پرونده‌ای درباره غربت «عهدنامه حضرت امیر (ع) خطاب به مالک اشتر» در جامعه؛
زمانی که «فرمان حکومتی امیرالمؤمنین به مالک اشتر» به‌عنوان موضوع پرونده انتخاب شد اولین مفهومی که در ذهن متبادر می‌شد، مساله «بیگانگی» ما با این متن بود. انتخاب این پروژه برآیند نمودی تلخ از بیگانگی ما با خود و هویتمان بود، جایی که مفاهیم اصلی حیات اجتماعی‌مان را فراموش کرده و به سراغ آن نمی‌رویم.
گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ محمدامیر خوش صحبتان: روزی که موضوع «فرمان حکومتی امیرالمومنین به مالک اشتر» یا همان عهدنامه‌ی مالک به عنوان موضوع پرونده انتخاب شد اولین مفهومی که از این موضع در ذهن متبادر می‌شد، مساله «بیگانگی» ما با این متن بود. این بیگانگی در مفهومش عامش با «ما»یی سر و کار داشت که در ظهور‌های مختلف زندگی رخ می‌نمود. متنی که نه جامعه علمی مان با آشنایی کافی دارد، و نه در عمل نسبت وثیقی بین ما و آن وجود دارد. به عبارت دیگر شاید مفاهیم عهدنامه را بتوانیم «دیگری» خودمان و جامعه مان تلقی کنیم.
حرف تلخی است.
اما واقعیت دارد.
در اثنای مشورتی که درباره گزینه‌های گفتگو در مورد عهدنامه با اساتید داشتیم، یکی از اساتید نکته جالبی را به طنز تلخی با ما بازگو کرد. می‌گفت: ما حتی به اندازه میراثی مانند سوهان قم برای عهدنامه مالک اشتر ارزش قائل نشده ایم!
او می‌گفت: برای ثبت ملی متن عهدنامه در میراث معنوی مشکل داریم و در حالی که سوهان قم را ثبت ملی کرده اند از ثبت این متن به عنوان یک میراث ناتوانیم.
حقیقتا جمله تلخی بود، اما بازهم واقعیت داشت!
انتخاب این پروژه برآیند نمودی تلخ از بیگانگی ما با خودمان و هویتمان بود، جایی که مفاهیم اصلی حیات اجتماعی و هویتی مان را فراموش کرده ایم و به سراغ آن نمیرویم.
در اثنای ماجرای این پرونده بعضا با اساتیدی که رشته شان سیاست بود برخورد میکردیم و با این جمله مواجه می‌شدیم که «روی عهدنامه تسلط و مطالعه‌ای نداریم» و این خود تکراری بود از مفهوم بیگانگی ما با خود، فرهنگ و هویتمان.
بازهم در همین ماجرا با کسانی برخورد میکردیم که حاضر نبودند درباره عهدنامه صحبتی به میان آورند، چون ملاحظات خودساخته‌ی سیاسی را با خود یدک می‌کشیدند.

بگذریم، باید از مقدمه گذشت و به متن رسید.
عهدنامه متنی است که در عین کوتاهی اش، امهات معیار‌های حکومت داری و یا به عبارت بهتر جامعه داری را در بر گرفته است. متنی که معیار حکومت غیر معصوم است چرا که خطاب به مالک اشتر و برای اجرا توسط او در مصر نگاشته شده است.
شاید بتوان روح این متن را مفهوم «انسان گرایی شیعی» تلقی کرد که این خود فتح بابی است در مطالعه تطبیقی تعریف انسان، حقوق و جایگاه او بین اسلام و دیگر مکاتب بشری. علی در عهدنامه، انسان را ترسیم می‌کند و از روح انسانیت سخن می‌گوید.
عهدنامه مالک اشتر در چهار بخش سیاست، عدالت، حقوق و مباحث جامعه شناختی معیار‌هایی فرازمانی و فرامکانی را پیش روی ما قرار می‌دهد که در مقایسه‌ای اولیه، تفاوت فاحشی با مرز آرمان پردازی‌های بشری در حوزه‌های انسانگرایی، برابری طلبی، عدالتخواهی و... دارد.
متن عهدنامه بیش از هفت سده پیش به فارسی برگردانده شده و سابقه مواجهه‌ی ایرانیان با آن حتی به پیش از ترجمه‌ی متن کامل نهج البلاغه بازمیگردد.
این گزاره‌ها در کنار شروح و ترجمه‌های متعددی که از این متن در طول این قرون نگاشته شده نشان دهنده‌ی ظرفیت این فرمان در نظام دهی اندیشه اجتماعی است که متاسفانه در «حال» محیط‌های دانشگاهی و حوزوی به آن کمتر پرداخته و شاید بتوان گفت کمتر رنگی از این متن در ذهنیات و عمل جامعه ما دیده می‌شود.
به عنوان خاتمه‌ای تامل برانگیز اشاره به نامه جرج جرداق (متفکر مسیحی لبنانی) به آیت الله بروجردی در حاشیه کتاب «الامام علی صوت العداله الانسانیه» شاید تلنگری باشد بر ذهن امروز جامعه ما. آیت الله صافی گلپایگانی از شاگردان مرحوم بروجردی می‌نویسد: این دانشمند مسیحی درنامه اش به مرحوم بروجردی، موادّ اعلامیّه حقوق بشر را نوشته و در مقابل هر مادّه‌ای جمله‌ای از این عهدنامه را قرار داده است و اضافه می‌کند «این اعلامیّه حقوق بشر است، و این هم عهدنامه امام به مالک اشتر. هر دو را که ملاحظه می‌کنیم، می‌بینیم در تمام مواد، جملات عهدنامه کامل‌تر و رساتر است. با این تفاوت که «اعلامیّه حقوق بشر را در عصری که به اصطلاح، دنیا پیشرفت کرده، نوشته اند و پس از چند مرتبه تکمیل، به صورت فعلی در آمده است؛ امّا علی علیه السّلام عهدنامه را بیش از سیزده قرن قبل در موقعی که این حقوق، مطرح و مورد توجّه نبوده است، مرقوم فرمود.
در اطراف موادّ این عهدنامه و مضمون و الفاظ و متن آن، علمای حقوق و دانشمندان کشور‌های مختلف اظهار نظر کرده و بررسی‌ها نموده، و در روزنامه‌ها در معرض افکار عموم گذاردند، و با اشتراک مساعی آن را نوشتند.
امّا امام شخصاً و بدون اینکه با احدی مشورت کرده باشد، هنگامی که مالک اشتر را به حکومت مصر معیّن فرمود، این عهدنامه را نوشت.
اینان وقتی اعلامیّه حقوق بشر را نوشتند، هر چه توانستند بر سر ملل دنیا، به خصوص ملل ضعیف و استعمار زده و محروم منّت گذارده و به آن افتخار کردند؛ در حالی که امام در اعلام این حقوق برای بشر به احدی منّت نمی‌گذاشت، و آن را انجام وظیفه می‌دانست.
کسانی که اعلامیّه حقوق بشر را به دنیا عرضه داشتند، و خود را بنیانگذار آن معرّفی نمودند، خودشان برای این اعلامیّه احترامی قایل نیستند؛ و در موقعی که پای منافعشان در بین باشد، موادّ آن را زیر پا می‌گذارند و به آن عمل نمی‌کنند.
امّا امام به شهادت تاریخ، خودش در عمل به این عهدنامه پیش قدم‌تر بود، و از موادّ آن هرگز تخلّف نفرمود. درباره شخصیّت عظیم علی علیه السّلام هر چه کلام تعقیب شود، به نهایت نمی‌رسد.»
او مسیحی است، و ما شیعیانی که احتمالا بسیاری از ما حتی برای یک بار متن عهدنامه را مرور نکرده ایم!
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha