در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام سرلک مطرح شد؛
تصویر جامعه از روحانیت از آن دست موضوعات سهل و ممتنعی است که تحلیل آن، هم به‌خاطر حضور نسبتا پرتراکم روحانیون و طلبه‌ها در مراکز عمومی مثل مساجد محله‌ها، دانشگاه و مدرسه به نظر بسیار ساده می‌آید و هم به علت واسطه پرقدرتی به اسم «صداوسیما» در مدیریت بازنمایی وجهه روحانیت و البته رقبای پرانگیزه‌ای مانند سینما و رسانه‌های معاند که در سال‌های اخیر به این میدان وارد شده‌اند، عملا با پیچیدگی‌های لاینحلی روبه‌روست
به گزارش «سدید»؛ تصویر جامعه از روحانیت از آن دست موضوعات سهل و ممتنعی است که تحلیل آن، هم به‌خاطر حضور نسبتا پرتراکم روحانیون و طلبه‌ها در مراکز عمومی مثل مساجد محله‌ها، دانشگاه و مدرسه به نظر بسیار ساده می‌آید و هم به علت واسطه پرقدرتی به اسم «صداوسیما» در مدیریت بازنمایی وجهه روحانیت و البته رقبای پرانگیزه‌ای مانند سینما و رسانه‌های معاند که در سال‌های اخیر به این میدان وارد شده‌اند، عملا با پیچیدگی‌های لاینحلی روبه‌روست. تصویری که گاه حتی خود طلبه‌ها را هم مستاصل می‌کند و آنان را در محظورات یا تبعات ناگزیر این بازنمایی‌ها قرار می‌دهد بدون اینکه راهکار موثری برای تغییر آن یا دست‌کم اصلا توافقی در ضرورت تغییر آن داشته باشند. حالا چندی است که فشار تحمیلی برخی از این محظورات، بخشی از طلبه‌ها را به فکر استفاده موثر از فضای مجازی انداخته و آنان را از تلویزیون به سمت این شبکه‌ها کوچانده است. درباره این موضوع با حجت‌الاسلام علی سرلک گفت‌وگو کردیم.

نقش صداوسیما در ایجاد تضارب آرا و فضای باز هم‌اندیشی ملی چیست؟
رییس سازمان صداوسیما را رهبر تعیین می‌کند اما جالب این است که خود رهبری هم از بعضی عملکرد صداوسیما گلایه دارند. آزاداندیشی، کرسی‌های نظریه‌پردازی، انتقاد کردن و موضوعاتی از این دست که مطالبه رهبری است و واقعاً رهبری در بیان این‌ها، تعارف نداشته‌اند اما صداوسیما در این حوزه‌ها چقدر حرکت روبه جلو داشته است؟ یک زمانی در آن ایام که خندوانه پخش می‌شد به مدیر شبکه نسیم و بعد به خود رامبد جوان بعد از آن هم به تهیه‌کننده‌های برنامه، چه آن زمان که آقای فرحانی بودند و چه بعداً که آقای علی‌احمدی آمدند، گفتم که بیایید هر یک ماه یک بار، تعدادی از منتقدان و صاحب‌نظران را جمع کنید و درباره خندوانه و آثار آن گفت‌وگو کنید و خود آقای جوان هم بنشیند، بگوید و بشنود و جاهایی را تصحیح کند و جاهایی را توضیح دهد تا برنامه پربیننده‌ای مثل خندوانه بتواند به مردم، روش نقد، روش تحلیل و روش گفت‌وگو را بیاموزد. همه گفتند چه طرح خوبی! چه طرح جالبی! اما باز هم در مقام اجرا هر بار یک بهانه‌ای باعث می‌شد که این اتفاق عملیاتی نشود. ببینید خود تلویزیون باید آزاداندیشی را از خودش آغاز کند و نترسد و بداند که نهایتش این است که بدی‌هایش خط بخورد و چابک شود و حرس شود و آنقدر عقیم و سترون باقی نماند. من فکر می‌کنم آقای علی‌عسکری هم که الان رییس سازمان هستند باید اندکی با نظریه‌های علوم انسانی و مباحث عمیق‌تر آشنا شوند تا ببینند که رشد در تضارب افکار و مجال دادن به مخالف است. البته مخالفی که قصد فتنه و آشوب نداشته باشد، بزن‌دررو حرف نزند، بنشیند حرفش را بزند و جوابش را بشنود و طبیعتاً شیوه‌های نوینی هم در رسانه وجود دارد که بتوانیم سوءتفاهم‌ها و سوءاستفاده‌ها را به حداقل برسانیم. فقط آن زمان است که کسی می‌تواند ادعا کند واقعاً «نماینده رهبری» در صداوسیما بوده است زمانی که مسأله آزاداندیشی و تضارف افکار را رونق داده باشد و الا این برنامه‌های روتین و به اقتضای ضرورت آنتن، هر چیزی را روی نمایشگر مردم فرستادن، کاری نیست که بشود آن را نشانه موفقیت در نمایندگی رهبری در سازمان دانست.

اخیراً انتقاداتی نسبت به پوشش نامتعارف و رنگ لباده یکی از روحانیون که برنامه‌ای در شبکه دوم سیما را اجرا می‌کردند، در فضای مجازی پیچید. به نظر می‌رسد که افکار عمومی تصویر چارچوب‌دار و بسته‌ای نسبت به هم ظواهر و هم حوزه‌هایی که روحانیت می‌تواند در آن‌ها نفوذ داشته باشد، دارد. آیا خود جامعه روحانیت با این تصویر همراه است؟ صداوسیما چه نقشی در جا انداختن این تصویر داشته است؟
اگر منظورتان آقای برمایی است (چون طلبه دیگری هم در شبکه کودک هستند که با پوشش رنگی برنامه اجرا می‌کنند و با ایشان فرق دارند) همان زمان، عکس لباس‌شان را برای من فرستادند و گفتند در بازنمایی که در فضای مجازی اتفاق افتاده در رنگ لباس دست برده‌اند و این تغییر در تونالیته رنگی، باعث شده رنگ، جیغ‌تر به نظر بیاید درحالی که اصل آن، چیز نامتعارفی نبوده است.

حالا اصلاً اشکالی دارد طلبه‌ای از رنگ کمی نامتعارف‌تری استفاده کند؟
ببینید مردم یک ارتکازاتی و یک فهم عرفی دارند که به نظر من قابل احترام است و نکته این است که آن فهم عرفی، مرز بسیار باریکی با نوآوری دارد. مثلاً در دوره‌ای، لباده یا همین مدل قبایی که جلویش کاملاً بسته است، خیلی کم بود اما بعد از ریاست‌جمهوری آقای خاتمی که خیلی شیک و ست می‌پوشیدند، خیلی بیشتر گسترش پیدا کرد. البته قبل از آن هم رهبری در دوره ریاست‌جمهوری گاهی لباده می‌پوشیدند اما پس از آقای خاتمی، استفاده از لباده خیلی بیشتر باب شد و جا افتاد و الان خیلی از طلبه‌ها و روحانیون، فقط لباده می‌پوشند. اما می‌خواهم بگویم که مرز میان نوآوری و تهور بسیار باریک است. تهور آن جایی است که آدم بدون حساب و کتاب در یک مرزهایی پا می‌گذارد. مثل نمک توی غذاست؛ از یک حدی که بگذرد، بهترین گوشت را هم که داشته باشید، غذا شور می‌شود و نمی‌شود آن را خورد. به نظر من ارتکازات مؤمنین مهم است و در روایات ما هم هست که از مواضع تهمت باید پرهیز کرد.


از نظر مردم آخوند ژیگول الزاماً آخوند دوست‌داشتنی‌ای نیست. آخوندی که خیلی بیش از حد آن‌کادره است و زیادی ست می‌پوشد و روی این دست جزئیات زیاده از حد توجه دارد، آخوندی نیست که بوی خودش را بدهد. یک پژوهشی در 20 تا از دانشگاه‌های کشور انجام و در آن از دانشجویان پرسیده شده که مهم‌ترین انتظار شما از روحانی دانشگاهی چیست؟ نزدیک 90‌درصد گفته‌اند که ما توقع معنویت داریم. نگفته‌اند مثلاً علم (به معنای معمولش) به‌روز باشد، رایانه بلد باشد، زبان خارجی بداند؛ بلکه گفته‌اند توقع معنویت داریم. بالاخره در شاخه‌های دیگر علمی اساتید دیگر هستند ولی آخوند باید بوی خدا و پیغمبر بدهد، منتها خب به‌روز باشد، هوشمند باشد، زیرکی و هوش هیجانی‌اش بالا باشد ولی معنایش این نیست که حتماً در آرایش صورتش هم کار خاصی بکند! مثلاً ما از یک طلبه‌ای برای تدریس در دانشگاه هنر دعوت کردیم که ایشان در ابروهایش دست برده بود. آن وقت دخترها و پسرهای هنری که خودشان از جهت ظاهری به نسبت سایرین، متفاوت‌تر هستند، از پای درس این طلبه بلند شدند و با اعتراض شدید آمدند به من گفتند که ایشان درس‌شان خیلی خوب است ولی چرا باید چنین روشی در آرایش چهره‌شان داشته باشند. من به آن‌ها گفتم بچه‌ها خودتان را ببینید! آن‌ها گفتند ما بله اما او نباید این کار را انجام دهد! گفتم راست می‌گویید. من هم به آن استاد محترم که خیلی هم برجسته هستند و کتاب‌های زیادی هم نوشته‌اند، عرض کردم که شما با این روش داری دیگران را از خودت محروم می‌کنی؛ لذا آن‌ها انتظار ندارند که آخوند خیلی ژیگول باشد و مثلاً محاسنش حتماً دورنگ باشد، بلکه از طلبه‌ها انتظارات دیگری می‌رود.

گذشته از ظاهر، آیا در موضوعات هم همینطور است؟ یعنی تصوری که جامعه به‌طور سنتی دارد که آخوندها باید در یک دسته خاصی از موضوعات ورود داشته باشند و صحبت بکنند هم باید ارج نهاده شود و از آن تخطی نشود؟
من فکر می‌کنم هر‌وقت یک روحانی توانست یک حرف عمیق باسواد در هر حوزه‌ای بزند، درست است. مهم این است که عیار حرف و استاندارد استدلال و قوت آن رعایت شود. گاهی ما یک حرفی می‌زنیم که قابل دفاع نه از لحاظ دینی و نه از سایر جنبه‌ها نیست. هر روحانی‌ای که توانست در هر حوزه‌ای، حرف مستند درست دینی بزند، شنیده خواهد شد. حتی در حوزه‌های تخصصی دیگر هم همینطور است. به نظر من جامعه حرف مستند مستدل را می‌شنود و اتفاقاً منتظر هم هست. اشکال این است که گاهی حرف‌ها برخاسته از ذهنیت‌های فردی و خودساخته بوده و این‌هاست که دردسر درست کرده است. وگرنه ما نمونه‌های بسیار مهمی داریم مثلاً مرحوم آقای نجم را داشتیم که استاد مسلم خط ثلث در کشور بودند یا مثلاً روحانیونی داریم که حرفه‌ای در حوزه اقتصاد، سیاست، زنان و این دست مسائل کار کرده‌اند و جامعه هم با احترام شنیده و توجه کرده است.

در موردی مثل آقای محمدرضا زائری به نظر می‌رسد دست‌کم جامعه جوان مذهبی و اصطلاحاً حزب‌اللهی خیلی تمایل و کشش ندارد که آخوندی را در چنین قامتی ببینید که مثلاً با مقایسه شرایط ایران و لبنان، نسخه‌های نامتعارفی مثل بحث حجاب اجباری ارائه کند یا در ظاهر مثلاً گاهی ملبس باشد و گاهی نباشد. آیا انتظار جامعه نابجاست؟
در مورد آقای زائری علی‌رغم این که بسیار شخصیت پرتوان و پرتلاشی هستند حتی زمان‌هایی هم که ملبس هستند، خیلی‌ها تلقی «آخوند» از ایشان ندارند و بیشتر و ایشان را یک کنشگر اجتماعی یا یک فعال عرصه فرهنگ می‌بینند. یک بار به خود آقای زائری که البته از دوستان بنده هستند و به بنده هم لطف دارند، گفتم که از شما چه از ظاهر گرفته چه ادبیات و نوع مواجهه با مسائل، در جامعه مؤمنین خیلی تلقی آخوند نمی‌شود.

این اشتباه آن طلبه است یا اشتباه جامعه مؤمنین است یا شاید هم اصلاً اشتباهی نیست؟
به نظر من اشتباه برادرمان، آقای زائری است. ایشان با همه خوبی‌هایی که دارند، گفتمان‌شان، گفتمان معارفی نیست و زمانی که صحبت می‌کنند گویی یک فعال اجتماعی یا یک روزنامه‌نگار صحبت می‌کند.

سهم تلویزیون در ایجاد نوعی بازنمایی خاص از روحانیت چقدر است؟ آیا بازنمایی تلویزیون از روحانیت را درست می‌دانید؟
نه؛ به نظرم روحانی‌ای که در تلویزیون است، یک روحانی جنت‌مکان است که همیشه دارد رهنمود می‌دهد و حالا در یک سطح پایین‌تر نهایتاً دارد به‌عنوان یک مددکار اجتماعی معرفی می‌شود. به نوعی آخوند ویترینی است که گویی در محیطی گلخانه‌ای یک سری بحث‌های انتزاعی ارائه می‌کند و البته آدم خوبی هم هست ولی این که آخوند بخواهد جریان‌سازی یا مدیریت و راهبری کند، موضوعاتی است که اصلاً به نظر من به آن‌ها فکر نشده است. خصوصاً از زمانی که پای روحانیت و طلبه‌ها به داستان و شخصیت‌های فیلم و سریال هم کشیده شده، دیگر از آخوند حقیقتاً یک چهره بسیار مغشوش، ناروا و ناراستی ارائه شده است.

انتهای پیام/

منبع: صبح نو
ارسال نظر
captcha