به گزارش «سدید»؛ دامنه رفتارهای غیرعادی هنگام بروز دلهره و اضطراب، وابسته به شخصیت انسانها بسیار گسترده است. از این رو نمیتوان حکم واحدی برای رفتارهای غیرعادی افراد بشر صادر کرد. برخی در این هنگام نسبت به عامل و یا عوامل ایجادی واکنشهای تند و خشونتآمیزی بروز میدهند و برخی دیگر به گوشهای میخزند و از عامل میگریزند و دچار افسردگی شدید میشوند. از سویی برخی از خدا استمداد میجویند و توجهشان به خداوند جلب میشود و از غفلت بیرون میآیند و برخی دیگر به سبب خودباختگی درونی، شکست را بیهیچ مبارزه و مقاومتی میپذیرند و تن به هر ذلت و رذیلتی میدهند. بر این اساس نمیتوان گفت که اضطراب و پریشانی تنها امری منفی است، هر چند که این مسئله بیتوجه به متعلق و یا عوامل و آثار، امری منفی شمرده میشود، با این همه توجه به برخی از آثار آن میتواند بهعنوان یک ابزار تربیتی و پرورشی مناسب مورد توجه قرار گیرد، چنانکه بهنظر میرسد که از سوی خداوند مورد توجه بوده و بهعنوان یکی از ابزارهای آزمونی به کار گرفته میشود.
نویسنده با توجه به این فرضیه بر آن است تا مسئله اضطراب و پریشانی و نقش آن را در زندگی بشر بر اساس آموزههای وحیانیتبیین کند و برخی عوامل و آثار آن را بازگو نماید.
اضطراب و فقدان امنیت
انسان به امنیت و آرامش بهعنوان مهمترین انگیزه و دغدغه مینگرد، زیرا بیآرامش و امنیت زندگی جز پریشانی و نگرانی نخواهد بود که آدمی را از همه چیز بیزار میکند و انگیزه حرکت و تحرک را از وی میگیرد. از این رو بهعنوان یکی از مهمترین انگیزههای حرکتی بشر مورد توجه و اهتمام ویژه قرار گرفته است.
هر کسی میکوشد تا از اضطراب و پریشانی درونی و تهدیدات بیرونی رهایی یابد و امنیت و آرامش خویش را به هر شکلی فراهم کند. آرامش و امنیت پایدار چیزی است که بهعنوان مولفه اصلی خوشبختی، آرزو و آرمان انسان شده است.
هر چند که اضطراب و پریشانی، حالتی روانشناختی معرفی شده است، ولی ارتباط تنگاتنگ آن با مسائل اجتماعی، آن را از مسئله شخصی بودن بیرون میآورد و معنا و شکل دیگری میبخشد. از این رو میتوان آن را از مقوله روانشناسی اجتماعی بر شمرد.
در اصطلاح روانشناسی، اضطراب و پریشانی به حالتی گفته میشود که همراه با احساس بیم و نگرانی است و با نشانههای جسمانی که از وجود فعالیت مفرط دستگاه عصبی حکایت دارد بهصورت خودکار مشخص میشود. (چکیده روانپزشکی بالینی، ص. ۱۱۰)
همانگونه که امری باطنی و درونی مرتبط با روان در جسم آثار خود را نشان میدهد، در رفتارها نیز تأثیر میگذارد و رفتارهای اجتماعی شخص را تحت تأثیر مستقیم قرار میدهد. از سویی دیگر، بسیاری از علل و عوامل ایجادی اضطراب را باید در عوامل بیرونی جستوجو کرد؛ بنابراین نمیتوان از تأثیر و تأثر تن و روان و یا بیرون و درون بیتوجه گذشت.
بر این اساس نمیتوان ارتباط میان اضطراب و فقدان امنیت را نادیده گرفت. انسانی که احساس ناامنی میکند و خود را از هر سو در خطر میبیند، نمیتواند آرامش داشته باشد و پریشان نباشد.
فقدان امنیت اجتماعی، جانی، مالی و مانند آن، که به سبب علل و عواملی، چون جنگ و زلزله و یا حتی شایعات پدید میآید، موجب سلب آرامش روحی و روانی شده و سیستم عصبی افراد را تحت تأثیر شدید قرار میدهد. اینگونه است که سراسیمگی، بیتابی، پریشانی و نگرانی، تمام حرکات و سکنات شخص را در بر میگیرد و رفتارهایی به دور از عقل و حکمت از خود بروز میدهد و از مسیر طبیعی و عادی خارج میشود.
آثار اضطراب
برای آنکه تحلیل درستتری از مسئله داشته باشیم، به برخی از آثار اضطراب در زندگی اشخاص توجه میکنیم تا دانسته شود که چرا تفاوت شخصیت و یا تفاوت و تعدد علل و عوامل میتواند آثار و پیامدهای مختلفی داشته باشد. این مسئله به ما کمک میکند تا در شناسایی و ریشهیابی اضطراب و درمان آن واقع بینانهتر برخورد کنیم و از یک شیوه بهره نگیریم.
برخی از شخصیتها به سبب دوری از ایمان و یا عدم پذیرش مفهوم ربوبیت و پروردگاری خداوند در عین پذیرش آفریدگاری وی، نسبت به علل و عواملی، چون جنگ و زلزله، واکنشهای افراطی و عصبی از خود نشان میدهند؛ زیرا حتی اگر ایمانی به خداوند و رستاخیز داشته باشند، از مدیریت خداوند نسبت به هستی غافل میباشند و یا حتی اگر مدیریت و ربوبیت خداوندی را بپذیرند آن را تنها در چارچوب مدیریت کلان قرار میدهند و از اینکه خداوند نسبت به هر موجودی یا هر لحظه از زندگی موجودی دخالت مستقیم و یا غیرمستقیم داشته باشد، غافل هستند. اینگونه است که شخص، خود را موجودی رها شده در انبوه خطرها و مصیبتها میبیند و هنگام روبهرو شدن با خطری، چون زلزله و جنگ، خود را بیپناه مییابد و بیم و هراس تمام جانش را در بر میگیرد.
این در حالی است که اگر شخص دارای ایمان واقعی و قوی نسبت به خداوند و پروردگاری و قدرت او باشد، هرگز چنین واکنشی نسبت به عوامل خطرآفرین از خود بروز نمیدهد. ایمان شخص هرچه قویتر باشد، احساس امنیت بیشتری دارد، زیرا میداند که خداوند هستی همه زندگی وی را به شخصه مورد توجه و نظر دارد و دمی او را به حال خود واگذار نمیکند، بنابراین هر امری که او را به هر شکلی تهدید میکند، بر اساس مشیت و خواست الهی است و هرگز نمیتواند بیرون از مشیت و اراده او باشد.
بر این اساس آن را یا تنبیه و اخطاری قلمداد میکند که به سبب گمراهی و خطا و گناهی بدان گرفتار شده و میبایست هوشیاری و بیداری خود را بازیابد و در مسیر درست گام بردارد، یا آنکه آن را آزمونی برمیشمارد تا با آن ظرفیتها و توانمندیهای سرشته در ذات خویش را با این آزمون فعلیت بخشد.
چنین شخصیت و باوری است که عامل اضطراب و پریشانزا را به عاملی آرامشبخش تبدیل میکند و رفتارها را به شکل دیگری سامان میبخشد.
البته هر شخصی به طور طبیعی در وهله نخست در برابر عوامل پریشانیزا واکنشهای عصبی و تندی نشان میدهد، ولی مدیریت آن بستگی به شخصیت و ویژگیهای آن دارد. به این معنا که اجازه نمیدهد تا رفتارها و کردارهایش بیرون از دایره عقل و حکمت باشد و عواطف و احساسات متأثر از عوامل اضطرابی، رفتارهایش را تحت کنترل و مدیریت بگیرد.
خداوند در آیه ۲۱۴ سوره بقره به این نکته توجه میدهد که آزمون، یکی از اساسیترین اصول نظام هستی بهویژه نظام زندگی بشر است.
بر این اساس هرگز انسان نمیتواند خود را بیرون از دایره آزمونهای سخت و بزرگ و یا پیدا و پنهان ببیند. انسان برای دستیابی به ظرفیت نهایی خود لازم است تا در میدان آزمونها قرار گیرد و توانمندیهای خویش را آشکار سازد، چنانکه در این آزمونهاست که هر کسی خود را میشناسد و مدعیان دروغین معرفی میشوند؛ زیرا بسیاری تنها در زبان از همه ظرفیتها برخوردارند و مدعی بزرگی و کمال و رشد یافتگی هستند، اما در هنگام عمل و در آزمون، خود واقعی خویش را آشکار میسازند و دستکم واقعیت امر بر خودشان روشن میشود؛ زیرا برخیها امر بر ایشان مشتبه میگردد هر چند که هر انسانی بر نفس خود بصیرت و آگاهی کامل دارد.
به هر حال قرار گرفتن در پریشانی و اضطراب شدید موجب میشود تا هر کسی شخصیت خود را چنان که هست بروز و ظهور دهد و ظرفیتها و توانمندیهای خود را آشکار سازد و خود واقعیاش را بشناسد.
در همین آیه این مطلب نیز تبیین میشود که هر کسی در هنگام پریشانی و اضطراب به چیزی چنگ میزند که بدان باور داشته و آن را پناهگاه واقعی و دستگیره محکم و استوار میشمارد. در داستان نوح (ع) و فرزندش کنعان، این معنا در آزمون توفان آشکار میشود که کنعان هیچگونه ایمانی به خداوند و پروردگاری وی نداشته است. از نظر وی کوههای عظیم میتواند پناهگاهی مطمئن برای در آسیب ماندن از خشم الهی باشد.
به سخن دیگر، هر کسی در مشکلات و سختیهاست که نشان میدهد به چه چیزی تا چه اندازه باور داشته و آن را دستگیره محکم زندگی خویش میشمارد. کسانی که اهل ایمان قوی و باور استوار هستند در هنگام شداید و سختیها به سوی خداوند میروند و از وی یاری میجویند؛ بنابراین آزمونهایی از این دست که موجب اضطراب و دلهره همگانی است، مومنان را به استمداد جویی از خداوند وادار میسازد و میزان و درصد باور به خدا و غنای ذاتی او و نیز فقر ذاتی خود را معلوم و مشخص میدارد.
خداوند در آیات ۶۳ و ۶۴ سوره انعام و ۲۲ و ۲۳ سوره یونس روشن میسازد که یکی از علل و فلسفه وجودی اضطرابها، توجهدهی به مقام ربوبیت الهی است.
به سخن دیگر، بسیاری از انسانها همانند کنعان میاندیشند و اگر به آفریدگاری و حتی پروردگاری خداوند ایمان داشته باشند نوعی شرک در ایشان وجود دارد. همین شرک است که آنان را به سوی غیر خدا میکشاند. بارها دیده شده و یا شنیده شده کسی چیزی یا کسی را عامل خوشبختی خود میشمارد و برای آن کس و یا چیز مقام ربوبیت و پروردگاری قائل میشود وهمین امر نیز موجب میشود تا آن چیز را معبود خود قرار دهد.
بسیاری از مردم پول و ثروت را عامل اصلی خوشبختی و آرامش و آسایش خویش میشمارند و لذا پول و ثروت را میپرستند هر چند در ظاهر خدا را هم قبول داشته باشند. از نظر آنان خوشبختی تنها با پول و ثروت تحصیل میشود. بر این اساس شبانهروز در اندیشه ثروت اندوزی میباشند تا این گونه خوشبختی یعنی آرامش و آسایش خویش را تضمین کنند.
این در حالی است که پول و ثروت آرامش و آسایش انسان را تضمین نمیکند. این گونه است که خداوند بهاشکال مختلف میکوشد تا باور غلط را از انسان بزداید و او را در مسیر درست قرار دهد. در اینجاست که آزمونهایی پدید میآید که عامل اضطراب و دلهره آدمی میشود تا وی را به سوی خداوند و ربوبیت مطلق و کامل او هدایت کند و توحید محض را در جان او افکند.
انسانی که از ثروت و سرمایه بیپایان، چون گنج قارونی برخوردار است و یا در قدرت و شوکت فرعونی به سر میبرد، هنگامی که به آزمونی سخت و دشوار گرفته میشود در مییابد که نه قدرت فرعونی و نه گنج قارونی برای او سودی ندارد و نمیتواند او را از حوادث روزگار، چون غرق و بیماری و مرگ و مانند آن حفظ کند و نگه دارد.
انسانی که در زمین لرزههای شدید گرفتار میآید و مرگ را جلوی چشم خویش ظاهر و آشکار میبیند و جانش به لبش رسیده، در مییابد که جز خداوند هیچ پناهگاه مطمئنی نیست و اوست که میتواند او را حفظ کند و از بلا و مصیبت برهاند.
این آزمونهای الهی که موجب اصلی اضطراب و تشویش آدمی است، هر چند که عامل مهم پیدایش حالتهای غیر عادی و رفتارهای به دور از عقل و حکمت در بسیاری میشود، اما موجب تقویت ایمان و یا بازگشت واقعی انسان به سوی خداوند نیز میشود، زیرا آدمی را با حقیقت هستی و ربوبیت آشنا میسازد.
البته این امر بستگی به شخصیت انسانها دارد. به این معنا که هر چه شخصیت انسانی در طول زندگی به سوی حق و حقیقت بیشتر رفته باشد، آثار ایمانی در وی قویتر بروز میکند.
البته برخی از آزمونهای الهی به گونهای است که حتی خفتگان را بیدار میسازد و از خواب غفلت بیرون میآورد. با این همه هستند کسانی که خود را به خواب زدهاند و دل هایشان به کینه و گناه چنان زنگار گرفته است که همچون کنعان با هیچ آزمونی بیدار و هوشیار نمیشوند و به اربابهای دیگری، چون دکتر و پول و دیوارهای بتونی پناه میبرند و از آنان استمداد میجویند.
عوامل اضطراب
در مسئله عوامل و نیز راهکارهای درمانی اضطراب توجه به شخصیت افراد حائز اهمیت است.
به عنوان نمونه شخصیتهایی که دچار بیماری شرک هستند، هر عامل کوچکی، چون شایعه و جنگ و آشوب و شورش، آنان را دچار دلهره میکند و اضطراب و تشویش، روح و جانشان را تحت فشار سنگین قرار میدهد که گاه حتی نومیدشده و برای رهایی از فشار سنگین دلهرهها دست به خودکشی میزنند؛ بنابراین بسته به شخصیت افراد، عوامل اضطراب و همچنین شدت و ضعف آن متفاوت است.
برخی از انسانها به سبب ساختار سست و ضعیف شخصیت متاثر از شایعه جنگ و زلزله خود را میبازند و زندگی را بر خود و اطرافیان سخت میکنند. این گونه است که رفتارهای غیر عادی از خود بروز میدهند و پیش از اینکه جنگ جانشان را بگیرد ترس جانشان را میگیرد و روح از تنشان فارغ میشود.
خداوند در آیه ۶۰ سوره احزاب تبیین میکند که برخی از منافقان به سبب آشنایی با جامعه و امت اسلامی و آگاهی از شدت و ضعف ایمان، از شایعه بهره میگیرند تا ترس و دلهره در جان مردم افکنند.
انسانهای سست ایمان بسادگی تحت تاثیر شایعات منافقان قرار میگیرند و رفتارهای غیر عادی در پیش میگیرند که حتی موجب شکست جامعه اسلامی و ایمانی میشود.
در حقیقت دشمنان با بهرهگیری از سستی ایمان برخی از افراد جامعه که میتوان گفت: اکثریت مردمان را نیز تشکیل میدهند میکوشند با جنگ روانی به اهداف خود برسند. این گونه است که با ایجاد توهماتی از جنگ و شکست، جامعه را به واکنشهای تند و به دور از عقل و حکمت وادار میسازند و پیش از آنکه دشمن جانشان را بگیرد این دلهره و ترس است که جانشان را میگیرد.
البته مسلمانان نیز از این عامل برای غلبه و چیرگی بر دشمنان استفاده کردهاند، زیرا در یکی از جنگهایی که میان مسلمانان و یهود اتفاق افتاده بود، جنگ روانی و شایعات چنان موجب ترس و دلهره در یهودیان مدینه میشود که خود آنها به نابودی خانهها و از میان بردن درختان و بریدن آن میپردازند.
به نظر میرسد که سرزمین سوخته را نخستین بار یهودیان مدینه اجرایی کردند. آنان برای اینکه مسلمانان پس از پیروزی به چیزی دست نیابند خود با دستهای خویش و از روی ترس و دلهره، خانهها و زمینها و باغهای آباد خویش را نابود کردند.
خداوند مخالفت با فرمانهای الهی را یکی از علل و عوامل ایجادی اضطراب و پریشانی بر میشمارد. جامعهای که در برابر قوانین خداوندی مخالفت میورزد گرفتار ترس و اضطرابی میشودکه خداوند در دلهای ایشان میافکند. همین مسئله موجب شده بود که یهودیان مدینه خود به کوچ تن دهند و مدینه را ترک کنند.
آیات ۲ و ۴ سوره حشر و نیز ۱۲ و ۱۳ سوره انفال یکی از مهمترین علل و عوامل ایجادی اضطراب در فرد و جامعه را مخالفت با فرمانهای خداوند و پیامبرش معرفی میکند و به انسانها هشدار میدهد که برای رهایی از اضطرابهای روحی و روانی و فقدان امنیت و آرامش از هر نوعی، میبایست به سوی اطاعت از فرمانهای خداوند و پیامبرش بازگردند.
اصولا از نظر خداوند بسیاری از گرفتاریها و مصیبتهایی که بشر به آن دچار میشود، به سبب گناه و شرک و مانند آن است. از این رو از بشر میخواهد برای رهایی از گرفتاریها و مصیبتها و در نتیجه دستیابی به آرامش و رهایی از اضطراب و پریشانی درونی و ناامنی بیرونی به ترک گناه و بازگشت و توبه به سوی خداوند اقدام کنند.
آیاتی، چون ۶۳ و ۶۴ سوره انعام به شرک و گرفتاریهای آناشاره میکند تا نشان دهد که چگونه امور اعتقادی و یا رفتارهای گناه آلود بشر میتواند وی را دچار گر فتاریها و بدبختیهایی نماید که عامل اصلی اضطرابات و پریشانیهای بشر است؛ بنابراین برای رهایی از هر گونه پریشانی بهتر است تا در اعتقادات و رفتارهای خود تجدید نظر کنیم و به جای آنکه از خداوند نومید و دور شویم به سوی او بازگردیم و همه چیز از جمله آرامش و آسایش را در کنف توجهات او جستوجو کنیم.
انتهای پیام/