گروه راهبرد «سدید»؛ محسن سلگی: ابتدا بر اساس سه سبد تحلیلی «پروسه»، «پروژه» و «پدیده»، طیفهای مختلف تحلیل گذشته و آینده پیرامون ویروس و اپیدمی پاندمی کرونا دسته بندی شده و همچنین ناظر به «درمان» و «پیشگیری یا بهداشت»، شرایط حال و آینده آن از حیث نظری و نه آماری مورد بررسی و مداقه واقع میشود. بخش نهایی این جستار، ازریابی تحلیلها (فراتحلیل) نسبت آینده جمهوری اسلامی و این ویروس است.روش این مکتوب، «فراتحلیل» و مبتنی بر دادههای مضمونی (فراداده یا داده نما) است. به این معنا به جهت کثرت و تفاریق معنی به تحلیلهای کرونایی، سعی شده مهمترین آنها مورد مطالعه قرار بگیرد و همچنین به برخی از مهمترین آنها اشاره و بر «مضمون نگاری طیفی» تمرکز شود.همچنین به دلیل ابهام فوق العاده خاستگاه و عوامل نضج آغازین ویروس کرونا، نمیتواند وارد مقام اثبات شده و ناچار صرفاً به گزارش فروض یا حالتهای ثبوتی اکتفا نموده است.۱. بررسی و تعریف واژگان:در ابتدا لازم است تا مفاهیم به صورت دقیق تعریف و مورد شناسایی قرار بگیرند. پروسه: «پروسه» اشاره به «طبیعی بودن» یک چیز به علاوه «روندبودن» آن دارد. مصداق آن در خصوص سناریوهای سقوط غرب قابل امعان نظر است. برخی معتقدند که سقوط شوروی سابق یک فرآیند یا پروسه طبیعی و گریزناپذیر بوده است. (بنابراین فروپاشی بوده نه سقوط یا اسقاط)، اما برخی آن را غیرطبیعی و حاصل توطئه بلوک غرب به سرکردگی امریکا میدانند؛ بنابراین ویژگی دیگر و مهم پروسه، «اجتنابناپذیری» آن است. همچنین این اجتناب ناپذیری برخلاف موارد پدیده ای، نمیتواند «تصادفی» باشد. همچنان که در مثال شوروی قابل تشخیص است، تحلیلهای پروسهای یا فرآیندمحور، نقش چندانی برای عامل انسانی قائل نیستند. برای همین هم بسیار خوش بینانه اند و هم بسیار بدبینانه. خوش بینانه اند، چون نقش توطئه و اقدامات خلاف عرف اخلاقی از سوی انسان را کمرنگ میکند و بدبینانه اند، ازآنجایی که به اراده انسانی بهایی نداده و به شدت ساختارگرا هستند. پدیده: «پدیده» نیز همچون پروسه، دارای خصوصیت «طبیعی بودن» است منتها این تفاوت بزرگ را با آن دارد که طی «روند» تعریف نمیشود. پدیده امری است که یکباره یا به تدریج رخ میدهد. اما به هر روی جدید یا مستحدث است. این یکباره گی میتواند تصادفی یا غیرتصادفی باشد. مثال تصادفی بودن را میتوان سوانح رانندگی دانست. مثال تصادفی نبودن پدیده، سقوط بهمن است؛ بنابراین میتواند مسبوق بوده و دارای مشابه باشد، اما در هرحال، یک روند همیشگی یا دست کم طولانی مدت و یا تاریخی نیست.پروژه: «پروژه» در مواردی صدق دارد که با امری «برنامه ریزی شده» مواجه هستیم که بنابراین نه تصادفی است نه طبیعی است، اما میتواند مرتبط و نه طی یک روند به تحقق برسد. واضح است که پروژه میتواند مبتنی بر توطئه و یا با هدف و ماهیتی مثبت و اخلاقی باشد.فراتحلیل: درباره یک مقوله یا موضوع، تحلیلهای مختلفی صورت میگیرد و دراین تحلیل ها، مؤلفان ممکن است از دادهها و یافتههای کثیری استفاده کنند. در فراتحلیل، نویسنده میتواند بدون یافت مستقیم و این که خود او با مشاهده واقعیت یا منابع آن تحلیلها به تحلیلی جدید رسیده باشد، با استناد به یافتههای دیگران، تحلیلی متمایز از آن ارائه میدهد. همچنین فراتحلیل میتواند قضاوتی طیفی درباره انواع پژوهشها پیرامون موضوعی مشخص باشد.۲. ارزیابی سناریوهای کرونا، مبتنی بر پروسه، پدیده، پروژهبه طورخلاصه، نظراتی که شیوع کرونا را مربوط به سوپ خفاش و نظیر آن میدانند، پدیدهانگاری کرونا محسوب میشوند. پدیده ایها آن را شیفت پارادیمی از نوعی میدانند که توماس کوهن در بحث انقلاب علمی مطرح کرده است. همچنانکه انقلاب علمی سبب تفکیک پارادایم جدید از پارادایم میشود (مثلاً فیزیک انیشتن از فیزیک نیوتن)، کرونا هم سبب انقلابی خواهد شد که دنیا را به بعد و قبل از خود تفکیک میکند. در این دسته از تحلیلها نیز شاهد طیفهای متنوع هستیم. برخی این انقلاب یا تغییر پارادایم را به طور خاص در مجازی شدن جهان و حاکمیت سرمایه داری نوین رایانه محور-به جای انسان محور-دانسته و آن را به منزله پایان تمدن اومانیستی میدانند و برخی آن را سبب واگشت به عقب و دوران کلاسیک یا شکل گیری معاهده وستفالیا یا دولت-ملتها میدانند. دورانی که طی آن آخرین امپراتوریها مانند امپراتوری عثمانی فروپاشید و ملی گرایی در سطوح گوناگون با دولت پیوند یافت و تا حد زیادی دولت- ملتها شکل امروزی خود را یافتند.کسانی که آن را حاصل برنامه ریزی و تصمیم امریکا یا چین میدانند، تحلیل پروژه محور ارائه کرده اند. نمونه تحلیل پروژه محورِ معتقد به گذار، تحلیل آیت الله میرباقری رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که کرونا را عامل انسانی دست بشر برای عبور به جهانی جدید یا مجازی میداند. او با مقایسه دوران فعلی با دوران جنگ جهانی اول و دوم که پس از آن، ایده سازمان ملل ضروری و محقق شد، دوران فعلی را زمینهای برای مجاب شدن افکار عمومی جهانیان برای پذیرش یک نظم نوین میداند که در نظم اخیر، جهان به شدت مجازی شده و گسست اجتماعی و بنیافردی بر آن مستولی میگردد.در نهایت گروهی که کرونا را ویروسی همچون آنفلونزای اسپانیایی میدانند، در دسته پروسه انگاران قرار میگیرند. از این نگاه، همچنان که بشر، وبا و طاعون و آنفلونزا را درمان کرده و پشت سر داشته و پشت سر گذاشته است، کرونا را هم پشت سر خواهد گذاشت. هنری کسینجر استراتژیست مشهور امریکایی، وضعیت کرونایی جهان را بااستعاره «فنر» تبیین کرده است؛ بنابراین از نگاه وی این وضعیت موقتی بوده و جهان به نظم مستقر و مستمری بازخواهد گشت که میتوان نام دیگر آن را نظم سرمایه داری دانست. تحلیل پروسهای میگوید این بخشی از فرآیند تاریخی و مشابه گذشته است و نمیتوان چشم انتظار دنیای جدید و شکست مدرنیته بود. در این تحلیل، الکترونیک شدن یا مجازی شدن هرچه بیشتری جهان نه عبور از مدرنیته و غرب بلکه تکمیل و قوی ترشدن آن است. این نگاه ادامه نگاه تکاملی غالب در جامعه شناسی و انسان شناسی است که بر پایه فلسفه داروینی قرار گرفته است. نگاه خوش بینانه پیروان مکتب نوسازی در غرب به پدیده کرونا از جمله مهمترین دیدگاههای خوش بینانه به تمدن عرب و علم گرایی بوده که معتقدند علم بحران کرونا را مسأله کرده و حل میکند. برخی دیگر از تحلیلها در بستر پروسهگرایی، بحران کرونا را همچون بحرانهای مالی نظام جهانی صرفا یک وقفه میدانند و بنابراین آن را جزیی از فرآیند کلی سرمایه داری میانگارند. نمونه این نگاه، فرانسیس فوکویاما است.۳. تحلیل ترکیبیدر عین حال میتوان کرونا را هم یک پروژه و توطئه دانست و هم حاصل پروسه سقوط و یا افول غرب (نزدیک به دیدگاه رهبر معظم انقلاب). مبتنی بر بیانات ایراده شده توسط رهبر انقلاب و ناظر به بحران کرونا، کرونا یا عامل توحش غرب یا عنصر نمادین توحش غرب یا هردوی اینهاست.از این منظر، بحران کرونا حاصل دست اندازی و میل به سلطه بر جهان در انسان و سیاست غربی است که میتوان آن را مواجهه حسی در برابر مواجهه نظری یا معنوی انقلاب اسلامی با طبیعت و جهان دانست.رهبر انقلاب در سخنرانی روز عید نیمه شعبان، به بیدارشدن غرب وحشی و برملاشدن جهره واقعی غرب برخلاف ظاهر اتوکشیده این تمدن فرهنگ اشاره کردند. از این حیث، علاوه بر این که در بحران کرونا، علم گرایی به معنایی تحقیر شد، باب فرصتهایی گفتمانی و ترویجی برای انقلاب اسلامی باز شد. این فرصت میبایست بر مدار وحدت علم و دین ملاحظه و تدقیق گردد. از این رو میبایست تمایز میان علم و علم گرایی به منزله مذهب شدن علم نصب العین بوده و توسط نیروهای انقلاب، به تقابل علم و دین دامن داده نشود.قابل اشاره است که انگاره ترقی (progress) مدعی تعمیم جهانشمول، برگشت ناپذیری تمدن غرب به معنای روبه صعودبودن علم و ترقی و مهمتر از همه، مدعی حل همه مشکلات مادی بشر توسط علم بود، در بحران کرونا با بزرگترین چالش تاریخی خود مواجه شده است. اگر در وبا و طاعون کلیسای قرون وسطی تحقیر میشد، در بحران کرونا به عنوان وبای مدرن (تعبیر رهبر انقلاب) علم تحقیر شد. همچنین جوامع علم بنیاد دچار بحران مشروعیت و هویت شدند. در عین حال میبایست در انعکاس رسانهای و عمومی، نه علم که علم گرایی و مطلق کردن علم به منزله ظاهرگرایی و انحصارگرایی مدرن و صورتی از توحش تمدن غرب مورد انتقاد و سرزنش قرار گیرد.انگاره ترقی که در دوران جدید شکل گرفت مدعی بود که بشر مرتب و مدام عقلانی و سعادتمندتر میشود. در حالی که در دوران قرون وسطی و پیش از آن، بشر به سقوط اعتقاد داشت. در دوره باستان، بشر به انگاره سقوط از دوران اساطیری و پهلوانی معتقد بود. تنها در دروان مدرن و به خصوص بعد از نجوم کپرنیک، فیزیک گالیله و مکانیک داوینچی بود که ایده ترقی رفته رفته جوانه زد و در پس از بیکن و پاسکال و دکارت و در قرن هفدهم میلادی بود که این ایده و انگاره، تقوم و قوام یافت و شاکله متعین و دقیقی به خود گرفت.این ایده صرفاً بر بعد افقی تأکید دارد. در مقابل در اندیشه اسلامی و نظریه پیشرفت در نگاه رهبران انقلاب، یعنی حضرت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب، پیشرفت اولاً بر بعد معنوی یا عمودی (کمال) و افقی یا علمی و تکنیکی هم زمان تأکید دارد (با برتری فرهنگ و معنویت) و ثانیاً معتقد نیست لزوماً هر امر نوتری، بهتر و برتر است. متناسب با این نگاه است که شهید آوینی میگفت: قبول ندارم هنری کسینجر، چون مربوط به عصرحاضر است بیشتر از حضرت ابراهیم میدانسته است (نقل به مضمون)؛ بنابراین این مدعا که بیشر همواره روبه بهترشدن است در اندیشه اسلامی جایی ندارد. اما اندیشه اسلامی، شیعی- خصوصاً خوانش انقلاب اسلامی-معتقد است که پایان تاریخ به منزله جامعه ظهور است که نقطه کمال و کامل بشریت خواهد بود. کرونا از جمله مصادیقی بود که ادعای بهترشدنِ بی وقفه مدرنیته و دنیای مدرن را نقض و رفض کرد.بحران کرونا برخلاف انتظارات اولیه غرب گرایان و ماده گرایان-که نمونههای وطنی آن را به کرات دیده ایم- به ظهور و بروز بیشتر معنویت و کانونی ترشدن معنا و مفهوم خدا در حیات بشری شده است. مناسب مینماید این نگاه را اشاعه و تبیین نمود که کرونا چه پدیده باشد چه پروژه حاصل توحش غرب یا اندیشه و عمل غرب گرایانه بوده است. لازم به تأکید، ترویج رسانهای و تبیین اندیشهای است که در نگاه غربی غایت علم و دلیل ترقی آن، تکنولوژی یا تصرف در طبیعت است؛ تصرفی که توآم با تخریب بوده است. این تصرف بر مدار لذت بوده و براین اساس حتی جنبشهای محیط زیستی غرب بر مدار لذت و نه قداست طبیعت بنا شده اند.منع و حرمت سلاح هستهای به عنوان سلاح کشتار جمعی از سوی رهبر معظم انقلاب، مبتنی بر فلسفه و نگاهی است که طبیعت را در طول خدا و انسان محترم میداند. این نگاه در اندیشه امام و رهبری با دقت نظرهای فلسفی و عمدتاً صدرایی خود را نشان داده است. در این نگاه، جهان به نحوی ذومراتب تجلی یک خلقت و حقیقت یکپارچه است و تمام موجودات از وجود و حقیقت الهی بهرهمند بوده و انعکاس دهنده آن هستند. این نگاه برخلاف نگاه غربی طبیعت را یک لاشه مردار نمیداند که بنابراین بتوان هر کاری با آن کرد. مصداق این نگاه در تفسیر سوره حمد توسط امام خمینی (ره) نمود یافته است. ایشان تمام موجودات اعم از جماد و نبات و حیوان را دارای حیات و حتی شعور میخوانند که البته در سطحی نازلتر نسبت به انسان قرار گرفته اند.
۴. تحلیل حال و آینده کرونا و نسبت خاص آن با جمهوری اسلامی
اتمیزه کردن افراد و سیاست زدایی از جامعه، جمع کردن سیاست از خیابانها و سپردن آن به یک اقلیت یا قانونهای خودکار ماشینی (نظم مکانیکی به معنای کلاسیک و نظم الکترونیکی به معنای جدید) از اهداف لیبرالیسم و سرمایه داری بوده است. ترساندن افراد از تجمع نه تنها این نظم را بازتولید و تشدید و ترویج میکند که در سوی دیگر، بزرگترین دشمن ایدئولوژیک لیبرال سرمایه داری یعنی اسلام و تفکرات اسلام گرا به خصوص الگوی انقلاب اسلامی را میتواند تضعیف کند.
لیبرالیسم همواره با سیاستهای عام، عدالت گرایانه و آرمان خواهانه مخالفت کرده و جماعات مذهبی را مانند آنچه در تریبون نماز جمعه رخ میدهد یا در راهپیماییهای ضداستکباری متجلی است، تحت عنوان «پوپولیسم» حقیر و تخریب کرده است.
مهمترین رکن قدرت جمهوری اسلامی چه در بُعد قدرت سخت (جمعیت و کمیّت) و چه قدرت نرم (مشروعیت)، «قدرت بسیج» یا به اصطلاح علمی تر، تجهیز آن است. هیچ نظام سیاسیای در دنیا به اندازه جمهوری اسلامی نتوانسته مردم را به طرز موفقی فراخوان کند و در جماعات و گردهماییهای میلیونی جمع کند.
