روانشناسی جدید چه نقشی در افت کیفیت نشاط اجتماعی داشته است؟
نشاط چگونگی داوری درباره نحوه گذران زندگی نیست که از بیرون به فرد تحمیل می‌شود بلکه حالتی درونی است که از هیجانات مثبت تأثیر می‌پذیرد. در عصر معاصر با رشد روزافزون تکنولوژی و پیدایش مدرنیته، همه احساسات، هیجانات، انسانیت و حتی سلامتی انسان در حال نابودی است و این امری غیر قابل کتمان است. اضطراب‌های فکری و تنش‌های روانی نیز از مشکلات جدی انسان در عصر تکنولوژی هستند که منجر به کاهش احساس شادی در انسان شده است.
گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ اگر شما خود را انسانی شاد می‌دانید بی‌شک، که سلسله عواملی در زندگی شما موجب شده است که به چنین نتیجه مثبتی دست یابید. حال اگر خانواده‌ای شاد داشته باشید بازهم همان سلسله عوامل پایدار است که خانواده‌ای شاد برای شما پدید آورده است. این موضوع درباره جامعه شاد نیز صدق می‌کند.

البته پیش از آغاز هر موضوعی باید به سؤال پرتکرار جامعه پاسخ داد که جامعه شاد با شادی فردی تفاوت دارد یا خیر! و پاسخ به این سؤال نیز تقریباً مشخص است، البته که تفاوت دارد. شادی جامعه پایدار است و شادی فردی گذرا. در ادامه این مطلب تلاش شده است تا تعریفی مشخص از شادی پایدار داشته باشیم و چگونگی تشکیل یک جامعه شاد را موردبحث و بررسی قرار دهیم.

بارها اتفاق افتاده است که با مرور صفحات مجازی، تصاویری از لحظات شاد افراد را به نظاره نشسته‌اید. افراد همواره میل به شادی دارند و از همین تلاش می‌کنند شرایطی را فراهم آوردند که خود را شاد نشان دهند اما افرادی که به دنبال شادی می‌روند لزوماً انسان‌های شادی نیستند. در واقع تصاویری که در صفحات مجازی می‌بینیم برای فرار از حالت ناشاد و یا القای شادی آماده شده‌اند و این با شادی به معنای واقعی متفاوت است. 

همچنین این نکته را نیز باید یادآور شد که شادی با پرداخت هزینه کسب نمی‌شود. اگر تصور می‌کنید با قرص‌های ضد استرس و یا با خرید چند کتاب «ضدافسردگی»، «تقویت اعتمادبه‌نفس» و «رفع استرس» می‌توانید لحظات شادی را برای خود مهیا کنید، سخت در اشتباه هستید. شما با صرف هزینه تلاش می‌کنید تا از احساسات بدی که وجود شما را فراگرفته‌اند، فرار کنید و این مسئله‌ای آینده‌ای ناگوار برای بشر را نوید می‌دهد. اما باید این را هم دانست که میان شادی و شادکامی تفاوت وجود دارد و برخلاف شادی که گذراست، شادکامی همان سعادت است و به قضاوت مثبت برآیند میزان مطلوبیت فرد از کیفیت زندگی و رضایت از آن گفته می‌شود.

به‌طورکلی نشاط یکی از خلقیات افراد در زندگی‌شان است و نقش مهمی در سلامت روانی و اجتماعی ایفا می‌کند. نشاط و شادکامی، همان نگاه و قضاوت افراد از زندگی و جامعه پیرامونی است. اینکه با چه زاویه و دیدگاهی به اتفاقات، رویدادها، افراد، کنش‌های اجتماعی و... می‌نگرند. این امر هم صرفاً منوط به داشتن شرایط رفاهی و اقتصادی خوب و مناسب نیست چه‌بسا که عده‌ای از متمولین و ثروتمندان از فقرا و مستمندان هم اندوهناک‌تر و غمگین‌ترند و حتی به افسردگی مبتلا هستند. 

