گزارش اندیشه (۲)/ بررسی حادثه عاشورا در آینه  آیت الله میرباقری؛
کربلا صحنه نزاع تاریخی دو امت حق و باطل است و باید با توجه به گستره و عمق این درگیری حق و باطل تفسیر شود، این اتفاق از آنجا که مومنین را هزاران قدم به سمت قرب الهی پیش برد شکستی سخت بر جبهه باطل محسوب می‌شود.

گروه راهبرد «سدید»؛ بخش نخست گزارش اندیشه با موضوع «کربلا در آینه فرهنگستان علوم انسانی قم» به بررسی حادثه عاشورا در آینه آیت الله مصباح یزدی، پرداخت. در بخش دوم این گزارش اندیشه آیت الله سید محمد مهدی میرباقری در این باره بررسی شده است.
بخشی از آراء فرهنگستان علوم اسلام قم در خصوص کربلا و نهضت امام حسین (ع) را می‌توان در سخنان آیت الله سید محمد مهدی میرباقری جستجو کرد. ایشان این حادثه عظیم را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داده اند، اما شاید آن چیزی که بیش از پیش نیازمند توجه است، تحلیل کربلا با توجه به دو کلید واژه «بلا» و «نزاع تمدنی» است.

کربلا صحنه نزاع تمدنی حق و باطل
برای کنکاش بیشتر در این خصوص ابتدا لازم است نگاهی به اصل این نزاع تاریخی بیندازیم. آیت الله میرباقری، نزاع تاریخی میان حق و باطل را با توجه به کلیدواژه ولایت و آیه شریفه: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ ۖ. وَالَّذینَ کَفَروا أَولِیاؤُهُمُ الطّاغوتُ یُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ» تفسیر می‌کنند. طبق این نوع نگاه با عصیان شیطان از سجده بر حضرت آدم جریان باطل در هستی شکل می‌یابد. محور این جریان خود شیطان و باطن آن عصیان از أمر پروردگار است. در طرف مقابل، جریان حق بر محور اراده رسول گرامی اسلام شکل می‌یابد، حتی همه انبیاء عظام و رسولان الهی از دریچه نبی مکرم اسلام به حضرت حق تعالی اتصال دارند، [۱] همچنین هدف این جبهه عبودیت الهی و تحقق أمر پروردگار است؛ بنابراین تمام تاریخ صحنه جدال میان این دو گروه بر محور دو اراده رسول گرامی اسلام و ابلیس بوده که در هر برهه از تاریخ در قالبی بروز می‌یافته است، در برهه‌ای قالب بروز  آن جدال حضرت موسی و فرعون و در برهه دیگر جدال نمرود و حضرت ابراهیم (ع) است. با توجه به این مقدمه  حادثه کربلا و جدال امام حسین (ع) و یزید نیز در همین قالب و با توجه به همین دو جبهه تفسیر می‌شود. هنگامی که کربلا این گونه و به صورت تاریخی و با توجه به دو امت حق و باطل تفسیر شد، «کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا» معنای خود را می‌یابد:

  • «این درگیری، نزاعی نیست که فقط در سال ٦١ بین لشکر سیدالشهداء و لشکر کوفه باشد بلکه (نزاع) یک امّت تاریخی است. می‌دانیم این یک حادثه معمولی نیست که در یک نقطه جغرافیایی خاص یا در زمان خاصی اتفاق افتاده باشد، بلکه حادثه‌ای است که همه سماوات و ارض و عوالم را تحت تاثیر قرار داده و از لحاظ زمانی هم، از قبل از خلقت و تا بعد از خلقت دامنه این حادثه جاری است.»

حالکه نوع نگاه به این حادثه عظیم به نوع نگای تمدنی ارتقاع یافت، منطق پیروزی و شکست در آن نیز تغییر می‌کند. به عبارت دیگر پیروز این حادثه کسی نیست که بتواند علی الظاهر طرف مقابل را از سر راه بردارد و به قتل برساند بلکه پیروز این حادثه کسی است که فاتح تاریخ باشد. حضرت طبق این نگاه، تاریخ پیش روی خود را صحنه عبودیت خداوند کرده و از همین رو شکستی سخت برای جبهه باطل به وجود آوردند:

  • «سرمایه اصلی که جبهه حقّ در این درگیری دارد، عاشورا است؛ بنابراین واضح است که هدف عاشورا هم یک پیروزی زود هنگام در سال ٦١ هجری نبوده است که حضرت خواسته باشند اقدامی کنند که صرفاً به دنبال یک پیروزی اجتماعی بوده و بعد هم بخواهند ساختار قدرت را تشکیل دهند؛ بلکه حضرت به دنبال یک فتح تاریخی هستند که از عاشورا اتفاق می‌افتد»

بلا و رشد در دستگاه الهی
اما سوالی که در اینجا مطرح می‌شود، پرسش از چگونگی تحقق این بندگی تاریخی است. به عبارت دیگر حضرت سیدالشهدا (ع) چگونه توانستند در این جدال تاریخی حق و باطل، در حالی که علی الظاهر در کربلا متوقف شدند، قافله حق را به پیش برده و فتح الفتوحی در مقابل امت ابلیس به وجود بیاورند؟

پاسخ این پرسش در کلمه بلا نهفته است. منطق توسعه در دستگاه ربوبی با ابتلا آمیخته شده است. هرچه شخص در جایگاه والاتری قرار داشته باشد، ابتلای برتری در پیش پای او قرار دارد که اگر از این آزمایش سربلند بیرون آید، به اندازه همان بلا قدرت شفاعت، سرپرستی و معنویت می‌یابد. حالکه رسول گرامی اسلام برترین شخص جبهه حق در طول تاریخ هستند، باید برترین بلا و آزمایش هم متعلق به ایشان باشد در نتیجه از منظر آیت الله میرباقری، کربلا ابتلا و بلای رسول گرامی اسلام است:

  • «نازله داستان سیدالشهدا و نبیّ اکرم، همان داستان حضرت ابراهیم خلیل و حضرت اسماعیل است که حضرت اسماعیل تحمل بلاء کردند ولی در این تحمل بلاء وجود مقدس ابراهیم خلیل امتحان خود را پس داده و به رشد رسیدند؛ در واقع حادثه عاشورا هم یک ابتلاء عظیم برای نبی اکرم است که از طریق سیدالشهداء واقع شده و در قرب نبیّ اکرم دخیل بوده است؛ بنابراین صاحب مصیبت نبی اکرم هستند، پس اگر از جنبه تاثیرش در قرب عالم بحث کنید همه عوالم تحت تاثیر عاشورا هستند و با سیدالشهداء تقرب پیدا می‌کنند حَتّی انبیاء اولوالعزم و ملائکه مقرّب. به واسطه عاشورا است که نبی اکرم در توحید معلم کائنات، ملائکه، انبیاء و معلم همه انسان‌ها در مقامات مختلف هستند.»

وسعت این بلا به قدری است که به واسطه آن تمام انبیاء و مومنین به تعالی می‌رسند:

  • «اگر رابطه سیدالشهداء را با جبهه مومنین و سرپرستی و شفاعت حضرت را از جبهه حق در همین وسعت ببینیم، درمی یابیم که ایشان نسبت به همه تاریخ شفاعت کردند، حَتّی انبیاء و بخشی از مقاماتی که انبیاء اولوالعزم به آن رسیدند -وجود مقدس نبی خاتم بماند- به واسطه عاشورا است حَتّی بخشی از مقامات نبی خاتم هم در عاشورا است.»

پس در پایان باید دانست که کربلا و نهضت امام حسین (ع) پیروزی عظیمی بر دستگاه باطل رقم زد و علت آن گشودن ابوابی از معرفت الله بر روی مومنین است که اگر این حادثه و نهضت نبود هرگز جلوه گر نمی‌شد:

  • «در هر صورت اگر بخواهیم در مورد مقام شفاعت حادثه عاشورا بحث بکنیم، باز باید در این وسعت بحث کنیم که حضرت به میدان ابتلاء رفتند و بلایی را تحمل کردند که فتح برای همه اولیاء خدا و همه ملائکه و انبیاء شده است و همه در این فتح ابوابی از توحید و معرفت الله برایشان گشوده شده است و اگر عاشورا نبود این ابواب گشوده نمی‌شد.»

 

[1] برای مطالعه بیشتر در خصوص مقامات حضرات معصومین می توانید به کتاب ولایت الهیه از ایشان رجوع کنید.

ارسال نظر
captcha