اشارات مذکور، از یک سو سناریوی «توطئهیامریکابودن» را قوت میبخشد و هم از سویی دیگر و حتی با فرض پروسه یا پدیده بودن کرونا، خطرات آینده این اپیدمی و موارد مشابه احتمالی آن برای ماهیت و سرنوشت جمهروی اسلامی و مقاومت اسلامی را گوشزد میکند. به خصوص پروژه انگاری این ویروس و اثبات آن (علاوه بر فرض در عالم ثبوت) به این معناست که ویروسهای مشابه با آن نیز میتواند ساخته و پخش شود. این یعنی کشف واکسن برای کرونا هم تنها به شکل موقت میتواند خطر اپیدمی پاندمی یا همه گیر (به تعبیر رهبر انقلاب، «عمومی») را دفع کند.
تقابل انقلاب و غرب بر مدار رابطه علم/ دین و انسان/ طبیعت
بحران کرونا یک عرصه رقابت تبیین کنندهگی و حل المسائلی میان اسلام (مشخصاً انقلاب اسلامی) و الگوی غربی-عمدتاً لیبرال دمکراسی- است. برای همین اهتمام و همت بیشتر نظام اسلامی در این مورد و بزنگاه بی مانند و بی سابقه، فرصت و نقطه عطفی برای اثبات و ترویج تحول آفرینی گفتمان انقلاب اسلامی است؛ فرصتی که البته به نحو ثبوتی و امکانی، یک تهدید هم میتواند باشد.
عمل و اندیشهای که مبتنی بر مادی گرایی، علم زدگی و تعرض به طبیعت است.
مضمون مهم دیگر آن است که این نگاه علم را به تکنیک یا تکنولوژی فروکاسته است در حالی که انقلاب اسلامی در عین تاکید بر تکنولوژی، اما از فروکاست و تقلیل علم بدان پرهیز دارد.
بر این اساس غرب ستیزی رهبر انقلاب به خصوص در بحران کرونا، یک غرب ستیزی گزینشیف عقلانی و انتقادی است که تکنولوژی و علم را نفی نمیکند بلکه صرفاً نگاه و فلسفه غلط حاکم بر آنها را نفی میکند.
۵. تحلیلهای شایع پیرامون فرصت –تهدید کرونا برای ایران
رضا داوری اردکانی با تأکید بر این که کشور (دولت و نظام) برای مردم کاری نکرده است و وضعیت معاش مردم شکننده و ضعیف است، ابراز تردید کرده که چالش کرونا برای غرب به سود ایران باشد.
برخی تحلیلها هم آن را عمدتا به زیان تمام جهان دانسته اند. در مقابل برخی با توجه به ادغام نشدن ایران در نظام جهانی و مخالفت نظام با نظم رایج، معتقدند ایران همچنان که از مزایای جهانی شدن بهره چندانی نبرده از مضار آن هم آسیب چندانی نمیبیند.
برخی تحلیلها چالش کرونا را در درجه اول متوجه مشروعیت روحانیت دانسته و مدعی شده اند که این نهاد تا پیش ازاین بحران مدعی حل همه مشکلات و تسلط بر مسائل مختلف دانشی و کنشی بوده است، اما این بحران، به بحران مشروعیت و تمامیت خواهی روخانیت و به تبع آن نظام منبعث از آن منجر شده است.
برخی بحران کرونا را میدان نوین برای تعامل علم و دین دانسته اند؛ تعاملی که خود را در جهاد سلامت به طور عملی و در به چالش کشیده شدن مشترک علم و دین توسط اپیدمی کرونا قابل توجه و تأمل است.
برخی دیگر کرونا را تیر خلاص بر جمهوری اسلامی با توجه به اقتصاد ضعیف و تحریمها دانسته اند. رسانههای بیگانه تندرو و غوغاسالار مانند رادیو فردا، صدای امریکا، سایتهای وابسته به گروهک منافقین و سلطنت طلبان از این دست تحلیلها را مورد تأکید قرار میدهند.
روشنفکران وطنی مانند محمدرضا نیکفر (مدیر رادیو زمانه) و آرامش دوستدار، مرجعیت یافتن متخصصان به خصوص در جوامع جهان سومی را مغتنم شمردهاند. به این معنا که در جوامع سنتی شرقی پزشکان به جای روحانیون و نهاد دین مرجعیت یافته اند.
۶. نگاههای دیگر پیرامون آینده کرونا در غرب
• درباره آینده کرونا دیدگاههای مختلفی وجو دارد، برخی از نگاهی که باورمند به وقفه در تمدن در نتیجه کرونا هستند فراتر رفته و آن را یک تعلیق تمدنی انگاشتهاند. نمونه نگاه اخیرالذکر، نظر جورجو آگامبن فیلسوف شهیر ایتالیایی است.
• یورگن هابرماس به عنوان منتقد مدرنیته و داعیه دار ایده «مدرنیته ناتمام» -به این معنا که مدرنیته به پایان نرسیده- کرونا را بحرانی میداند که توسط مدرنیته تولید شده و حل آن هم صرفاً از عهده مدرنیته و عقلانیت مدرن برمی آید. بر این اساس، عقلانیت مدرن با ترکیب تأکیدی عقل ابزاری و عقل ارتباطی این مشکل را حل خواهد کرد. وی این بحران را فرصتی برای توجه به جنبه ارتباطی و تفاهمی مدرنیته دانسته است؛ جنبهای که لزوم احیای عقل و ترک کلبی مسلکیها و آشفتگی و فردگرایی رادیکال پست مدرنها را ایجاب میکند. به نظر او میبایست بر وجه وحدت بخش و جهانشمول مدرنیته تأکید شده و از ملی گراییهای افراطی و خودویژه برحذر بود. به عقیده هابرماس، کرونا این تهدید را در عین حال میتواند داشته باشد که دوگانه خودی/غیرخودی را فعال کند.
• برخی کرونا را سبب امنیتی شدن جهان به واسطه قدرت فوق العاده و اضطراری/استثنایی دولتها دانسته اند. اسلاوی ژیژک فیلسوف معروف اسلوونیایی ساکن امریکا این نگاه را ترویج میکند و معتقد است در این شرایط اضطراری، امکان جنبشهای اعتراضی کم شده و ملتها با دولتها همراهمی حداکثری خواهند کرد و این همراهی ممکن است در صورت امتداد و طولانی شدن به ماهیت و شخصیت مردم بدل شده و اتفاقاً جهان را به انزوای بیشتری فردی، فردگرایی و و یک قرون وسطی مدرن سوق دهد. او این وضع را با لحنی استعاری و کنایی، زردترشدن جلیقه زردها (کنایه از بی خاصیت ترشدن آنها) خوانده است. چراکه تجمع از طرف تجمع کنندگان هم ممنوع است.
• نزدیک به این نگاه، نگاهی است که نگران است فردگرایی منفی جای فردگرایی مثبت بنشیند. در فردگرایی مثبت، فرد مستقل است و حریم خصوصی بسیار مقدسی دارد، اما صدای دیگری را نیز شنیده و او را هم در نظر میگیرد (شناسایی و وبه رسمیت شناختن دیگری یا Other)، اما بعد از کرونا و شوک آن، اذهان نسبت به با دیگری بودن دچار ترس مرضی (فوبیا) و درماندگی خودآموخته میشود. البته لازم به توجه است این دیدگاه وضعیت محتمل فوق را برای کوتاه مدت و میان مدت و بلندمدت در نظر گرفته است. دراین نگاه لیبرالیسم مکانیزم انتقادپذیری و قابل اصلاح بودن لیبرالیسم تضعیف شده و لیبرالیسم نسبت به انتقادها بی تفاوت شده و سیاست زدایی میشود. به این معنا که لییرالیسم اقتصادی یا وجه اقتصادی آن با قاطعیت مطلق بر لیبرالیسم سیاسی (دمکراسی، آزادی بیان و ...) چیره میشود. مصداق این نگاه لوک فری اندیشمند مطرح فرانسوی است.
به نظر میرسد این تحلیلها بسیار غرب مدار بوده و از آنچه در انسجام و همدلی میان مردمی مانند مردم ایران میگذرد بی خبر یا کم اطلاع هستند یا دست کم میبایست اروپا و امریکا را جامعه تحلیلی خود اعلام کنند و از تعمیم ناروای تحلیل خود به جهان بپرهیزند. به نظر میرسد حتی درمیان مخالفان جهانی سازی و امریکایی شدن، تعمیم گرایی یا جهانروایی-جهانگیری و توسعه طلبی- پروژه جهانی سازی سرایت کرده است.
نکته: جالب این که برخی دیدگاهها علیرغم نگاههای شایع مبنی بر واگرایی نسبت به جهانی شدن و تشدید ملی گرایی و حتی فروتر از این تشدید فردگرایی در برابر ملی گرایی، قائل بدانند که کرونا همبستگی انسانی و کم رنگ شدن مرزها را درپی داشته و نشان داده دیگر مسأله هیچ کشوری تنها مسأله آن کشور نیست. در مقابل این نگاه، نگاهی است که کرونا را محصول جهانی شدن افسارگسیخته میداند. این دیدگاه با مقایسه کرونا و آنفولانزای اسپانیایی در سال ۱۹۱۸ که تلفات میلیونی داشت، اما نتوانست به کشورهایی مانند استرالیا سرایت کند، همه گیری را ناشی از جهانی شدن دانسته و پیش بینی میکند جهانی شدن، عقب نشینی محسوسی داشته باشد. این تحلیل در ایتالیا، آلمان و انگلستان طرفدارانی زیادی دارد. به خصوص در انگلستان طرفداران بریکزیت بر دامنه و شعاع این تحلیل میافزایند.
۷. جمع بندی رسانهای
تحلیل و تبیین جامعتر و متناسب با موفقیت نظام اسلامی، اقتضا دارد که دادهها را در هر سه سبد پروسه، پدیده و پروژه نهاده، محک زده و بتواند برای هر وضعیت محتملی اقدامات مقتضی را پیش بینی کند. کرونا اگر پروژه بوده یا پدیده، امروز استمرار یافته و شبیه یک پروسه شده است. دیدن وجه پروسهای با توجه به احتمال رخ دادن یک اپیدمی مشابه ناشناس، ضروریتر به نظر میرسد.
کرونا فرصتی برای ترویج گفتمان انقلاب از یک سو و برای تحکیم حاکمیت ملی از سویی دیگر است. عنصر استقلال به منزله اولویت شعار انقلاب اسلامی در صورت استقلال از نهادهایی مانند صندوق بین المللی پول هرچه بیشتر تثبیت و تحکیم خواهد شد.
کرونا زمینهای برای تببین نگاه فلسفی متمایز انقلاب اسلامی به طبیعت است. نگاهی که همچون دو امدادی، بیان فلسفی آن به ملاصدرا و از آنجا به علامه طباطبایی و امام (ره) و سپس رهبر فرزانه انقلاب رسیده است. این نگاه طبیعت را صرفاً منبع انرژی و به استخدام دراوردن آن نمیداند بلکه طبیعت را «آیه و آینه الهی» میداند. ترویج این نکته هم در رسانهها و خصوصا نهادهای علمی و فرهنگی بین المللی ذیل نظام اسلامی طی مقالات سخنرانی ها، همایش ها، نهصت ترجمه قوی و ... میتواند به عمق و غنای انقلاب اسلامی هم در داخل و هم خارج بیفزاید و فلسفه اسلامی را به مسائل روز گره بزند؛ خلایی که در تمدن سازی و رسیدن به تمدن نوین اسلامی هم مخسوس است. چراکه بدون فلسفه اسلامی و فلسفههای مضاف (مضاف به امور مانند فلسفه طبیعت و مضاف به علوم مانند فلسفه فلسفه اسلامی و ...) به خصوص فلسفه انسان مدار ملاصدرا-که هدف فلسفه را تشبه یا شبیه شدن انسان به باریتعالی دانسته و تأکید میکند که فلسفه اش را بر اساس انسان بنا نهاده است- نمیتوان به شکل گیری تمدن نوین اسلامی امید بست. استادانی مانند عبدالحسین خسروپناه، علی اکبر رشاد و دیگران به درستی متذکر شده اند که حتی فقه برای متعالی میبایست از فلسفه فقه و نه اصول فقه آغاز کند. این اندیشمندان تعالی فقه را ملازم کاربردی شدن آن و فرارفتن از فقه فردی و بدل شدن به فقه اجتماعی میدانند. بدیهی است اپیدمی کرونا هم از جمله امور اجتماعی و عمومی است که فقه، فلسفه اسلامی و سایر علوم اسلامی میبایست بدان بپردازند.
- شاید بتوان مهمترین ثمره فکری و تحلیلی کرونا را برداشته شدن چهره تمدن غرب و برملاشدن ذات متوحش و تجاوزکار آن دانست. همچنین فزونی گرفتن انتظار فرج را میتوان مهمترین عنصر عاطفی و اخلاقی این اپیدمی در نظر گرفت.
- نکته روشی دیگر این که در جریان کرونا میبایست بر وجوه اثباتی بیش از وجوه ثبوتی تأکید کرد. همچنین بر رویکرد ایجابی و مثبت متمرکز بر توان و بحران داخلی میبایست بیش از رویکرد سلبی و نفی غرب متمرکز شد. بهترین تلاش برای نشان دادن رجحان الگوی مدیریت اجتماعی و سیاسی اسلام بر مدل غربی، توفیق در مهار و کنترل و سپس ریشه کن کردن کرونا است.
- کرونا باب جدیدی برای سواد رسانهای مانند بسیاری ابواب دیگر گشود. در شرایط خطر مرگ آن هم خطر نسبتاً نامحسوس و نامرئی، سواد رسانهای و تسلیم شایعات نشدن، کرونا را بدل به ابزار تسویه حساب سیاسی نکردن و نظایر اینها، امتحانی بس دشوار است.
- پیوندزدن اموری مانند نذورات مردمی و کرونا، به دفع توطئه دشمن و اذناب داخلی برای تضعیف جایگاه دین میانجامد. درکنار این، کرونا فرصتی برای مسأله شدن رابطه علم و دین شده است. امری که تاکنون کمتر سابقه داشته است.
- داوری اردکانی اشاره کرده است که پزشکی علمی اخلاقی مشابه معلمی است که در آن نمیتوان کار و اخلاق را از هم جدا کرد. فراتر از این، در بحران کرونا، احیای قداست سینوی (این سینا) در مورد پزشکان و شغل پزشکی، یکی از تجلیات سازگاری و حتی تطابق علم و دین در مرتبه عالِم یا دانشمند (فاعل شناسا) شده است. برداشته شدن روابط ابزاری و وساطت تکنیک و پول میان بیمار و پزشک، یادآور حکمت اطبای قدیم است و انقلابی-دست کم نقطه عطفی- اخلاقی در جامعه علمی به منزله الگو میتواند باشد که به دیگر حوزههای علمی تسری یابد. کما اینکه چرخه جهادی و دینی در سایر کارگاهها به عنوان مکمل درمان و پایه پیشگیری از موارد تسری دین به حوزه تکنولوژی و به تبع آن علم است.
- ایران همچنین میتواند به الگو و نماد حقوق بشر تبدیل شود. قابل تأکید است که امروز مدیریت کرونا بالاترین غایت سیاست در کشورها و مهمترین عرصه رقابت و عرصه خبر و نظاره گری افکار جهانیان است. سازمان دهی برخورد ایران با بیماران، متوفیان و تمامیت مردم و لزوم وحدت رویه در این خصوص، الزامی تقلیل ناپذیر است.
- فراتر از مدعای نحله پساسکولاریسم-کسانی مانند پیتر ال. برگر و هابرماس- میبایست بر این نکته و مضمون انگشت تأکید نهاد که کرونا دلیلی دیگر بر این مدعاست که مدرن شدن لزوماً به عقلانی ترشدن جوامع منتهی نمیشود. پساسکولاریسم در اثر انقلاب اسلامی به این نتیجه رسید که مدرن شدن و غیردینی شدن جوامع تلازم ندارند. آنها مشاهده کردند که ایران دهه ۵۰ شمسی با این که مدام مدرنتر میشد، اما غیردینی نشد و یک انقلاب دینی علیه مدرن شدن به وقوع پیوست.
*دانشآموخته دکتری اندیشه سیاسی
/انتهای پیام/