به گزارش «سدید»؛ حدود سه ماه است کتاب «پسا اسلامیسم»، نوشته میلاد دخانچی منتشر شده است. ناشر در تعریف ایده اصلی کتاب آورده است: با استناد به تجربه سیاسی پیامبر و امامان شیعه، اسلام هیچگاه صاحب الگو، راهبرد و ساختار منسجمی برای ادارهی دولت مدرن (استیت) نبوده است. به زبان سادهتر، سازهای به نام استیت اسلامی هیچگاه وجود نداشته و نخواهد داشت و ارجاع به مدینهالنبی(ص) و تجربه حکومت حضرت علی(ع) برای کشف مکانیسمهای پیچیده حکمرانی معطوف به استیت، آن هم استیت مدرن، از خبطروششناسی عمدهای رنج میبرد.
این، اما به هیچوجه به معنی غیرسیاسی بودن مذهب نیست، بلکه برعکس چنین گزارهای بیش از پیش دخالت مذهب در امر سیاسی را ترغیب میکند. مذهب غیرسیاسی به همان اندازه واجد پارادوکس است که مفهوم استیت اسلامی و اگر نمیتوان از استیت اسلامی سخن به میان آورد، قطعاً و باید درباره کیفیت و ماهیت استیت مسلمانان سوالات جدی معرفتی طرح کرد.
رابطه استیت و مذهب از نسبت تضاد و تکامل پیروی میکند. آنها در عین حال که متضادند، امکان تکمیل یکدیگر را دارند. این دو میتوانند به جنگ دائمی با یکدیگر بپردازند یا به صلح نسبی و توازن برسند، اما آنها هیچگاه یکی نیستند.
میلاد دخانچی متولد۱۳۶۳ زاهدان و دارای دکترای مطالعات فرهنگی از دانشگاه کویینز کاناداست. دخانچی به جز تدریس در دانشگاه، طراحی و اجرای برنامه «جیوگی» را در کارنامه رسانهای خود دارد. کتاب «پسا اسلامیسم» نوشته میلاد دخانچی در ۲۲۴ صفحه و با قیمت ۴۰ هزار تومان توسط نشر آرما منتشر شده است. در این مطلب نقدی از دکتر شریف لکزایی، دانشیار گروه فلسفه سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی بر این کتاب میخوانیم.
دکتر میلاد دخانچی، در مطالعات خود بر مبحث دولت و به تعبیر خود وی، استیت، متمرکز شده و کتاب اخیر او نیز در همین زمینه منتشر شده و در دسترس است. بنیاد و چارچوب نظری کتاب بر بحث دوگانههای متضاد و متکامل بنا شده است که البته میتواند چارچوب مستحکمی هم تلقی شود، اما نقد وی نیز از همینجا آغاز میشود. دخانچی در بحث دوگانههای متضاد هیچگونه تفکیکی میان انواع دوگانههای ارادی و غیرارادی قائل نیست.
دوگانه زن و مرد یا مذکر و مؤنث یا شب و روز در طبیعت به صورت تکوینی وجود دارد و انسان نمیتواند هیچگونه مداخلهای در آن بنماید. این دوگانهها به صورت تکوینی و البته به صورت متکامل در طبیعت خلقت یافته است. اما آنجا که این دوگانه بر مذهب و سیاست حمل میشود و تطبیق مییابد به نظر با یک دوگانه از نوع ارادی سر و کار خواهیم داشت؛ بنابراین در اینجا این دوگانه میتواند به صورت متضاد یا متکامل بروز و ظهور یابد.
اساساً دوگانههای ارادی از این ویژگی برخوردارند که میتوانند به صورت متضاد ترسیم شوند و با آنها به صورت متضاد رفتار شود یا به صورت متکامل مورد توجه قرار گیرند و بنابراین نحوه مواجهه با اراده انسانها و براساس ارزشهای متخذه هر فرد ممکن است متفاوت تلقی شود. از این روست که یک انسان سکولار، قائل به جدایی میان مذهب و سیاست میشود و یک انسان مؤمن به عدم جدایی میان این دو حکم میکند؛ بنابراین نباید با خلط میان دوگانههای طبیعی و تکوینی با ارادی و اختیاری سعی کنیم نتایج دلخواه در حوزه سیاسی و اجتماعی بگیریم.
