آن زمان مدیریت این شبکه رادیویی را «حمیدرضا خزایی» بر عهده داشت و به همراه همکارانش تلاش کرد تا بتواند مردم را در سریعترین زمان ممکن در جریان آخرین اخبار و تحولات قرار دهد. به مناسبت سالروز آزادی اسرا، گفت وگویی با او داشته ایم که در ادامه می خوانید:
**آقای خزایی اوضاع رادیو امروز چطور است؟
-خدا را شکر. اوضاع خوبی دارد. بالاخره تکنولوژی پیشرفت کرده و راهها و ابزارهای انتقال پیام هم گستردهتر شده است. نوع برنامهسازیها هم تفاوتهای بسیاری کرده و همکاران ما در رادیو موفقیتهای بسیاری را هم در داخل و هم در خارج از کشور به دست آوردهاند. شبکهها تخصصی شدهاند و همین کار برنامهسازی را سختتر کرده است که البته همکاران ما به خوبی از پس آن برآمدهاند و امروز شاهد بهترین و به روزترین برنامهها در رادیو هستیم.
**احتمالا شما در دوران جنگ تحمیلی با شرایط سختی در زمینه انتقال اخبار و اطلاعات مواجه بودهاید که امروز این حرف را می زنید؟
-بله. آن زمان همه چیز محدود بود. دسترسیها بسیار سخت بود و نیروی انسانی در انتقال اطلاعات نقش بسیار مهمی داشت. میتوانم بگویم که مدیریت برنامههای رادیو در آن زمان از سختترین مسئولیتها در دوران تاریخ رادیو بود چون بسیاری از رویدادها را ما برای اولین بار درک میکردیم و درباره آن تجربه قبلی نداشتیم.
نمی توانم یادی نکنم از زنده یاد مهران دوستی و زنده یاد رضا صفدری. این دو عزیز آن زمان متن های حماسی و بلندبالایی می نوشتند و خودشان هم آنها را می خواندند. شور عجیبی در متنهایشان بود. از این متن ها غرور و سرافرازی تراوش می کرد. عشق بسیاری به موضوع دفاع مقدس داشتند و از دل و جان برای آن مایه می گذاشتند. نوشته هایشان را بسیار با شور و شوق و علاقه می خواندند. جوری که هنوز هم بعد از گذشت سالها مردم آنها را به خاطر دارند و یادشان هست.
**همین هم کار را برای شما سختتر کرده بود؟
-بله. ولی به همان نسبت هم باعث میشد تا ما تلاش بیشتری داشته باشیم و از همفکری و خرد جمعی بیشتری بهره ببریم.
**چه شد که تصمیم به راهاندازی رادیو جبهه گرفتید؟
-اوایل که جنگ تحمیلی آغاز شده بود، یک به هم ریختگی به وجود آمده بود. چون هر آن یک اتفاق جدید روی میداد. برای اینکه با متوجه بشویم الان شرایط اضطراری است، یک مارش در رادیو زده میشد و به ما اعلام میکردند که به عنوان مثال بناست ساعت 14 خبر یک عملیات اعلام شود. ما هم در زمان باقیمانده تلاش میکردیم که فکرهایمان را روی هم بگذاریم و برنامه را طوری ببندیم که تا آن ساعت آماده شود و مردم هم به شدت پای رادیو بودند و برنامهها را با دقت دنبال میکردند.
**چون در آن زمان تلویزیون سرعت کمتری داشته، همین موضوع جایگاه ویژهتری به رادیو میداده است.
-بله. رادیو در آن مقطع زمانی واقعا برای مردم بسیار مهم بود. همه هم همراه خود یک رادیوی کوچک جیبی داشتند. چون در زمان بمباران هم میتوانستند از طریق آن از آخرین اخبار مطلع شوند. و در کنار آن وظیفه ما را هم بسیار سختتر کرده بود. آدمهای بسیاری برای رادیو جبهه جانفشانی کردند که از این میان 5 تن شهید شدند و جانبازان بسیاری هم داشتیم.
**شهدا و جانبازان رادیو از کارکنان بودند یا گوینده و مجری هم بین آنها بود؟
-بیشتر کارکنان بودند. اما آقای نظام اسلامی از جمله افرادی بود که جانباز شد.
همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. آقای جواد یاسینی با هماهنگی شهید بهشتی و دفتر امام (ره) متنی را که مبتنی بر اولین اطلاعیه بود نوشتند. فکر میکنم چیزی حدود یک صفحه شد و ساعت 15 توسط خانم سرور پاکنژاد خوانده شد.
** آن زمان گویندگان رادیو جبهه چه کسانی بودند؟
-زنده یاد مهران دوستی، زنده یاد رضا صفدری، محمدحسنی نورشاهی، محمود کریمی، علیرضا کریمی، علیرضا معینی و نصرت الله اکبری گویندگان رادیو جبهه بودند و اکبر اوریی، مجید جیرانپور، محمدرضا نظام اسلامی، اسماعیل براری، احمد طبعی، مهدی فوادیان، عباس سنجری، شهید اکبر سعیدی، اردشیر تفقد راد و محمد امام جمعه هم گزارشگران رادیو جبهه بودند.
**خاطرتان هست اولین برنامهای که با موضوع جنگ روی آنتن رفت، کدام بود؟
-اوایل جنگ به این شکل نبود که ما بدانیم و برنامهریزی داشته باشیم و بخواهیم برای این موضوع برنامهسازی کنیم. سال 59 جنگ تحمیلی که آغاز شد، اوایل سال تحصیلی و مهرماه بود. همان موقع یکباره حمله هوایی اتفاق افتاد و اطراف فرودگاه مهرآباد و چند نقطه دیگر را زده بودند.ما هم نمیدانستیم که چه اتفاقی افتاده، مدام تلفنهای رادیو زنگ میخورد و یکسری اطلاعات میدادند و یکسری هم اطلاعات میخواستند. آخر سر با شورای انقلاب تماس گرفتیم و آنها اعلام کردند که عراق حمله کرده و جنگ آغاز شده است.
**چطور اعلام جنگ تحمیلی را به مردم اطلاع دادید؟
-همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. آقای جواد یاسینی با هماهنگی شهید بهشتی و دفتر امام (ره) متنی را که مبتنی بر اولین اطلاعیه بود نوشتند. فکر میکنم چیزی حدود یک صفحه شد و ساعت 15 توسط خانم سرور پاکنژاد خوانده شد.
**ساعت پخش چطور انتخاب شد؟ ساعت پخش اخبار بود یا نه برنامهای که روی آنتن بود قطع شد؟
-خیر. برنامه قطع شد. آن زمان برنامه «برگی از تاریخ» به تهیهکنندگی حسین ابوترابیان پخش میشد که آن را قطع کردیم و بعد هم اطلاعیه قرائت شد.
**برنامه که قطع شد، بدون فاصله اطلاعیه آغاز جنگ خوانده شد؟
-خیر. همانطور که گفتم همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد و ما اول یک مارش نظامی متعلق به جنگ جهانی را پخش کردیم و بعد از آن اطلاعیه خوانده شد.
**پس خانم پاکنشان اولین کسی بود که در رادیو اعلام کرد جنگ اتفاق افتاده است؟
-بله. ولی بعد از آن حدود ساعت 17 اولین اطلاعیه رسمی توسط آیت الله خامنهای در سمت نماینده فرماندهی کل قوا قرائت شد. مدت زمان آن هم 70 ثانیه بود و در قالب برنامه زنده روی آنتن رفت.
**خوب چه شد که به سمت تاسیس رادیو جبهه رفتید؟
-آن زمان (سال 65) فقط 2 شبکه رادیویی بود که یکی همان رادیو سراسری بود آن یکی هم شبکهای بود که از مجلس شورای اسلامی گزارش میداد. همان زمان ما احتیاج داشتیم که اخبار را دائم اطلاع رسانی کنیم. اما چون رادیو سراسری بیشتر برنامههای خانوادهمحور پخش میکرد، امکان اینکه بخواهیم آنتن را از آنها بگیریم و به جبهه اختصاص بدهیم وجود نداشت. از طرف دیگر مردم چون راه اطلاع رسانی دیگری وجود نداشت مدام تماس میگرفتند و کسب خبر میکردند. به همین دلیل ما موضوع را مطرح کردیم و در گام اول یک گروه تحقیقاتی تشکیل شد که پرسشنامههایی را میان رزمندگان، سپاه و ارتش توزیع کردند و از آنها اعلام نظر شد. وقتی به جمعبندی رسیدیم، آن را در شورای تبلیغات جنگ صداوسیما مطرح کردیم و در نهایت آقای محمد هاشمی که آن زمان رئیس سازمان صداوسیما بود قبول کرد تا رادیو جبهه راه اندازی شود تا هم مردم از جریانات مطلع شوند و هم رزمندگان روحیه بگیرند و بدانند که در کدام بخش از جبهه چه اتفاقی افتاده است.
**یکی از موضوعات مهمی که کمتر به آن پرداخته شده، بحث آزادی اسراست. برنامه ریزی رادیو برای این روز چه بود؟
-آن روز که همه شاد بودند. روز پر احساسی بود. رادیو مثل همیشه پل ارتباطی بین مردم رزمندگان بود. کار مهم ما انتقال پیام از مردم به رزمندگان و برعکس بود. آن روزها آدمهای بسیاری تماس می گرفتند که از احوال عزیزانشان با خبر شوند. علی رغم اینکه همه اسرا از مرز مهران می آمدند اما ما از تمام مراکز استان ها خواسته بودیم تا در این زمینه برنامه سازی کنند و آنها هم در بین اعلام اسامی متن های احساسی و غرور آفرین می خواندند و مارش های شادی پخش می کردند.
**برنامه شما برای اعلام اسامی آزادگان چگونه بود؟
-آن زمان یک ستاد مشترک میان سپاه، ارتش و نیروهای مسلح تشکیل شده بود. یک گروه از آنها نیز در سازمان صداوسیما مستقر بود. آنها اسامی را به نیروهای صداوسیما می داند و اسامی در بخش های زنده خبری اعلام می شد.
**یعنی یک نفر مسئولیت اعلام اسامی را برعهده نداشت؟
خیر. اسامی هر زمان که اعلام می شد، گوینده ای که شیفتش بود آنها را قرائت می کرد. فرقی هم نمی کرد کدام گوینده باشد. آن زمان همه فقط به این فکر می کردیم که خانواده هایی را خوشحال کنیم.
**اسامی چندبار در طول روز خوانده می شد؟
-آن سال آزادگان از مرز مهران وارد می شدند، هر اتوبوسی که از مرز رد می شد، اسامی را به ما اعلام می کردند. هر بار 30 تا 40 اسم به دست ما می رسید که در بخش های مختلف خبری تکرار می شد. مدام تلاش می کردیم از هر فرصتی استفاده کرده و اسامی را اعلام کنیم تا خانواده ای از نگرانی بیرون بیاید.
**تماس مردمی هم با رادیو گرفته می شد؟
-بله. خیلی زیاد. آن روزها تماس های بسیاری داشتیم. چون برخی از دیگران نظیر دوست و اقوام و آشنایان اسم اسرایشان را می شنیدند و باورشان نمی شد. به همین دلیل با رادیو تماس می گرفتند و می پرسیدند که این اسم را خوانده اید یا نه. البته خوب در کنار فضای حماسی و شیرینی که آن روزها بود، غم شهدای مفقودالاثر هم بود. بسیاری خانواده ها تماس می گرفتند اما خبری از گمشده شان نداشتیم. وقتی بغض و ناراحتی شان را از پشت تلفن می شنیدیم حالمان بد می شد. دوست داشتیم همه به عزیزانشان برسند.
آن سال آزادگان از مرز مهران وارد می شدند، هر اتوبوسی که از مرز رد می شد، اسامی را به ما اعلام می کردند. هر بار 30 تا 40 اسم به دست ما می رسید که در بخش های مختلف خبری تکرار می شد. مدام تلاش می کردیم از هر فرصتی استفاده کرده و اسامی را اعلام کنیم تا خانواده ای از نگرانی بیرون بیاید.
**از بین گویندگان آن دوره، کدام یک حضور پررنگ تری داشتند؟
-واقعیت این است که همه پای کار بودند. همه با عشق کار می کردند و تمام تلاششان تزریق شادی به مردم بود. اما نمی توانم یادی نکنم از زنده یاد مهران دوستی و زنده یاد رضا صفدری. این دو عزیز آن زمان متن های حماسی و بلندبالایی می نوشتند و خودشان هم آنها را می خواندند. شور عجیبی در متنهایشان بود. از این متن ها غرور و سرافرازی تراوش می کرد. عشق بسیاری به موضوع دفاع مقدس داشتند و از دل و جان برای آن مایه می گذاشتند. نوشته هایشان را بسیار با شور و شوق و علاقه می خواندند. جوری که هنوز هم بعد از گذشت سالها مردم آنها را به خاطر دارند و یادشان هست.
البته همان طور که گفتم ما گویندگان عزیز و بزرگوار دیگری هم داشتیم اما من به دلیل اینکه این دو بزرگوار بین ما نیستند بیشتر به آنها اشاره کردم.
**برنامه سازی از آن روزها تا امروز چقدر عوض شده؟
-آن زمان فضای جامعه جوری بود که ما به شور و شعف بیشتری نیاز داشتیم. آن زمان ما به شور و هیجان بیشتری در جامعه نیاز داشتیم به همین دلیل برنامه های ما نیز بیشتر بر همین مدار تهیه و تولید میشد همانطور که گفتم در آن مقطع از برنامههای مراکز استانها نیز بهره میبردیم و همگی آنها در فضایی یکدست و مبتنی بر شادمانی از رویدادی که پیش رو داشتیم برنامه می ساختند.
در دوران جنگ تحمیلی ما امکانات زیادی نداشتیم و برنامهسازانمان با حداقل آنچه که در اختیار داشتند برنامه هایی برای مردم کل ایران تدارک می دیدند. آن زمان ما از کل ایران شنونده داشتیم حتی ما از استانهایی نظیر خراسان جنوبی نیز برنامه داشتیم چون می دانستیم که افرادی از آن استان برای نبرد به جبهه رفتند و فقط اینگونه نبود که به شهرهای مرزی بپردازیم و همانطور که گفتم علیرغم اینکه تمامی اسرا و آزادگان از مرز مهران به کشور وارد می شدند اما ما همه استانها را پوشش می دادیم.
آن زمان خیلی ها به سختی و با کمبود تلفن با ما تماس میگرفتند و پیگیر نام عزیزشان بودند برای ما جای خوشحالی بود که بتوانیم اسم آنها را بیابیم و اگر اسم آن فرد در بین اسامی اعلام شده نبود بر بر دل ما هم غربت عجیبی می نشست بالاخره دوست داشتیم تمام مردم این سرزمین شاد باشند.
انتهای پیام/