نشاط چگونگی داوری درباره نحوه گذران زندگی نیست که از بیرون به فرد تحمیل می‌شود بلکه حالتی درونی است که از هیجانات مثبت تأثیر می‌پذیرد. در عصر معاصر با رشد روزافزون تکنولوژی و پیدایش مدرنیته، همه احساسات، هیجانات، انسانیت و حتی سلامتی انسان در حال نابودی است و این امری غیرقابل کتمان است. اضطراب‌های فکری و تنش‌های روانی نیز از مشکلات جدی انسان در عصر تکنولوژی هستند که منجر به کاهش احساس شادی در انسان شده است.

دلیل اصلی کاهش احساس شادی در عصر معاصر را نیز می‌توان روانشناسی جدید دانست. روانشناسی کنونی به‌جای توجه به توانایی‌ها و جنبه‌های مثبت زندگی بشر، بر جنبه‌های منفی و اختلالات و کمبود‌ها متمرکز شده است. در علم روانشناسی هر انسانی مطابق جهان‌بینی‌ و اندیشه و باورهایش، اگر به چیز‌های مورد علاقه‌اش دست یابد، در خود حالتی احساس می‌کند که شادی نام دارد. در واقع علم روانشناسی شادی را احساس مثبتی می‌داند که از حس پیروزی به دست می‌آید در حالی که شادی واقعی یک امر درونی و ذاتی است و افراد در طی مراحل مختلف زندگی می‌توانند آن را کسب کرده و علی‌رغم نبود عوامل بیرونی ذکر شده می‌توانند شاد زیستن را تجربه کنند. انسان همانند طبیعت، دوران خزان و طراوت را در زندگی خود تجربه می‌کند. گاهی اوقات غم و گاهی شادی به سراغ انسان می‌آید، اما او فطرتاً در پی شادی است.

شادی در زندگی اجتماعی مردم تأثیر بسزایی دارد، اما در دنیای معاصر، اکثریت افراد برای شادی خود به‌دنبال عوامل محیطی و بیرونی هستند و اگر تمام امکانات و شرایط محیطی فراهم نباشد دلیلی برای شاد بودن و داشتن تفکر مثبت نمی‌بینند. در حالی که در پی وجود نظم و پویایی به طور ناخودآگاه شادی و مسّرت در بین مردم جامعه خودنمایی می‌کند.

لازمه شاد بودن و شاد زیستن داشتن تفکر مثبت و جستجوی خوبی‌ها و زیبایی‌های جهان خلقت است. در این ارتباط «سلیگمن»، روانشناس سنت‌شکن، بعد از طرح نظریه معروف خود به نام «درماندگی آموخته شده»، نظریه تازه‌ای با عنوان «روانشناسی مثبت گرا» را مطرح کرده و طرح این نظریه از سوی او اسباب بحث و جدل‌های علمی فراوانی در حوزه روانشناسی و به‌خصوص حوزه مشاوره شده است. روانشناسی مثبت‌‌گرا، یکی از جدیدترین شاخه‌های روانشناسی است. این زمینه خاص از روانشناسی بر موفقیت انسان تمرکز دارد درحالی‌که بسیاری دیگر از شاخه‌های روانشناسی بر رفتار‌های نابهنجار و دارای اختلال تمرکز می‌کنند. روانشناسی مثبت‌گرا تمرکزش بر کمک به افراد برای شاد شدن و ارضاء بیشتر است. بر اساس این نظریه، زندگی شاد می‌تواند لذت انسان را افزایش داده؛ از غم انسان کاسته و امید به آینده را در فرد بالا ببرد. طبق نظر سلیگمن همانگونه که فرد می‌تواند غمگین باشد و خود را به درماندگی بزند، پس خوشبختی را نیز می-تواند بیاموزد و شاد زندگی کند. مبنای روانشناسی مثبت‌گرا بر این است که هیجان‌ها و احساسات مثبت انسان مورد توجه قرار گیرد که لازمه این امر رسیدن به خودشناسی است و اینکه افراد برنامه‌های کاری و زندگی شخصی خود به گونه‌ای تنظیم کنند که بیشتر به فعالیت‌های لذت‌بخش و شادی‌آفرین بپردازند.