علاوه بر این به نظر میرسد بتوان چارچوب مورد نظر دخانچی را در اینجا به پرسش گرفت و از مبنای نظری وی در این زمینه و نحوه ارتباط این دوگانهها گفتگو کرد. نکته مهم در این میان ارجاع این دوگانه به حوزه اجتماعی است که با توجه به عدم ارادی بودن دوگانه زن و مرد که دخانچی بهره گرفته است، نمیتوان به نتایج سیاسی و اجتماعی اتخاذ شده وقعی نهاد.
افزون بر این، برخی دوگانهها وجود دارند که همیشه به صورت متضاد حضور دارند و امکان جمع متکامل میان آنان وجود ندارد مانند دوگانه حق و باطل. نویسنده در این موارد تکلیف بحث خود روشن نکرده است. در این نوع دوگانهها نمیتوان از نوع متکامل آنها سخن گفت. از این رو بحث دوگانههای متضاد و متکامل به نظر در کتاب به صورت ناقص طرح شده و امکان بهرهبرداری را سلب کرده است.
از همین رو مباحث تطبیق داده شده بر جانب مذهب و سیاست نیز قابل بحث و گفتگو است. از این روست که نویسنده بهدنبال حلقه واسط برای دوگانهها رفته است که البته این واسطهها نمیتواند نقص مبنای نظری کتاب پسا اسلامیسم را برطرف نماید.
مطلب مهم دیگر این است که دخانچی در این کتاب به ارائه گزارههای نظریه مورد نظر خود در بحث دولت نمیپردازد. او به بیان چهار ویژگی دولت مدرن یعنی لویاتان / استقلال، لیبرالیسم / آزادی، عدالت / مارکسیسم و آنارشیسم / اخلاق اشاره میکند، اما نکته مهم این است که کدام دولت با این ویژگیها تاکنون بهوجود آمده است و کدام دولت امروزه در غرب متصف به هر چهار عنصر است و آیا دولت مطلوب وی نیز لزوماً میتواند مبتنی بر این چهار ویژگی باشد یا اینکه همانند دولتهای رایج مدرن واجد برخی ویژگیهای دولت مدرن خواهد بود.
افزون بر اینکه هیچکدام از این ویژگیها در عرض دولت هم قرار نمیگیرد و این عناصر در ضمن و ظلّ دولت وجود خواهند یافت ولاغیر؛ بنابراین در مواردی که در این کتاب این چهار عنصر در عرض استیت قرار گرفته است صحیح نیست. هیچگاه جزئی از یک شیء نمیتواند در عرض خود آن شیء بروز و ظهور یابد.
مطلب دیگری که آن هم به مبانی نظری متخذه دخانچی بازمیگردد این است که وی به بدیل استیت یعنی قبیله فرم اشاره میکند و بر این مبنا دولت پیامبر را در قالب قبیله فرم قرار میدهد و به بحث میپردازد. این در حالی است که وی اشاره میکند که مراد و منظور وی قبیله به معنای متعارف و منفی آن نیست.
اما در مواردی البته وقتی امکان بحث و گفتگو برای نویسنده ممکن نیست یا نمیتواند استدلالی ارائه نماید موضوع را بهعنوان این که این بحث در شمار خصوصیات و خاصیت قبیله است جاگذاری میکند که به نوعی ناقض مطلبی است که در زمینه قبیله فرم مفروض گرفته است.
در هر حال مطالعه اجمالی حوادث و تحولات سیاسی اجتماعی دوره پیامبر(ص) نشان میدهد آن حضرت آگاهانه از قبیله و عناصر تشکیلدهنده و تداوم بخش منفی آن بهنحو آشکاری فاصله گرفته و بحثهای دیگری با عنوان اخوت، امت، قانون اساسی مدینه، نقباء و... را طرح کرده است که اساساً مسائل تازهای است و در منطق و ساختار قبیله فرم به تعبیر دخانچی نشانی از این موارد نیست.
البته نکته دیگر در همین زمینه خلط میان رهبری دینی پیامبر(ص) و ریاست دولت توسط پیامبر است که باعث اتخاذ نتیجهگیریهای نادرست در متن کتاب شده است. این در حالی است که تفکیک و تمایز میان مسأله رهبری و دولت رافع بسیاری از مشکلات نظری و عملی است.
با توجه به اینکه در یادداشت حاضر بیشتر بر چارچوب کتاب پسا اسلامیسم تمرکز شده بود طبعاً به مباحث محتوایی اشاره نشد. نقدهای محتوایی در نقد مبسوط نگارنده بر کتاب بهزودی منتشر میشود.
انتهای پیام/