یادداشت// جعفر حسن خانی
الگوی اول سر تا پا غربی شدن و رفتن ذیل غرب را پاسخ میل بهبودخواهی خود می‌دانستند و الگوی دوم پیشرفت درون‌زا و استحکام ساخت درونی قدرت را راه‌چاره و پاسخ به میل بهبودخواهی ایرانیان می‌دانستند؛ یکصد سال گذشته دوره تاریخ‌آفرینی این دو الگو در تاریخ معاصر ایران بود. یکصد سالی که عده‌ای بر «غرب» تاکید داشتند و دیگرانی بر «قدرت» ملت.
به گزارش «سدید»؛ جعفر حسن خانی: چندی قبل از سقوط اصفهان و انقراض صفویه در دوران شاه سلطان حسین صفوی بود که ایران وارد دالان سراشیبی سقوط شد. در این میان حتی دقیقه تاریخی کریم‌خان زند هم نتوانست آب رفته را به جوی بازگرداند. دوران رخوت در زمانه قاجار در جامعه ایران نهادینه شده بود. درست در همین دقایق تاریخی در جای دیگری از زمین، رنسانس آغازیده بود و باختران گام‌به‌گام روند توانمندی و بهبودی را طی می‌کرد.

درست ۲۰۰ سال پیش بود که آن روند توانمندی و این روند ناتوانی در نقطه‌ای به هم رسیدند. آن تقاطع جنگ ایران و روس بود. در این زمانه که «ما»‌ی ایرانی اولین مواجهه خود با غرب را تجربه کرده و می‌زیست به ناگاه با لگد محکم شکست از جنگ از خواب پرید. این جنگ فراتر از تغییر مرز‌های جغرافیایی تاثیر عمیقی بر ذهنیت ایرانیان گذاشت و میل بهبودخواهی را در ایشان بیدار کرد. این بیداری هزینه گزافی داشت، اما بالاخره اتفاق افتاد و ناگاه ایرانی شکست‌خورده، خود ناتوان را در برابر غرب مدرن توانمند دید.

میل بهبودخواهی از اینجا شروع به رستن کرد. ذیل این میل دوگونه الگو برای پیشرفت ایران تجویز شد. الگوی اول را افرادی نظیر میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی، سفیر ایران در غرب نمایندگی می‌کردند. کسی که وقتی به‌عنوان سفیر ایران به غرب سفر کرد کتاب «حیرت‌نامه» را به رشته تحریر درآورد. کتابی که عقده کهتری در خط‌به‌خط آن نسبت به غرب مشهود است و الگوی دوم را افرادی نظیر میرزای شیرازی بزرگ‌مرجع شیعیان نمایندگی می‌کردند. کسی که وقتی واردات قند و کالای خارجی به کشور رو به زیادت کرد بیان داشت: «درخصوص مفاسد ورود اجناس و کالا‌های بلاد کفر به سرزمین ایران، همیشه ملتفت به آن بوده‌ام و زیاده‌روی در این امر را مایه خرابی دین و دنیای مسلمانان می‌دانم.»

الگوی اول سر تا پا غربی شدن و رفتن ذیل غرب را پاسخ میل بهبودخواهی خود می‌دانستند و الگوی دوم پیشرفت درون‌زا و استحکام ساخت درونی قدرت را راه‌چاره و پاسخ به میل بهبودخواهی ایرانیان می‌دانستند. الگوی اول «وابستگی» را راه توسعه می‌دانست و الگوی دوم «استقلال» را راه‌حل پیشرفت و قدرتمند شدن. یکصد سال گذشته دوره تاریخ‌آفرینی این دو الگو در تاریخ معاصر ایران بود. یکصد سالی که عده‌ای بر «غرب» تاکید داشتند و دیگرانی بر «قدرت» ملت.

نیم‌قرن حکومت پهلوی در ایران دوران حاکمیت کسانی بود که در میانه دو انتخاب «غرب» یا «قدرت» ملت، غرب را برگزیدند تا شاید پیشرفت کنند، اما آنچه رخ داد عقب‌افتادگی عمیق و درماندگی بود و انقلاب اسلامی به‌عنوان بزرگ‌ترین کنش جمعی ایرانیان در طول تاریخ درست در انتهای همین دقیقه تاریخی اتفاق افتاد تا نشان دهد در میانه این دو انتخاب ایرانیان «قدرت» خود را برمی‌گزینند نه «وعده» غرب را. امروز در امتداد همین تاریخ هستیم. هنوز هم هستند کسانی که میل بهبودخواهی ایرانیان را ذیل غرب صورت‌بندی و وابستگی را تجویز می‌کنند. هنوز مناقشه همان دو الگو امتداد دارد. در یک‌سو نوادگان فکری میرزا ابوالحسن ایلچی قرار دارند با همان عقده کهتری نسبت به غرب و در سوی دیگر ادامه همفکران میرزای شیرازی. مساله امروز انتخاب بین این دو است: قدرت یا غرب؟
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha