یک آیه یا حدیث میگذاریم اول و آخر هر قسمت، یک پسر ریشو و یک دختر چادری را میگذاریم توی داستان و عاشق همدیگر میکنیمشان، مقداری تسبیح، جلیقه آقاجونی، حیاط قدیمی و حوض و تخت چوبی و زیرزمین با نمای آجری و... هم میریزیم توی سریال و حالا نهادهای انقلابی و مدیران فرهنگی جوری گول خوردهاند که هرچقدر هم تم داستانمان جنسی باشد و روی عشوهها و آرایش و جذابیتهای جنسی بازیگرانمان و تختخواب و حوله حمام و... رژه برویم چیزی نگویند!
البته این دستور پخت فقط برای مدیران صدا و سیما کافیست و جایی مثل اوج به همین سادگی گول نمیخورد. اینجا را باید با اضافه کردن یک افزودنی مجاز دیگر هم سر کار گذاشت: خط قرمزهای سیاسی و انداختن چهارتا تیکه در این فضا.
جدای از چند سکانس مشمئزکننده که دغدغههای والدین درباره اتفاقات شب اول عروسی فرزندشان را نشان میدهد و لامصب تمامی هم ندارد، جذابیتهای جنسی هم در داستان و هم در تصویر آقازاده واقعا آزاردهنده است.
اما خب... حامد عنقا سوراخ دعا را پیدا کرده است و فهمیده چطور همه اینها را بعنوان یک اثر ارزشی و دینی به مدیران قالب کند. فقط خدا کند مدیران سوراخ دعا را گم نکرده باشند!
انتهای پیام/
منبع: هفت راه