«پشت به پشت و صفشکن/ کیست حریف تن به تن»؛ بیتی که در پایین پرده تازه روحالامین بر تابلوی بزرگ میدان میدرخشد، کاملا گویای محور موضوعی آن است. صحنهای از عاشورا که حماسه را در مرکز سوگی بینهایت، مظلومانه به تصویر میکشد. دو مرد که لباسهای سفید و دستار سبزشان در مرکز پرده، آنان را برجسته كرده و از سایر فیگورهای تابلو متمایز میكند، در حال نبردی سخت با افرادی هستند که لباسهایی در مایههای رنگی قرمز و قهوهای به تن دارند. تضاد سبز و قرمز، شاید مشهورترین تضاد رنگی برای ما ایرانیها باشد که بیدرنگ واقعهای پرمعنا را به یادمان میآورد: عاشورا.
چیرگی در عین مظلومیت
پیچیدگی این اثر روحالامین را شاید باید بیشتر از این وجه مورد توجه قرار دارد که توانسته است همزمان هم چیرگی قدرتمندانه امام حسین (ع) و برادرشان حضرت عباس (ع) را به تصویر بکشد و هم مظلومیت ایشان را در حمله و محاصره فوج جیرهخواران یزید منتقل کند؛ ساختاری که انگار در گردبادی دایرهوار، فیگورهایی را در حال حمله، هزیمت، ترس، خشم و اضطراب نشان میدهد اما از این گرداب، نگین این دو برابر برآمده است و در میانه آن میدرخشد. پرچم سبز حسینی که به دست عباس(ع) است، در حال افتادن تصویر شده که خود، روضهای جداگانه و یادآور اشعار عاشورایی و نقش علمداری اباالفضل است؛ با این حال همین پرچم، چشم مخاطب را به سمت پرچم قرمز یزیدیان هدایت میکند که در قاب نقاشی، بالاتر از آن قرار گرفته است؛ باز هم مظلومیت در عین چیرگی.
روحالامین به خوبی موفق شده است این دوگانه پیچیده و دشوار را در یک قاب به تصویر بکشد و شاید درک نقاش از موقعیت به تصویری بازگردد که در داستان این نگاره و در واقع روضه همراه با آن برگرفته از خطبههای نماز جمعه رهبر معظم انقلاب در 26 فروردین 79 منتشر شده است: «در آن لحظات و ساعت آخر، آنقدر بر این بچهها و کودکان، بر این دختران صغیر و بر اهل حرم تشنگی فشار آورد که خود امامحسین(ع) و اباالفضل(ع) با هم به طلب آب رفتند. اباالفضل(ع) تنها نرفت؛ خود امامحسین(ع) هم با اباالفضل(ع) حرکت کرد و به طرف همان شریعه فرات -شعبهای از نهر فرات که در منطقه بود- رفتند، بلکه بتوانند آبی بیاورند. این دو برادر شجاع و قویپنجه، پشت به پشت هم در میدان جنگ جنگیدند. یكی امامحسین(ع) كه در سن نزدیک به 60 سالگی است، اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نامآوران بینظیر است؛ دیگری هم برادر جوان سیوچندسالهاش اباالفضلالعباس(ع)، با آن خصوصیاتی که همه او را شناختهاند. این دو برادر، دوش به دوش هم، گاهی پشت به پشت هم، در وسط دریای دشمن، صف لشکر را میشکافند. برای اینکه خودشان را به آب فرات برسانند، بلکه بتوانند آبی بیاورند.»
مدافع حرم، تنها در میان آب
اما این اولینباری نیست که روحالامین، تابلوی بزرگ میدان ولیعصر را به اثری مهمان میکند. دو سال پیش اواخر شهریور مصادف با ماه محرم، اثر دیگری از او مورد توجه قرار گرفت که در کنار آن نوشته شده بود: «دل به دریا زده و مدافع حرمی». این اثر اما این تفاوت را داشت که بر تنهایی عباسبنعلی و تلاشش برای آوردن مشکی آب به سوی خیمهها تاکید میکرد. حضور مردی تنها روی اسب در میانه آب، شاید تداعی دیگری از همین ساختار دایرهوار بود که محاصره و تنهایی را در یک نگاه منتقل میکرد و بیننده را بیامان در هجوم غمی بزرگ قرار میداد اما در مقایسه با اثر جدیدی که امسال در معرض تماشا قرار گرفته، از جهت حسی متمرکزتر و تکموضوعیتر به حساب میآمد.