برخی از روانشناسان در تحلیل رفتار انسان، سه بعد را لحاظ می‌کنند: «کودک، بالغ، والد». هر اندازه کودک درون شخصیت یک فرد فارغ از جنسیت و سن، زنده‌تر و باطراوت‌تر باشد رفتار‌های شادی‌آفرین و شادکامانه بیشتری از خود بروز می‌دهد و به نسبت بقیه افراد شاداب‌تر خواهد بود.

بر همین اساس نظریه «سلسله مراتب نیاز‌های مازلو» بیان می‌کند که انسان علاقمند به زنده ماندن است که بایستی نیازهایش برآورده شده تا به احساس رضایت و شادکامی دست یابد. براین مبنا با ارضای هر کدام از نیاز‌های پنجگانه مازلو (نیاز‌های فیزیولوژیک یا جسمانی؛ نیاز به امنیت و اطمینان؛ نیاز‌های اجتماعی یا تعلق به دیگران؛ نیاز‌های من یا صیانت ذات و نیاز به احترام؛ نیاز‌های خودیابی و تحقق خویشتن)، بر میزان شادکامی افراد افزوده می‌شود.

بر طبق نظریه خوشبختی و نشاط واقعی سه نوع منبع برای این امر وجود دارد که شامل: لذایذ زندگی؛ دلبستگی‌های زندگی و کار‌های مفید است. دو مورد اول به برداشت شخصی فرد از وقایع و رویداد‌های زندگی بستگی دارند و مورد سوم، انجام کار‌هایی است که به منظور دستیابی به ارزش‌ها صورت می‌گیرند و هدفی فراتر از ارضای تمایلات فردی را دنبال می‌کنند. ارسطو مى‌گوید: شادى، بهترین چیزهاست و آن قدر اهمیت دارد که سایر چیز‌ها براى کسب آن هستند. وی حداقل سه سطح شادی را از یکدیگر تفیکیک می‌کند:
۱. در سطح اول، شادی عبارت است از لذت بردن (نازل‌ترین سطح)
۲. در سطح دوم، شادی معادل عملکرد خوب است (نسبتاً بالا)
۳. در سطح سوم، شادی یعنی زندگی متفکرانه (عالی‌ترین سطح)
و در نهایت معتقد است که شادکامی به معنای حفظ تمایلات و تلاش برای ارضاء آنهاست.

ارسطو سه گونه زندگی انسانی و در واقع سه معنا از سعادت را از یکدیگر تفکیک می‌کند: لذت‌جویی، حیات سیاسی و حیات متأملانه. بیشتر مردم در پی لذت‌اند و حیات نوع اول را بر می‌گزینند. عده کمی نیز سعادت شادکامی را مد نظر قرار می‌دهند که هدف حیات سیاسی است. نوع سوم از زندگی که خاص انسان است و وجه تمایز او از سایر جانداران این نوع حیات، حیات تأملی و تعقلی است که از نظر ارسطو بالاترین فضیلت‌ها است.

شادی و شادکامی یکی از مؤلفه‌های اصلی رفاه اجتماعی هر جامعه‌ای است؛ که دو سطح تعریف می‌توان برای آن در نظر داشت. یک بعد تعریف شادی، می‌تواند شامل یک احساس خاص و تجربه روانی و جسمانی باشد مانند موفقیت ساده در یک مسابقه ورزشی یا تجربه یک خاطره خوش و در سطح دیگر، تعریف شادی یک تعریف عمیق‌تر و فراتر از حس ظاهری است و آن احساس رضایت داشتن است. در پی تعریف دوم، افراد به‌گونه‌ای رفتار می‌کنند که با انجام دادن کار‌ها و عمل به اصولی در زندگی بتوانند به موفقیت برسند و در واقع، به نوعی خوب بودن و خوب عمل کردن مد نظر آن‌ها است. یعنی فرد باید به‌طور کلی شاد و خرسند باشد تا بدین سبب، آرزو‌ها و خواسته‌هایش محقق شود؛ حتی اگر انجام امور به ناکامی و شکست منجر شود. مهم داشتن احساس و حال خوب است که افراد را سرزنده و باطراوت نگه می‌دارد و در نتیجه آن می‌توانند به سرانجام خوب و خوشی دست یابند.

