۱۳۲۰ و بهمن ۱۳۵۷ روی داد! علی اکبر حیدری پژوهشگر تاریخ معاصر، در باب اولین علایم توجه امام خمینی به ارتش شاهنشاهی و تلاش برای تفکیک بدنه این نهاد از رأس آن آورده است: «شاید بتوان اولین اعلام موضع جدی و صریح امام در قبال ارتش در بحبوحه انقلاب را در دوران نخستوزیری شریفامامی دانست، مقطعی که حکومت تلاش کرد از بازوی نظامی خود بیش از پیش استفاده کند و با اعلام حکومت نظامی در شهرهای مختلف ثمره سالها مبارزه مردمی را عقیم سازد.
پس از حکومت نظامی که برای اولین بار در شهر اصفهان اعلام شد، حضرت امام بسیار هوشمندانه با ارسال پیامی از نجف تلاش کرد ارتش را در مقابل مردم قرار ندهد. ایشان در بیاناتی گفتند: اگرچه حکومت نظامی از سوی ارتش و نیروهای نظامی صورت میگیرد، ولی اینها سرباز وطن هستند و بهناچار از فرمان شاه اطاعت میکنند.
ایشان همچنین تلاش کردند تا نقش ارتش در سرکوب مردم را به سربازان و درجهداران گوشزد و به نوعی آنرا عین ظلم ظالم تعبیر کنند. امامخمینی در ادامه مبارزه تلاش کرد تا جایی که میتواند بدنه ارتش را از نظام شاهنشاهی جدا کند. ایشان در ادامه با گسترش مبارزات مردمی و با شناخت ماهیت ارتش، با ارسالپیام به مناسبتهای مختلف، ارتشیان را بهنافرمانی از دستورات فرماندهی فرا میخواندند.
امامخمینی اصل نافرمانی و تمرد در ارتش را یک دعوت اسلامیمیدانستند و از تمامی اقشار ملت مسلمان ایران میخواستند تا با آگاهی دادن به نیروهای ارتش و ژاندارمری رژیم پهلوی را به سقوط نزدیک کنند. ایشان از خانوادهها میخواستند در تغییر نگرش سربازان و ارتشیها نقش خود را ایفا کنند. در واقع حضرت امام با ارسال پیام، از پدرها و مادرها خواستند تا فرزندانشان را که در ارتش خدمت میکنند از خدمت به شاه بازدارند. ایشان از درجهداران ارتش نیز میخواستند به مبارزه ملت ملحق شوند و توان خود را صرف اهداف انقلابی مردم سازند.
از آنجا که بدنه و پیکره ارتش و در واقع بیشترین تعداد نفرات ارتش را سربازان تشکیل میدادند، امام در مورد سربازان طرح فرار آنها از پادگان را مطرح کردند و در پیامی خطاب به سربازان در آذر ۱۳۵۷ فرمودند: من از سربازان سراسر کشور خواستارم از سربازخانهها فرار کنند که این وظیفهای است شرعی که در خدمت ستمکار نباید بود... به اعتراف ارتشبد قرهباغی: فتوای آقایخمینی درباره فرار نظامیان از سربازخانهها، سبب ازدیاد روزافزون فرار پرسنلنیروهای مسلح شاهنشاهی بهخصوصپرسنلوظیفهشد.
آثار نامطلوباینوضعیتبهحدیبود کهقدرت مقاومت نیروهایمسلح را از آنها سلبکرد... پس از اینکه حضرت امام این پیام را برای سربازان مخابره کردند ارتش و نیروهای آن که پیکره اصلیاش با انقلاب همراه شده بود، تلاش برای تحقق این مهم را آغاز کرد. در واقع سربازان و درجهداران اقصی نقاط کشور از خراسان تا کرمان و شهرهای دیگر به این دعوت امام لبیک گفتند و به تعبیری به صف انقلاب پیوستند؛ به عنوان نمونه اعلامیهای از سوی سربازان و افسران لشکر ۷۷ خراسان منتشر شد و در آن صریحاً از مبارزات مردم و رهبری امام خمینی حمایت به عمل آمد.
این نیروها در بیانه خود به صراحت اعلام کرده بودند به پیروی از فرمان شرعی مرجعی عالیقدر که در راستای دستورات اسلام و منطبق با نص صریح قرآن است، از لشکر طاغوتی شاه خارج شده و به نهضت اسلامی مردم که لشکری خدایی است ملحق میشوند. همچنین گزارشی از پادگان جی تهران در روز ۱۹ آذر ۱۳۵۷ حکایت از این داشت که چند تن از گروهبانان قرار گذاشتند که برخی از سربازان و درجهداران را راضی کنند تا بعد از پایان روزهای منتهی به عاشورای حسینی از خدمت فرار کنند و به صف انقلاب و تظاهرکنندگان بپیوندند. در همین مورد، از زنجان نیز مشخصات شخصی تعدادی از سربازان فرارای طی گزارشی به فرماندهی ضداطلاعات ارتش واصل شد.»
نویسنده در ادامه مقال خویش، از توجه امام خمینی به شرایط سربازانی که به فرار از سربازخانه پرداختند اشاره کرده و به بازخوانی توصیههای ایشان به مردم در این باره پرداخته است: «بعد از همگسیختگی ارتش که رکن اصلی سرکوب در نظام پهلوی را شکل میداد، فرماندهان عالیرتبه تصمیمگرفتند سربازان فراری را که تعدادشان کم نیز نبود تحت تعقیب قرار دهند. در چنین جوی، حضرت امام از قاطبه ملت خواستند تا به کمک سربازان بشتابند.
امام در این رابطه فرمودند: ما بهسربازها دستور دادیم که فرار کنند، بسیاریشان فرار کردند، لکن بعضی مشکلاتپیدا شدهاست، اینها بسیاریشان فقیرند و مکان هم ندارند، اگر بخواهند در مکانهای خودشان بروند مورد تجاوز دولت واقع میشوند و آنها را میگیرند، از اینجهتآنها نمیتوانند در منازلخودشان بروند، مردم در هر کجا مکلفند که اینها را پناه دهند، مخارجشان را هم بدهند و منزلی محقر برای اینها، بهطوریکه معلوم نشود کهکجا هستند تهیهکنند، ما هم از بابت وجوه شرعیه قبولداریم... همچنین برای جلوگیری از شناخت سربازانی که از خدمت فرار کرده بودند راهکارهایی ارائه شد، برای نمونه آیتالله خامنهای در مسجد گوهرشاد طی نطقی توصیه نمودند تا جوانان دیگر نیز که مشغول خدمت سربازی نبودند سرهای خود را بتراشند تا سربازان مشمول خدمت که از سربازی فرار کرده بودند شناخته نشوند. در این میان بازار نیز با تشکیل کمیتهای به امداد سربازان پرداخت. وظیفه این کمیته نیز مخفی نمودن سربازان فراری از ارتش بود.
در نتیجه در پیش گرفتن چنین رویکردی از طرف انقلابیون و در رأس آن امام خمینی و همراهی ارتش با آرمانهای ایشان، شیرازه ارتش که به صورت سلسله مراتبی بود و بدنه اصلی آن برای سرکوب مردم را سربازان تشکیل میداد از هم فروپاشید و دستگاه حاکمه نتوانست مانند گذشته از این ابزار برای از بین بردن انقلاب مردمی ایران استفاده نماید.»
انتهای پیام/