اما اگر این روزها، گذرتان به میدان ولیعصر (عج) بیفتد، این تابلو حتما چنددقیقهای شما را به خود مشغول خواهد کرد و در جزءجزء و گوشه و کنار آن، اشارههایی به روضههایی خواهید یافت که ناگهان به ذهنتان متبادر خواهند شد. دست عباس که بالا آمده و بالاترین نقطه تابلو قرار گرفته است و دست دیگرش که علم را نگه داشته و مردی که در پایینترین نقطه نیزهای به دست دارد و در کمین به اباعبدالله (ع) مینگرد، برخی کنایاتی هستند که ذهن آشنای مخاطب را به خود درگیر میکنند.
سبک کلاسیک با حرفهای گفتهنشده
در میان نقاشان ایرانی، تعداد نامهایی بزرگی که بتوان آنها را در میان نقاشان رئالیست و خصوصا فیگوراتیو جای داد، واقعا از انگشتان دست بیشتر نیست. کمالالملک را شاید غالب مردم به نام بشناسند و مثلا عباس کاتوزیان هم در یادها مانده باشد اما پر واضح است که جریان نقاشی ایران بهخصوص طی 150 سال اخیر، خیزش تندی به سمت سایر سبکهای مدرن داشته و گفتمان کلی هنر ایران از رئالیسم، اعراض و اهتزاز داشته است. همین مساله تعداد نقاشان رئالیست را محدودتر میکند و البته آثارشان را هم بیشتر زیر ذرهبین میبرد.
اما بدون شک همین معدود نقاشان رئالیست ایرانی معاصر هم سبکها و اندیشههای متفاوتی در خلق آثارشان داشتهاند. حالا چند سالی است که نام «حسن روحالامین»، هنرمند جوانی که پردههای بزرگ نقاشیاش تا مهد کلاسیسیسم در ایتالیا با نقاشان بزرگی سفر کرده و مورد توجه قرار گرفته، بر سر زبانها افتاده است؛ نقاشی که غالب پردههایش هم اتفاقا موضوعاتی مذهبی و تاریخی دارد و تحرک موجود در فیگورها و صحنههایی که از داستانهای آشنا برای تابلوهایش انتخاب میکند، هر مخاطبی را فارغ از محتوا به فضای نقاشیها و مجسمههای دوره رنسانس میبرد.
حدیث کساء در سریال آقازاده
اما آثار روحالامین بیش از اینهاست. در هفتههای اخیر شاید اثر دیگری از او که به واسطه سریال «آقازاده» در شبکه نمایش خانگی، مورد توجه قرار گرفت، تابلوی «اهل کساء» باشد. در سکانسی از آخرین قسمت منتشرشده این سریال، چند شخصیت اصلی درباره یک تابلوی نقاشی که روی دیوار خانه است به گفتوگو میپردازند و شخصیت «حاج رضا» (با بازی امین تارخ) آن را به طور کامل معرفی میكند که اثری از حسن روحالامین است. این نقاشی صحنه پایانی «حدیث کساء» را تصویر میکند که رسولالله ؟ص؟ به همراه اهلبیت(عهم) زیر کساء جمع شدهاند و جبرئیل، پایین میآید تا جمع ایشان را همراهی کند.
مجموعه این همراهیها، نام روحالامین را با سبکی که برای عامه مردم قابل درکتر است، بیشتر سر زبانها انداخته و راه آثار او را به مدیومهای دیدنیتری، فراتر از گالریها و گروههای بسته هنری باز کرده است. نقاشیهای او حالا چندسالی است که مرزهای ایران را هم درنوردیده و تا عمق اروپای آشنا به آثار نقاشان بزرگ شهرت یافته. روحالامین آثار بسیار دیگری چه در رابطه با تاریخ اسلام و چه دیگر مقاطع ذکرشده در کتب مقدس از پیامبران دیگر نیز دارد که برخی در جوامع مسیحیان در اروپا مورد توجه قرار گرفتهاند.
انتهای پیام/