گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ صادق پناهی نسب: سرزمین ایران از ساختار و بافتهای متنوعی متشکل از گروههای قومی، مذهبی، طایفهای و خرده فرهنگها برخودار است که در این آمایش یکی از موضوعات مهم طراحی سیاستهای قومی مبتنی بر تحقق اتحاد و انسجام جمعی عام و تعمیم یافته در عین حفظ تنوع فرهنگی و قومی در چارچوب اهداف و آرمانها است.
امروزه به دلایل مختلفی از جمله ظهورگفتمانهای خرد و مادون ملی و نحوه تنظیم روابط آنها با نظام، دولت، هویت ملی و رشد هویت خواهی گروههای قومی و مذهبی در کشورهای مختلف به ویژه کشورهای همسایه، برجسته شدن هویتهای قومی و قبیلهای و... و به تبع آن کاهش حوزه نفوذ، اقتدار و پذیرش هویت جمعی عام، تقویت حضور متغیرها و بازیگران تأثیرگذار بین المللی و منطقهای، وجود شکافهای قومی - هویتی تدوین سیاستهای قومی در کشور را امری بسیار مهم و ضروری ساخته است.
کشور ما در حال حاضر با توجه به شرایط حاکم بر منطقه و جهان در معرض گسلهای قومی و مذهبی قرار دارد که خود متاثر از عوامل تشدید کنندهی خارجی، ضعفهای مدیریتی و با بازیگری مجموعهای از بازیگران محلی (نخبگان محلی)، منطقهای (عربستان، پاکستان، ترکیه، امارات، اقلیم کردستان عراق و...) و فرامنطقهای (آمریکا، انگلیس و صهیونیسم) است از این رو امکان فعال ماندن آن همواره وجود دارد؛ بنابراین در یک فرایند علت- معلولی آنچه سبب ساز فعال شدن و تحریک پذیری گسلهای فوق میشود، میتواند به عنوان عاملی برای بروز گسل و شکاف اجتماعی و فرهنگی تلقی شود.
اگر در این راستا مسئولان با درایت و تدبیر سیاستهای اتخاذی نتوانند گسلهای مورد مناقشه را حل کنند، میتواند زمینه ساز چالش امنیتی شود. در حوزه سرزمینی جمهوری اسلامی ایران اقوام در نوار مرزی جنوب غربی، غرب، جنوب شرق، شمال غرب و شمال کشور پراکنده شده اند که توجه به آنها از حساسیت ویژهای برخوردار است بدین معنی که این مناطق از سویی برای نظام به عنوان منطقههایی استراتژیک به لحاظ اقتصادی و همجواری با کشورهای منطقه با بافت قومی و اشتراک زبانی و فرهنگی با آنها هستند و از سوی دیگر فعالیت گروههای واگرای مورد توجه تجزیه طلبان بوده است؛ بنابراین با توجه به سیمای کلی اقوام، پراکندگی منطفه جغرافیایی و همچنین تنوعات فرهنگی آنها به جای نگاه فرصت یا تهدید بودن اقوام که در نگاه فرصت محورانه، چالشها نادیده گرفته میشوند و در نگاه تهدید محورانه، پتانسیل ها. باید نگاه واقع گرایانه نسبت به اقوام داشت؛ و هدف اصلی در طراحی و تدوین سیاست قومی باید معطوف به تقویت هر چه بیشتر یکپارچگی، همبستگی، وحدت و وفاق ملی (اجتماعی) در سطح کشور باشد.
در متون علوم اجتماعی، از این وضعیت یا فرآیند تحت عناوین مختلفی یاد میشود از جمله مهندسی ملت سازی، کشورسازی، وفاق اجتماعی، یکپارچگی ملی، تمایززدایی، وحدت نمادی، تقویت نظم سیاسی و اجتماعی. به طور کلی از دیدگاه جامعه شناختی به ویژه در چارچوب رویکرد کارکردگرایی، یکپارچگی اجتماعی نه یک واقعیت محقق، بلکه یک امکان اجتماعی است؛ به عبارت دیگر جوامع پس از گذراندن یک دورۀ تمایزات اجتماعی تعمیق یافته، تمایززدایی را نیز میباید بیازمایند و این بدان جهت اهمیت دارد که توافق اجتماعی، استواری، یکپارچگی و انسجام اجتماعی، الزامی و شرط بقای یک نظام اجتماعی تلقی میشود.
/انتهای پیام/