در مباحث رفاه اجتماعی هم تعریف دوم مدنظر است. چرا که شادی لحظه‌ای و آنی چند ساعتی و یا چند روز دوام خواهد داشت و اگر مبنای شاد بودن و شادکامی افراد صرفاً امور هیجانی و زودگذر باشد هیچ تأثیری در رفاه اجتماعی آن‌ها نخواهد داشت.

برای تحقق این امر هم فرد بایستی توجه و دقت داشته باشد و هم خانواده، نظام تعلیم و تربیت (مدرسه، دانشگاه) و جامعه. نشاط فرایندی است که آثار جسمی و روانی زیادی را به‌جا می‌گذارد و به‌عنوان یک ویژگی همراه با انرژی سازنده، که توانایی‌های فراوانی در انسان ایجاد می‌کند، نگریسته می‌شود؛ بنابراین مهارت یافتن در استفاده از امکانات مناسب و شادکام‌کننده و دوری از موانعی که بر سر راه آن است توصیه‌ای جدی و جهانی است؛ زیرا نشاط علاوه بر آن‌که خود یک نتیجه است، استعدادی ایجاد می‌کند که بارآورنده سایر نتایج مثبت است.

از دیدگاه جامعه‌شناسانی، چون زیمل، شادی یک حالت ذهنی است که به توصیف شخصیت عاطفی انسان می‌پردازد و از سویی نشاط را هدفی می‌داند که انسان به‌دنبال آن است و از سوی دیگر، شادی را کیفیت عمل و حالتی از ذهن می‌داند که فرد در ارتباط با خودش دارد.

همچنین وینهوون، شادکامی را ارزیابی فرد از مطلوبیت کیفیت کل زندگی می‌داند؛ که بر این اساس، نشاط در سطح کلان به کیفیت جامعه و عواملی مانند سلامت، سلامت و آزادی وابسته می‌داند؛ لذا ساختار و سیاست‌های جامعه و برنامه‌های نهاد‌های مختلف در این امر دخیل هستند. در سطح خرد هم خصوصیات و توانایی‌های شخصی مانند کارآمدی، استقلال و مهارت‌های اجتماعی حائز اهمیت هستند. وی دریافت که مردمی که در موقعیت بد قرار دارند، گرایش دارند که خود را بی‌نشاط‌تر از مردمی که در موقعیت خوب هستند، نشان دهند. مردمی هم که موقعیت‌شان بهبود یافته است، تمایل دارند که خود را بسیار خوشحال نشان دهند و آن‌هایی که موقعیت‌شان بدتر شده است، تمایل به بی‌نشاط بودن دارند.

گیدنز نیز اعتماد را یکی از عوامل تأمین‌کننده شادمانی و سست شدن آن را یکی از عوامل تهدیدکننده شادمانی می‌داند. وی بر این باور است که عوامل تهدیدکننده شادمانی عبارت‌اند از: تهدید‌های خشونت‌آمیز ناشی از صنعتی شدن، جنگ، متزلزل شدن ریشه‌های اعتماد به نظام‌های انتزاعی و احساس ناامنی و اضطراب وجودی.

به طور کلی محققان عوامل و مؤلفه‌های متعددی را در به وجود آمدن و پایدار ماندن شادی مؤثر دانسته‌اند از جمله آن‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
- برقراری و حفظ روابط بین فردی منسجم و داشتن تماس اجتماعی مداوم و پایدار؛
- ازدواج و زندگی زناشویی؛
- تدیّن و معنویت؛
- ثروت و پول؛
-عوامل زیست محیطی مانند آب و هوا و موقعیت جغرافیایی، وضعیت جسمانی، اوقات فراغت، رضایت شغلی، تحصیلات، سن و…
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha